تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۳۵ جلسه ۷ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی هفت جلسه تفسیر آیه سی وپنجم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ «وَ قُلْنا یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّهَ وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَهَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمینَ * فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۳۵ جلسه ۷
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
هفت جلسه تفسیر آیه سی وپنجم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
«وَ قُلْنا یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّهَ وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَهَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمینَ * فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا کانا فیهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حینٍ».[۱]
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
و گفتیم: اى آدم! تو و همسرت در این بهشت سکونت گیرید و از هر جاى آنکه خواستید فراوان و گوارا بخورید، و به این درخت نزدیک نشوید که [اگر نزدیک شوید] از ستمکاران خواهید شد. (۳۵) پس شیطان، هر دو را از [طریق] آن درخت لغزانید و آنان را از آنچه در آن بودند [چه مقام و مرتبه معنوى، و چه منزلت و جایگاه ظاهرى] بیرون کرد. و ما گفتیم: [اى آدم و حوا و اى ابلیس!] در حالى که دشمن یکدیگرید [و تا ابد، بین شما آدمیان و ابلیسیان صلح و صفایى نخواهد بود، از این جایگاه] فرود آیید و براى شما در زمین، قرارگاهى [براى زندگى] و تا مدتى معین، وسیله بهره ورى اندکى خواهد بود. (۳۶)
تفسیر سوره مبارکه بقره – آیه ۳۵
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
«وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَهِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ أَبى وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ * وَ قُلْنا یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّهَ وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَهَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمینَ».[۱]
بیان چگونگی خلقت حضرت آدم و بحث عهد و پیمانی که خدا با بنی الآدم بست، بحث سجدهی بر حضرت آدم به دستور خدا، سجده کردن جمیع ملائکه و استکبار کردن شیطان و دوری کردن و انجام ندادن سجده از طرف شیطان. (دربارهی این مطالب) سه بحث قرآنی مفصّل در سورهی مبارکهی بقره (داریم)، در آیاتی که «ما نحن» در آن هستیم. آیات مبارکهی سورهی اعراف، آیات سورهی مبارکهی طه (هم در این زمینه هستند). سورهی بقره را که محلّ بحث بود و به دنبال آن، سورهی مبارکهی اعراف را عرض کردیم. امروز آیات سورهی مبارکهی طه را بررسی میکنیم و إنشاءالله فردا آنچه که «ما به الاشتراک» این سه آیه است، آنچه که «ما به الافتراق» و اضافهی در آیات دیگر است میسنجیم.
در سورهی مبارکهی طه میفرماید: «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً».[۲] آن وقتی که ما عهد بستیم، پیمان بستیم. این عهد و پیمان بر حضرت آدم و از طرف خداوند بسته شده است، بر این است که به سمت و سوی شیطان نروند، شیطان آنها را فریب ندهد، بندگی شیطان را نکنند. در سورهی مبارکهی یس هم داشتیم: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ * وَ أَنِ اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ».[۳] این عهد، همان است، این آیات اشارهی به همان عهد است.
بعد میفرماید: «فَنَسِیَ»،[۴] این انسان و بنی آدم فراموش کردند. «وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً». بر عهد خود ثابت قدم نماندند. عهد را شکستند. در کجا این اتّفاق افتاد؟ «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَهِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ أَبى» اینجا دیگر «وَ اسْتَکْبَرَ» را نیاورده است. میفرماید: زمانی که ما به به ملائکه دستور دادیم بر حضرت آدم سجده کنند. اینجا «لِآدَمَ» فرموده است. «فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ أَبى».
این بحث «لِآدَمَ» را که اینجا فرموده است، عرض کردیم بعضی گفتهاند چرا «إلی» نگفته است؟ چرا «ل» آورده است؟ مگر میشود سجده بر آدم کنند؟ عبادت سجده مخصوص ذات ربوبی است، ولی بحث اینجا این است، به نظر میرسد این بحث «مفروق عنها» است، چرا؟ چون این را خود حضرت حق فرمود، «فَسَجَدُوا» فرمود، خود حضرت حق «أُسجُدوا» فرمود. خود حضرت حق به ملائکه خطاب فرمود که سجده کنید. در سورهی مبارکهی اعراف هم فرمودند: من به تو گفتم سجده کن، چرا سجده نکردی؟
بحث این است که نحوهی بیان این واقعه را در سه جای قرآن بحث کرده، ما داریم هر سه جا را بررسی میکنیم. اوّل در اینجا فرمود: «فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً»، ما چیزی نیافتیم که به سود او باشد بر ثابت قدم بودن او بر عهد خود . اینجا که «لم نَجِد» میفرماید بعد «لَهُ» میفرماید، لام نفعیّه برای آن میفرماید. به جهت این است کاری که حضرت آدم انجام داد به ضرر او شد.
در دنبالهی آن هم در بیانات آیات میگوید: «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَهِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ»، همه سجده کردند مگر ابلیس. «أَبی»، ابا کرد، دوری کرد از اینکه سجده کند.
«فَقُلْنا یا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَکَ».[۵] ببینید بیانهای مختلفی بر حضرت آدم در قرآن بوده است، قرآن بیان فرموده است که ما به آدم گفتیم این (ابلیس) دشمن تو است. «یا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَکَ»، این شیطان دشمن تو است، «عَدُوٌّ لَکَ»، یعنی این شیطان با تو دشمنی خاص دارد، حواس خود را جمع کن. «وَ لِزَوْجِکَ»، با زن تو هم دشمنی دارد. «فَلا یُخْرِجَنَّکُما مِنَ الْجَنَّهِ»، حواس خود را جمع کنید که شیطان کاری انجام ندهد شما از بهشت بیرون بروید. البتّه با بیان «فَلا یُخْرِجَنَّکُما»، میگوید مواظب باشید کاری نکنید که شما را بیرون کنند. «مِنَ الْجَنَّهِ»، از بهشت.
«فَتَشْقى»، اگر به حرف شیطان گوش کردید و به عهد خود عمل نکردید، آن وقت به زحمت میافتید. «فَتَشْقى» یعنی به زحمت میافتید، برای شما سخت میشود. همینطور هم شد، کار (برای آدم و حوا) سخت شد. اینکه شیطان چطور وارد بهشت شد؟ اصلاً در ردهی ملائکه بود، وجود او مثل وجود ما نبود. وجود او به گونهای بود که میتوانست (در بهشت) جا داشته باشد.
– اجازه گرفت.
– «قالَ أَنْظِرْنی إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ».[۶]
– در بهشت که او را راه نمیدادند، بد شد.
– نه، از درگاه خدا رانده شد، نگفته از بهشت رانده شده است. «فَإِنَّکَ رَجیمٌ»[۷] از درگاه الهی رانده شده است.
علی أیّ نحوٍ آدم کجا خلق شده است؟ در بهشت خلق شده است. وقتی خدا آدم را خلق کرد جای او را کجا قرار داد؟ در بهشت، بهشت را به او داد. خدا به آدم دو مقام صعود داد؛ یکی اینکه بعد از خلقت او را مورد سجدهی ملائکه قرار داد، یکی هم اینکه میفرماید: «وَ قُلْنا یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّه». (شیطان) در بهشت راه داشت، نحوهی ورود هم قابل بررسی است، اینکه ببینیم چطور بوده که شیطان در بهشت وارد شده است. به هر حال شیطان در بهشت هم راه داشته است. لذا شیطان در برابر خدا «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ»[۸] گفت، برای همین بود. کجا اغوا کند؟
– همهی وجود آدم از آنجا رانده شد، اینکه «فَتَشْقى»[۹] فرمود، یعنی همه به زحمت افتادند. اگر از بهشت بیرون رفتید…
اینجا توضیح میدهد، خیلی زیبا است. «إِنَّ لَکَ أَلاَّ تَجُوعَ فیها»،[۱۰] در بهشت که هستید گرسنه نمیشوید. یعنی همه چیز در بهشت وجود دارد، نگرانی بابت گرسنگی ندارید. «وَ لا تَعْرى»، برهنه هم نمیشوید. همیشه لباس بهشتی، عورت و بدن شما را پوشانده است. «وَ أَنَّکَ لا تَظْمَؤُا فیها وَ لا تَضْحى»، هرگز به گرما و تشنگی و سختی برنمیخورید. «فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطانُ»، امّا شیطان وسوسه کرد. در درون سینهی آدم وارد شد و شروع به وسوسه کرد.
چه گفت؟ «هَلْ أَدُلُّکَ عَلى شَجَرَهِ الْخُلْدِ»، میخواهی تو را به درخت ابدیّت و آنچه خلود دارد برسانم؟ وسوسه کرد. «وَ مُلْکٍ لا یَبْلى»، میخواهی تو را به سمت سلطنتی ببرم که هیچ وقت تباه نمیشود؟ شیطان گفت: «فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطانُ قالَ یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلى شَجَرَهِ الْخُلْدِ»، یعنی همان شجرهی منهیّه که خدا فرمود: «لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَهَ»، شیطان گفت میدانید این شجره چیست؟ این «شَجَرَهِ الْخُلْدِ» است، باعث میشود که شما جاودانگی پیدا کنید. «وَ مُلْکٍ لا یَبْلى»، اگر به این درخت نزدیک شوید، خدا سلطنت و مقام پادشاهی را به شما میدهد که هیچ وقت هم تباهی ندارد. جاودانگی دارد و تباهی هم ندارد.
«فَأَکَلا»،[۱۱] بیچارهها خوردند. حضرت آدم فریب خورد. ما هم حتماً جزء آنها بودیم، یعنی همهی آدمها (جزئی از این هستند). البتّه این به ذهن میرسد… جمعبندی میکنیم، خیلی نمیخواهیم بحث کنیم، برای اینکه ذهن کمی در موضوع باز شود. اگر دقّت کنید در بحث اینکه خداوند فرمود: ما میخواهیم انسان را از خاک و آب بیافرینیم، «فی الأرض» فرمود که عرض کردیم یعنی از زمین. خاصیّت زمین و خاصیّت عالم ماده این است که قابلیت تعالی دارد، به کمال میرسد. اگر انسان در بهشت میماند و تقدیر الهی بر این بود که شیطانی در کار نبود، آیا انسان تعالی پیدا میکرد؟ این وجود دارد، بالاخره تقدیرات الهی است.
خدا حکمتهایی دارد، حکمت خدا این است که شیطان باید انسان را اضلال کند و منحرف کند تا از شجرهی منهیّه تناول کند و بعد روی زمین بیاید، سختیها و بیچارگیها را تحمّل کند و بعد إنشاءالله به بهشت خالدین برود. بهشتی که خلود دارد، إنشاءالله انسان در آن خلود داشته باشد. به مقامی برسد که بهشت برای او چیزی نیست، به مقامی برسد که قرب إلی الله باشد. «عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِرٍ».[۱۲] از ملائکه هم بالاتر است، مقام انسان از ملائکه هم بالاتر است. در حدیث معراج هم داریم که حضرت نبیّ مکرّم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به مقامی رفتند که جبرئیل حقّ رفتن به آنجا را نداشت. پیامبر صعود کردند و به آن مقام رفتند.
– «ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى * قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى».[۱۳]
– بله.
«فَأَکَلا مِنْها»، خلاصه نتیجه این شد که آدم فریب خورد. «فَأَکَلا»، یعنی هر دوی آنها، زن و مرد (آدم و حوا) از آن شجرهی منهیّه اکل کردند. «فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما»،[۱۴] پس عیبهای آنها (آدم و حوا)، بر آنها (بر دیگران) آشکار شد. «وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّهِ»، اینها (آدم و حوا) به بیچارگی افتادند که یک چیزی بردارند و خود را بپوشانند. اینجا را دقّت کنید، تا اینجا را قبلاً داشتیم، اینجا «ما به الاشتراک» آیه است.
– مگر عیب خود را قبلاً ندیده بودند؟
– نه، عیب که برای آنها عیب نبود. «فَبَدَتْ»، آشکار شد، ابداء شد، روشن شد، همه دیدند.
– «فَبَدَتْ لَهُما»، برای خود آنها. این «لَهُما» که میفرمایند یعنی خود آنها. «سَوْآتُهُما»، نه برای خود آنها (آدم و حوا) که خود آنها (آدم و حوا) ببینند. چون آنها (آدم و حوا) که میدانستند عیبشان چیست. آنها عیب عورت خود را میدانستند، امّا اینکه ابداء کردند، کاری کردند که باعث ابداء عورت آنها شد.
– نه، این به معنای مَرّ آن دو را. «فَبَدَتْ لَهُما».
– «عَلَیهِمَا» نمیشود؟
– نه، به معنای «عَلَی» نیست. به معنای «مرّ» آنها را. «فَأَکَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّهِ». اینجا با سورهی مبارکهی اعراف یکسان است.
امّا دنبالهی آن «وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى». میفرماید: اینجا آدم نافرمانی خدا را کرد و اغوا شد، گمراه شد. «وَ عَصى»، این بحث پیش میآید که کلمهی معصیت را آورده، معلوم است از ترک اولی کمی میچربیده است۱۴:۵۱٫ شاید چون حضرت آدم نبوّت داشته و نبی بوده، اینکه ترک اولی کند معصیت بوده است.
ترک اولی در زبان محاورهی فقهی ما، معصیت به شمار نمیرود، امّا در قرآن کلمهی معصیت را آورده است. لذا «عَصى آدَمُ» یعنی نافرمانی خدا را کرد. فرمان خدا به این بود که: «لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَهَ». گرچه شما هم بیایید و ثابت کنید که این نهی، نهی تحریمی نیست. گرچه شما بخواهید این کار را انجام بدهید، آنچه مسلّم است نافرمانی است. آیا این نافرمانی مفسدهی مهلکه دارد که حرام باشد؟ یا نه، مرجوح بوده، یعنی راجح بر این بوده که ترک کند؟
«فَغَوى»، یعنی به واسطهی معصیتی که کرد اغوا شد، منحرف شد. بعد میفرماید: «ثُمَّ»،[۱۵] یک مدّت طول کشید. «ثُمَّ» که آمد یعنی یک زمانی، یک مدّتی طول کشید. «ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ»، یک مدّتی به دنبال آن طول کشید، خدا دوباره انسان را برانگیخت. «فَتَابَ».
امّا «رَبُّهُ» گفت. اینجا «ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ»، بحث ربوبیّت را میآورد. بحث ربوبیّت را که بیاورد مهم است، دیگر اینجا با محبّت با انسان برخورد میکند، با شفقت، با رحم با انسان برخورد میکند. به دنبالهی آن «فَتابَ عَلَیْهِ»، پس خدا آدم را پذیرفت. توبهی آدم را پذیرفت. «فَتَابَ» میفرماید، یعنی خدا به او رو کرد. یک وقت میگوییم آدم توبه کرد، یک وقت میگوییم «تَابَ الله»، این «فَتَابَ عَلیهِ» یعنی خدا به او رو کرد.
– این «ف» نتیجه است.
– بله. «فَتَابَ»، چون خود او (خدا) برانگیخته است،
«ثُمَّ اجْتَباهُ»، چون خود او (خدا)، او (آدم) را برانگیخت و برگزید. «رَبُّه» فرمود، کلمهی «ربّ» و ربوبیّت را آورده است. «فَتَابَ»، پس به دنبالهی آن، خدا به این بنده رو کرد. «وَ هَدَی» و دست او را هم گرفت و به آنجایی رساند که باید برساند، او را هدایت کرد. این «هَدی» هدایت خاص است.
امّا یک چیزی فرمود: «قالَ اهْبِطا مِنْها»، امّا این کار را که انجام دادید، «قَالَ»، یعنی حضرت حق فرمود: «اهْبِطا»، دو نفر شما «مِنهَا»، بروید، هبوط کنید، از این مقام عالی و بهشت پایین بروید. «جَمیعاً بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ». این کلمهی «جَمیعاً» جای بحث دارد. چون اینجا «اهْبِطا» فرمود و تثنیه آورد، بعد «جمیعاً» آورد. آیا «جمیعاً» نسبت به آن چیزی که در آن بودند؟ یا نسبت به کلّ بنی آدم است؟
بعد میفرماید: «بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ»، از این بهشت پایین بروید، هبوط کنید. «بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ»، آنجا میروید و جنگ و درگیری به راه میافتد. «فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً»، پس ممکن است بعضی از شما به جانب ما بیایید، از جهت راهنمایی و هدایتی که ما انجام دادیم. «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدایَ فَلا یَضِلُّ وَ لا یَشْقى»، اگر آمدید و پیروی کردید، هیچ وقت گمراه نمیشوید. «وَ لا یَشْقى»، به بدبختی هم گرفتار نمیشوید.
«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری»، دنبالهی مطلب، عِدل این مطلب این است. «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری»، امّا هر کسی که از ذکر ما دوری بجوید و اعراض کند. «ذکر ما»، معنای تحت اللّفظی است، به معنی یاد ما است. امّا ذکر ما یعنی صلاه، ذکر است، قرآن، ذکر است، کسی که از قرآن دوری کند و به قرآن توجّه نکند، از قرآن و ذکر خدا اعراض کرده است. کسی که به نماز اهمّیّت ندهد همینطور است. «فَإِنَّ لَهُ مَعیشَهً ضَنْکاً»، نتیجهی اینکه انسان اعراض از ذکر خدا داشته باشد، اعراض از قرآن و نماز داشته باشد، اعراض از وجود حضرت حق داشته باشد؛ «فَإِنَّ لَهُ مَعیشَهً ضَنْکاً»، پس معیشت بسیار تنگ و بیچارگی مختصّ او است.
«وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ أَعْمى»، در قیامت هم کور است. «قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنی أَعْمى». خدایا چرا من را کور محشور کردی؟ «وَ قَدْ کُنْتُ بَصیراً»، در حالی که من در دنیا چشم داشتم، چرا من را کور محشور کردهای؟ در ادامه میفرماید: «قالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسیتَها». اینجا خدا میفرماید. «کَذلِکَ أَتَتْکَ»، ما اینطور آیات را برای شما آوردیم، «فَنَسیتَها»، شما آنها را فراموش کردید. «وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسى»، و اینگونه است روزی که شما آن را فراموش کرده بودید.
در آنجا هم فرمود: «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ»، آنجا هم داشتیم. به هر حال آنچه که باعث شد آدم توسّط شیطان اغوا شود در این آیه چه بیان شده است؟ نسیان. نسیان باعث شده است. چطور فریب خورد؟ به این دلیل که نسیان کرد. «وَ کَذلِکَ نَجْزی مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِآیاتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ الْآخِرَهِ أَشَدُّ وَ أَبْقى».[۱۶]
به دنبالهی این، مطالبی آمده است. فردا إنشاءالله از این سه قسمت؛ سورهی مبارکهی بقره، سورهی مبارکهی اعراف، سورهی مبارکهی طه؛ آیات را میآوریم. ما به الاشتراکها را جمع میکنیم، ما به الافتراقات را هم میآوریم. میشود آنچه که در واقعهی خلقت آدم (آمده است). سجدهی مأمورین خدا ـ که ملائکه باشند ـ بر آدم، ابا کردن و استکبار کردن شیطان و تخلّف از سجده کردن بر حضرت آدم، نافرمانی خدا و رَجم شدن او از درگاه الهی، بحث اغوای انسان توسّط شیطان را بحث خواهیم کرد.
[۱]– سورهی بقره، آیات ۳۴ و ۳۵٫
[۲]– سورهی طه، آیه ۱۱۵٫
[۳]– سورهی یس، آیات ۶۰ و ۶۱٫
[۴]– سورهی طه، آیه ۱۱۵٫
[۵]– سورهی طه، آیه ۱۱۷٫
[۶]– سورهی اعراف، آیه ۱۴٫
[۷]– سورهی حجر، آیه ۳۴، سورهی ص، آیه ۷۷٫
[۸]– سورهی ص، آیه ۸۲٫
[۹]– سورهی طه، آیه ۱۱۷٫
[۱۰]– همان، آیه ۱۱۸٫
[۱۱]– همان، آیه ۱۲۱٫
[۱۲]– سورهی قمر، آیه ۵۵٫
[۱۳]– سورهی نجم، آیات ۸ و ۹٫
[۱۴]– سورهی طه، آیه ۱۲۱٫
[۱۵]– سورهی طه، آیه ۱۲۲٫
[۱۶]– سورهی طه، آیه ۱۲۷٫
بازدیدها: 1
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.