تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۸ تا ۲۰ جلسه ۳۳ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی ۷۲ جلسه شرح ویژگیهای منافقین بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸) به نام خداوند بخشنده بخشایشگر و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۸ تا ۲۰ جلسه ۳۳
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۷۲ جلسه شرح ویژگیهای منافقین
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (۸)
—————————————–
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ اللَّعْنَهُ الدّائِمَهُ عَلیَ اَعْدائِهِمْ مِنَ اْلآنِ اِلی قیامِ یَوْمِ الدِّینِ».
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸) یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ (۹) فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ (۱۰)
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (۸) با خدا و مؤمنان نیرنگ مىبازند؛ ولى جز بر خویشتن نیرنگ نمىزنند، و نمىفهمند. (۹) در دلهایشان مرضى است؛ و خدا بر مرضشان افزود؛ و به [سزاى] آنچه به دروغ مىگفتند، عذابى دردناک [در پیش] خواهند داشت. (۱۰)
پیرامون آیات هشتم تا بیستم سورهی مبارکهی بقره در وصف منافقین صفاتی را بیان کردیم، از جمله صفاتی که بیان شد اینکه منافقین اهتمام بر مسلمین و امور مسلمین ندارند و به آنها کمک نمیکنند، بلکه برعکس اگر بتوانند تازه برای آنها زحمت هم درست میکنند. حالا در باب اهتمام به امور مسلمین و اعانهی به مسلمین و برآورده کردن حاجات مسلمین روایاتی را خدمت شما عرض کردیم و دنبال آن إنشاءالله به چند روایت دیگر هم متبرّک میکنیم تا به مطلب بعدی خود برسیم که آن هم در توصیف منافقین است که اعانهی به ذریّهی رسول الله است که آنها ندارند.
روایتی در این باب در کافی و در جامع السعادات داریم: «مَنْ أَتَاهُ أَخُوهُ فِی حَاجَهٍ یَقْدِرُ عَلَى قَضَائِهَا»[۱] این روایت از صادق آل محمّد ص نقل شده است، میفرماید: اگر برادر دینی کسی (مطلق گفته است حالا یا حتّی نسبی و سببی او، خویش او) نزد کسی بیاید، «فِی حَاجَهٍ» در یک حاجتی، در یک نیازی «یَقْدِرُ عَلَى قَضَائِهَا» به آن فردی که به او مراجعه شده است، قادر است و قدرت دارد آن را برآورده کند، «فَلَمْ یَقْضِهَا لَهُ» پس او حاجت را برآورده نکرد «سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِ شُجَاعاً یَنْهَشُ إِبْهَامَهُ فِی قَبْرِهِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ» خدا یک ماری را در قبر او مأمور میکند که مسلّط او شود و انگشت ابهام او را تا روز قیامت بگزد، حالا چه این جزء رستگارها باشد و به بهشت برود و چه معذّب باشد و به جهنّم برود، در عالم برزخ این مار همنشین او است.
«سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِ شُجَاعاً یَنْهَشُ إِبْهَامَهُ فِی قَبْرِهِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ مَغْفُوراً لَهُ أَوْ مُعَذَّباً» حالا چه او مورد غفران الهی قرار گرفته باشد و چه معذّب باشد.
– کفران او به چه چیزی برمیگردد؟
– نه، میگوید چه او به بهشت برود و چه به بهشت نرود، معذّب باشد، این عذاب، در قبر او است. داستانهای شگفت هم داریم آن کسی که حرف بیجا و قضاوت بیجا کرده بود که یک مار زبان او را میگزید و میرفت. در داستانهای شگرف مرحوم دستغیب است.
– ترجمهی حدیث را بفرمایید.
– عرض کردیم برادر دینی به شخصی برای حاجتی خود مراجعه کند که میتواند آن حاجت را ادا کند، قدرت بر اجابت آن دارد «فَلَمْ یَقْضِهَا لَهُ» آن حاجت را برآورده نکرد، «سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِ شُجَاعاً یَنْهَشُ إِبْهَامَهُ فِی قَبْرِهِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ» خدا ماری را بر او در قبر مأمور میکند و مسلّط میکند که انگشت ابهام او را تا روز قیامت میگزد، «مَغْفُوراً لَهُ أَوْ مُعَذَّباً» حالا چه او در روز قیامت مورد غفران الهی قرار گرفته باشد و به بهشت برود یا به جهنّم برود و معذّب باشد.
از حضرت امیر (علیه الصّلاه و السّلام) روایتی در کافی و وسائل الشّیعه نقل شده است: «مَنْ قَصَدَ إِلَیْهِ رَجُلٌ مِنْ إِخْوَانِهِ مُسْتَجِیراً بِهِ فِی بَعْضِ أَحْوَالِهِ فَلَمْ یُجِرْهُ بَعْدَ أَنْ یَقْدِرَ عَلَیْهِ»[۲] کسی که مردی را قصد کند یعنی به سوی کسی بیاید، «مِنْ إِخْوَانِهِ» از برادران او، «مُسْتَجِیراً» در حالی که دنبال یک مأمنی میگردد، پناهی میخواهد، «فِی بَعْضِ أَحْوَالِهِ» در بعضی از احوالات، در بعضی از امور خود «فَلَمْ یُجِرْهُ» امّا او پناه ندهد، «بَعْدَ أَنْ یَقْدِرَ عَلَیْهِ» در حالی که او میتواند این کار را انجام بدهد، توان دارد که حاجت آن برادر را که پناه آورده است برآورده کند، «فَقَدْ قَطَعَ وَلَایَهَ اللَّهِ» پس به تحقیق این مردی که پناه نداد، در حالی که قادر بود، ولایت خدا را از خود بُریده است.
روایت دیگر از رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در فیض القدیر، جامع السعادات آمده است. «مَن قَضَی لأخیهِ المُؤمن حَاجَهً فَکَأنَّمَا عبدالله دَهره»[۳]، «مَن قَضَى لأخیهِ المُسلِم حَاجَهً کَانَ لَهُ مِن الأجرِ کَمَن خَدَمَ اللهُ عُمرَه»[۴] میفرماید: کسی که حاجت برادر خود را برآورده کند مثل این است که همهی عمر خود را به خدا خدمت کرده است.
باز روایت بعدی جامع السعادات و بحار الأنوار از حضرت رسول اکرم نقل است که میفرماید: «أَنَّ الْمَشْیَ فِی حَاجَهِ الْمُؤْمِنِ حَتَّى یَقْضِیَهَا خَیْرٌ مِنِ اعْتِکَافِ شَهْرَیْنِ»[۵]، «مَنْ مَشَى فِی حَاجَهِ أَخِیهِ سَاعَهٍ مِن لَیلٍ أَو نَهارٍ»[۶] کسی که عمر خود را ساعتی از شب یا روز را در برآورده کردن نیاز برادرش دنبال کند و طی کند، «قَضَاهَا أَوْ لَمْ یَقْضِهَا» حالا چه او بتواند این حاجت را برآورده کند چه نتواند برآورده کند، «کَانَ خَیْراً لَهُ مِنِ اعْتِکَافِ شَهْرٍین» فضیلت آن بالاتر و بهتر است از اینکه دو ماه اعتکاف کند.
یک ساعتی حالا این ساعت، ساعت ۶۰ دقیقهای نیست، «سَاعَهٍ مِن لَیلٍ أَو نَهارٍ» یعنی یک لحظه از شب و روز خود را- ساعت در زبان عربی یعنی کمترین مصداق زمان و وقت- اگر کسی برای برآورده کردن حاجت برادر خود طی کند و دنبال کند و چه بتواند حاجت او را برآورده کند، چه نتواند برآورده کند، «کَانَ خَیْراً لَهُ مِنِ اعْتِکَافِ شَهْرٍین» فضیلت او بالاتر و بهتر از دو ماه اعتکاف کردن است. کسی دو ماه اعتکاف کند چقدر برای او ثواب نوشته میشود، حالا یک لحظه اگر کسی در برآورده کردن حاجت برادر دینی خود قدم بردارد، چه بتواند آن را برآورده کند و چه نتواند، این بهتر از آن دو ماه اعتکاف است.
- این روایت هم از پیامبر است؟
– بله، از پیامبر است.
حدیث بعدی از حضرت باقر آل محمّد (صلوات الله أجمعین) است که فرمود: «مَنْ مَشَى فِی حَاجَهِ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ»[۷] کسی که حاجت برادر مسلم خود را دنبال کند «أَظَلَّهُ اللَّهُ بِخَمْسَهٍ وَ سَبْعِینَ أَلْفَ مَلَکٍ» خدا او را زیر سایهی ۷۵ هزار ملک قرار میدهد. «وَ لَمْ یَرْفَعْ قَدَماً إِلَّا کَتَبَ اللَّهُ لَهُ حَسَنَهً» و او بر هر قدمی که برمیدارد، خدا حسنهای را برای او مکتوب میکند.
این «کَتَبَ» مهم است، یک وقت میگویند برای او میفرستند، یک وقت میگویند برای او «کَتَبَ» یعنی اصلاً برای او مکتوب میشود. «کَتَبَ اللَّهُ لَهُ حَسَنَهً وَ حَطَّ عَنْهُ بِهَا سَیِّئَهً» و از او یک سیّئهای را محو میکند، با یک قدم برداشتن یک حسنه مکتوب میشود، یک سیّئه مرفوع میشود، برداشته میشود. «حَطَّ» یعنی از بین میرود، خدا آن را محو میکند. «وَ یَرْفَعُ لَهُ بِهَا دَرَجَهً» و یک درجه هم او را بالاتر میبرد. «فَإِذَا فَرَغَ مِنْ حَاجَتِهِ» وقتی حاجت آن برادر مؤمن، برادر مسلم را انجام داد، تمام شد «کَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بِهَا أَجْرَ حَاجٍّ وَ مُعْتَمِرٍ» خداوند اجر یک حج واجب و یک عمرهی مقبوله را برای او مینویسد.
اینها به این جهت است که ما تبشیر شویم و بشارت بگیریم و به دنبال کمک کردن به برادرهای دینی و مسلمان خود باشیم، نگوییم به ما چه ربطی دارد. خدا توفیقی داده است که چند جلسهای است با روایات و آیات بیشتر محشور هستیم، این خیلی توفیق و برکت مهمی است.
در روایت دیگری باز حضرت باقر آل محمّد (صلوات الله أجمعین) نقل فرموده است. «إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَتَرِدُ عَلَیْهِ الْحَاجَهُ لِأَخِیهِ فَلَا تَکُونُ عِنْدَهُ»[۸] به درستی مؤمنی که حاجتی از برادر خود را برآورده میکند و انجام دادن آن نزد او نیست، «فَلَا تَکُونُ عِنْدَهُ» نمیتواند آن را انجام بده، یک حاجتی به او مراجعه میشود، امّا نمیتواند آن را انجام بدهد، «فَیَهْتَمُّ بِهَا قَلْبُهُ» امّا دل او محزون میشود برای اینکه این نیاز دارد و نتوانسته برآورده کند، اهتمام قلبی دارد، «فَیَهْتَمُّ بِهَا قَلْبُهُ» یعنی حزن او را میگیرد که چرا نتوانست این کار را انجام بدهد. «فَیُدْخِلُهُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى بِهَمِّهِ الْجَنَّهَ» خدا به همین که دل او محزون شد بر اینکه نتوانست حاجت برادر خود را برآورده کند، او را به بهشت داخل میکند.
روایت بعدی از فرزند امام باقر، حضرت صادق آل محمّد (صلوات الله أجمعین) است که به آدرس کافی و جامع السعادات آمده است: «مَنْ قَضَى لِأَخِیهِ الْمُؤْمِنِ حَاجَهً قَضَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ مِائَهَ أَلْفِ حَاجَهٍ… أَوَّلُهَا الْجَنَّهُ»[۹] کسی که برای برادر مؤمن خود حاجتی را برآورده کند –اینجا کلمهی مؤمن است «لِأَخِیهِ الْمُؤْمِنِ»- خداوند در روز قیامت برای او ۱۰۰ هزار حاجت را برآورده میکند. حالا این «مِائَهَ أَلْفِ حَاجَهٍ» هم میشود به عنوان عدد آن را لحاظ کرد که حاجاتی را که بر او برآورده میکند معدود به ۱۰۰ هزار میشود، میشود آن را از باب تکثّر و کثرت آن را بیان کرده باشد که بگوییم صدها هزار حاجت برآورده میکند یعنی حاجاتی که برای او برآورده میشود، آنها را شمرد.
«أَوَّلُهَا الْجَنَّهُ» اوّلین حاجتی که برای او برآورده کند، این است او را به بهشت میفرستد، اوّل بهشت را به او میدهد. «وَ مِنْ ذَلِکَ أَنْ یُدْخِلَ قَرَابَتَهُ وَ مَعَارِفَهُ وَ إِخْوَانَهُ الْجَنَّهَ» و بعد هم اینکه خویشان و آشنایان و برادران او را هم داخل بهشت میکند. هر کسی که مورد محبّت ایشان است، چه از نظر خویش و قومی، چه از نظر اینکه او را میشناسد، چه از نظر اینکه برادر دینی او حساب میشود، امّا دوست دارد آنها به بهشت بیایند، خدا آنها را به واسطهی اینکه حاجت برادر مؤمن خود را برآورده کرده است، آنها را هم داخل بهشت میکند.
«بَعْدَ أَنْ لَا یَکُونُوا نُصَّاباً» البتّه بعد از اینکه آنها ناصبی نباشند، نباید دشمن اهل بیت باشند. یعنی آن آشنا و برادرها و خویشانی که ایشان دارد و میخواهند داخل بهشت شوند، فقط یک شرط دارد که همین لحاظ کردن کلمهی مؤمن در این روایت بود. کلمهی مؤمن که در این روایت آمده است، این قید خورد و به دنبال این هم میفرماید: شرطی که آنها را هم داخل بهشت بکند به واسطهی برآورده شدن حاجت به دست این مسلمان این است که آنها ناصبی نباشند، یعنی کسانی نباشند که دشمن اهل بیت باشند. کسی دشمن اهل بیت باشد، بخواهند او را داخل در بهشت کنند، نمیکنند. مسلّم کسی که خود مؤمن است و برادر مؤمن را هم کمک میکند و حاجت او را برآورده میکند، خدا هیچ وقت به دنبال این نیست که دشمنان اهل بیت را هم داخل در بهشت بکند، جای آنها آنجا نیست.
– نه، آن حق الله و حقّ النّاس را خدا میبخشد و در مقام شهید داریم اگر کسی شهید شد و حقّ النّاس به گردن دارد، خدا او را میآمرزد. حالا میگوییم حقّ النّاس او چه میشود؟ خداوند آنقدر به آن شخصی که ذی حق است میدهد تا از شهید راضی شود، برای خدا هم کاری ندارد. اینکه خدا مقام شهید را آنجا فرمودند برای همین است، حالا اینجا هم اگر کسی واقعاً یک وقت یک مظلمهای به گردن دارد، یک حقّی به گردن دارد، امّا مصداق این روایت قرار گرفته است، اگر حق الله باشد خداوند او را میبخشد و اگر حقّ النّاس باشد خود خدا رضایت آن بنده را بهتر میتواند حاصل کند، برای او کاری ندارد.
باز در روایت دیگری در کافی و جامع السعادات حضرت صادق آل محمّد (صلوات الله أجمعین) فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ خَلْقاً مِنْ خَلْقِهِ انْتَجَبَهُمْ لِقَضَاءِ حَوَائِجِ فُقَرَاءِ شِیعَتِنَا»[۱۰] گروهی از مخلوقات خدا هستند که آنها را انتخاب کرده است برای اینکه حوائج نیازمندان شیعههای ما را برآورده کنند. این نکته خیلی مهم است، گاهی اوقات ما از برخی میشنویم که شکوه میکنند چرا به آنها مراجعه میشود. آنها نه اینکه شکوه کنند، باید شکر کنند که آنها از طرف خدا انتخاب شدهاند برای اینکه حوائج برادرهای دینی و مذهبی شیعهی خود را برآورده کنند، خدا آنها را اینطور انتخاب کرده است.
«انْتَجَبَهُمْ لِقَضَاءِ حَوَائِجِ فُقَرَاءِ شِیعَتِنَا» که حاجت شیعههای ما را برآورده کنند، «لِیُثِیبَهُمْ عَلَى ذَلِکَ الْجَنَّهَ» تا اینکه به واسطهی برآورده شدن آن حاجات، خدا آنها را داخل بهشت کند. «فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَکُونَ مِنْهُمْ فَکُنْ» حالا میفرماید: اگر جناب عالی هم استطاعت دارید که حاجات برادران دینی خود را برآورده کنید، پس تو هم از همانها باش، «فَکُن» یعنی از آنها باش.
افضلیت برآورده کردن حاجت برادر مؤمن از آزاد کردن هزار بنده و بار بستن هزار اسب در راه خدا
یک روایت شیرین و عالی باز از حضرت صادق آل محمّد نقل میفرمایند: «قَضَاءُ حَاجَهِ الْمُؤْمِنِ خَیْرٌ مِنْ عِتْقِ أَلْفِ رَقَبَهٍ»[۱۱] برآورده کردن حاجت برادر مؤمن –کلمهی مؤمن اینجا آمده است- بهتر از آزاد کردن هزار بنده است. هزار بنده در راه خدا بخرید و آزاد کنید، برآورده کردن حاجت یک شیعه بالاتر از آن است. «وَ خَیْرٌ مِنْ حُمْلَانِ أَلْفِ فَرَسٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» و بهتر است از بار بستن هزار اسب در راه خدا. شما هزار اسب را آماده سازی کنید برای اینکه در راه خدا حالا یا بار ببرند یا برای جنگجویان آماده کنید و زین کنید که بروند و سوار شوند و به عنوان مرکب برای مجاهدین فی سبیل الله قرار بگیرند. علی أی نحوٍ کان میفرماید: این قضاء حاجت مؤمن و شیعه از هزار اسب اینگونهای که شما بار آن را ببندید بهتر است.
– در یک روایات «فِی حَاجَهِ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ»، «قَضَاءُ حَاجَهِ الْمُؤْمِنِ» داشتیم، به هر حال آوردن یک کلمه، یک قید در روایت به همین صورت نیست.
– نه، اهل سنّت را به عنوان مسلم لحاظ کنید و حاجت ناس و خلق را هم داشتیم
– وقتی قرآن میفرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ»[۱۲]
– نه، «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ»، نگفتند «إنّما المؤمنون و المسلمون اخوه».
– بحث را سیاسی میکنید.
– نه.
– قضاء حاجت مؤمن غیر از قضاء حاجت مسلم است و در روایت هم قضاء حاجت خلق خدا داشتیم. مؤمن که رسید این خیلی بیشتر از آنها ارزش دارد.
روایت بعدی از حضرت صادق (علیه الصّلاه و السّلام) آمده است که میفرماید: «لَقَضَاءُ حَاجَهِ امْرِئٍ مُؤْمِنٍ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ مِنْ عِشْرِینَ حَجَّهً»[۱۳] برای برآورده کردن حاجت کسی که مؤمن است، پیش خدا «أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ» محبوبتر است از ۲۰ حج. «کُلُّ حَجَّهٍ یُنْفِقُ فِیهَا صَاحِبُهَا مِائَهَ أَلْفٍ» به گونهای که آن صاحب حج انفاق کند «مِائَهَ أَلْفٍ» یعنی ۱۰۰ هزار درهم یا دینار (حالا اینجا مطلق گفته است) انفاق کند، اگر کسی چنین حجی را انجام بدهد ثواب و ارزش آن برای قضاء حاجت فرد مؤمن بیشتر دارد. (ل) آن هم لام تأکید است.
«لَقَضَاءُ حَاجَهِ امْرِئٍ مُؤْمِنٍ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ مِنْ عِشْرِینَ حَجَّهً» میفرماید: هر آینه برای برآورده کردن حاجت فردی که مؤمن است، نزد خدا محبوبتر است از ۲۰ حجی که آن حاج بیاید برای هر حج خود ۱۰۰ هزار درهم خرج کند، انفاق کند. باز روایت دیگری هم از حضرت صادق (علیه الصّلاه و السّلام) داریم که إنشاءالله فردا عرض خواهیم کرد.
«وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد».
[۱]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۱۹۴، ح ۵؛ جامع السعادات، ج ۲، ص ۲۳۶٫
[۲]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۳۶۶، ح ۴؛ وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۳۸۶، ح ۵٫
[۳]– جامع السعادات، ج ۲، ص ۲۳۷٫
[۴]– فیض القدیر، ج ۶، ص ۲۰۵٫
[۵]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۷۱، ص ۲۳۵٫
[۶]– جامع السعادات، ج ۲، ص ۲۳۷٫
[۷]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۱۹۷، ح ۳؛ جامع السعادات، ج ۲، ص ۲۳۷٫
[۸]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۱۹۶؛ جامع السعادات، ج ۲، ص ۲۳۷٫
[۹]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۱۹۳، ح ۱؛ جامع السعادات، ج ۲، ص ۲۳۷٫
[۱۰]– همان، ح ۲٫
[۱۱]– همان، ح ۳، جامع السعادات، ج ۲، ص ۲۳۸٫
[۱۲]– سورهی حجرات، آیه ۱۰٫
[۱۳]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۱۹۳، ح ۴؛ جامع السعادات، ج ۲، ص ۲۳۸٫
بازدیدها: 1
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.