۞ امام علی (ع) می فرماید:
امام صادق عليه السلام فرمود: مسلمان برادر مسلمان اسـت بـه او ظلم نمى كند و وی را خوار نمى سازد و غیبت وی را نمى كند و وی را فریب نمى دهد و محروم نمى كند. ‌وسائل الشيعه 8: 597 ‌

موقعیت شما : صفحه اصلی » تفسیر آیات 30 تا 40
  • شناسه : 3397
  • 03 ژوئن 2022 - 9:57
  • 77 بازدید
  • ارسال توسط :
  • نویسنده : تفسیر رضوان
  • منبع : حوزه علمیه اصفهان
آیه ۳۸ | هبوط.هدایت.خوف.حُزن | جلسه ۲
آیه ۳۸ | هبوط.هدایت.خوف.حُزن | جلسه 2

آیه ۳۸ | هبوط.هدایت.خوف.حُزن | جلسه ۲

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۳۸ جلسه ۲ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی سه جلسه تفسیر آیه سی و هشتم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏ «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (۳۸)‏»[۱]. به نام خداوند بخشنده بخشایشگر گفتیم: همگى از آن […]

...فهرست مطالب

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۳۸ جلسه ۲

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی

سه جلسه تفسیر آیه سی و هشتم

http://bayanbox.ir/view/7348000871258179768/hadith-line.png

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

«قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (۳۸)‏»[۱].

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

گفتیم: همگى از آن [مرتبه و مقام‏] فرود آیید؛ چنانچه از سوى من هدایتى براى شما آمد، پس کسانى که از هدایتم پیروى کنند نه ترسى بر آنان است و نه اندوهگین شوند.

 

http://bayanbox.ir/view/5122040553263843431/poster4.jpg


تفسیر سوره مبارکه بقره – آیه ۳۸

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی

http://bayanbox.ir/view/7348000871258179768/hadith-line.png

«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

«قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»[۱].

گفتیم: همگى از آن [مرتبه و مقام‏] فرود آیید؛ چنانچه از سوى من هدایتى براى شما آمد، پس کسانى که از هدایتم پیروى کنند نه ترسى بر آنان است و نه اندوهگین شوند.

هدایت عام الهی در بیان قرآن

بحثِ هدایت -را که قبلاً آن‌جا تکرار کردند – در کلمه‌ی «هُدىً لِلْمُتَّقینَ»[۲] آیه‌ی اوّل و در «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»[۳] در سوره‌ی حمد و بالاخره آیه پنجم «أُولئِکَ عَلى‏ هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» را قبلاً کردیم، دیگر خیلی روی آن بحث نمی‌کنیم الّا این‌که اشاره بکنیم این هدایتی که در این‌جا است، مراد آن هدایت‌ها به نحوه عام آن است نه به نحو خاصّ آن که همان تشریعِ شریعت مقدّسه برای عباد است که این‌جا هم می‌فرماید: «فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً»[۴] یعنی از طرف ما دین و آیین و آن هدایت در عالم تشریع به طور عام برای آن‌ها آورده می‌شود، «فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ».

خوف ممدوح و خوف مذموم

امّا بحث مورد ما نحن که در آن هستیم، «هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» است. بحث خوف را دنبال کردیم و عرض کردیم که خوف بعضی جاها ممدوح است امّا بعضی جاها مذموم است.

معنای لغوی خوف

خود خوف به معنای فزع است که انسان از یک چیزی بترسد و جزع و فزع بکند. این خوف است.

معنای حزن در بیان لسان العرب

 امّا حزن چیست؟ در کتاب لسان العرب حزن را زیبا بیان کردند که البتّه لسان وقتی کلماتی را بیان می‌کند، اوّل آن‌ها را بدون حرکت می‌آورد. «ح»، «ز»، «ن» بعد می‌فرماید: «الحُزْنُ و الحَزَنُ»[۵] به هر دو وارد شده است، یعنی به هر دو صیغه وارد شده است. هم بر وزن «قُفل» وارد شده است، هم بر وزن «فَرَس».

حزن در مقابل فرح

اگر به یاد داشته باشید اسم ثلاثی مجرد ده وزن داشت. «حُزن» همان «قُفل» است، «حَزن»، «فَرَس». ممکن است همان «فَعَل» و «فُعل» باشد. بعد می‌فرماید: «الحُزْنُ و الحَزَنُ: نقیضُ الفرَح» ضدّ شادی است. نقیض فرح است. نقیض فرح که همان حزن باشد، همان خلاف سرور است. اگر ضد و نقیض شادی را بیاوریم، حزن می‌شود. به غم، غصّه، اندوه حزن می‌گویند.

رابطه‌ی هدایت الهی و عدم حزن در وجود انسان

اگر کسی واقعاً به دنبال هدایت‌های الهی باشد، هیچ وقت محزون نمی‌شود. گرچه در امتحانات و بلیّه‌های سخت گرفتار بشود امّا چون می‌داند که هیچ وقت آن خالق رحمان و خالق رحیم و خالق کریم برای ما بد نمی‌خواهد. منتها ما باید مسیری را طی بکنیم، تا به آن روز ابدی که قیامت باشد و زندگی ابدی و بهشت خالد إن‌شاءالله وارد بشویم؛ لذا روی این بحث حزن خیلی دقبت دارد.

واکنش مؤمن نسبت به شادی و غم

می‌بینید بعضی‌ها در برابر مسائل صبور هستند و خود را محزون نشان نمی‌دهند، دل آن‌ها پر است ولی «بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ»[۶] به صورت آن‌ها که نگاه بکنید، نشاط و شادابی است امّا «وَ حُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ» حزن و اندوه او در دل او است. یکی از توصیفات آدم مؤمن در روایات همین است که فرمود: «بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ» ظاهر او را که نگاه می‌کنید، می‌گویید: عجب آدم خوشبختی است، معلوم است که همه چیز برای او بر وفق مراد است امّا اگر پای درد و دل او بنشیند، می‌بینید این‌طور هم نیست.

نشانه‌ی شاکریّت مؤمن واقعی

آدم مؤمن و مؤمن واقعی خود را این‌طور نشان می‌دهد. همه‌ی این‌ها نشان دهنده‌ی شاکریّت او است که در برابر ذات احدیّت شاکر است.

اثر سست ایمانی در افراد

بعضی‌ها هستند که دائم شکایت دارند. این‌ها در همه‌ی اصناف هستند و عموم مردم مبتلا به این هستند. همه چیز برای او فراهم است، پول دارد، شغل دارد، خانه‌ی وسیع دارد، همسر و فرزندان او خوب هستند، درآمد وافر دارد امّا دائماً اعتراض می‌کند. ریشه‌ی این مشکل این است که طرف ایمان خوبی ندارد.

اثر ایمان کامل در افراد

 امّا یک وقت کسی را هم می‌بینید یک بضاعت مزجاه دارد امّا همیشه شاد است، خود را شاد نشان می‌دهد. بعضی‌ها هستند واقعاً غم و غصّه‌های خود را در دل خود نگه می‌دارند، نمی‌گذارند به دیگران برسد. همه‌ی ما در طول زندگی خود یک چنین کسانی را دیدیم که این‌طور هستند که خیلی‌ها شاکر هستند، صبور هستند، چون ایمان دارند و بعضی‌ها هستند همه چیز برای آن‌ها فراهم است، همیشه هم در حال اعتراض هستند. معمولاً این‌طور است. ریشه‌ی این‌ها این است که ایمان سست است، اگر ایمان سست نباشد، دائم شکایت نمی‌کند.

اثر نگاه به نعم الهی بر شاکر بودن انسان

وقتی انسان نگاه کوچکی به نعم الهی بکند، می‌بیند «لا تعد و لا تحصى» آن وقت شاکر است. یک بنده‌ی خدایی بود مریض بود، به عیادت مریض‌ها در بیمارستان رفته بود. وقتی که بیرون آمد، خیلی سرحال و خوب بود. گفتیم: چه شده است؟ گفت: من این‌ها را که دیدم، دیگر خود را فراموش کردم. وقتی آدم غم و غصه‌های مردم را می‌بیند، دیگر از غم و غصّه‌های خود می‌گذرد، چون می‌بیند غم و غصّه‌های مردم خیلی سنگین است. به هر حال این خیلی نکته‌ی مهمی است که ما حالتی در خود داشته باشیم که حزن در آن راه نداشته باشد.

منشأ عدم وجود حزن و خوف در وجود انسان

مقدمه و منشأ این‌که ما حزن و خوف نداشته باشیم ایمان واقعی و اطاعت حقیقی از خداوند تبارک و تعالی و معبود است. اگر ما مطیع باشیم، اگر تابع و پیرو باشیم، «فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»[۷].

منشأ ایجاد حزن و اندوه در انسان

 امّا اگر ترس داشته باشیم، متزلزل بشویم، بترسیم، بلرزیم که چه شد یا این‌که همیشه وقتی به رخسار ما نگاه می‌کنند، کمپانی غم، کمپانی غصّه، کمپانی اندوه تا صورت آدم را می‌بینند، همه به یاد مرگ و قبر می‌افتند.

-‌ مگر نمی‌گویند: «کُلُ یَومٍ عاشورا کُلُ یَومٍ أرضٍ کربلا».

نحوه عملکرد شیعیان در مقابل شادی و غم اهل بیت

-‌ آنکه شما دارید می‌گویید آن را فرمودند که شیعیان ما در فرح و شادی ما شاد هستند، در حزن ما محزون هستند، آن فرق می‌کند. کسی وارد در جلسه‌ی امام حسین می‌شود، جلسه‌ای محزون است، آن جا جای شادی نیست.

نکوهش روضه خواندن در جلسات شادی اهل بیت

گرچه ما معمولاً در جلسه‌های شادی اهل بیت هم روضه می‌خوانیم. مولودی که بلد نیستیم بخوانیم، شادی و فرح هم بلد نیستیم ایجاد بکنیم. قبل از انقلاب می‌گفتند اگر ۲۴ ساعت در هفته، در برج صدا و سیما را در اختیار ما آخوندها قرار بدهند، ما چه خواهیم کرد حالا شبکه‌های «لا تعد و لا تحصی» در اختیار ما آخوندها است، همه‌ی ساعت‌ها را هم می‌توانیم در آن… امّا هیچ هنری به خرج ندادیم.

عدم ایجاد شادی حلال توسّط طلاب و وعّاظ

یکی از اشکالات ما آخوندها و وعّاظ و خطبا این است که حزن را خوب درست می‌کنیم امّا شادی و فرح را در شادی و موالید اهل بیت که باید شاد باشیم را بلد نیستیم برای مردم ایجاد بکنیم. مردم ازدواج می‌کنند، در مراسم ازدواج‌های آن‌ها نمی‌شود روضه بخوانید. در مراسم ازدواج مردم باید شاد باشند. این شادی حلال را چطور ایجاد بکنند؟ ما باید به مردم یاد بدهیم. کدام یک از ما تحقیق کردیم؟ کدام یک از ما آمدیم یک برنامه‌ای را دنبال بکنیم و بعد بیاییم به مردم ارائه بدهیم که در شادی‌های خود این‌طور عمل بکنید، این شعرها را، این حرف‌ها را، این‌ها را بخوانید که حرام نباشد، شاد هم باشد. چطور ایجاد فرح می‌کنیم؟ آن وقت متأُسّفانه وعّاظ و خطبا در مجالس شادی اهل بیت (هم روضه می‌خوانند) نیمه‌ی شعبان است، یک دفعه وارد روضه‌ی وداع می‌شود. ما همه جا نوکر امام حسین هستیم امّا روز میلاد فرزند ایشان حضرت مهدی (صلوات الله علیهم أجمعین) که نباید روضه بخوانیم، خوب می‌خوانیم. چون (ایجاد شادی را) بلد نیستیم. چون دنبال نکردیم، تحقیق نکردیم که چگونه برای مردم در شادی‌های آن‌ها ایجاد شادی بکنیم. مراسم ازدواج فرزندان او است، باید یک کاری بکنیم که آن‌ها هم بلد باشند، هنوز چیزی ارائه نکردیم.

رابطه‌ی اعمال و عدم نگرانی نسبت به واپسین

آن چیزی که در ما نحن بسیار مورد نظر است، این است که ما باید به گونه‌ای عمل بکنیم که واپسین را که نگاه بکنیم، هیچ وقت نگران نباشیم.

ایمان کامل امام حسین (علیه السّلام)

ببینید چطور امام حسین در تمام لحظه لحظه حرکت و قیام خود تردید نکرد، چون ایمان صد درصد داشت. اراده‌ی خدا بر این قرار گرفت که او شهید بشود، ناراحت نشد. نه این‌که ناراحت نشد، با اشتیاق رفت. بچّه‌ها و جوان‌ها و برادرها و پسرها و بچّه برادرها و بچّه خواهرها همه جوان، همه باید در این راه به شهادت برسند و رسیدند.

رضایت خداوند، ملاک عمل

چون آنچه که خدا اراده کرده است، برای او ملاک بوده است. لذا رضایت حضرت حق همه چیز را برای او آسان می‌کند، این ایمان است.

تسلیم محض اهل بیت در برابر اوامر خداوند

هیچ کجا در بحث اهل بیت نداریم که وقتی مثلاً حتّی ضربه‌ی شمشیری بر آن‌ها خورد مجروح شدند یا شهید شدند، احساس ناراحتی بکنند. حتّی وقتی بر فرق مبارک امیر المؤمنین در محراب شمشیر زدند، صدای او «فُزْتَ وَ رَبِّ الْکَعْبَهِ» بود، این خیلی مهم است. شمشیر زدند، فرق او شکافته شده است، خون سر و صورت او را گرفته است، محراب او را خون گرفته است، امّا «فُزْتَ وَ رَبِّ الْکَعْبَهِ» می‌گوید یا در احوالات امام حسین است که حتّی آن لحظات آخر در مقتل بیان او همیشه بر رضایت است «رضاً بِرضاک راضیه بقضائک» حرف‌ها این است، هیچ وقت نیامده است یک شکایت بکند که خدایا چرا ما را به این صحرا آوردی؟

اظهار تذلذل امام حسین در برابر خداوند

شما در عرفه‌ی ایشان ببینید وقتی می‌خواهید حرکت بکند چطور در برابر خداوند تذلذل می‌کند، چطور خود را در برابر خشیّت الهی قلمداد می‌کند. «إِلَهِی مَنْ کَانَتْ مَحَاسِنُهُ مَسَاوِیَ فَکَیْفَ لَا تَکُونُ مَسَاوِیهِ مَسَاوِیَ»[۸] این عبارات را می‌گوید.

اطاعت بندگان در برابر شریعت و اوامر الهی

آنچه که بسیار باید مورد توجّه قرار بگیرد، این است که ما به دنبال شریعت حضرت حق و به دنبال هدایتی که از جانب معبود برای ما می‌رسد، مطیع بشویم، بدون چون و چرا تبع بشویم. چرا گفتن ندارد. اگر ما بنده شدیم، یعنی سر سپرده می‌شویم. هر چه گفت، باید همان را عمل بکنیم.

اطاعت از فرامین مولا شرط بندگی

 بندگی هم این است که هر چه مولا گفت همان است. خود من عرض اندام بکنم و بگویم: من چه هستم، نیست. هر چه معبود برای ما فرموده است، همان مطاع است. لذا می‌فرماید: «الحُزْنُ و الحَزَنُ: نَقیضُ الفرَح، وَ هُوَ خِلافُ السُّرور»[۹] این‌ها را توضیح داده است که کامل برای ما جا بیفتد.

بحث دستوری کلمه‌ی حزن در لسان العرب

می‌فرماید: جمع حزن، احزان است. بعد می‌فرماید:«حَزَن» داریم، «حُزن» هم داریم امّا «حِزن» نداریم که بخواهیم فاء الفعل آن را کسر بیاوریم، نداریم. امّا «حَزِن» داریم. «حَزِنَ، بالکسر، حَزَناً وَ تَحازَنَ وَ تحَزَّن» که در باب‌های ثلاثی مزید هم که می‌رود ریشه‌ی آن «حَزِن» است. «وَ رَجلٌ حَزْنانٌ و مِحْزانٌ» حَزنان وَ مِحزان صیغه‌ی مبالغه است. یعنی «شَدیدُ الحُزْنِ» هستند. بعد می‌فرماید: «و حَزَنَه الأَمرُ یَحْزُنُه حُزْناً و أَحْزَنَه» بعضی وقت‌ها در باب افعال که وارد می‌شود که آن را تعدّی می‌کند، یعنی دیگران را اندوه می‌دهد، اندوهناک می‌کند، آن‌ها را هم غمناک می‌کند. «فهو مَحْزونٌ و مُحْزَنٌ و حَزِینٌ و حَزِنٌ» این هم آنچه که در این لغت بیان شده است.

بعد مطالب دیگری هم در باب‌های دیگر است، آن هم باز گفته شده است. «تَحزین» در باب تفعیل رفته است که «تَحزین» در باب تفعیل که برود، باز معنای تعدیّه می‌دهد، یعنی دیگران را به حزن وادار می‌کنند مثل تعلیم که دیگران را به آموزش و علم می‌رسانند، این‌جا «تَحزین» یعنی دیگران را محزون می‌کنند.

مذمّت محزون کردن دیگران در هنگام ورود به مکانی

بعضی وقت‌ها ما مردها وارد خانه‌ها که می‌شویم تحزین می‌کنیم. یعنی سر و پای خانواده را حزن و غم و غصّه می‌گیرد که مرد خانه دارد می‌آید، این خیلی بد است. باید مواظب باشیم طوری باشد که ما وقتی از خانه بیرون می‌رویم، آن‌ها ناراحت بشود یا در آن روایتی که معروف است… خطاب ما به آقایان است که کاری بکنیم وقتی وارد منزل می‌شویم، آن‌ها (خانواده) خوشحال بشوند، سرور داشته باشند، نه این‌که محزون بشوند. تحزین نباشد.

مرگ مؤمن باعث اندوه و ناراحتی دیگران

 یا معروف است می‌گوید: هر کسی مؤمن باشد و مؤمن واقعی باشد، مرگ او باعث غم و غصّه‌ی دیگران می‌شود. عکس این نباشد. بعضی وقت‌ها مرگ باعث شادی دیگران بشود. مثلاً طرف مال دارد، مال خود را خرج نمی‌کند، این فرزندان او آرزو می‌کنند یک روزی بمیرد این مال به آن‌ها برسد یا به گونه‌ای عمل می‌کنند که همیشه آن‌ها از دست او ناراحت هستند، لذا مرگ این پدر برای آن‌ها شیرین می‌شود، باعث سرور آن‌ها می‌شود، باعث شادی آن‌ها می‌شود. آدم مؤمن این‌طور نیست، آدم مؤمن وقتی از دنیا می‌رود، دیگران برای او محزون می‌شوند، ناراحت می‌شوند.

حزن و اندوه پیامبر در وفات حضرت ابوطالب و خدیجه

در بحث حزن داریم که سالی که حضرت ابوطالب و حضرت خدیجه از دنیا رفتند را عام الحزن می‌گویند. عام الحزن یعنی آن سالی که در آن حزن و اندوه بر پیغمبر بود، چون بهترین‌ها را از دست داد.

عدم راه یافتن حزن و اندوه بر انسان مؤمن

حزن بر آدم مؤمن راه ندارد، هر چه هم در دنیا گرفتاری و مشکلات و پول دادن‌ها و زکات دادن و خمس دادن و حج رفتن و خرج کردن باشد… یکی بود می‌گفت: وقتی کسی سر سفره‌ی من می‌نشیند و نان من را می‌خورد، انگار موهای سر من را می‌کند. چون چشم ندارد که کسی نان او را بخورد. امّا یک وقت یک کسی هم است حض می‌کند، لذّت می‌برد که دیگران را اطعام بکند.

اهمّیّت عادت کردن به عمل خوب

ما طلبه‌ها باید تأسی به اهل بیت داشته باشیم. در اوّل کار یک مقدار سخت است امّا کم کم اگر این کار را کردیم، عادت می‌کنیم. عادت به کار خوب هم خوب است. آدم عادت بکند همیشه ذکر خدا را داشته باشد. عادت بکند همیشه به دیگران احسان بکند. عادت داشته باشد در مردم ایجاد سرور بکند.

ایجاد سرور در دیگران

 ایجاد سرور که می‌گویند، این نیست که جوک تعریف بکند و مردم بخندند آن اقلّ ایجاد سرور است. ایجاد سرور یعنی مثلاض به یک فقیری می‌رسید یک پول خوبی به او بدهید که واقعی سرور در او ایجاد بشود، نه یک پول کمی به او بدهید.

علّت راه نیافتن حزن و خوف بر انسان مؤمن

حزن بر آدم مؤمن راه ندارد، خوف بر او راه ندارد چون می‌داند همه‌ی آنچه که برای او می‌آید و به عنوان ابتلائات دنیای است، در نهایت باعث سرور و شادی او و خلود او در بهشت خواهد شد.

منابع

[۱]– سوره‌ی بقره، آیه ۳۸٫

[۲]– همان، آیه ۲٫

[۳]– سوره‌ی فاتحه، آیه ۶٫

[۴]– سوره‌ی بقره، آیه ۳۸٫

[۵]– لسان العرب، ج ‏۱۳، ص ۱۱۱٫

[۶]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۲، ص ۲۲۶٫

[۷]– سوره‌ی بقره، آیه ۳۸٫

[۸]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۹۵، ص ۲۲۵٫

[۹]– لسان العرب، ج ‏۱۳، ص ۱۱۱٫

Visits: 3

فهرست مطالب

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

New Page 1