تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۱۵۹ جلسه ۱ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی ۱ جلسه تفسیر آیه صدو پنجاه و نهم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَهٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ (۱۵۶) أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَهٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ (۱۵۷) إِنَّ الصَّفا وَ […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۱۵۹ جلسه ۱
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۱ جلسه تفسیر آیه صدو پنجاه و نهم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَهٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ (۱۵۶) أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَهٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ (۱۵۷) إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَهَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ عَلیمٌ (۱۵۸) إِنَّ الَّذینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتابِ أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ (۱۵۹)
همان کسانى که چون بلا و آسیبى به آنان رسد گویند: ما مملوک خداییم و یقیناً به سوى او بازمىگردیم. (۱۵۶) آنانند که درودها و رحمتى از سوى پروردگارشان بر آنان است و آنانند که هدایت یافتهاند. (۱۵۷) بىتردید صفا و مروه از نشانههاى خداست؛ پس کسى که حج خانه کعبه کند، یا عمره انجام دهد، بر او گناهى نیست که بر آن دو طواف کند. و کسى که [به خواست خودش افزون بر واجبات] کار نیکى [چون طواف و سعى مستحب] انجام دهد، بدون تردید خدا [در برابر عمل او] پاداش دهنده و [به کار وحال او] داناست. (۱۵۸) یقیناً کسانى که آنچه را ما از دلایل آشکار و [وسیله] هدایت نازل کردیم، پس از آنکه همه آن را در کتاب [تورات و انجیل] براى مردم روشن ساختیم، پنهان مىکنند [تا مردم به قرآن و پیامبر ایمان نیاورند] خدا لعنتشان مىکند، و لعنت کنندگان هم لعنتشان مى کنند. (۱۵۹)
تفسیر سوره مبارکه بقره – آیه ۱۵۹
پنهان کردن حقایق به شدّت هشدار مىدهد و با لعنت به حقپوشان
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَهٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ (۱۵۶) أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَهٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ (۱۵۷) إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَهَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ عَلیمٌ (۱۵۸) إِنَّ الَّذینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتابِ أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ (۱۵۹)
همان کسانى که چون بلا و آسیبى به آنان رسد گویند: ما مملوک خداییم و یقیناً به سوى او بازمىگردیم. (۱۵۶) آنانند که درودها و رحمتى از سوى پروردگارشان بر آنان است و آنانند که هدایت یافتهاند. (۱۵۷) بىتردید صفا و مروه از نشانههاى خداست؛ پس کسى که حج خانه کعبه کند، یا عمره انجام دهد، بر او گناهى نیست که بر آن دو طواف کند. و کسى که [به خواست خودش افزون بر واجبات] کار نیکى [چون طواف و سعى مستحب] انجام دهد، بدون تردید خدا [در برابر عمل او] پاداش دهنده و [به کار وحال او] داناست. (۱۵۸) یقیناً کسانى که آنچه را ما از دلایل آشکار و [وسیله] هدایت نازل کردیم، پس از آنکه همه آن را در کتاب [تورات و انجیل] براى مردم روشن ساختیم، پنهان مىکنند [تا مردم به قرآن و پیامبر ایمان نیاورند] خدا لعنتشان مىکند، و لعنت کنندگان هم لعنتشان مى کنند. (۱۵۹)
إِنَّ الَّذینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتابِ أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ (۱۵۹)
از نظر عرفانی آن عبادتی مورد توجه حق تعالی است که از روی میل باطنی و طیب نفس باشد، بسیار اهمیت دارد که انسان یک کاری را گرچه در ظاهر سخت بوده و صعوبت دارد و برای فرد مشقت آفرین میباشد اما انسان آن را با میل باطنی و طیب نفس انجام دهد و به آن مبادرت بکند.
لذا از آیه ۱۵۸ و از نظر عرفانی این «وَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْرًا» ۱ برای ما مقبول است که اعمال از نظر تمایل نفسی و خواست خودمان با میل و طیب نفس انجام گردد که کلمه طوع را آورده چرا که طوع به معنای طاعتی میباشد که از روی تمایل و عشق صورت میگیرد لذا این نکته بسیار اهمیت دارد.
برخی اوقات کارها با زور انجام میشوند که ارزشی ندارند چرا که بر انسان اجبار شدهاند ، به سوی ما شمشیر گرفتهاند که آن کار را انجام بده یا بر کاری اکراه شدیم یا از روی بی میلی و دلسردی یک کاری را انجام میدهیم؛ اگر این در باب عبادات باشد، آنها ارزشی نخواهند داشت، بنابراین عبادتی ارزش دارد که انسان از روی تمایل به نفس و طیب نفس و میل باطنی به آن مبادرت کرده و آن را انجام دهد.
از آن جهت است که میگویند تطوع درباره اعمال مندوب میباشد، یعنی اعمالی که مستحب بوده و واجب نیست که آنها را انجام دهیم اما اگر آن را انجام دادیم برای ما رجحان دارد مانند به پا داشتن نمازهای نافله یومیه که اگر کسی آن را از روی تمایل باطنی انجام دهد، بسیار ارزشمند خواهد بود ، یکی از راههای خودسازی نیز خواندن نمازهای نافله است.
آیه بعدی میفرماید :«إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَىٰ مِنْ بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ ۙ أُولَٰئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ» ۲ بحث کتمان به معنای اخفا و پوشاندن است و واژه «کتم» به معنای خفا بوده و کسی یا چیزی را اخفا کردن می باشد ،البته کتمان مانند سایر اعمال انسان در احکام خمسه دارای مواردی هستند مانند: کتمان واجب، کتمان مستحب، کتمان حرام، کتمان مکروه و کتمان مباح.
معمولا آنچه که ما انجام میدهیم، احکام خمسه بر افعال بشر مترتب میشود ، در اینجا اگر منظور کتمان سر باشد و اسرار مومنان مطرح گردد، کتمان آن واجب خواهد بود و اعلان آن حرام میباشد، اگر در ضد آن دقت کنیم، حکم عکس خواهد گرفت یعنی اگر کتمان واجب بود، اعلان حرام میشود.
اگر کتمان حرام بود اعلان واجب میشود که موارد آن را در ادامه بیان میکنیم ، این بحث کتمان در واجبات جا و مصداق دارد و اگر کسی آن را در واجبات اعلان کند، حرام بودن و مذموم است که باید به این موارد دقت کنید لذا از حضرت امیر مومنان علی ابن ابیطالب نقل شده که فرمود :«جُمِعَ خَیرُ الدُّنیا وَالآخِرَهِ فی کِتمانِ السِّرِّ ومُصادَقَهِ الأَخیارِ، وجُمِعَ الشَّرُّ فِی الإِذاعَهِ ومُؤاخاهِ الأَشرارِ» ۳
برخی از انسانها مشکلی دارند و دوست دارند به محض دیدن یا شنیدن موضوعی آن را برملا کنند ، آنها تا حدی مشکل دارند که ممکن است اسرار خود ،حتی ناموسی را نیز افشا نمایند، کمال حماقت در این میباشد که کسی اسرار خود را فاش کند لذا «جُمِعَ خَیرُ الدُّنیا وَالآخِرَهِ فی کِتمانِ السِّرِّ» و «ومُصادَقَهِ الأَخیارِ» یعنی همنشینی با خوبان و جمله «وجُمِعَ الشَّرُّ فِی الإِذاعَهِ ومُؤاخاهِ الأَشرارِ» یعنی شر و بدی در جایی جمع میشود که دوستی با انسانهای بد و شر اتفاق بیفتد .
از حضرت صادق آل محمد نقل شده «نَفَسُ المَهمومِ لِظُلمِنا تَسبیحٌ وَ هَمُّهُ لَنا عِبادَهٌ وَ کِتمانُ سِرّنا جِهادُ فی سَبیلِ اللهِ» ۴ یعنی کسی که نسبت به ظلمی که به ما شده، نفس کشیدن او از روی ناراحتی، غمناک و اندوهگین باشد، آن تسبیح خدا خواهد بود ، کسی که هم و غم او این میباشد که برای اهل بیت راه برود، کار کند و سخن بگوید همانا این عبادت است و کتمان کسی که بر اسرار اینگونه باشد ، همانا جهاد در راه خدا خواهد بود.
نفس المهموم یعنی کسی که اهل بیت را مورد احترام قرار دهد و برای آنها اندوهگین باشد یعنی انسان واقعا محزون میشود زمانی که قصه فاطمه زهرا (س) در واقعه سوزاندن درب خانه و شکسته شدن پهلوی ایشان و سقط محسن را میشنود ، حال برای کسی که اینگونه باشد، نفس کشیدن او و عمری که طی میکند، تسبیح خدا خواهد بود ، کسی که هم و غم او برای اهل بیت باشد، بسیار با ارزش میباشد.
کسی که اسرار ما را کتمان کند، جهاد است برای مثال جایی که ظلم وجود دارد و اگر فاش شود که کسی که اهل قرآن و امام زمان میباشد و ممکن است او را به قتل برسانند ، مانند زمان رضاخان اینگونه بود و موقع روضه خواندن به پستوی خانه میرفتند و صدا در حدی بلند بود که از بیرون شنیده نشود، برای گریه کردن نیز آزاد نبودند ، لذا باید سر او کتمان گردد.
مسلما کتمان وقتی مورد و مصداق آن مصداقی باشد حکم حرمت گرفته، کتمان در اینجا حرام میشود و اگر برعکس باشد یعنی باید افشا کنیم مانند اینکه حق مظلومی باید استیفا شود، شما میتوانید شهادت بدهید چرا؟ چون در مجلسی که این فرد حق برای او مسلم شده حضور داشتید و اگر کتمان کردی گناهکار هستید پس برای او باید بینه ایجاد نمایید تا قاضی به نفع ذی حق حکم بدهد.
کتمان بسی حرام بوده و حرام آن کبیره میباشد و باعث کفر و خلود در آتش میگردد، برخی اوقات نیز عکس آن رخ میدهد که باید کتمان انجام گیرد مثلا تقیه ، در موارد تقیه روایات شدیدی داریم که میفرماید :«لا دِینَ لِمَنْ لاَ تَقِیَّهَ لَهُ» ۵ کسی که تقیه نکند دین ندارد تا این حد اهمیت دارد.
روایتی از امام عسکری (ع) وجود دارد که ایشان از علی ابن ابیطالب امیرالمومنین (ع) نقل میکند و او از رسول اکرم (ص) نقل کرده و فرمود فرمود :«مَنْ سُئِلَ عن عِلْمٍ فَکَتَمَهُ، حَیْثُ یَجِبُ إِظْهَارُهُ وَ تَزُولُ عَنْهُ اَلتَّقِیَّهُ جَاءَ یوم القیامهِ مُلْجَماً بِلِجَامٍ مِنْ نارٍ» ۶ باید انسان بگوید و باید راهی ایجاد کند تا افراد به مقصد خود برسند.
اگر کسی از علم سوال کند و شما او را کتمان کنید درحالیکه واجب است بگویید و شما میدانید که در این مسیر، اگر فرد برود به هلاکت میرسد، حیث اینکه کتمان کردید و آن را نگفتید، فرد به هلاکت میافتد در این صورت شما یک واجب را ترک کردهاید «یَجِبُ إِظْهَارُهُ» اظهار کنید و حکم تقیه ندارد « تَزُولُ عَنْهُ اَلتَّقِیَّهُ» حضرت رسول اکرم (ص) همه شرایط را رعایت کردند.
اگر کسی از چیزی یا از علمی که اظهار آن واجب میباشد، سوال کند و شما کتمان کنید و تقیه محلی نداشت «جَاءَ یوم القیامهِ» روز قیامت او را میآورند «مُلْجَماً» درحالیکه او به لجامی زدهاند «بِلِجَامٍ مِنْ نارٍ» با افساری از جنس آتش.
مورد آیه شریفهای که داریم از این قرار میباشد که «ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدى» ۷ که مراد از بینات ادله و براهینی میباشد که خداوند تبارک و تعالی توسط پیامبران و امامان برای مردم بیان فرموده، معجزات آنها و کارهای خارقالعادهای که باید انجام میدادند و از آنها صادر میشده است.
مراد از کلمه هدی در اینجا علوم و احکامی میباشد که خداوند برای سعادت قرار داد و خود تعبیر قرآن به «هُدىً لِلْمُتَّقِینَ» ۸ از این جهت است ، البته قرآن هم تعبیر به بینات شده و هم تعبیر به هدایت میشود و برای همگان خواهد بود حتی برای ناس «هُدًى لِلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَىٰ وَالْفُرْقَانِ» ۹
اگر این موارد کتمان شوند، این مورد آیه شامل «إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا» میشود و نباید کتمان گردد که «مَا أَنْزَلْنَا» عبارت بیان از دو چیز خواهد بود: بینات و هدی. والهدی همان علوم عالیهای هستند که برای سعادت بشر بیان شدهاند ، «مِنْ بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ» بعد از اینکه ما قرآن را نازل کردیم و برای مردم بیان نمودیم «فِی الْکِتَابِ»
جمله «أُولَٰئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ» ۱۰ یعنی آنها مورد لعن قرار میگیرند که لعن به معنای طرد و دور کردن از رحمتهای الهی میباشد، ابعاد میفرماید ابعاد یعنی دور کردن چیزی از چیز دیگر ، به دور شدن از رحمتهای الهی لعن گفته میشود ، لعن الهی یعنی خدا آنها را از رحمت و نعمتهای خودش دور میکند.
در مقابل لعن نکته جالبی وجود دارد که مرحوم طیب هم آن را آورده ، صلاه در مقابل لعن است صلاه یعنی اراده خیر و نزدیک کردن آن را برای کسی مانند صلواتی که بر پیامبر میفرستیم. لذا به معنای طرد و دور کردن رحمت الهی و صلاه به معنای خیر و نزدیک به رحمت الهی خواهد بود.
مراد از «اللَّاعِنُونَ» که در آیه گفته آن میباشد که از جانب خدا یک عده ای هستند که مامور میشوند افراد را لعن کرده و آنها را از رحمتهای الهی دور میکنند ، ملائکه و انبیا میتوانند از لاعنون باشند «أُولَٰئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ» پس لعن در برابر صلاه قرار میگیرد.
صلاه یعنی نزدیک کردن و چسباندن کسی به چیزی که از طرف خدا برای انسان خوشایند است و به آن رحمت گفته میشود و باعث شادی و فرح انسان خواهد شد و سرور در وجود انسان ایجاد مینماید، لذا رحمت اشمئزاز ندارد یعنی هیچ هیچ چیزی را در وجود انسان به سختی، مشکلات، تلخی و گرفتاری دچار نمیکند اما لعن برعکس میباشد.
آن صلاتی که به معنای ارکان مخصوصه میباشد، مسلما در ارکان مخصوصه از بدو خلقت آدم قرار داشته چون اولین کسی که در بین انسانها پیامبر بوده و تکلیف به صلاه شده حضرت آدم ابوالبشر بوده لذا نماز از همان زمان در ارکان مخصوصه قرار داده شده لذا در بحث حقیقت شرعیه نیز در آن باب ما از نظر اصولی قبول نداریم و در ارکان مخصوصه وضع شده بود و از ابتدا به معنای وضعی آن را قبول داریم.
ما وضع نماز را به لحاظ تعیینی لحاظ میکنیم نه وضع تعینی ولو اینکه شارع مقدس را واضع بدانیم ، این مورد بحث جالبی در باب اصول که بحث حقیقت شرعیه را به طور کل سالبه به انتفاع موضوع آن میدانیم حتی در بقیه الفاظی که میتوان آن را مصداقی برای کلام در بحث حقیقت شرعیه قرار دهیم و آنها نیز در این بحث وارد میشوند.
لاعنون عبارت بیان هستند از ملائکه و کسانی که از طرف خدا مامور هستند به این امر که کسانی که آنچه را خدا برای مردم قرار داده بود از جهت بینه و از جهت اینکه آنها به واقعیتهای نورانی دست پیدا کنند، کتمان میکنند، آنها مورد لعن خدا قرار میگیرند «أُولَٰئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ » فعل مضارع دلالت بر استمرار دارد.
۱_سوره بقره آیه ۱۵۸
۲_سوره بقره آیه ۱۵۹
۳_سفینه البحار ج ۴ ص ۱۹۱، بحارالانوار ج ۷۱ ص ۱۷۸ ح ۱۷
۴_ سفینه البحار ج ۴ص ۱۹۲
۵_من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۱۲۸
۶_ امالی طوسی، ص ۱۱۵، ح ۱۷۸
۷_ سوره بقره آیه ۱۵۹
۸_ سوره بقره آیه ۲
۷_سوره بقره آیه ۱۸۵
۱۰_ سوره بقره آیه ۱۵۹
Visits: 49
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.