۞ امام علی (ع) می فرماید:
امام صادق عليه السلام فرمود: مسلمان برادر مسلمان اسـت بـه او ظلم نمى كند و وی را خوار نمى سازد و غیبت وی را نمى كند و وی را فریب نمى دهد و محروم نمى كند. ‌وسائل الشيعه 8: 597 ‌

موقعیت شما : صفحه اصلی » تفسیر آیات 08 تا 20
  • شناسه : 2103
  • 25 ژانویه 2022 - 6:36
  • 232 بازدید
  • ارسال توسط :
  • نویسنده : تفسیر رضوان
  • منبع : حوزه علمیه اصفهان
آیه ۸ تا ۲۰ بقره (صفات منافقین ) جلسه ۲۴
آیه ۸ تا ۲۰ بقره (صفات منافقین ) جلسه 24

آیه ۸ تا ۲۰ بقره (صفات منافقین ) جلسه ۲۴

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۸ تا ۲۰ جلسه ۲۴ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی ۷۲ جلسه شرح ویژگیهای منافقین بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸)  به نام خداوند بخشنده بخشایشگر و برخى از مردم مى‏گویند: «ما به خدا […]

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۸ تا ۲۰ جلسه ۲۴

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی

۷۲ جلسه شرح ویژگیهای منافقین

http://bayanbox.ir/view/7348000871258179768/hadith-line.png

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸) 

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

و برخى از مردم مى‏گویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده‏ ایم»، ولى گروندگان [راستین‏] نیستند. (۸)

http://bayanbox.ir/view/5122040553263843431/poster4.jpg

—————————————–

«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ اللَّعْنَهُ الدّائِمَهُ عَلیَ اَعْدائِهِمْ مِنَ اْلآنِ اِلی قیامِ یَوْمِ الدِّینِ».

وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸)  یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ (۹)   فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ (۱۰)

و برخى از مردم مى‏گویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده‏ ایم»، ولى گروندگان [راستین‏] نیستند. (۸) با خدا و مؤمنان نیرنگ مى‏بازند؛ ولى جز بر خویشتن نیرنگ نمى‏زنند، و نمى‏فهمند. (۹) در دلهایشان مرضى است؛ و خدا بر مرضشان افزود؛ و به [سزاى‏] آنچه به دروغ مى‏گفتند، عذابى دردناک [در پیش‏] خواهند داشت. (۱۰)

http://bayanbox.ir/view/1308105324576933146/006.gif

وجوب ردّ غیبت

به دنبال بحث در توصیف منافقین در سوره‌ی مبارکه بقره، آیه هشتم تا بیستم به واژه‌ی غیبت رسیدیم و وصفی که منافقین دارند که آن‌ها غیبت می‌کنند. موارد غیبت و موجبات غیبت و بحث حرمت استماع آن را هم عرض کردیم. بحث بعدی راجع به این است که آیا ردّ کسی که دارد غیبت می‌کند واجب است یا واجب نیست؟ حکم آن چیست؟ بحث ما در وجوب ردّ غیبت است.

نهی از منکر و انکار منکر

مقدّمتاً این را عرض کنم، ما یک امر به معروف و نهی از منکر داریم، یک انکار منکر داریم. نهی از منکر یعنی شما با زبان کسی را از عمل حرام و عملی که منهی الهی است نهی کنید که آن را انجام ندهد.

 امّا انکار منکر کسی در حال انجام یک منکر است، در حال گناه است. می‌گویند او را از عمل زشت، عمل حرام باز دارید. حالا با زبان اشاره، با عمل و بعضی اوقات لازم است یک مقدار در انکار کردن آن و رد کردن آن از انجام چنین کار زشت و منکر شدّت داشته باشید. در ما نحن بحث غیبت است که غیبت هم گناه کبیره است.

شرط بازداشتن کسی از غیبت

حالا آیا کسی که دارد غیبت می‌کند واجب است که شما او را از غیبت کردن باز دارید یا واجب نیست؟ این واجب مشروط است. می‌فرماید در صورتی که انسان متمکّن باشد از این‌که غیبت کننده را از غیبت باز دارد. این واجب است. این‌جا واجب مشروط است. یا به نحوی او را از انجام غیبت رد کند که تکذیب نشود. یک وقت کسی دارد غیبت می‌کند، یک کسی گناهی انجام داده است. این آقا هم دارد غیبت می‌کند که این آقا این گناه را کرد و واقعاً هم او آن گناه را انجام داده است. اگر موجب تکذیب این آقا شود که او را به عنوان یک آدم دروغگو لحاظ کنند این مشکل پیدا می‌کند. طوری باید بگویید و او را ردّ از غیبت کند که تکذیب نشود. یعنی به عنوان دروغگو لحاظ نشود. چون این مسلمان است و تکذیب کردن او هم اهانت به او است. یعنی او را متهّم به دروغگویی می‌کنید. به هر حال یک محمل درستی باید داشته باشد، ردّ غیبت طوری باشد که ضرر و زیان دیگری نباشد.

ردّ غیبت به نفع برادر دینی

روایت دیگری از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) در من لا یحضر الفقیه و در جامع السّعادات داریم. «مَنْ تَطَوَّلَ عَلَى أَخِیهِ فِی غِیبَهٍ سَمِعَهَا فِیهِ فِی مَجْلِسٍ فَرَدَّهَا عَنْهُ رَدَّ اللَّهُ عَنْهُ أَلْفَ بَابٍ مِنَ الشَّرِّ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ»[۱] جای دیگر «أَلْفَ أَلْفَ» (در جامع السّعادات ذکر شده است) گفته است «رَدَّ اللَّهُ عَنْهُ أَلْفَ أَلْفَ بَابٍ مِنَ الشَّرِّ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ» می‌فرماید کسی که بتواند و احسان کند بر برادر دینی خود در غیبتی که دارد آن غیبت را می‌شنود. مثلاً کسی در یک مجلسی نشسته است که کسی دارد غیبت می‌‌کند و او غیبت آن شخص را به نفع آن کسی که غایب نیست رد کند. کسی الآن حاضر نیست و شما دارید غیبت او را می‌شنوید، «فَرَدَّهَا عَنْهُ» این آقا را از این‌که غیبت کند باز دارید و نگذارید که غیبت کند. «رَدَّ اللَّهُ عَنْهُ» خدا باز می‌دارد از او «أَلْفَ بَابٍ» هزاران باب «مِنَ الشَّرِّ» از بدی «فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ» چه در دنیا و چه در آخرت.

سکوت در برابر غیبت کننده گناهی به مراتب سنگین‌تر

«فَإِنْ هُوَ لَمْ یَرُدَّهَا» امّا اگر رد نکند «وَ هُوَ قَادِرٌ عَلَى رَدِّهَا» در حالی که می‌تواند او را باز دارد که غیبت نکند «کَانَ عَلَیْهِ» به گردن او است «کَوِزْرِ مَنِ اغْتَابَهُ سَبْعِینَ مَرَّه» مثل کسی که خود او دارد غیبت می‌کند هفتاد برابر. هفتاد برابر گناه غیبت کننده به گردن آن کسی است که می‌شنود و می‌تواند این غیبت کننده را از غیبت کردن رد کند. نگویید به من ارتباطی ندارد. اگر این را گفتید و با این‌که می‌توانستید او را از غیبت کردن باز بدارید ولی این کار را نکردید، هفتاد برابر گناه شما سنگین‌تر است.

-‌ حاج آقا اگر سکوت کند چطور؟

-‌ ببینید کسی که دارد غیبت می‌شنود، بتواند این غیبت را رد کند، یعنی نگذارد او غیبت کند. ولی این کار را انجام ندهد هفتاد برابر گناه او سنگین‌تر از کسی است که دارد غیبت می‌کند.

نیز در روایت دیگری فرمودند: «مَن حَماء عِرضِ أخیهِ المُسلِم فِی الدُّنیا»[۲] کسی که آبروی برادر دینی خود در دنیا حمایت کند و حفظ کند، «بَعَثَ اللهُ لَهُ مُلکاً» خدا به نفع او یک ملکی را مبعوث می‌کند «یُحمیهِ یَوم القیامَهِ مِنَ النَّار» که او را حمایت کند و باز بدارد و از آتش جهنّم حفظ کند. این روایت را جامع السّعادات و سبل السّلام بیان کرده است.

رهایی از آتش جهنّم

باز حضرت رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: «مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ أَخِیهِ بِالْغِیبَه»[۳]  کسی که با رد کردن غیبت از غیبت کننده حفظ آبروی برادر دینی خود را بکند. «کَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ یُعْتِقَهُ مِنَ النَّار» شایسته و مستحب است که خدا او را از آتش جهنّم آزاد کند. این روایات نشان دهنده‌ی اهمیّت رد غیبت است. آدرس این روایت در امالی طوسی، صفحه‌ی ۵۳۷، حدیث ۱۱۶۲ است.

«مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ أَخِیهِ کَانَ لَهُ حِجَاباً مِنَ النَّار»[۴] کسی که ردّ غیبت کند مانع از آتش جهنّم می‌شود.

جزای سکوت در برابر شخص غیبت کننده

در روایت دیگری به آدرس امالی طوسی، یا جامع السّعادات است که فرمودند: «ما مِن رَجلٍ ذُکِر عنده أخوهُ المُسلِم و هو یَستطیعُ نَصرُه»[۵]؛ « یَا أَبَا ذَرٍّ، مَنِ اغْتِیبَ عِنْدَهُ أَخُوهُ الْمُسْلِمُ وَ هُوَ یَسْتَطِیعُ نَصْرَهُ»[۶] هر مرد مسلمانی که نزد او از برادر دینی او ذکر شود و حرف زده شود و او بتواند نصر او را، یعنی کمک کردن به او که غیبت آن شخص نشود (کمکی نکند که غیبت آن شخص نشود)، «و لم بکلمهٍ» یک کلمه بگوید که او غیبت نکند «و لَم یَنصُرهُ» و او به این برادر دینی کمک نکند و حرف نزند «الّا أذلَّهُ الله عَزَّ وَ جَلَّ» خدا او را خار می‌کند «فی الدُّنیا وَ الآخره».  نگویید چرا، بعضی اوقات ما یک مشکلاتی را متحمّل می‌شویم و بعد می‌گوییم چرا. جواب این سؤال را باید در خود ببینیم.

حفظ آبروی شخص مؤمن در نبود وی

«وَ من ذُکِرَ عِندهُ أخوهُ المُسلم فَینصُرُهُ نَصَرهُ الله فی الدُّنیا و الآخره» امّا عکس این، اگر نزد کسی ذکر و یاد برادر او شود و او به آن شخص کمک کند خداوند در دنیا و آخرت نصرت خود را شامل او می‌کند.

 بعضی اوقات متأسّفانه ما همراه می‌شویم. در یک مجلسی نشستیم، چون آن‌ها بدشان نیاید چیزی نمی‌‌گوییم. نه، این‌طور نیست. جوانمردی بر این است که اگر کسی با کسی دوست است و برادر و خویشاوند و هم درس او است، حق بر او است که در غیب او آبروی او را حفظ کند. حفظ آبروی این است که در ما نحن غیبت کننده را از غیبت کردن باز دارد.

این مطلب مهمّی بود و وجوب رد غیبت را اجمالاً از روایت در آوردیم که آن چیزی که مسلّم است بعضی اوقات واجب است و همچنین موجب تکذیب آن کسی که دارد غیبت می‌کند نشود.

گناه مضاعف برای نقل غیبت اشخاص 

مطلب بعدی این است که آیا نقل غیبت جایز است یا نقل غیبت جایز نیست. من غیبت کسی را می‌کنم و شما بروید پشت سر من بگویید که فلانی غیبت فلانی را می‌کرد. می‌فرمایند جایز که نیست هیچ، گناه آن هم مضاعف است. چون هم یک غیبت از غیبت کننده می‌کنید که گناه کرده است، خود او را هم دارید نقل می‌کنید که غیبت کرده بود و دو تا غیبت می‌شود. پس کسی که غیبت کرده است، اگر ما برویم پشت سر آن غیبت کننده غیبت او را بکنیم که غیبت کرد و چه گفت، گناه ما مضاعف است. یعنی حرام آن مسلّم است و حرمت آن مضاعف است و عقوبت آن هم مضاعف است.  

جایز بودن غیبت در بعضی موارد

بحث بعدی در مستثنیات غیبت است. چه جاهایی غیبت جایز ست. پس حکم اوّلیه بر غیبت در احکام خمسه حرمت است. امّا مستثنیاتی دارد که این‌جا مرحوم طیب اصفهانی ۱۵ مورد را آورده است. ۱۵ مورد در جاهایی است که این غیبت یا واجب است، یا مستحب است یا مباح است یا مکروه است، ولی حرام نیست.

بعضی اوقات غیبت واجب می‌شود، بعضی اوقات غیبت مستحب است، بعضی اوقات غیبت مکروه است و بعضی اوقات مباح است. لذا ۱۵ مورد را شمردند که در بررسی ۱۵ مورد می‌گوییم که کدام واجب، کدام مستحب، کدام مکروه و کدام مباح است.

غیبت از کفّار جایز است

 اوّلی غیبت کردن کفّار و مخالفین و سایر فرق باطله و اهل بدعت است. می‌فرمایند این جایز است، یعنی مباح است، حرام نیست. البتّه شرط دارد. حرفی نزنید که به خود ضرر بزنید. مثلاً در بین وهّابی‌ها حرفی نزنید که به شما آسیب برسانند. باید مواظب باشید. غیبت کردن کفّار و باطلین و فرق باطله مباح است به شرطی که ضرری به شما وارد نشود.

اتّهام زدن در غیبت

-‌ بعضی اوقات از اقوام مختلف می‌گویند، مثلاً یک ترک، یک لر. این غیبت است، درست است؟

-‌ نه، اگر قومی و کلّی بگویید غیبت می‌شود، ولی اگر یک نفر در فلان شهر…

– نه، مثلاً در شهرضا یا مثلاً…

– آن‌که اتّهام است.

-‌ امّا اگر بگویند یک لر کافر آن وقت چطور می‌شود؟

– کفّار فرقی ندارد می‌خواهد لر باشد، ترک باشد، فارس باشد، عرب باشد.

– نه برای این‌که غیبت نشود می‌گوید یک ترک کافر، یک لر کافر…

-‌ آن را که عرض می‌کنیم جایز است. اگر کافر باشد جایز است. نه این‌که بگوید لر، بعد به او بگوید لر کافر و یک تهمت هم به او بزند.

غیبت در مقام تظلّم

مورد دوم در مقام تظلّم نزد کسی که قادر به این است که او را از ظلم در بیاورد. تظلّم هم هر جایی فایده ندارد. انسان نسبت به کسی غیبت کند که دارد به کسی ظلم می‌کند. من که در ظلم قرار گرفتم برای این‌که از من رفع ظلم شود بروم جایی صحبت کنم و پشت او حرف بزنم. حالا مستقیم حرف بزنم یا نه، در واسطه قرار بگیرد. چند واسطه شوند که آن وسائط قادر هستند که اعانه‌ی مظلوم کنند. کمک کنند که رفع ظلم شود. این از مصادیق «لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ»[۷] می‌شود. در این‌جا بعضی اوقات می‌توانیم بگوییم واجب است. در باب تظلّم برای این‌که ظلم را از خود دور کنید شاید واجب شود که غیبت کنید. پس بعضی اوقات واجب می‌شود. بعضی اوقات مستحب است، گرچه شاید مباح هم شود.

پرسش و پاسخ

-‌ نظر ایشان این است که جایز است، نمی‌گوید واجب است.

– نه، در مورد کفّار که کاری به کار ما ندارند برای چه حرف بزنیم! یک وقت ظالم هستند این‌جا رجحان پیدا می‌کند یا مصلحت ملزمه پیدا می‌کند و مستحب و واجب می‌شود. اّمّا اگر کار به ما ندارند، حالا شما راجع به کفّار یک چیزی بگویید اشکالی ندارد.

-‌ می‌گویند موقعی که آقای شهید رجایی معلّم بود در پاتخته عکسی را مانند کاریکاتور کشید و بعد به دانش آموزان گفت این مانند چه کسی است؟ یکی گفته مثل لرها، یکی گفت ترک‌ها، یکی گفت شمالی‌ها، بعد آقای رجایی گفت چرا نمی‌گویید مانند آمریکایی‌ها، مثل انگلیسی‌ها! می‌گفت یعنی این جوک‌ها که درست کردند همه غیبت است، چرا به دشمنان نمی‌گوییم. این‌ها را دشمنان درست کردند که بین ما اختلاف به وجود بیاید.

غیبت کردن در موارد ذی حق

در این مقام، برای این‌که دنبال علّت جواز غیبت هستیم، در این قسمت دوم روایتی از رسول اکرم نقل شده است که فرمود: «لِصَاحِبِ الْحَقِّ مَقَالٌ»[۸] برای کسی که ذی حق است حقِّّ گفتن برای او است.

باز روایت داریم: «لِیُّ الْوَاجِدِ بِالدَّیْنِ یُحِلُّ عِرْضَهُ وَ عُقُوبَتَهُ»[۹] کسی که بخل می‌ورزد عرض و عقوبت خود را با بخل ورزیدن حلال می‌کند. این روایت در امالی طوسی، عوالی اللئالی، و در جامع السعادات، جلد ۲، صفحه‌۸۸ است.

غیبت در باب تظلّم از همسر

یک قصّه‌ای را نقل کردند که هنده از ابوسفیان نزد پیغمبر شکایت کرد که او آدم بخیلی است و نفقه‌ی من را به اندازه‌ی واقعی نمی‌دهد، لذا من و بچّه‌ی من به اندازه‌ی کفایت خرجی نداریم، آیا می‌توانم از مال او بردارم یا نمی‌توانم؟ او آمد غیبت کرد. حضرت فرمود: «خُذِی مَا یَکْفِیکَ وَ وُلْدِکَ بِالْمَعْرُوفِ»[۱۰] برو از مال او به اندازه‌ی کفایت خود و فرزند خود بردار. این موضوع بحث ما این نیست که چقدر بردارد یا نه، بحث این است که آمد غیبت کرد. این غیبت کردن در باب تظلّم است، یعنی دارد به ما ظلم می‌کند و حقّ ما را نمی‌دهد.

-‌ چرا این غیبت است؟ به من ظلم شده است!

-‌ این غیبت است دیگر. پشت سر کسی صحبت کرده است. پیش پیغمبر از شوهر خود دارد غیبت می‌کند.

-‌ غیبتی است است که جایز است.

استعانت برای رفع منکر با غیب کردن

سومین مورد از موارد پانزده‌گانه استعانت بر رفع منکر و ردع از معاصی است که در این صورت گفتند واجب است. یعنی اگر بتوانیم منکری را رفع کنیم و ردع معاصی کنیم این‌جا اگر غیبت نشود مشخّص نمی‌شد.

ببینید کسی دارد یک نفر را می‌زند، یک منکری را دارد انجام می‌دهد. حالا می‌خواهند غیبت او را بکنند تا شما او را از آن کار باز دارید. ۱۱۰ هم برای همین‌ها است دیگر، از این موارد زیاد است. در جاهایی که درگیری است، گناهی است، دارند مشروب خواری علنی می‌کنند، بالاخره باید غیبت آن‌ها را بکنند که فلانی و فلانی دارد مشروب خواری می‌کنند، بیایید برویم جلوی او را بگیریم.

 آن باب رد منکر و انکار منکر را عرض کردیم. ما یک نهی از منکر داریم که با زبان است، یک انکار منکر داریم، جلوگیری از انجام گناه است که جلوی انجام آن گناهی که دارد می‌شود را بگیریم. حالا برای رفع منکر، برای ردع معاصی استعانت و کمک می‌خواهید. تا غیبت نکنید نمی‌شود.

نصح مستشیر در امور خیر

مورد چهارم نصح مستشیر است. یعنی از باب خیر خواهی کسی را نصیحت کنید، در امر تزویج یا امانت داری و امثال این‌ها. این هم اشکالی ندارد. مثلاً کسی آمده است و دارد با شما مشورت می‌کند که این خانواده چه آدم‌هایی هستند، این آدمی که شما در این محل می‌شناسید چطور مردی است. بالاخره می‌خواهد به او دختر بدهد. این‌جا شما بگویید به من چه نمی‌شود! این‌جا غیبت رحجان دارد، اگر طرف معتاد است، خلافکار است، بد اخلاق است، یک آدم گناه‌کار و ظالم است، بعضی اوقات این‌ها در حدّ وجوب هم می‌رود. این‌ها را باید بگویید. یا مثلاً امین و امانت دار نیست، می‌خواهد مال خود را دست این آقا بدهد. حالا می‌خواهد از شما بپرسد، ما با شما مشورت می‌کنیم، مستشیر یعنی مشورت می‌کنیم، طلب شور می‌کنیم. من می‌خواهم مال خود را دست این آقا بدهم و به مسافرت بروم. چه کار کنم؟ شما اگر بدانید امین نیست و نگویید مسئول می‌شوید.

-‌  این دیگر ربطی به غیبت ندارد!

– چرا دیگر، این غیبت است.

-‌چرا دیگر، شما می‌دانید این آقا دزد است.

-‌ شما شرعاً مسئول هستید!

-‌ عرض من همین است. من آمدم از شما شور می‌گیریم برای امر ازدواج فرزند خود با این آقا. این آقا گناه‌کار است، اگر شما گناه او را به من نگویید مطلب برای من روشن نمی‌شود. این‌جا شما غیبت دارید می‌کنید یعنی دارید گناه و عیب او را برای من بیان می‌کنید. این اشکالی ندارد. حالا یا مستحب باشد یا واجب باشد.

-‌ غیبتی که جایز است.

– حالا جواز را که می‌گوییم هم وجوب را شامل می‌شود و هم مکروه را شامل می‌شود و هم مستحب را و هم مباح را. اوّل بحث عرض کردیم.

– شخص فاسق غیبت ندارد؟

– آن موردی است که به آن متجاهل به فسق می‌گویند.

مشورت دادن در امر خیر با غیبت کردن

اصلاً کاری به این نداریم که این فاسق است یا نه. یک گناهی کرده است…. از یک آقایی پرسیده بودند که فلانی می‌خواهد در سپاه استخدام شود، شما او را می‌شناسید؟ گفته بودند از چه نظر؟ گفته بود از نظر نماز خواندن و روزه گرفتن. گفته بود خدا می‌‌داند من دیدم که این روزه می‌خورد، ولی تا حالا ندیدم که نماز بخواند!

به شما می‌گویند که ما می‌خواهیم دختر خود را به این آقا بدهیم. شما دیدید این آقا بد عمل است، دروغگو است باید بگویید. یعنی گناه و عیب او را باید بیان کنید. این غیبت می‌شود. اگر این کار را نکنید دختر این آقا در دام یک آدم دزد و کذّاب و معتاد و بدکاره می‌افتد. شما باید بگویید، چون دارد از شما شور می‌گیرد. حالا یا حدّاقل این‌ است که مستحب است.

جرح شاهد و مفتی و قاضی

یک مورد دیگر از موارد جایی است که کسی می‌خواهد شاهد قرار بگیرد یا می‌خواهند فتوا بدهند. یک کسی را قاضی قرار می‌دهد و یک نفر از شما سؤال می‌کند که فلانی می‌تواند مرجع تقلید من باشد؟ یا این آقا که می‌خواهد شاهد قرار بگیرد آیا آدم خوبی است، عادل است که شهادت بدهد؟ حالا می‌گویند جرح شاهد، جرح مفتی، جرح قاضی. این در صورتی که گناهکار باشد غیبت او اشکالی ندارد.

حالا در مورد و موضوعات مختلف فرق می‌کند شاید در حدّ وجوب هم برسد. یک نفر را می‌خواهند قاضی القضات شهر بگذارند، ولی آدم بد و گناهکاری است شما باید آن را بگویید و غیبت کنید. یا آقا را می‌خواهند مرجع تقلید خود انتخاب کنند، حالا آمده است و از شما سؤال می‌کند. شما باید بگویید این آقا این عیب را دارد. یا یک بینّه می‌خواهند اقامه کنند این آقا می‌خواهد شهادت بدهد، می‌گویند آیا شهادت این آقا جایز است یا نیست، آیا عادل است یا نیست. اگر عادل نیست یعنی گناه می‌کند و شما می‌دانید باید غیبت کنید. پس پنجمین مورد هم جرح شاهد و مفتی و قاضی است.

تفسیر جامع اطیب البیان

این‌ها در اطیب البیان است. هیچ کدام از تفاسیر مانند تفسیر مرحوم طیّب اصفهانی رحمت الله علیه به این زیبایی این مباحث را جمع آوری نکرده است. چون یک فقیه بوده است که در تفسیر حرف‌های خود را هم زده است.

حفظ نمودن از شرّ با غیبت کردن

مورد ششم حفظ نمودن از شرّ صاحب الشّر. کسی را می‌خواهد حفظ کنید از شرّ کسی که ذی شر است. باید غیبت او را بکنید. حالا یا به فسق یا هر چیزی که دارد باید بگویید. غیبت کردن او اشکالی ندارد.

شناساندن شخص فاجر و فاسق با معرّفی او به دیگران

از رسول اکرم در این باب روایت داریم، در رسائل شهید ثانی و جامع السّعادات بیان کرده‌اند: «أَ تَرْعَوْنَ عَنْ ذِکْرِ الْفَاجِرِ حَتَّى یَعْرِفَهُ النَّاسُ»[۱۱] می‌فرماید خودداری کردید از این‌که اسم آن فاجر را بیاورید که او چه کاره است تا مردم او را نشناسند! «اذْکُرُوهُ بِمَا فِیهِ یَحْذَرُهُ النَّاسُ» آن را بگویید و آشکار کنید و به قول معروف پته‌ی او را روی آب بریزید تا مردم از شرّ او در امان بمانند. «یَحْذَرُهُ النَّاسُ» مردم از او دوری کنند.

آشکار کردن عیب مبیع

مورد هفتم از موارد غیر حرام غیبت کردن یک جنسی را آمدند دارند می‌فروشند. این جنس را تقلّب چیدند، زیر و رو چیدند. شما امانت فروش هستید. اگر عیب این مبیع را نگویید این مشتری فریب می‌خورد. پس باید بگویید. ذکر عیب مبیع. حالا چه ربطی به غیبت دارد؟ آن کسی که این را بسته بندی کرده است آدم متقلّبی بوده است.

-‌ اگر کسی گران فروش است باید بگوییم؟

– بله، باید بگویید این آقا گران فروش است.

http://bayanbox.ir/view/1308105324576933146/006.gif

[۱]– من لا یحضره الفقیه، ج ‏۴، ص ۱۵؛ جامع السّعادات، ج ۲، ص ۷۹٫

[۲]– جامع السّعادات، ج ۲، ص ۳۰۸؛ سبل السّلام، ص ۲۰۸٫

[۳]– إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی)، ج ‏۱، ص ۱۱۷٫

[۴]– وسائل الشیعه، ج ‏۱۲، ص ۲۹۳، ح ۸٫

[۵]– جامع السّعادات، ج ۲، ص ۳۰۸٫

[۶]– الأمالی (للطوسی)، النص، ص ۵۳۷٫

[۷]– سوره‌ی نساء، آیه ۱۴۸٫

[۸]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۷۲، ص ۲۳۱؛ رسائل شهید ثانی، ص ۳۰۰؛ جامع السّعادات، ج ۲، ص ۸۸٫

[۹]– الأمالی (للطوسی)، النص، ص ۵۲۰؛ عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، ج ‏۴، ص ۷۲، ح ۴۴؛ جامع السّعادات، ج ۲، ص ۸۸٫

[۱۰]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۷۲، ص ۲۳۲٫

[۱۱]– رسائل شهید ثانی، ص ۳۰۱؛ جامع السعادات، ج ۲، ص ۸۸٫

http://bayanbox.ir/view/1308105324576933146/006.gif

بازدیدها: 3

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

New Page 1