سلسله جلسات تفسیر ماه مبارک رمضان ۱۴۰۰ مسجد امام سجاد علیه السلام خیابان مقداد (آتش) جلسه دوم حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ (۱) الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ (۲) الرَّحْمنِ الرَّحیمِ (۳) مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ (۴) إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ (۵) اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ (۶) صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ […]
سلسله جلسات تفسیر ماه مبارک رمضان ۱۴۰۰
مسجد امام سجاد علیه السلام خیابان مقداد (آتش) جلسه دوم
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ (۱) الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ (۲) الرَّحْمنِ الرَّحیمِ (۳) مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ (۴) إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ (۵) اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ (۶) صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ (۷)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
به نام خدا که رحمتش بىاندازه استو مهربانىاش همیشگى. (۱) همه ستایشها، ویژه خداست که مالک و مربّى جهانیان است. (۲) رحمتش بىاندازه و مهربانىاش همیشگى است. (۳) صاحب و داراى روز پاداش است. (۴) [پروردگارا!] فقط تو را مىپرستیم وتنها از تو یارى مىخواهیم. (۵) ما را به راهِ راست هدایت کن. (۶) راه کسانى [چون پیامبران، صدّیقان، شهیدان و صالحان] که به آنان نعمتِ [ایمان، عمل شایسته و اخلاق حسنه] عطاکردى، هم آنان که نه مورد خشم تواند و نه گمراهاند. (۷)
سلسله جلسات تفسیر ماه مبارک رمضان ۱۴۰۰
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ (۱) الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ (۲) الرَّحْمنِ الرَّحیمِ (۳) مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ (۴) إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ (۵) اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ (۶) صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ (۷)
در بحث تفسیر قرآن، در کلمهی تفسیر نکاتی را عرض کردیم تناسبی که بر آن چه که مدلول و معنای تفسیر هست و وضع این کلمه که از فسر یا فَسَرَ ، آن را آوردهاند که مادهی اصلی آن هست، مشخص و مبیّن است. چون کلمهی فسر یا همان فَسَرَ به معنای جداسازی، به معنای روشن کردن است. در منتهی العرب، میفرماید به معنای آشکار ساختن چیزی که پوشیده است، پیدا کردن چیزی که پوشیده است. هویدا کردن را تاج المصادر بیهقی میگوید و در منتح العرب باز دوباره میفرماید بیان کردن معنای سخن را گویند. و همچنین باز در تاج المصادر آن را تکرار کرده و میفرماید که نگریستن طبیب در بُول و ادرار مریض به جهت پی بردن به مرض او، (چون سلولهای مختلف را جداسازی میکنند و مرضی که آن بیمار دارد را مشخص میکنند) در این کلمهی فسر استعمال شده، تفسیر هم باز همین هست.
کلمه تبیین و تبیان و بیان هم باز دوباره از بین و بینونه گرفته شده آن هم به معنای جداسازی است. به یک جهاتی میتوانیم این دو تا کلمهی را، دو کلمهی مترادف بدانیم. چون معمولاً استعمالاتش هم اینگونه بوده است که بیان هم خیلی جاها استعمال شده، وقتی تفسیر آمده، کلمهی بیان هم آمده است. در معنای کلمهی تفسیر که باب تفعیلش هست، وقتی وارد بشویم، یعنی کلامی را کسی به جداسازی و به هویدا شدن و آشکار شدن، بکشاند. این معنایش میشود.
چون خود فَسَرَ، آن معنای از متعدی دارد، حالا یکی از معانیِ باب تفعیل هم تعدّی است، این جا تعدّی به آن معنایی که معروف هست؛ نیست. بلکه تعدی به این جهت است که کسی را به تفصیل کشاندن است. لذا تفسیر قرآن، یعنی کلامی را به آشکار و هویدا شدن آوردهاند. در قرآن کریم یک مرتبه بیشتر کلمهی تفسیر به کار نرفته، آن هم سورهی مبارکه فرقان آیه، ۳۳؛
در این آیه کلمهی احسن تفسیرا دارد از همین جهت معلوم میشود که خود معنای تفسیر، یک کلّی مشکک است. یعنی قابل درجهبندی است. مراتب دارد، تفسیر خودش مراتب دارد که احسن التفسیر را میفرمایند قرآن است. قرآن احسن التفسیر است پس یعنی این که تفسیر درجات دارد درجهبندی میشود یک کلّی مشکّک است و قابلیت کم و زیاد شدن دارد. به نسبت آن چه که کسی بخواهد تفسیر بگوید، هر چقدر که معلوماتش بیشتر باشد نسبت به آن چه که میخواهد آن را آشکار کند، آن درجهی روشنگریاش بیشتر است. اینها دیگر متوقف بر هم هستند. مرحوم علامه طباطبایی(ره) در المیزان میفرماید؛ التَفسیر هُو البَیانُ مَعانُ الآیاتِ القُرآنیَه والکَشَفَ والمَقاصِدُها و مَدالیلها؛ میفرماید تفسیر بیان کردن؛ بیان کردن خود کلمهی تفسیر را به معنای بیان آورده، بیان که مصدر هست، فعال یعنی بینونن ایجاد کردن، آشکار و هویدا کردن، چیزی را از هم جدا کردن. اینها معنای بینون هستند. حالا تفسیر در واقع یک کلمهای که در قرآن مشکل هست فهمش برای مخاطب، بیایند از آن محتملات غیر، آن را جدا کنند، آن معنا و واراد واقعی را بیایند روشن کنند لذا بیان معانی یعنی مقاصد، معانی یعنی آن چه که قصد کردهاند مقصدهایی که در آن هست، نسبت به آیات قرآنیه و کشف از مقاصدشان و روشن کردن مقصدهای آن معانیِ آیات قرآنی و مدلالیها؛ و مدلولات آیات قرآن را، که همان معانیِ آیات قرآن را میخواهد بگوید، این خلاصهی تعریفی که از مرحوم علامه طباطبایی در کتاب تفسیر المیزان بیان شده است. بعد میفرماید هر کسی خواست این تفسیر را بفهمد، باید آن چه که لازمهی آن هست را اول یاد بگیرد، منتها سؤال این است که مفسّر حقیقی قرآن کیست؟
سورهی «کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولًا مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ»[۱] مفسر واقعی قرآن؛ پیغمبر است. مفسر واقعی قرآن، اهل بیت هستند. هر چیزی که تفسیرش را از قرآن کسی باید بفهمد، منحصر است به چهارده معصوم(ع)، فقط آنها میدانند که در رئیست آنها هم حضرت فاطمه(س)، محمد(ص) هستند. بنابراین تفسیر فقط آن چه که مطلق بیان میشود و علی الاطلاق است و مفسری که علی الاطلاق بیان این تفسیر مطلق را میخواند، فقط پیغمبر(ص) و اهل بیت(ع) هستند.
تفسیر قرآن در واقع در گرو معرفت قرآن است. یعنی کسی که خواست تفسیر قرآن بکند، باید از باطن بشناسد قرآن را، کسی که می خواهد مفسر باشد، باید معرفت واقعی و شناخت به قرآن داشته باشد. یعنی معرفت درجات گوناگون قرآن را داشته باشد، در هر مرتبهای شما فرض بکنید. مفسّر که ما میگوییم پیغمبر هست؛ ما میخواهیم این را مدلّل و مستند بیان کنیم که مفسّر است.
آن کسی که وجودش با وجود قرآن بالحقیقه اتحاد دارد. یعنی حقیقت قرآن را میشناسد، چون اتّحاد به قرآن دارد پیغمبر، چون علی ابن ابیطالب و حضرت صدیقهی طاهره و اولادشان که معصوم هستند، علیهم الصلواه الله علیه اجمعین، آنها متحد هستند در حقیقت با قرآن؛ آن وقت آنها حقیقت قرآن را هم میشناسند. پس کسی که حقیقت قرآن را نشناسد نمیتواند حرف بزند حالا ما بگوییم تفسیر میگوییم؛ ما نمیتوانیم تفسیر بکنم. ما تفسیری که آنها فرمودهاند را، تازه به اندازهی بضاعت فهممان میتوانیم بگوییم. یا علمایی که بیش از چند هزار تفسیر تا حالا بابت قرآن در شیعه و سنّی نوشته شده؛ هر کدامشان به اندازهی قطرهای از دریای تفسیر قرآن را آنها توانستهاند بیان کنند به بضاعت آن ذات خودشان. یعنی به اندازهی خیلی کم، قطرهای از دریا. تازه ذرهای از قطرهای از دریا، که توانستهاند بیان کنند. لذا در قرآن داریم؛ «وَإِنَّکَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ»[۲]یعنی قرآن را در واقع آن چه که مسلّم هست به تو پیغمبر، القا شده و در فهم تو قرار داده شده، در اثر این که قرآن جمالاتی دارد و جلالاتی دارد.
در واقع آن کسی که میفهمد جلالت قرآن و جمال قرآن را، در خود میشناسد او را و میتواند بشناسد. یعنی بشناساند، یعنی تبیین کند، باید در واقع یک کشش خاصّی داشته باشد، کسی که میخواهد قرآن را بیان و تفسیر کند، و آن شناخت واقعیِ خود قرآن هست که در خود شخص باید باشد. اینها که حقیقت قرآن باهاشون متحّد باشند. آن که شناخت واقعی قرآن در وجودش باشد، منحصر به وجود چهارده معصوم، پیغمبر و اولاد معصوم او هستند. هیچ کسی دیگر این حقیقت در آنها نیست و این شناخت را ندارند. اصلاً نمیتوانند دست پیدا کنند، میسور نیست برای کسی. آنهایی که آمدهاند و اعجاز قرآن را بررسی کردهاند، یعنی آن پیچ و خمهای غیبی قرآن را آمدهاند در آوردهاند. در واقع آنها نمیتوانند به دست بیاورند غیر از اهل بیت، چون اعجاز واقعی قرآن یکی در همین هست که منحصر در وجود پیامبر و اهل بیت است.
لذا از همینجا میتوانید استفاده کنید که توصیف صغل اکبر و اصغر که میگویند به همین است. یعنی هر آن چه که خداوند برای بشر وحی فرموده است، هر آن چه که خداوند تبارک و تعالی برای بشر وحی فرموده است، همهی آنها فهمش و بیانش، در وجود پیغمبر و اوصیای پیغمبر هست. که البته وقتی میگوییم اوصیا، حضرت صدیقه طاهره هم جزء آنها حساب میشوند. نه این که ایشان مجزا باشند. به هر حال آن چه که مسلّم هست، این است که اکثریت قرآنشناسان این همه را قبول دارند. یعنی مقدماتی که ما عرض کردیم را قبول دارند که همهی این مقدمات منتج در یک نتیجه هست و او انحصار تفسیر و تبیین واقعی و حقیقی قرآن در وجود حضرت پیامبر خاتم(ص) هست. و به همین جهت بعضیها که از مفسرین هستند، آمدند بیان کردهاند معنای تفسیر را، هو کشف المراد عن المشکل؛ یا میگویند هو علمٌ باصولٍ تعرف بهی معانی کلام الله تعالی، من قرآن المجید یا میگویند وهو العلم باحث الاحوال الالباعث کلام الله من حیث دلاله علی مراد الله تعالی؛ این خیلی مهم است. همهی اینها این را می رساند، البته این احوال مرحوم تفتازانی بود یا ابوحیّان، که همهی اینها همین حرف را میزنند. ابوحیّان میفرمود؛ هو علمٌ یبحض عن کیفیته نطق به الفاظ القرآن؛ از این جا تازه شروع میکند. «النُطق بِه الفاظِ القُرآنِ وَ مَدلُولاتِها وَ احکامِها الاِفراطیَه وَ تَمکینیه وَ معانیها الَّتی یانها حالت التَرکیبُ وَ تتماتِ الذلِک»؛ یعنی از نقطه نقطهی قرآن که همان چینش حقیقت قرآن هست، همهی اینها را آنها بیان میکنند، چه کسی میتواند این را مفسّر باشد غیر پیغمبر؛ غیر از اهل بیت؛ هیچ کس. چون نه حقیقت به آنها نزدیک است و نه آن پاکیِ لازمهی مسّ قرآن را دارند لایمسعُ اللمتطهرون؛ قرآن را فقط اهل بیت(ع) میفهمند. مطهّر چه کسانی هستند؟ اهل بیت(ع). آنها میتوانند قرآن را بیان و تفسیر کنند. هر کسی دیگر اگر بخواهد قرآن را تفسیر بکند، لاجرم و لابد، (آن هم لابد ضروریه) بر این هست که فقط از پیغمبر و آلش آن را بگیرد والاّ نمیتواند. از پیغمبر و آلش میتواند قرآن را بگیرد، یعنی معانی و حقیقت قرآن را از آنها که فرمودهاند، بفهمد و بیان کند. والاّ اگر غیر از این باشد، میشود تفسیر به رأی،
تفسیر به رأی به چه معناست، که در قرآن خیلی مذمّت شده؟ تفسیر به رأی یک نظری، یک برنامه و رأیی کسی دارد میآید آیات قرآن را منطبق بر آن میکند. یعنی یک کاری را میخواهد انجام بدهد، یک نظری را خودش دارد بر این که برای خودش دلیل درست کند، برای این که برای خودش یک حجّت درست کند و بتراشد؛ میآید قرآن را تطبیق بر آن حرف و نظرش میکند و آن را ارائه میدهد، این میشود تفسیر به رأی که میفرماید خدا از آتش مقعدش را پُر میکند. کسی که تفسیر به رأی بکند. تفسیر به رأی کردن خیلی بد است لذا راحت آنهایی که در ماه رمضان میآیند تفسیر به رأی میگویند، چون این جا کذب و افترا بستن به خدا و رسول(ص) میشود، لذا روزههایشان از نظر حکم ظاهری هم اشکال پیدا میکند.
تاریخچهی تفسیر از زمان خود پیغمبر و امیرالمؤمنین(ع) و حضرت صدیقه طاهره(س) شروع شده بیان قرآن، و بعد تفسیر در زمان پیغمبر و اهل بیت(ع) که به اینگونه که عرض میکنیم بوده؛ از بیان خودشان بوده است. آنها بیان کردند، تفسیر واقعی را آنها کردهاند، بیان فرمودهاند، حالا گرچه دست ما هنوز نرسیده باشد. ولی تفسییر به رأی باز همان زمان، بعضیها میکردند، شاید این را قاطعانه نتوانم بگویم، ولی شاید زمان خود پیغمبر هم اگر مجال پیدا میکردند؛ سوءاستفاده از این راهها میکردند. که بعضی وقتها داریم که میگویند چرا قرآن را برای ما تفسیر نمیکنید پس معلوم است دنبال تفسیر قرآن هم بودهاند که میآمدند به پیغمبر(ص) اعتراض میکردند که چرا تفسیر قرآن نمیکنید.
قول پیغمبر که متأسفانه سندش را فراموش کردهام بیاورم ولی در خود المیزان این متن آمده است که میفرماید؛ عند التفسیر القرآن لایجوز الاّ بالعفر الصحیح و نصّ صریح؛ میفرماید تفسیر قرآن را اگر کسی بخواهد بگوید، جایز نیست، الاّ به یک اثر که حالا اثر میتواند نوشته باشد، میتواند غیر نوشته باشد، اثر صحیح که به قول معروف مو لای درزش نرود و نصّ صریح یعنی بیان محکم و قاطعانهی اهل بیت که آمده باشد، که از نظر سندی هم کسی نتواند رویش خدشهای وارد کند. این میشود تفسیر قرآن را میتواند این گونه بگویند، «الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ»[۳] که اینجور فرموده است و اگر کسی بیاید تفسیر قرآن را بگذارد کنار، این را هم داریم.
اگر کسی تفسیر قرآن و بیان قرآن از اهل بیت(ع) را کنار بگذارد، مثل اکثر اهل سنّت و مخالفین، که تفسیر واقعی را میگذارند کنار و میچسبند به یک سری از ظواهر مشتبه قرآن، اینها بسیار مورد مذمّت قرار میگیرند، همانطوری که در روایات مذمّت شده کسی که در تدبّر قرآن تاریک باشد، تارکین تدبّر در قرآن باشد؛ تدبّر در قرآن یعنی دقّت کامل کردن و به دست آوردن مرادات و معانی و مدلولات واقعی قرآن حقیقی قرآن، اگر کسی تارک این باشد مورد مذمت بسیار قرار گرفته، که اگر ما تدبّر در قرآن را داشته باشیم، خود مقدمه هست بر این که بتوانیم عمل به قرآن بکنیم،
«أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا»[۴] یعنی میگوید که این جا مذمّت میکند و میگوید شما استفهامت ، استفهامِ توبیخی است. پس چرا تدبّر در قرآن نمیکنید؟ یعنی تدبّر نمیخواهید بکنید یا این که دلهایتان قفل شده، یا «عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا» یعنی بد دلهایی است که قفلها بر آنها زده شد مثل «خَتَمَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَعَلَىٰ سَمْعِهِمْ ۖ وَعَلَىٰ أَبْصَارِهِمْ»[۵] آن چیزی که باعث فهم میشود از قرآن؛ همین است. چشم، دل و از درون هم دیگر نمیفهمید، که بحث ابصار، غیر سمع است. یعنی بالاتر است. یعنی از درون نمیفهمید.
به هر حال تفسیر قرآن لازم هست برای همهی ما، و همهی اینهایی که گفتیم مقدمه بر این بود که اهتمام به تفسیر قرآن بدهیم، گرچه متأسفانه اهتمام به خود ظاهر قرآن هم در جامعهی شیعه، متأسفانه کم است و ما قرآن را در بین شیعه هم خصوصاً متأسفانه قرآن را مهجور میبینیم و روز قیامت قرآن شکایت میکند علیه ما، چرا ما قرآن را مهجور قرآن هم مخلوق خداست همانطوری که پیغمبر مخلوق خدا بود، قرآن هم مخلوق خدا است. منتها اینها عدل هم هستند. دیروز عرض کردیم، اینها موضوع در نظام دینی خدا هستند موضوع هستند، اصلاً صراط مستقیم همینها هستند. حالا به تعبیراتی که در آیات آمده است، اگر نتیجهاش را بخواهیم بگوییم؛ صراط مستقیم یعنی در واقع صراط قرآن و اهل بیت(ع)، یعنی راهی که قرآن و اهل بیت(ع) برای ما گذاشته است، همان صراط مستقیم است. و غیر از صراط مستقیم، انحراف است. در صراط مستقیم چه به چپ و چه به راست، یعنی چه به تملق و چاپلوسی، چه به انقاد بیخودی و دنبال بهانهجویی در هر صورتش انحراف است. این صراط مستقیم قرآن اینجوری است. لذا در قرآن مصلحین را منافقین تعبیر کردهایم. نسبت به آنهایی هم که خیلی تهجر دارند، مزمت کردهایم. اینها در قرآن هست. پس بنابراین ما باید قرآن را بفهمیم، از چه کسی؟ از مفسّرش. مفسرش هم پیغمبر و اوصیای پیغمبر که چهارده معصوم(ع) هستند و عمل به قرآن.
همهی اینها مقدمهای بر این هست که ما عمل به قرآن بکنیم. اگر عمل به قرآن کردیم و مرادادت خداوند را حاصل کردیم، میشویم مرید خدا، اگر مرید خدا شدیم، آن وقت میشویم مراد خدا، «إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ»[۶] اگر شما خودتان را محبّ خدا میدانید، پس طبع محضش را میگیرید از پیغمبر(ص)، تا خدا هم محبّ شما بشود. وای به حال ما که قرآن را هم از رو بلد نیستیم بخوانیم. ما باید تلاشمان را بکنیم و قرآن را… الآن این قلمهای قرآنی آمده اینها صوتی هست و میتوانی اینها را گوش کنی و به قرآن هم نگاه کنی، اصلاً هم سواد نمیخواهد. اینها کم کم در وجود تو اثر میکند،
لذا مواظب باشیم که مورد شکایت قرآن قرار نگیریم. اگر مورد شکایت قرآن قرار گرفتیم، آن وقت پاسخگویی آن را در برابر ذات احدیت غیر از شرمساری چیزی به دنبال نخواهیم داشت. و از همهی این عالم هم متأسفانه از واقعیتها دور خواهیم بود. اما همین قرآن را اگر به بخشی از ظواهر آن در حدّ خودمان بتوانیم بفهمیم و عمل کنیم، در برابر خصّ و دشمن هم پیروز خواهیم شد. هیچ موقع بدون قرآن نمیتوانیم پیروز بشویم، ولی تجربه نشان داده که ما اگر بتوانیم به قرآن استدلال کنیم، بدانیم قرآن در اعتقاداتمان چه گفته، در برابر وهابیها هیچ چیز کم نمیآوریم. این در تجربه هم به بنده و امثال بنده در عربستان ثابت شد که وقتی با قرآن با آنها کنیم هیچ حرفی دیگر ندارند که بزنند. یعنی با یک کلمهی قرآنی آنها دیگر عقبنشینی میکنند الا آنهایی که مریض هستند. یک جلسهی پنج نفری آنها بود که ما با آنها بحث کردیم، چهار تای شان آمدند سمت ما و با ما رفیق شدند، ولی یکی از آنها از آنهایی بود که ذاتش مریض بود. گفت قرآن شما، قرآن فاطمه است؟ گفتم بله. گفت کو قرآن فاطمه؟ قرآن را در آوردم و دستش دادم همهی آنها نگاه کردند و گفتند که این که قرآن ما است، گفتم نه، «مصحف الفاطمه مصحفکم»، اینها گفتند این حرف درست نیست و حرفهای دیگر زدند که با قرآن جوابشان را دادیم، اینها پذیرفتند اما یکی از آنها بود که هی به من توهین میکرد و آن چهار نفر به او برگشتند. پس بنابراین اینطور نیست که ما نتوانیم با قرآن کار پیش ببریم، میتوانیم. اگر با قرآن پیش برویم، ما پیروز میشویم به جهت این که قرآن کمکمان میکند، قرآن همه چیز از آن چه که نیاز بشر هست، چه در اصول چه در اخلاق و در فروع، برای بشر آورده است و انشاءالله همهی ما باید با توجه بیشتر بهش عنایت نماییم.
[۱]. سوره بقره، آیهی ۱۵۱٫
[۲]. سورهی نمل، آیهی ۶٫
[۳]. سورهی نساء، آیهی ۸۳٫
[۴]. سورهی محمد، آیهی ۲۴٫
[۵]. سورهی بقره، آیهی ۷٫
[۶]. سورهی آل عمران، آیهی ۳۱٫
Views: 11
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.