۞ امام علی (ع) می فرماید:
امام صادق عليه السلام فرمود: مسلمان برادر مسلمان اسـت بـه او ظلم نمى كند و وی را خوار نمى سازد و غیبت وی را نمى كند و وی را فریب نمى دهد و محروم نمى كند. ‌وسائل الشيعه 8: 597 ‌

موقعیت شما : صفحه اصلی » تفسیر آیات 01 تا 05
  • شناسه : 75
  • 28 مارس 2021 - 6:15
  • 747 بازدید
  • ارسال توسط :
  • نویسنده : تفسیر رضوان
  • منبع : حوزه علمیه اصفهان
آیات ۱ تا ۵ بقره | اهل تقوا | جلسه  ۸
تفسیر سوره مبارکه بقره | اهل تقوا

آیات ۱ تا ۵ بقره | اهل تقوا | جلسه ۸

رابطه‌ی دین و امانتداری رابطه‌ی معنایی ایمان و امانتداری

 


تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۱ تا ۵ جلسه ۸

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی

۴۱ جلسه شرح ویژگیهای مُتَّقین

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏


الم (۱)ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ (۲) الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (۳) وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ (۴) أُولئِکَ عَلى‏ هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (۵)


به نام خداوند بخشنده بخشایشگر


الم (بزرگ است خداوندى که این کتاب عظیم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده). (۱) آن کتاب با عظمتى است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است. (۲) (پرهیزکاران) کسانى هستند که به غیب [آنچه از حس پوشیده و پنهان است‏] ایمان مى‏آورند؛ و نماز را برپا مى‏دارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبى که به آنان روزى داده‏ایم، انفاق مى‏کنند. (۳) و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان مى‏آورند؛ و به رستاخیز یقین دارند. (۴)آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند. (۵)

http://bayanbox.ir/view/5122040553263843431/poster4.jpg

تفسیر سوره مبارکه بقره – جلسه ۸

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی

—————————————–


«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».


  • مطالبی را پیرامون کلمه‌ی ایمان در تفسیر المیزان علّامه‌ی طباطبایی (رحمه الله علیه) و تفسیر برهان عرض کردیم. لازم بود یک تحقیقی هم در لسان العرب بشود که نکات جالبی را در مورد کلمه‌ی ایمان و کلمه‌ی مؤمن بیان کرده است.


رابطه‌ی
دین
و
امانتداری



  • در لسان العرب جلد ۱، صفحه‌ی ۲۲۵ می‌فرماید: «فِی حَدیثِ ابنِ عبّاس قَالَ، (صلى الله علیه و سلم): الإِیمانُ أَمانهٌ»[۱] ایمان امانت است. «و لا دِینَ لِمَنْ لا أَمانهَ له» اگر کسی امین و امانتدار نباشد، دین ندارد. «فِی حدیثٍ آخَر: لا إیمانَ لِمَنْ لا أَمانهَ لَه».

  • خود اهل بیت هم در بحث امانت و امانتداری توصیه‌های زیادی داشتند. رسول اکرم (صلوات الله علیه) امیر المؤمنین، حضرت صدّیقه‌ی طاهره و اولاد آن‌ها (علیهم صلوات الله اجمعین) توصیه‌های زیادی روی بحث امانت دارند.


سفارش پیامبر و اهل بیت نسبت به
رعایت امانتداری



  • مثلاً روایتی را از حضرت صادق آل محمّد (صلوات الله علیهم اجمعین) دارد که فرمودند: «لَا تَنْظُرُوا إِلَى طُولِ رُکُوعِ الرَّجُلِ وَ سُجُودِهِ»[۲] می‌فرمایند: به طول و طولانی بودن رکوع و سجود کسی نمی‌شود اعتماد کرد که این رکوع و سجود را «اعْتَادَهُ» یعنی اعتیاد پیدا کرده است که اگر «فَلَوْ تَرَکَهُ اسْتَوْحَشَ» اگر آن را ترک بکند وحشت او را می‌گیرد. دیگر توجّه مردم به ما کم می‌شود، می‌گویند: نماز نمی‌خواند. چه بسا کسانی هستند این‌طور هستند، نماز جماعت آن‌ها ترک نمی‌شود امّا دروغگو هستند.

  • لذا ملاک و معیار این‌که شما اعتماد بکنید و با تعمّق نسبت به کسی اعتماد داشته باشید -منظور «لَا تَنْظُرُوا» این است- این است که به رکوع و سجود کسی اعتماد نکنید. «وَ لَکِنِ انْظُرُوا إِلَى صِدْقِ حَدِیثِهِ وَ أَدَاءِ أَمَانَتِهِ» (به) صدق لسان و ادای امانت (او نگاه بکنید). اگر کسی امین بود، می‌شود به او اعتماد کرد.


معروف بودن
پیامبر
به
امین
بودن


قبل از پیامبری


  • خود رسول اکرم (صلوات الله علیه) از جهت صدّیق و امین بودن، قبل از این‌که اسلامی مطرح بشود و حضرت مبعوث بشوند، به محمّد امین معروف بوده است، امانتدار بودند.


رابطه‌ی معنایی
ایمان
و
امانتداری


  • لسان العرب کلمه‌ی ایمان «آمَنَ»، «یُؤمنُ» -که در اصل «أأمن»، «یؤمن» بوده است- را در روایت نبوی به معنای امانت آورده است.


  • بعد می‌فرماید: «فَأَخْرَجْنا مَنْ کانَ فِیها مِنَ الْمُؤْمِنِینَ‏»[۳] بعد می‌فرماید: «المُؤمِنُ بِالقلبِ وَ المُسلِمُ بِاللسان» ایمان به قلب است، یعنی این‌که انسان از درون آن را قبول داشته باشد.


ویژگی‌های اهل
ایمان


۱) امانتداری


  • بعد می‌فرماید: «وَ قُولهُ تَعالى: «یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ‏»» ایمان به خدا داشتند و برای مؤمنین امانتداری بکند. همان مؤمن که در باب افعال رفته است، تناسب معنای لغوی آن، این را می‌رساند که امانت‌سازی می‌کند، امین مردم می‌شود.


۲) تصدیق خدا و مؤمن


  • «قَالَ ثَعلب: یُصَدِّق اللهَ و یُصدِّقُ المؤمنین» کسی که مؤمن است، خدا و مؤمنین را تصدیق می‌کند. بعد می‌فرماید: «المُؤمنُ مَن أَمِنَه النَّاسُ» مؤمن کسی است که مردم از دست او ایمن هستند.


۳) ایمن بودن مردم از او


  • «وَ المُسلِمُ مَن سَلِمَ المُسلمون» مسلم کسی است که مردم از او در سلامت هستند. «مِن لِسانه و یَدِه» از زبان و دست او.


۴) هجرت از بدی


  • «وَ المُهاجِرُ» کسی که هجرت هم می‌کند. «مَن هَجَر السُّوءَ» کسی که از بدی هجرت می‌کند.


  • بعد می‌فرماید: : «مَنِ المُهاجرُ؟» می‌فرماید: «مَنْ هجَر السَّیئاتِ» از حضرت رسول اکرم سؤال می‌کنند که مهاجر چه کسی است؟ فرمودند: کسی که از بدی‌ها هجرت بکند.


  • بعد می‌فرماید: «فمَن المؤمنُ؟» مؤمن کیست؟ «مَن ائْتَمَنهُ النَّاس على أَموالِهم وَ أَنفُسهِم».


  • ما یک زمانی کارگری داشتیم که سیِّد بود. منتها سیگار می‌کشید. به تمام کسانی که سیگاری بودند، گفته بودیم ترک بکنند، امّا او ترک نمی‌کرد. من گفتم: این را اخراج بکنید، تنبیه بشود و برگردد. پدرم، من را صدا کرد گفت: حق ندارید این را اخراج بکنید. گفتم: قانون محلّ کار ما این است، شما می‌خواهید قانون را بشکنید؟! گفت: این آقا پدری داشت، در روستایی که این‌ها زندگی می‌کردند، پدر او امین مردم بود. به او گفتم: مطلب را برای من شرح بده. گفت: وقتی مردم برای کار به شهرهای مختلف می‌رفتند، چندین ماه می‌شد برنمی‌گشتند، پدر این شخص ناموس مردم را حفظ می‌کرد. این خیلی مهم است، گفت: چون پدر او این چنین بوده است، حق ندارید -ولو قانون شما را رعایت نمی‌کند- او را اخراج بکنید.


اهمّیّت
امانتداری


  • این نکته بسیار مهم است، امانتدار و امین بودن خیلی مهم است. لذا می‌فرماید: «فمَن المؤمنُ؟ قال مَن ائْتَمَنهُ النَّاس»[۴]
    کسی که مردم از او آرامش دارند. «على أَموالِهم وَ أَنفُسهِم» مال و ناموس مردم در دست آن‌ها است امّا این‌ها امین هستند. باید خیلی مواظب باشیم، شیطان به ثمن بخل ما را نخرید. یک وقت ما را به دنیای پوچ فریب بدهد و ایمان ما را از بین ببرد.


جهاد
مجاهد
با
نفس
خود


  • بعد می‌فرماید: «فَمَن المُسلِم؟» مسلم چه کسی است؟ «قَالَ: مَن سلِمَ المُسلمون مِن لِسانِهِ وَ یَده، قَالَ: فمَن المُجاهدُ؟» چه کسی مجاهد کننده است؟ فرمود: «مَنْ جاهدَ نفسَه» کسی که با نفس خود جهاد می‌کند.


اطمینان
خاطر نسبت به شخص
امین


  • بعد می‌فرماید: «مَا الإِیمانُ؟ قال: الطُّمأْنینهُ» اطمئنان. مردم از انسان آرامش داشته باشند، آرامش خاطر داشته باشند، این خیلی مهم است. یک وقتی یک کسی وجود دارد انسان نسبت به او این‌قدر اعتماد دارد که اگر ناموس اوهم با آن فرد رو در رو بشود، می‌داند هیچ عملی درباره‌ی او نخواهد داشت یا مال انسان در دست کسی قرار می‌گیرد که می‌داند او کمترین خیانتی در آن نمی‌کند.


رابطه‌ی
تصدیق
و
ایمان


  • می‌فرماید: «الطُّمأْنینهُ» ایمان اطمینان‌سازی است. بعد می‌فرماید: «رجل مُؤمِنٌ مُصَدِّقٌ لله وَ رَسولهِ» مؤمن آن کسی است که تصدیق کننده‌ی خدا و رسول خدا است. «وَ آمَنْت بّالشَّی‏ء إذا صَدَّقْت به» وقتی یک چیزی را تصدیق می‌کند، ایمان می‌آورد. هر چیزی مورد تصدیق قرار می‌گیرد. اگر به خود کلمه تصدیق دقّت بکنید، در خود ایمان نهفته است.


ایمان
به پیامبر با
تصدیق
ایشان



  • بعد می‌فرماید: در کلمه‌ی «مِن قَبلُ آمَنَّا مُحمَّداً أَی صدَّقناهُ»[۵] کلمه‌ی «آمَنَّا مُحمَّداً» یعنی او را تصدیق بکنیم. تصدیق کردن پیامبر، ایمان آوردن به او است.

  • بعد در این حدیث معروف که فرمود: «لا یَزْنی الزانی و هو مُؤْمِنٌ» می‌فرماید: «مَعناهُ النَّهْی وَ إن کانَ فِی صُورهِ الخَبر» گرچه این در مقام یکی از چیزهایی است که ظهور در وجوب دارد، خبر در مقام انشاء است و هم چنین آن چیزهایی که ظهور در حرمت دارد. خبر در مقام انشاء، ظهور در وجوب فعل یا وجوب ترک دارد که ما یک سری از الفاظ را داریم که این‌ها ظهور در وجوب یا ظهور در حرمت دارند. یعنی نقش ندارند، احتمال خلاف هم در آن‌ها می‌رود. مثل امر حاضر، امر غایب. «عَلیک» به معنای است. «علی» ضرریه، «ل» نفعیّه، کلماتی مثل «وَجَبَ»، «فَرَضَ»، «لَزِمَ»، «کَتَبَ» این‌ها پنج ماده و شش صیغه است که از آن‌ها ظهور وجوب فهمیده می‌شود و ظاهر در وجوب هستند. بعضی‌ها از آن‌ها هم هستند، ظاهر در حرمت هستند. مثل «حَرُمَ» که ماده‌ی لفظ است و همچنین نهی که وقتی نهی بکنند، اگر قرینه‌ای در کار نباشد، ظهور در حرمت دارد.

  • یکی هم خبر در مقام انشاء است، این‌که «لا یَزْنی الزانی و هو مُؤْمِنٌ» یعنی آدم مؤمن زنا نمی‌کند، یعنی آدم مؤمن نباید زنا بکند. نکته‌ای که این مطلب داشت این است.


عدم
ارتکاب
خلاف صفت
مؤمن


  • «وَ الأَصلُ حذْفُ الیَاء» یعنی «مَن یَزْنی أَی لا یَزْنِ المؤمنُ و لا یَسْرِقْ و لا یَشْرَبْ» آدم مؤمن هیچ وقت زنا و دزدی نمی‌کند و مشروب نمی‌خورد. می‌خواهد بگوید: آدم مؤمن نباید زنا بکند، نباید دزدی بکند، نباید مشروب بخورد.

  • این اصل برای همه وجود دارد امّا این را از صفات مؤمن قرار می‌دهد. اهمّیّت مطلب را می‌رساند که خبر می‌هد. خبر در واقع اخبار از واقع است. اخبار از واقع یعنی یک واقعیتی است که مؤمن هیچ موقع این کار را انجام نمی‌دهد. «لا» هم تکرار شده است چون جمله‌ی منفیّه است، محرّمات است.

  • جزء چیزهایی که آن زمان معروف بوده است و مردم متداول آن‌ها را استعمال می‌کردند، فحشا و منکرات بوده است. زنا کردن، مشروب‌خواری، حتّی دزدی. خیلی برای مردم مشکلات درست می‌کرده است.


علّت نزول آیه‌ی
قصاص نفس



  • در بحث قتل نفس هم وقتی آیه‌ی «أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ»[۶] را می‌آورند این نیست که فکر بکنید آن زمان وقتی کسی را می‌کشتند، در برابر آن کسی را نمی‌کشتند که الآن بگویند: یک نفر در برابر آن قصاص بکنید. بلکه برعکس بوده است. اگر یک نفر از یک قبیله کشته می‌شد، دو قبیله با هم درگیر می‌شدند و همدیگر را نابود می‌کردند. لذا قرینه‌ی آن هم برای قتل است. «أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ» یکی را کشت، یکی را بکشید.

  • این‌ها مواردی بوده است که بین مردم رایج بوده است، و چون رایج بوده است، این‌ها را از آن‌ها سد می‌کنند منتها رسول اکرم به جمله‌ی خبریّه بیان کرده است که یعنی این برای آدم مؤمن واقعیت است. «لا یَزْنِ و لا یَسْرِقْ و لا یَشْرَبْ».


عدم شایستگی افعال زشت


برای انسان‌
مؤمن



  • آن وقت «لا یَزْنِ المؤمنُ و لا یَسْرِقْ و لا یَشْرَبْ فَإنَّ هذهِ الأَفعال لَا تَلیقُ بِالمؤمنین»[۷] این بسیار زیبا است. برای مؤمن شایسته نیست این کار را بکند. اصلاً کلمه‌ی «قاطع» و کلمه‌ی که در زبان عربی یعنی از ماهیت خارج بشود، به این معنا که آدم لیاقت خود را از دست می‌دهد. عمل صالحی که
    ؟؟ داشت، یعنی عمل لایق انسان، عملی که شایسته‌ی انسان باشد، لیاقت مؤمن نیست این کار را بکند، برای کسی که این کا را بکند زشت است.


عدم انجام
مباحات
توسّط طلّاب


  • لیاقت‌های ما طلبه‌ها بالا است، لذا ما نباید خیلی از مباحات مردم را انجام بدهیم. مردم خیلی مباحات را انجام می‌دهند، برای آن‌ها گناهی هم نمی‌نویسند امّا اگر ما انجام بدهیم، واقعاً برای ما لایق نیست. لایق نیست، آن وقت لیاقت کم می‌آید. اگر کاری که ما می‌خواهیم بکنیم حرام نباشد و حرمتی در آن وجود نداشته باشد امّا شایسته‌ی وجود ما نباشد، لیاقت و مقام ما را در انظار مردم کم می‌کند.

  • سال اوّل طلبگی بنده بود، عموی بنده از روستا آمده بود. آخر شب بود، خلوت بود رفتیم ظرف‌ها را در ظرف‌شویی بشویم. در همان عالم نوجوانی داشتم می‌رفتم و سوت می‌زدم. –تنهایی هم بود و این برای ما عادت شده بود آن زمان هم ۱۵ سال داشتم- وقتی رفتم در حجره بخوابم، عمو به من گفت: اگر یک چیزی به تو بگویم که ناراحت نمی‌شوی؟ گفتم: نه. گفت: شما برای طلبگی آمدید، سوت زدن برای یک طلبه زشت است.


  • بعضی وقت‌ها یک کارهایی لیاقت انسان را سلب می‌کند اگر حرام باشد که دیگرانسان را از هویت می‌اندازد. چون اصلاً لایق نیست. لذا این‌جا نکته‌ی بسیار زیبایی را فرموده‌اند و می‌فرمایند: «فَإنَّ هذهِ الأَفعال لَا تَلیقُ بِالمؤمنین»[۸] این‌ها لایق آدم مؤمن نیست.

  • «هُوَ وَعیدٌ» این قولی که این‌جا گفته‌اند، یک وعید است، در قالب وعده است. یعنی اگر این کار را انجام دادید، عقوبت دارید. «یُقْصَدُ بِهِ الرَّدْع» این‌که این‌طور بیان کرده است، قصد شده است مؤمنین را از این کارها باز بدارند، آن‌ها را دور بدارند.


عدم زنای جوارح انسان
مؤمن


  • بعد می‌فرماید:، «لَا إیمانَ لِمنْ لَا أمانَه لَه» که امانتدار نیست، ایمان ندارد. «وَ المُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الناسُ من لِسانِه و یدِه وَ قیلَ: مَعناهُ» همه‌ی این حرف‌ها که زده شد «لَا یَزْنی و هُوَ کاملُ الإِیمانِ» کسی که ایمان کامل دارد، هیچ وقت زنا نمی‌کند. «لَا یَزْنی» فعل نفی است، دلالت بر استمرار دارد، یعنی هیچ موقع زنا نمی‌کند. حتّی زنا فقط زنای مصطلحی که آن در مورد شواهد آن صحبت می‌شود نیست، یعنی چشم انسان مؤمن هم زنا نمی‌کند. گوش آدم مؤمن هم زنا نمی‌کند. باید مواظب باشیم.


اهمّیّت رعایت
نگاه
نکردن به
نامحرم


  • در این جامعه‌ی فعلی که متأُسّفانه برای
    همه قبح ندارد. از منبر پایین آمدید، دارید از مسجد بیرون می‌روید، خانم با صورت آرایش کرده آمده است، نیمه مکشّفه است و می‌خواهد از شما سؤال بکند، انسان باید خیلی خود را کنترل بکند تا دل او نلرزد.


اطمینان قلبی امام خمینی


  • اگر ما خودساخته بشویم واز درون خود را پاک بکنیم، نمی‌لرزیم. امام خمینی گفته بود: وقتی داشتند من را به تهران می‌بردند و بعد من را به ترکیه تبعید کردند، این‌ها به سمت بی‌راهه رفتند. فهمیدم می‌خواهند من را از بین ببرند. گفت: به خود گفتم روح الله می‌ترسی؟ به خودم رجوع کردم، دیدم نمی‌ترسم


ایمان
الهی و تنفّر از
گناه



  • آدمی که واقعاً اطمینان الهی در دل او باشد و مصداق «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهٌ»[۹] بشود، یعنی ایمان واقعی در دل او باشد، این‌طور مواقع هم نمی‌ترسد، نمی‌لرزد. این‌ها برای او خاطر جمع است، این‌ها هیچ مفهومی برای او ندارد، برای او جذّابیّتی ندارد. یعنی از گناه متنفّر است. قباحت در وجود او نسبت به این چیزها زنده است.


علّت
گناه
کردن انسان‌ها


  • این‌که مردم گناه می‌کنند به این دلیل است که آن را قبیح نمی‌دانند و الّا کسی چیزی را قبیح بداند به دنبال آن نمی‌رود. اگر یک چیزی بد بو باشد، انسان به سرعت از آن دوری می‌کند. امّا شما یک چیزی را قبیح ندانید، آن را خوب بدانید…

  • من یک روز گفتم: می‌گویند مشروب تلخ است. گفت: برای شما تلخ است، برای آن کسی که می‌نوشد و دائم الخمر است، خیلی هم لذّت دارد.


مذمّت
معروف
شدن
منکر
و منکر شدن معروف


  • این خیلی بد است که گناه همیشه برای ما ثواب بشود. به قول آن روایت، معروف منکر بشود، منکر معروف بشود. یعنی آن چیزی که خدا نهی کرده است، برای ما لذّت و جذّابیت داشته باشد، و وجود ما باید از آن دوری بکند، به دنبال آن می‌رویم. این خیلی بد است. باید مواظب باشیم.


اثر به یاد آوردن قبح گناه


  • دلیل این‌که به راحتی دروغ می‌گوییم، غیب می‌کنیم این است که این بدی‌ها و آنچه که در آن قباحت است، از ما رخت بربسته است و الّا اگر یک کسی یک دفعه به یاد بیاورد که قرآن می‌فرماید: غیبت «أکل میته» است، یعنی مردار -آن هم مردار برادر خود را، بخورید- انسان به سرعت زبان خود را می‌بندد، دیگر غیبت نمی‌کند امّا چون برای انسان تلذّد وجود دارد، یعنی متأسّفانه وجود انسان نسبت به غیبت کردن لذّت‌جویی می‌کند، لذا غیبت می‌کند. این را ادامه می‌دهد و کم کم به تهمت می‌رسد.


تفاوت معنای غیبت و تهمت


  • چون غیبت راست است، عیب طرف را می‌گوییم، یک حرفی درباره‌ی یک کسی می‌گوییم که او دوست ندارد امّا این حقیقت دارد. در صورت ادامه داشتن کم کم به اتّهام هم می‌رسد. می‌گویید: این که چیزی نیست، چیز دیگری می‌گویید که اصلاً حقیقت هم ندارد و می‌خواهید طرف را تعجّب بیشتر وادار بکنید و لذّت بیشتری ببرید.


علّت اجتناب نکردن انسان از گناه


  • دلیل آن این است که هنوز وجود ما پاکسازی نشده است. اگر پاکسازی شده بود ما (اجتناب می‌کردیم). اگر یک دانه مگس هم نباشد، هر چه شیرینی باشد، مشکلی پیش نمی‌آید. امّا کافی است پاکسازی نشده باشد، یکی دو تا مگس هم در آن اطراف باشد، چند دقیقه‌ای نمی‌گذرد که می‌بینید به سراغ شیرینی‌ها می‌آیند. گوشت در قصابی‌ها هم همین‌طور است. یک جایی که می‌روید، اگر به خوبی برنامه‌ریزی شده باشد و ضدّ عفونی و مسائل رعایت شده باشد، زنبور جایی نیست ولی الآن این‌جا زنبور نیست، ولی
    ؟؟۲۴:۳۱ آن وجود دارد، اگر یک گوشتی را قرار بدهند، لحظاتی نمی‌گذرد تمام آن پر از زنبور می‌شود.


لزوم تزکیّه و تهذیب در وجود انسان


  • باید تزکیه و تهذیب واقعی در وجود ما باشد. اگر تزکیه و تهذیب باشد، آن وقت مشکلی پیش نمی‌آید. اگر ناموس و مال مردم در حیطه‌ی زندگی و اختیار ما قرار گرفت، به آن طمع نمی‌کنیم. دل ما پاک است. این خیلی مهم است.


اثر گناه بر انسان مؤمن



  • می‌فرماید:
    «إذا زَنَى الرجلُ خرجَ منه الإِیمانُ فَکانَ فوقَ رأْسهِ کَالظُّلَّهِ»[۱۰] می‌فرماید: اگر مرد مؤمنی – حالا این به حسب ظاهر مؤمن است- زنا بکند، بر سر او یک تاریکی قرار خواهد گرفت.


اثر توبه‌ی از گناه برای انسان مؤمن


  • «فإِذا أَقْلَع رجَعَ إلیهِ الإِیمانُ» اگر آن را از بین برد، زمینه‌ی آن ایجاد شد، امّا از آن زمینه فرار کرد، زمینه‌ی غیبت ایجاد شد، بلند شد و رفت. به غیبت گوش نکرد، ایمان برمی‌گردد.

  • فرمود: «وَ کلُّ هَذا مَحمولٌ عَلى المَجاز وَ نَفْی الکَمالِ دُونَ الحَقیقه وَ رفعِ الإِیمان و إِبْطالِه» اگر کسی ایمان واقعی داشته باشد، هیچ وقت دنبال این‌ها نخواهد رفت.


مؤمن نام خدا


  • کلمه‌ی مؤمن را دارد که خود کلمه‌ی مؤمن که از ایمان گرفته شده است «أمَنَ،
    یُآمنَ۲۶:۱۴، یؤمنُ، مؤمنٌ» نام خداوند تبارک و تعالی است. سوره‌ی مبارکه‌ی حشر، آیه ۲۳: «الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزیزُ الْجَبَّارُ».


منابع



[۱]
– لسان العرب، ج ‏۱۳، ص ۲۴٫



[۲]
– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۲، ص ۱۰۵٫



[۳]
– لسان العرب، ج ‏۱۳، ص ۲۴٫



[۴]
– لسان العرب، ج ‏۱۳، ص ۲۴٫



[۵]
– لسان العرب، ج ‏۱۳، ص ۲۴٫



[۶]
– سوره‌ی مائده، آیه ۴۵٫



[۷]
– لسان العرب، ج ‏۱۳، ص ۲۵٫



[۸]
– لسان العرب، ج ‏۱۳، ص ۲۵٫



[۹]
– سوره‌ی فجر، آیه ۲۷٫



[۱۰]
– لسان العرب، ج ‏۱۳، ص ۲۵٫

TafsirRezvan_02_1_5_008.mp3

 

 

بازدیدها: 3

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

New Page 1