فهرست مطالب ۱ موضوع بحث: توبه ۲ معنای توبه در لسان العرب ۳ محفوف بودن توبهی بنده به دو توبه ۴ توبه و پشیمانی به معنای توبه ۵ اهمیت پشیمانی خاص در توبه ۶ توبه، ریشهی کلمهی تابوت ۷ توبه به معنای برگشت به سمت خدا ۸ توّاب برای خدا و برای انسان ۹ توبهی […]
فهرست مطالب
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۳۷ جلسه ۳
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
شش جلسه تفسیر آیه سی و هفتم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
« فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا کانا فیهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حینٍ».[۱] «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیم»[۱].
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
پس شیطان موجب لغزش آنها از بهشت شد؛ و آنان را از آنچه در آن بودند، بیرون کرد. و (در این هنگام) به آنها گفتیم: «همگى (به زمین) فرود آیید! در حالى که بعضى دشمن دیگرى خواهید بود. و براى شما در زمین، تا مدت معینى قرارگاه و وسیله بهره بردارى خواهد بود.» (۳۶) سپس آدم از پروردگارش کلماتى دریافت داشت؛ (و با آنها توبه کرد.) و خداوند توبه او را پذیرفت؛ چرا که خداوند توبهپذیر و مهربان است. (۳۷)
تفسیر سوره مبارکه بقره – آیه ۳۷
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
«فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیم»[۱].
در کلمهی توبه نکاتی را عرض میکنیم. البتّه قصد داشتیم که بحث توبه را در سورهی توبه مطرح بکنیم امّا سزاوار است همین جا بحث توبه و توبهی حضرت آدم و حوا را تا یک حدّی پیش برویم.
اوّل از لحاظ مادهی توبه در لسان العرب یک بیانی وجود دارد که میفرماید: «التَّوْبهُ: الرُّجُوعُ من الذَّنْبِ»[۱] توبه برگشت از گناه است، به عبارت دیگر دست برداشتن از گناه است. برگشت از گناه ، تا دست برداشتن دو مورد است. دست برداشتن بهتر معنا میدهد. (از گناه) دست بردار دیگر، کافی است.
مرحوم علّامهی طباطبایی – بعد عبارت آن را هم میآوریم – میفرمایند: توبهی بنده محفوف به دو توبه است. یکی توبهای که توفیق است که خداوند به دلیل رحمت خود انسان را موفّق به این بکند که توبه بکند، از گناه دست بردارد. بعد وقتی که توبه کرد، خدا توبهی او را بپذیرد، قبول بکند. عرض کردیم توبه بعضی وقتها فعل الله است. فعل الله دو بار تکرار میشود برای توبهای که فعل عباد است.
بعد میفرماید: «وَ فِی الحَدیثِ: النَّدَمُ تَوْبهٌ» میفرماید: در روایت داریم ندامت و پشیمانی توبه است.
منتها این ندامت باید از روی فهم باشد. بعضی وقتها پشیمانی، پشیمانی خاص نیست، پشیمانی خاص توبه است. بعد میفرماید:. «و التَّوْبُ مثلُه» «تُوب» هم مثل توبه است.
«وَ قَالَ الأَخفشُ: التَّوْبُ جمع تَوْبهٍ» تای آخر داشته باشد میفرماید مفرد است. اخفش گفته است: «التَّوب» جمع آن میشود. مثل «عَزْمهٍ و عَزْمٍ» بعد میفرماید: «وَ تَابَ إلى اللّهِ یَتُوبُ تَوْباً وَ تَوْبهً وَ مَتاباً».
تابوت هم از توبه گرفته شده است، یعنی چیزی که انسان را برمیگرداند. البتّه حالا اختلاف است که تابوت، تابوت نوشته میشود یا تابوه نوشه میشود. فرق آن این است که اگر بگوییم (ه) است عند الوقف آن تا خوانده نمیشود (ها) خوانده میشود. امّا اگر (ت) باشد، به صورت (ث) و (باء) آن وقت دیگر خوانده میشود. تابوت است.
- میفرمایید در نوشتن این کلمه اختلاف است؟
– بله بعضیها گفتند. روی تای اوّل آن اختلاف نیست. روی تای اوّل که فاء الفعل آن باشد، حرفی نیست. عرض این است که تابوت هم از توبه گرفته شده است. از «توب» گرفته شده است.
بعد میفرماید: «أَنابَ و رَجَعَ عن المَعْصیهِ إلى الطاعهِ» [۲] گفته شده است که توبه به معنای این است که «أَنابَ» یعنی برگردد و «رَجَعَ» و از معصیت به سوی «طاعه»، به سوی بندگی برگردد.
بعد میفرماید: «وَ رَجلُ تَوَّابٌ: تائِبٌ إلى اللّهِ» این توصیفاتی است که راجع به عباد میشود که -این را روز گذشته هم گفتیم- تواب هم برای انسان و هم تواب برای خدا است. منتها تواب برای انسان به این معنا است که هر کاری بکنیم.
امروز مطالعه میکردم این به ذهن من آمد که نه اینکه باید از گناه و معصیت توبه بکنیم، ما باید از طاعتهای خود توبه بکنیم. یعنی واقعاً عبادتهایی که ما انجام میدهیم، نمازها و روزههایی هم که انجام میدهیم، صلاحیت آنچنان به نسبت به ذات احدیّت ندارد. لذا باید استغفار و توبه بکنیم که خدایا ما را ببخش یک نماز خواندیم که اصلاً حواس ما نبوده است. اصلاً در مورد حضور قلب و اینها که صحبت نمیکنیم. نماز میخوانیم امّا حواس ما جمع نیست.
در احوالات مرحوم علّامهی مطهری (رحمه الله علیه) است که ایشان نزد مرحوم حداد یا آقای قاضی رفته بود. به ایشان (علّامه مطهّری) گفته بودند: نماز را چطور میخوانید؟ آداب نماز خواندن را گفته بود. لباس خوب و معطّر میپوشم و بعد هم سجاده میآورم پهن میکنم. گفته بود همهی آدابی که خاص مصلّی است را انجام میدهم و بعد هم که شروع به خواندن نماز میکنم، به معنا و مفهوم کلمات دقّت میکنم. همین جا به او گفته بود: چه وقت نماز میخوانی؟ او (علّامه مطهّری) که آنطور نماز میخوانده است، به او گفته بودند: پس چه وقت نماز میخوانده است؟ دربارهی ما که دیگر هیچ حرفی باقی نمیماند. باید از عبادتهای خود هم توبه بکنیم.
«إِلَهِی مَنْ کَانَتْ مَحَاسِنُهُ مَسَاوِیَ فَکَیْفَ لَا یَکُونُ مَسَاوِیهِ مَسَاوِیَ»[۳]. این مناجاتی است که حضرت در عرفه داشتند. خدا آن کسی که محاسن او و عبادات او و خوبیهای او بدی است، بدیهای او دیگر چیست.
توّاب به هر کسی که از عباد باشد، گفته میشود. هر شخصی از عباد توصیف به تواب میشود. هم از جهت اینکه همه چیز را توبه میکند، تکرار توبه دارد، هم از جهت کم و کیف توبه به او توّاب گفته میشود. یعنی مبالغهی آن فقط مبالغهی در عدد نیست، مبالغهی در این هم است که واقعی توبه بکند. «تَوْبَهً نَصُوحاً»[۴].
بعد میفرماید: «وَ اللّهُ تَوّابٌ»[۵] خدا هم توصیف شده است که توّاب است. توّاب است یعنی دروازهی مراجعهی به خدا و توبه به سوی خدا باز است. شما هر چه گناه بکنید، هر اشتباهی بکنید در رحمت خدا به روی شما باز است.
حتّی داریم بعد از اینکه واقعه برای یزید متبدّل شد، از امام سجّاد پرسید: چه کار بکنم که توبه بکنم؟ حضرت فرمودند: نماز شب بخوان. حجّت خدا را به قتل رسانده است با این همه مصیبتی که تا آخر دنیا این مصیبت پابرجا است و همه را میسوزاند ولی میگوید: نماز شب بخوان، خدا توبهی تو را قبول میکند. گفتند: -نمیدانم سندیّت آن چطور است- حضرت زینب (سلام الله علیها) به حضرت سجّاد اعتراض میکند. حضرت سجّاد این را از باب رحمه للعالمین بودن گفته است. حضرت زینب فرمود: چرا شما راه توبه را برای او گذاشتید؟ حضرت فرمود: موفّق نمیشود. یعنی خدا اینجا مراقب این بنده است که اینقدر ظلم کرده است. لذا توبهی اوّلیهی خدا بر او صورت نخواهد گرفت، موفّق به توبه نشد. شب بلند شد نماز شب بخواند هر چه بلند شد از دل درد نتوانست. بعد از آن فرصت کوتاهی هم برای زندگی داشت و سه سال و اندی بعد هم به درک واصل شد.
«وَ اللّهُ تَوّابٌ یَتُوبُ علَى عَبْدِه»، «یَتُوبُ» فعل مضارع است. یعنی همیشه به سمت بندهی خود خداوند نظر میکند. به عبارت دیگر همیشه آغوش خدا برای پذیرش بندهی خود باز است، رحمت است. «وَ قُولهُ تَعالى: غافِرِ الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ» اینطور فرمودند که خداوند غفران گناهان را دارد و قبول کنندهی توبه کنندگان است. اگر «تَوب» این را جمع توبه بدانیم یعنی توبهها.
«غافِرِ الذَّنْبِ» غفران عبارت از این است که گناه او را تبدیل به حسنه میکند. غفران هم صفح است، هم عفو است، هم تبدیل به حسنات است. «یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ»[۶] یعنی سیّئه را به حسنه تبدیل میکند. خدا اینقدر رحمت دارد. یعنی همان گناهها و معصیتهایی که کرده است را تبدیل به حسنهای میکند که در پروندهی او ضبط بشود و او را به سعادت برساند.
لذا فرمود: «یَجوزُ أَن یَکونَ عَنَى بِهِ المَصْدَرَ کَالقَول، وَ أَن یَکونَ جَمعَ تَوْبهٍ کَلَوْزهٍ و لَوْزٍ، وَ هُوَ مَذهبُ المُبرَّد»[۷]. این بحث لغوی آن است که خیلی دیگر نمیخواهیم در آن غور بکنیم.
بعد فرموده است: ابومنصور هم گفته است: اصل تاب أی «عادَ» برای عباد. برای عباد تاب به معنای عاد است. لذا معاد هم که ما میگوییم، معاد یعنی چیزی که ما قبلاً در آنجا بودیم و دوباره به همان جا برمیگردیم.
- یک معنای د یگر معاد هم، برگشت است.
- بله محلّی است که ما برمیگردیم. «عَادَ» یعنی برگردد. انسان ۱۸۰ درجه از آن مسیری که به سمت شیطان دارد میرود به سمت خداوند برگردد، عود بکند.
توبهی الهی قبل از آن بوده است. قبل از آن خداوند او را موفّق کرده است که باید برگردد. «تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمیعاً»[۸] یعنی برگردید. «تُوبُوا» یعنی «عُودُوا إلى طَاعتِه»[۹] به سمت خدا برگردید. «وَ أَنیبُوا إلیه» و به سمت او انابه بکنید. «و اللّهُ تَوّابٌ» آن وقت خدا شما را میپذیرد. «یَتُوبُ على عَبْدِه بفَضْله إذا تابَ إلیهِ من ذَنْبهِ».
نکتهی مهم در این است که بندهی خدا که دارد گناه میکند، این گناه برای او لذّت دارد. مثلاً جوانی که در شعلههای فوران کنندهی شهوت به سر میبرد، همانجا به سمت خدا برگشت بکند و خدا را یاد بکند، حتّی در آن مسائل شهوی حلال هم داریم شب زفاف که از نظر ظاهری برای هر کسی خیلی مهم است، خیلی لذت بخش است قبل از اینکه شما زفاف خود را انجام بدهید، دو رکعت نماز بخوان. یعنی اینجا هم توجّه به خدا داشته باش. محضاً از خدا غافل نشو. یک نمازی بخوان.
البتّه نه اینکه نماز شب بخوانید، دو رکعت نماز بخوان، همانطور که در روایت وارد شده است. نماز را بخوان و بعد همان امر خدا را اطاعت بکن. نه مثل آن طلبهای که تا سحر عروس را به ذکر و ورد وادار کرده بود. گفت: ذکر یونسیه را بلد هستی؟ هفتصد بار بخوان. اینها بد است، جهل است. آدم بعضی وقتها متوجّه نباشد و از روی جهل یک کاری را بکند. بعد هم تسبیحات اربعه را چهارصد بار بگو. بعد هم نماز شب بخوانیم و نماز صبح بخوانیم. حالا هم خسته شدیم و بخوابیم. گفته بود: یک هفته بود نمیدانستیم شب زفاف من است یا شب اوّل قبر من است. آدم نباید اینطور باشد. امّا در اوج آن مسائل حلال هم اگر انسان متوجّه خدا بشود خیلی مهم است.
«فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُمْ»[۱۰] اینجا هم وقتی که بنده در گناه و معصیت است، «عَادَ إلی الله»[۱۱] یعنی به سوی خدا برگردد. از آن گناه. دست از آن گناه بردارد.
این توبهای که اوّل میکند، دارد به فضل خدا توبه میکند. چون «یَتُوبُ على عَبْدِه بفَضْله» خداوند توفیق توبه را به بنده و عباد خود میدهد امّا به فضل خود این را میدهد. «و اللّهُ تَوّابٌ یَتُوبُ على عَبْدِه بفَضْله إذا تابَ إلیهِ من ذَنْبهِ» تا اینجا برای این بحث کافی است.
کلمهی تابوت از توبه گرفته شده است که همان وسیلهی برگشت ما از این دنیا به إنشاءالله برزخ و قیامت خواهد بود.
یک نکته ای را از مرحوم طیّب اصفهانی عرض بکنم، چون بحث زیبایی دارند. همیشه در بحث خود از مرحوم طیّب بحثها را میگوییم. مرحوم طیّب این را تصریح فرموده است که کلمهی «تَابَ» دو حالت متعدّی میشود یا به «إلی» یا به «علی» که به «إلی» متعدّی شده است و فعل عباد است. «علی» برای خدا و فعل الله است. در باب توبهی عباد میفرماید: «إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ»[۱۲] -در سورهی مبارکهی احقاف بیان میکند- من به سوی تو برگشتم.
نکتهی زیبایی که در توبه وجود دارد و به ذهن من خورد این است که خدا کسی را که از گناه برگردد را خیلی دوست دارد. یعنی اگر کسی پا به ما سوی الله زد و واقعاً به سوی خدا برگشت کرد، خدا خیلی او را دوست دارد و به او مقامات میدهد و خیلی صاحب کرامات به همین دلیل صاحب کرامت شدند.
خیلیها هستند عالم هم نیستند، دانشمند هم نیستند امّا یک جا گناه را زیر پا له میکنند گناهی همه چیز در آن برای آنها فراهم است. یکی تعریف میکرد خانمی با او صحبت کرده بود که برای مشورت و صحبت به خانهی ما بیا که یا مثلاً یک تأسیساتی بود برای من تعریف میکرد. گفته بود: برای لوله کشی گاز یک خانهای رفته بود. یک وقت کارگرها رفتند و خود من داشتم کارها را چک میکردم. وارد یک اتاق خواب شدم دیدم خانم آماده و برهنه روی تخت است. سخت است جوان بگذرد. گفت: همان جا مو به بدنم راست شد، برگشتم. خدا خیلی یک چنین کسی را دوست دارد که یک وقت زمینه برای او فراهم باشد و به گناه و شیطان پا بزند و به سمت خدا بیاید. خدا انسانهای اینگونه را دوست دارد. لذا توبهی دوم خدا نسبت به یک چنین بندگانی بسیار زیاد است. لذا توّاب بودن خدا از این جهت است که خدا کامل او را در آغوش میگیرد، او را در رحمت خود محفوف میکند. جزء آن کسانی میشود که «مَنْ یَهْدِ اللَّهَ فَلَا مُضِلَّ لَهُ»[۱۳] بعد میفرمایند: توبه کردن خدا هم یعنی روی کردن خدا به بندگان خود، پذیرش بندهی خود، قبول توبهی او.
مرحوم طیّب اصفهانی بحث این را میکند که اوّلاً توبه کردن برای انسان چه حکمی دارد؟ چون هر کسی که فقیه است در پایان تفسیر خود، فقاهت خود را نشان میدهد. حکم آدمها و عباد از نظر توبه کردن چه حکمی است؟ اوامری که در قرآن از طرف خدا آمده است که توبه بکنید، آیا این اوامر مولوی است یا ارشادی است؟ ایشان قائل هستند اوامر خداوند در قرآن برای توبهی عباد ارشادی است.
چون خود عقل میفهمد که باید دفع ضرر محتمل بکند، چه برسد به دفع ضرر متیقّن. محتمل آن را عقل حکم میکند که دفع بکند و احتیاط بکند، آنجایی که یقیناً گناه در کار است و میداند به دنبال آن جهنّم است، اینجا به طریق اولویت است که باید دفع ضرر بکند. پس اوامری که در قرآن یا در روایات آمده است، ارشادی است. ارشاد به حکم عقل است مثل اطاعت، اطاعت خدا «أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ»[۱۴] آیا این امور به اطاعت ارشادی است یا مولوی است؟ میفرمایند: ارشادی است.
«أَنَّ اللَّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَهَ عَنْ عِبادِهِ»[۱۵] «أَنَّ اللَّهَ» اوّلاً جمله اسمیه است، خود جملهی اسمیه تأکید دارد. «أَنَّ» مؤکّده اوّل آن آمده است. بعد از کلمهی الله «هُوَ» آمده است. تأکید است، ضمیر فصل آورده است. «یَقْبَلُ التَّوْبَهَ» یَقْبَلُ» فعل مضارع است. یعنی ملکهی خدا بر این است. دائماً خدا توبه را، برگشت بندگان خود را قبول میکند. «عَنْ عِبادِهِ».
خدا دو توبه برای بندگان خود دارد که توبه میکنند. توبهی اوّلی آن مسلّم تفضّل است امّا آیا برای خدا هم این واجب است که توبه بکند بپذیرد؟ از باب رحمت خود بله. یعنی وجوبی که میگوییم، بحث ضرورت است.
چون رحمت و رحمانیّت خدا عین ذات او است. وقتی رحمانیّت خدا عین ذات او باشد، کسی که رحمان است باید توبه پذیر باشد. توبه پذیر بودن خدا هم از ضروریات وجود خدا است، از جهت رحمانیّت او، از جهت اینکه همیشه توبهی بندگان خود را میپذیرد، است. همیشه آغوش خدا باز باشد برای اینکه بندگان خود را در آغوش بکشد و آنها را در رحمتهای قرار بدهد.
خدا در قرآن وعده داده است که توبهها را قبول میکند. خدا هم هیچ وقت تخلّف وعده نمیکند. این هم نکاتی بود که در این باب بیان شده است.
یک نکتهای را باز اشاره میکنند که در ذهن همه است امّا ما تذکّراً عرض میکنیم اینکه توبه و پشیمانی لوازمی دارد.به صرف اینکه من فقط توبه بکنم و پشیمان بشوم، این توبهی واقعی حساب نمیشود. اگر جایی لازم است تدارک بشود، باید تدارک بشود. نمازی نخواندید، باید قضای آن را بخوانید. روزهای نگرفتید، باید قضای آن را بگیرید. حقّ النّاسی به عهدهی شما است، باید رد بکنید. حداقل ندارید (قرض خود را بدهید) باید بروید استحلال بکنید. نمیشود استحلال هم کرد، طرف از دنیا رفته است، کسی هم نمیشناسید که وارث او باشد بروید مال او را بدهید، اصلاً ندارید بدهید، حداقل برای او استغفار بکنید. حتّی در بحث غیبت داریم نهایتاً برای آن کسی که غیبت او را کردید، استغفار بکنید.
[۱]– لسان العرب، ج ۱، ص ۲۳۳٫
[۲]– لسان العرب، ج ۱، ص ۲۳۳٫
[۳]– إقبال الأعمال (ط – القدیمه)، ج ۱،ص ۳۴۸٫
[۴]– سورهی توبه، آیه ۸٫
[۵]– لسان العرب، ج ۱، ص ۲۳۳٫
[۶]– سورهی فرقان، آیه ۷۰٫
[۷]– لسان العرب، ج ۱، ص ۲۳۳٫
[۸]– سورهی نور، آیه ۳۱٫
[۹]– لسان العرب، ج ۱، ص ۲۳۳٫
[۱۰]– سورهی بقره، آیه ۱۵۲٫
[۱۱]– لسان العرب، ج ۱، ص ۲۳۳٫
[۱۲]– سورهی احقاف، آیه ۱۵٫
[۱۳]– تحف العقول، ص ۳۰٫
[۱۴]– سورهی نساء، آیه ۵۹٫
[۱۵]– سورهی توبه، آیه ۱۰۴٫
Views: 3
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.