سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ (۷) وَ قالَ مُوسى إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمیدٌ (۸) و [نیز یاد کنید] هنگامى […]
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ (۷) وَ قالَ مُوسى إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمیدٌ (۸)
و [نیز یاد کنید] هنگامى را که پروردگارتان اعلام کرد که: اگر سپاس گزارى کنید، قطعاً [نعمتِ] خود را بر شما مىافزایم، و اگر ناسپاسى کنید، بىتردید عذابم سخت است. (۷) و موسى [به بنىاسرائیل] گفت: اگر شما و همه مردم روى زمین کافر شوید [زیانى به خدا نمىرسد]؛ زیرا خدا بىنیاز و ستوده است. (۸)
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
سخنرانی بحث حقیقت شُکر و آثار آن
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ (۷) وَ قالَ مُوسى إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمیدٌ (۸)
و [نیز یاد کنید] هنگامى را که پروردگارتان اعلام کرد که: اگر سپاس گزارى کنید، قطعاً [نعمتِ] خود را بر شما مىافزایم، و اگر ناسپاسى کنید، بىتردید عذابم سخت است. (۷) و موسى [به بنىاسرائیل] گفت: اگر شما و همه مردم روى زمین کافر شوید [زیانى به خدا نمىرسد]؛ زیرا خدا بىنیاز و ستوده است. (۸)
آنچه که در شستن برای صورت، برای شستن دست راست و دست چپ ، دست راست از بالای آرنج که آرنج جزئی از وضو بوده و باید شسته شود تا پایین انگشتان آب بریزید و مسح کنید و داخل حوض یا دریا داخل و یا بر روی آن بریزید، بین این دو تفاوتی وجود ندارد ،اگر برای بار سوم به صورت یا دستان خود آب زدید با همان آبی که به دست دارید نمیتوانید مسح بکشید و چنانچه نتوانید مسح بکشید، وضو باطل خواهد بود پس باید مواظب کنید .
حکمت این مطلب نه اینکه بگوییم گناه دارد، برخی از کارها هستند که حرام به شمار میروند اما حرام وضعی میباشند ، شما وضو دارید اگر یک قطره ادرار کردید حرام نیست اما وضو را باطل میکند ، در اینجا اینکه میگوییم اول واجب دوم مستحب سوم حرام به این معنا نیست که اگر بار سوم صورت خود را شستید، به جهنم میروید.
حرام تکلیفی نیست یعنی شما عقاب ندارید فقط با آب اضافی نمیتوانید مسح بکشید ، اگر به دست چپ و صورت خود آب ریختید، با همان دست نمیتوانید مسح بکشید و باید مسح پا را با دست راست بکشید ، در اینجا مشکلی که ایجاد میشود، حرام وضعی است و با حرام تکلیفی متفاوت خواهد بود لذا شستن برای بار سوم احتمالا وضو را باطل خواهد کرد ؛ مانند ادرار کردن یا سایر مبطلات وضو که با انجام دادن آنها وضو باطل میشود.
لذا حرام معصیتی رخ نداده و به توبه و استغفار نیاز ندارید این حرام، یک حرام وضعی بوده و باعث بطلان وضو خواهد شد؛ دراینصورت باید مجددا وضو را تکرار کنید و به نیت آن دست و صورت را شسته و پاها را مسح بکشید تا بتوانید نماز بخوانید، قرآن را لمس کنید یا در مکه طواف بجا بیاورید.
بحث خود را در این شبها باید به سمت اعتقادات ببریم ، آنچه که در قرآن آمده سه بخش است: یک بخش آن متعلق به اعتقادات میباشد مانند توحید، صفات خدا، عدل، نبوت پیامبران، امامت و معاد که به آنها اصول دین گفته میشود بنابراین یک بخش از آیات قرآن به اصول دین میپردازد ، برای مثال سوره توحید به بحث توحید میپردازد.
خداوند متعال در سوره توحید می فرماید:قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ* اللَّهُ الصَّمَدُ* لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ* وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ» ۱ پنج صفت از صفات خدا که بیانگر توحید و یگانگی او است در این سوره بیان میگردد ، این سوره به طور کلی درباره توحید سخن می گوید و یک سوم مطالب قرآن منحصر به اعتقادات میباشد ، چه چیزی در وجود انسان اعتقادات را درک میکند؟ عقل.
اصول و اعتقادات را عقل باید درک کند اگر عقل درک کرد و فهمید برای انسان علم حاصل میشود اگر علم به عمل کشیده شد، تبدیل به باور میشود یعنی عقل میفهمد و باور دارد که خدا یک است و دو نیست، او منبع برآورده شدن همه نیازهای بشر و عالم میباشد لذا خدا خلق میکند، خلق یعنی به چیزی که نیست هستی و وجود میدهد و به عدم وجود خواهد داد.
خدا خالق همه ما میباشد و از نیستی ما را به هستی میآورد. ، یعنی باور دارم که من قبل از تولدم در این دنیا نبودم ، یکی از صفات خلق کردن بوده و کار او خلق عالم است، برای مثال خورشید کار نور دادن را انجام میدهد چون میلیاردها سلول و مولکول اتمی جمع شده و خورشید را تشکیل شدهاند و همه آنها نیرو میدهند و به واسطه این نیرو دادن، ایجاد نور میکند و سیارههای منظومه شمسی را روشنی میبخشد.
اگر روزی خورشید عدم شد، نور آن نیز برمیگردد به این میگویند که صفت عین ذات او خواهد بود ،یک زغال برای همیشه سیاه باقی میماند و ما نمیتوانیم زغالی مثال بیاوریم که سفید باشد، که آن زغال نبوده و خاکستر میباشد ، مثالهایی مانند خورشید و زغال که از آن استفاده کردیم، مقام پایینی دارند.
در مقام اعلی میگوییم خلق کردن خداوند تبارک و تعالی عین ذاتش است منتهی فرق خدا با سایر موجودات در این موضوع میباشد که خلق سایر موجودات به وسیله خداوند انجام شده اما خدا واجب الوجود بوده و نیازی به خلق شدن ندارد، اعراب به آن ازلی میگویند ، یعنی در بودن او زمان معنا ندارد و بینهایت باقی میماند.
این خدا یک توصیف و صفتی به اسم خالقیت دارد ، خدا تا وجود دارد خلق میکند و حد ندارد مانند من و شما در این عالم خلق کرده و بینهایت هستند ، بینهایت منظومه شمسی در این عالم وجود دارند که ما در یکی از آنها زندگی میکنیم چون او همیشه به کار خلق کردن مشغولیت دارد ، وقتی او خالق باشد، خلق میکند اما خودش واجب الوجود میباشد.
اینکه نمیتوانیم موجودی غیر از خدا معبود ما باشد، چون هیچ کس و هیچ چیزی نمیتواند کمال او را داشته باشد، در خدا همه چیز وجود دارد؛ جامع همه جمالات و کمالات که یکی از آنها خلقت و آفرینش است چون فقط خدا آفرینش دارد لذا خلق فقط به او تعلق دارد ،هر موجود دیگری ناقص میباشد چرا؟ چون باید خلق شود و خالق دارد.
کسی میتواند خالق باشد که نیازی به دیگران نداشته باشد، حتی در خلق خود ، همه موجودات دیگر به خدا و غیر خدا نیاز دارند که البته منشا همان موارد نیز خدا است ، من و شما حتی به مدت یک ثانیه در این دنیا نمیتوانیم زندگی کنیم اولین آن در این دنیا زیست و وجود ما اکسیژن بوده و اینکه به تنفس نیاز داریم.
ما به آب و غذا نیاز داریم چرا که اگر غذا نخوریم، میمیریم و حتی قبل از تولد ما نیز همه این موارد به وسیله مادر ارتزاق میکردیم به این صورت که خدا خون مادر را در بدن ما گردش میداد و به محض جدا شدن از آن جفتی که در رحم مادر به اطراف ما متصل است، باید به اکسیژن متصل گردیم وگرنه میمیریم پس ما از ما نظر وجود، وجود فقیرانه داریم.
فقر در نهاد ما وجود دارد لذا خداوند متعال می فرماید:«أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ» ۲ همه شما به خدا نیازمند هستید ، خلق ما به دست او بوده یحیی و او نیز میمیراند و یمیت در این دنیایی که ما را خلق کرده ما را نیازمند به اطراف خود خلق نموده مانند هوا، مایعات، اغذیه و نباتات ، همه غیر از خدا نیازمند هستند ، یک بعد وجودی دیگر به نام عقلانیت داریم، عقلانیت ما حاکم بر وجود ما خواهد بود خود عقل به ما میگوید چه کسی را باید معبود قرار دهی؟
کسی که مالک تو باشد، یعنی خدا و باید بندگی او را انجام دهید و اگر بندگی کردید و وظیفه خود را انجام دادید، این وجه وجودی ما که خدا به نام عقل در ما قرار داده اگر آن را حاکم وجودمان قرار دهیم، همیشه پیروز هستیم چون عقل میفهمد لازم نیست که کسی به او بگوید اما کسب علوم وظیفه ما خواهد بود تا عقل ما بارور شود مانند نیاز موتور به بنزین.
سوخت عقل، علم است یعنی باید مطالعه کنیم، فرابگیریم و درس بخوانیم تا عقل ما حرکت کند، حرکت عقل اندیشه میباشد؛ هر اندازه عقل ما حرکت بیشتری کند و افق آن بلندتر باشد، بیشتر خواهد فهمید و فایدهای که بشر به واسطه عقل از آن بهرهمند میشود، افزایش مییابد.
اگر نوک بینی خود را نگاه کنید فضای دید شما نهایتا دو سانتیمتر خواهد بود اما اگر افق دید شما یک متری باشد، همان اندازه خواهد بود اما ممکن است افق دید شما به بالای سر خودتان باشد! دید و نگرش ما از عقل ما صادر میشود اگر قصد داشتید دید بلندی داشته باشید و دید افقی شما به سمت جایی برود که گسترده باشد، باید آن را بارور کرده و از همه لحاظ خوراک آن را تامین نمایید.
در اصول اعتقادی و در مسائل اخلاقی و در فنون اجتماعی و حتی در کسب و کار همه آنها را باید تعلیم ببینیم و معلم داشته باشیم تا آن را فرا بگیریم اگر به دنبال یادگیری باشیم عقل ما رشد کرده و به جایی میرسد که به جز خداوند را نبیند ، برخی اوقات انسانهای بلندنظری را میبینیم، اگر آنها نمیتوانند کاری بکنند چون دنیا محدود است.
وسعت وجودی بشر از نظر حیوانی و مادی ضعف دارد، توان ما کم بوده و بیچاره هستیم ، اگر دید و نگرش خود را از نظر عقلی به سمت و سوی خدا بگذاریم، افق ما بالاتر شده و وجود ما وسیع خواهد شد ، قرآن کریم یکی از راههایی که برای هستی بخشی و اضافه شدن وجود به ما توصیه کرده، شکر نعمت میباشد.
شاید اکثر کسانی که قرآن میگویند، مترجمان و مفسران قرآن صحیح بیان نکردند و گفتهاند اگر خواستید نعمت خود را افزایش دهید، شُکر کنید لذا شُکر نعمت، نعمتت افزون کند ؛ این کمترین معنای شُکر است لکن معنای شکر واقعی نیست ، ثمره و اثری که از شُکر میبینیم به دنبال خود آن رخ میدهد چون ما اشتباها شُکر را معنا کرده و میگوییم یعنی خدایا شُکرت!
کمترین حالت شکر، شکر لسانی بوده و شکر واقعی آن میباشد که نعمتهای الهی را همانطور که خدا فرموده و در همان راههایی که از ما خواسته مورد استفاده قرار دهیم ، نعمت وجودمان را الهی نماییم و چشمان خود را الهی به کار ببریم و دست خود را به سمت عمل صالح ببریم و همه اعضا و جوارح را اگر الهی کنید، وجود شما وسیع خواهد شد.
بیان خداوند که فرمود:«لَئِن شَکَرتُم لَاَزیدَنَّکُم» ۳ به همان علت خواهد بود یعنی اگر شما شکر واقعی امر الهی انجام دهید خدا وجود شما را افزایش میدهد لذا خداوند درباره آن میفرماید :«لَئِن شَکَرتُم لَاَزیدَنَّکُم»۴ یعنی اگر شما شاکر واقعی نعمات باشید واقعا خدا شما را زیاد میکند وقتی شما را زیاد کند، وقتی شما زیاد شوید، نعمتهای شما نیز افزایش خواهند یافت.
برخی اوقات ما انسانها خودمان را محدود میکنیم محدودیتهای ما مانند عنکبوتی هستند که در تار خودش غرق میشود تا بتواند چیزی را صید کند یا کرم ابریشم در تارهای خودش میتند به طوری که خودش در آن محو شده و میپوسد ،برخی انسانها کوچک هستند چون از عقل خود استفاده نکردهاند اگر از عقل خود بهصورت صحیح استفاده کنند بالنده میشود.
هر اندازه آن را از لحاظ غذایی وسعت دادید، وجود آن وسعت پیدا میکند سپس خدا آن را افزایش میدهد و واقعیت این است که برخی از انسانها به اندازه یک ملت ارزش دارند لذا یک نفر در لشکر تا حدی موثر میباشد که آن را با وجودش پیروز میکند اما یک نفر در لشکری وسعت وجود ندارد و نمیتواند آن را اداره کند و فرماندهی او ضعف دارد، در نتیجه همه در لشکر قربانی میشوند.
برخی اوقات بعضی از انسانها وجود گستردهای دارند به عبارتی بزرگان به اندازه لشکر و ملت هستند یعنی در جنگها نیز همینگونه بوده و اکنون نیز همینگونه هستند ، شاید فردی در جنگ با دشمن کاری انجام بدهد که آنها را از لحاظ فیزیکی از پای درآورد ، انسانهایی هستند که از ترس و ضعف خود کاری میکنند که خودشان نیز نابود میشوند.
آنچه که اهمیت دارد، وسعت وجود پیدا کردن ما میباشد اگر ما وسعت وجود پیدا کردیم ذکر ما بسیط میشود اینکه میگویند با گفتن یک سبحان الله در بهشت برای تو باغ ایجاد میکنند، اندک است چون یک ذکری که شما دارید اگر خالص باشد اثری در کائنات میگذارد که آثار آن، جهان را متحول میکند، خدا ما را برای این خلق کرده برای اینکه وجود ما اثربخش باشد.
نباید دائما به دنبال مکیدن خون مردم و جامعه باشیم و باید خودمان موثر باشیم ، برخی از افراد از دیگران مانند والدین، فرزندان، همسر، مدیران و همه افراد اطراف خود طلب دارند ،همه عیوب و گرفتاریهای خود را به گردن دیگران میاندازد چون خودش قصد نکرده اگر خودش خواسته بود پرواز میکرد.
آن خلبانی که پرواز میکند در شکم مادر یاد میگیرد؟ خیر به دنیا آمد و آن را فراگرفت اگر من و شما خواستیم موثر باشیم خودمان باید به وجودمان وسعت داده و نگرش ما عالی باشد ، برخی اوقات در رانندگی یک وسعتی را متناسب با سرعت خود نگاه میکنید برای مثال صد متر را میبینید و به همان اندازه سرعت دارید، در این اثنا اگر مشکلی ایجاد شود، مغز متوجه شده و به اعصاب فرمان میدهد، اعصاب نیز سرعت ماشین را کنترل میکند.
اگر انسان وسعت دید نداشته باشد نمیتواند حرکت کند و احتمالا مانع ده متری را نبیند یا یک پرتگاهی باشد که او را به پایین دره بیندازد لذا اگر ما وسعت دید داشته باشیم میتوانیم در این عالم پیروز باشیم اما با کوته فکری نمیتوانیم.
برای مثال در بحث خدا و معصیت و طاعت و بندگی نسبت به خدا نگاه میکنیم که اکنون مال در دست ما بوده و میتوانیم آن را مصرف کنیم یا خیر؟ ممکن است با خود بگویید میتوانید استفاده کنید چون نیاز دارید اما شاید نفر بگوید من باید این دانه گندم را در دل خاک بکارم تا رشد کند و هزار برابر افزایش یابد، به این وسعت دید میگویند.
هر اندازه شما به وجود خودتان وسعت بدهید، بزرگ میشود باید قصد کنید تا وسعت رخ دهد اگر بخواهید رخ میدهد وجود تو عالم نگر شده و کل عالم را مینگرد، این اهمیت دارد اما اگر کوته فکر باشی نمیتوانی قدم برداری باید مسیر طولانیتر را نگاه کنید لذا اگر ما خواستیم نگرش صحیحی داشته باشیم باید خودمان را بشناسیم.
شناخت چیزی میباشد که اگر نباشد حرکتی وجود ندارد اما اگر شناختی وجود داشت که غیر از این حیوانات هستید و با آنها تفاوت دارید، قائل به روح خود خواهید بود من یک وجودی دارم که به آن وجود روحانی گفته میشود با حیوانیت متفاوت میباشد لذا خداوند متعال می فرماید: «نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی» ۵ تو از خدا و روح خدا هستی پس اگر روح خدا در تو دمیده شده نباید کوته فکر باشی و باید نگرش بلند داشته باشی!
اکنون یک موقعیت شهوتانگیز برای تو ایجاد میشود و شما قصد دارید از آن استفاده کنید اما اگر فکر کردید و به این نتیجه رسیدید که مسائل شهوتی و جنسی را باید بهگونهای برنامهریزی کنی که برای تو نسلی را پرورش دهد نه اینکه آن را دفن کنید ، اگر ما خودمان را شناختیم فقط به خدا قانع بوده و به غیر از خدا قانع نخواهیم شد.
دلیل قناعت به خدا آن است که به هر کجای عالم بنگریم میبینیم همه غیر از او فقیر هستند و همه عالم نسبت به خدا نیازمند هستند کسی که غنی و صمد میباشد و برآورده کننده کل نیازهای عالم و وجود است خدا میباشد بنابراین فردی که الهی باشد و روح خدا درون او موجود باشد و به عبارتی :«نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی» ۶ این روح را باید پرورش دهید در این صورت جایگاه تو کجا خواهد بود؟ قرب الی الله
بنابراین «عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ» ۷ در نزد خدای متعال جای میگیرید شما باید اینگونه باشید ؛«رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند» اهل بیت اینگونه بودند و انواع انسانها را میدیدند ، در بحث حضرت ابراهیم و نگرش او به عالم داریم که وقتی نگاه میکرد تمام کائنات به معصیت مشغول بوده و گرفتاری ایجاد میکنند، خداوند به او گفت این فقط گوشهای از وسعت دید مخلوقات من میباشد آرام باش!
رحمات خداوند بینهایت بوده و الرحمان الرحیم است رحمت خدا تاحدی گسترده میباشد که همه موجودات را شامل میشود ، فرشتگان برای قبض روح حضرت موسی آمدند درحالیکه کنار رود ایستاده بود گفتند یا موسی آماده باش که باید قبض روح شوی! او اعتراض کرد و التماس نمود چون دختر داشت.
حضرت جل و أعلی به موسی گفت به این سنگ بزن سنگ به دو نیم شد و او دید که کرم ابریشمی در میان آن زندگی میکند درحالیکه یک برگ توت در دهان دارد ، خداوند فرمود کرم زیر سنگ را فراموش نمیکنیم پس تو که پیامبر ما هستی و کلیم الله بودی را هیچگاه فراموش نخواهیم کرد، نگران نباش، وسعت وجودی حضرت موسی در این حد بود.
وسعت وجودی امیرالمومنین بهگونهای است وقتی شمشیر بر سر مبارکش خورد فرمود :«فزت و رب الکعبه»پیروز شدم! قسم به پروردگار کعبه که محل تولد من میباشد من پیروز شدم، فرق اهل بیت ما با انبیا بزرگ این بود که آنها نسبت به همه چیز علی الاطلاق بودند و فقط از خدا پایینتر بودند و از همه عالم درجه بالاتری دارند آنها وارث انبیا بودند یعنی هر خصلتی پیامبران داشتند، امام زمان (عج) نیز دارد.
گفتند حضرت علی (ع) با چند تن از اطرافیان در مسجد کوفه نشسته بودند که صدای جیک جیک گنجشکان آمد و حضرت سرش را بالا کرده به درختی که پرندگان بر روی آن بودند اشاره نمود و سه مرتبه فرمود صحیح میگوید ، یاران علت را جویا شدند حضرت فرمودند مرادم گنجشکان بودند چرا که گنجشک نر به ماده میگوید تو را دوست دارم ولی ماده اعتنا نکرد پس به من اشاره کرد و گفت به این مولایی که در اینجا نشسته تو را دوست میدارم پس من او را تایید کردم!
یاران از حضرت سوال کردند که یا علی مگر تو به زبان حیوانات تسلط داری؟ چرا که در قرآن آمده فقط حضرت سلیمان این توانایی را داشت حضرت فرمود اگر سلیمان مهارتی داشت از ما اهل بیت «صلوات الله علیهم اجمعین »یاد گرفته بود لذا خدا بسیار رحمان و رحیم میباشد اما به هر کسی باج نداده و به عبارت دیگر آن توصیفات و نعمات خاص را به هر فردی نخواهد داد چرا که رحیم نیز است.
خدا نسبت به امیرالمومنین به جهت باوری که نسبت به خدا داشت، از همه عالم منصرف بود کار به جایی رسید که حضرت آدم ابوالبشر مامور به ساختن زایشگاه برای ایشان شد ، شما در تاریخ کل دنیا یا مسلمانان شیعه و سنی کعبه خانه خدا را ببینید و مطالعه کنید که تاریخ کعبه عالم از زیر آب بیرون آمد، اولین جایی که دحوالارض شد کعبه بود!
اولین جایی که حضرت آدم ابوالبشر ماموریت پیدا میکند تا آن را بسازد همین خانه خدا بود و حضرت ابراهیم مامور میشود تا آن را بازسازی نماید آن هم به توصیفی که خانواده خود را در بیابان رها کرده و حتی فرزند خود را قربانی نماید ، همه این موارد را ببینید چیزی که در حج و عمره مطاف و قبلهگاه همه مسلمانان شده فقط برای یک چیز بوده چون از اول خلقت تاکنون فقط یکبار این اتفاق یعنی تولد علی ابن ابیطالب (ع) رخ داده است.
اگر ما بتوانیم علی گونه عمل کنیم خدا نیز برای ما اینگونه خواهد بود همه اولیا، انبیاء و انسانها را ماموریت میدهد تا زایشگاه حضرت علی را بسازند، طواف کنند و به سمت آن نماز بخوانند و او را تکریم، تقدیس و تعظیم نمایند اما تمام شرافت و عظمت آن به شرافت و عظمت امیرالمومنین وابسته میباشد.
تمام کرامت کعبه در وجود امیرالمومنین بوده و آن اهمیت بسیار دارد ما باید به خودمان ببالیم که چنین آقا، سید و مولایی داریم! به شما توصیه میکنم به داشتن چنین مولایی افتخار کنید. همه ما یک یوسف درون داریم که آن وجود الهی ما است و باید مراثب باشیم که آن را به قیمت ناچیز نفروشیم.
اگر به نامحرم نگاه کردید زن و مرد تفاوتی ندارند، قصد کند همه چیز را بدهد تا از نظر شهوانی راضی شود حتی یک مال بدهد یا یک ظلمی انجام دهد و خود را نابود کند، شما باید بهگونهای عمل کنید که مولای شما علی باشد مولای تو در ادعا و شناسنامه علی میباشد و افتخار و بالدین دارد اما باید مراقب باشید این غربالی که به عنوان صراط مستقیم وجود دارد آن بسیار باریک بوده و با کوجکترین لغزش، پرت میشود پس باید خالص باشید یعنی اندک ناخالصی نباید باشد.
وجود تو باید تا حد ۲۴ عیار بودن، به یک وجود الهی تبدیل شود، اگر توانستیم همه وجود خود را الهی کنیم میتوانیم قیمت خود را بالا ببریم اما اگر الهی نشدیم متاسفانه فریب میخوریم و شیطان قسم خورده که شما را فریب دهد، مواظب باشید که فریب او را نخورید!
۱_سوره توحید آیات ۱ تا ۴
۲_سوره فاطر آیه ۱۵
۳_سوره ابراهیم آیه ۷
۴_سوره ابراهیم آیه ۷
۵_سوره حجر آیه ۲۹
۶_سوره حجر آیه ۲۹
۷_سوره قمر آیه ۵۵
Visits: 32
فهرست مطالب
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.