۞ امام علی (ع) می فرماید:
امام صادق عليه السلام فرمود: مسلمان برادر مسلمان اسـت بـه او ظلم نمى كند و وی را خوار نمى سازد و غیبت وی را نمى كند و وی را فریب نمى دهد و محروم نمى كند. ‌وسائل الشيعه 8: 597 ‌

موقعیت شما : صفحه اصلی » تفسیر آیات 22 تا 30
  • شناسه : 3269
  • 09 آوریل 2022 - 12:14
  • 71 بازدید
  • ارسال توسط :
  • نویسنده : تفسیر رضوان
  • منبع : حوزه علمیه اصفهان
آیه ۲۳ | شکّ در نزول و مبارز طلبی | جلسه ۸
آیه ۲۳ | شکّ در نزول و مبارز طلبی | جلسه ۸

آیه ۲۳ | شکّ در نزول و مبارز طلبی | جلسه ۸

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۳ جلسه ۸ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی ۱۲ جلسه تفسیر آیه بیست و سوّم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏ وَ إِنْ کُنْتُمْ فی‏ رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ (۲۳) به نام خداوند بخشنده بخشایشگر […]

...فهرست مطالب

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۳ جلسه ۸

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی

۱۲ جلسه تفسیر آیه بیست و سوّم

http://bayanbox.ir/view/7348000871258179768/hadith-line.png

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

وَ إِنْ کُنْتُمْ فی‏ رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ (۲۳)

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

و اگر درباره کتابى که ما بر بنده خودمان (پیامبر) فرو فرستاده‏ایم شک و تردیدى دارید (لااقلّ) یک سوره، همانند آن بیاورید و شاهدان خود را غیر از خدا، براى این کار دعوت کنید اگر راست مى‏گویید (یعنى اگر شما به تنهایى قدرت معارضه ندارید از همکاران خویش نیز در این امر کمک بگیرید).

http://bayanbox.ir/view/5122040553263843431/poster4.jpg


تفسیر سوره مبارکه بقره – آیه ۲۳

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی

http://bayanbox.ir/view/7348000871258179768/hadith-line.png

«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

وَ إِنْ کُنْتُمْ فی‏ رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ (۲۳)

بیان معجزه بودن قرآن

از دید مرحوم علّامه‌ی طباطبایی

وَ إِنْ کُنْتُمْ فی‏ رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ (۲۳)  فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتی‏ وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَهُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ» [۱].

عرض کردیم در بیان اعجاز قرآن و معجزه بودن و آیه‌ی معجزه بودن قرآن هستیم و پنج وجه اعجاز قرآن را از بیان مرحوم علّامه‌ی طباطبایی عرض کردیم و بحث به این‌جا رسید که حقیقت معنای معجزه را در چند فصل بیان فرمودند که هفت فصل را مرحوم علّامه‌ی طباطبایی بیان فرموده است.

قبول داشتن قرآن بر عامه بودن قانون علّیّت

فصل اوّل را در بیان این‌که قرآن قانون علّیّت عامه را قبول دارد و پذیرفته است که هر چیزی تابع اسباب و علل خود است و هیچ معلولی بدون علّت موجود نمی‌شود و هیچ مسبّبی بدون سبب نیست. لذا اسباب همیشه مقدّم بر مسببات و معلولات مؤخّر از علل هستند. این چیزی است که خود قرآن هم آن را پذیرفته است و آن را بیان کرده است.

خارق العاده بودن یک سری از

حوادث از دید قرآن کریم

دومین فصل در بیان اعجاز قرآن این است که قرآن پذیرفته است و قبول دارد یکی سری از حوادث خارق العاده است. معنای خارق العاده را هم عرض کردیم. یعنی چیزی که عادت است و آنچه که طبیعت عالم است را به هم می‌زند و می‌شکند؛ به این خارق العاده می‌گویند.

اعطای خداوند به انسان‌ها

بدون وجود عادت و خلاف طبیعت

آیاتی را هم در بیان این مطلب عرض کردیم، از جمله‌ی آیه‌ی سوره‌ی مبارکه‌ی طلاق که «وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ»[۲] و این آیه را فرمودند که مشروط به تقوا است. «… وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ» که خود این بیانگر این است بدون آنچه که در عالم وجود، عادت بر آن باشد، خداوند به انسان‌ها اعطا می‌فرماید. لذا «مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ» یعنی همین. یعنی خلاف عادت و خلاف طبیعت.

طلب کردن روزی بنده از خدای باری تعالی

در سوره‌ی دیگری فرمود: «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ»[۳]؛ «إِذا دَعانِ» یعنی در واقع «دَعانِی». این هم متوجّه است «إِذا سَأَلَکَ» یعنی شرط است بر این‌که باید بنده فقط از خدا طلب کند؛ اگر فقط از خدا بخواهد، همان‌طور که در آیه معلوم است «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ» هر دو، هم اوّل یک شرط دارد و هم در آخر باز آن را آورده است «إِذا دَعانِی».

علّت حذف ادات شرط

در عبارت «ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ»

یا «ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ»[۴] در واقع «ادْعُونی فأن تدعونی فاستجب لکم» به این معنا است. حالا همه‌ی این‌ها به جهت این‌که این اجابت بسیار قریب و نزدیک است، همه را در لفظ و کلام هم حذف کردند. لذا فرمودند: «ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ»، «فاستجب» نگفتند، «أَسْتَجِبْ» گفتند. (ف) را هم حذف کردند، شرط هم حذف کردند، همه حذف شد، لذا این خارق العادگی متوجّه این است، به جهت این‌که خدا را فقط خواسته است.

– چرا «فَان کُنتُم» حذف شده است؟

– عرض همین است. چرا این‌جا شرط حذف شده است؟ به جهت این‌که اجابت خیلی نزدیک است. یعنی در واقع دعوت کردن حضرت حق و همین که خواهان خدا شدید اجابت به دنبال آن است. همین کلمه‌ی «قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ»[۵] که این‌جا فرموده است، آن‌جا به نحوی حذف است که شرط را حذف کرده است، فای جزاء را حذف کرده است بر این‌که «ادْعُونی»[۶] بر بنده تلبّس پیدا کرد، اجابت را به دنبال دارد. اجابت بلا درنگ همراه او است. به دنبال آن بخواهد بگوید «فان تدعونی فاستجب» همان «أَسْتَجِبْ» را فقط فرموده است، بقیّه را حذف کرده است.

کافی بودن خدا بر بندگان خود

این‌ها همان‌طور که عرض کردیم باید خارق العاده بودن آن متوجّه شرطی که در این‌جا است باشد، به این شرط که دعوت از خدا و فقط از خدا خواستن، خداخواهی، خواهان خدا شدن بلافاصله اجابت را به دنبال دارد. یا فرمود: «أَ لَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ»[۷] چه زمانی؟ «وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»[۸] آن جایی که بنده‌ی خدا که عبد واقعی او است، توکّل بر او بکند. اگر توکّل کرد آن وقت خدا او را کفایت می‌کند، این‌جا هم کلمه‌ی «کافٍ» فرمود که «أَ لَیْسَ اللَّهُ» یعنی خدا بر بنده‌ی خود کافی است. این هم فصل دوم.

نسبت علّت و معلول بودن

حوادث طبیعی به خدای متعال

فصل سوم این‌که قرآن در عین حالی که حوادث را حتّی حوادث طبیعی را به اسباب و علل آن نسبت می‌دهد، همین‌ها را به خدا هم نسبت می‌دهد. وقتی می‌گوییم باران بارید یعنی ابرها سبب بارش باران شدند، همین را نسبت می‌دهیم که خدا بر ما باران را بارانید. در آیات هم این موارد فراوان است.

متعلّق بودن همه‌ی آفرینش به باری تعالی

یا مثلاً آن آیاتی که پیرامون همین مطلب عرض کردیم مثل «أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ»[۹] یعنی آگاه باشید که همه‌ی آفرینش و همه‌ی امور برای خدا است، متعلّق به حضرت باری تعالی است.

تفاوت کلمه‌ی خلق و امر

-فرق آن‌ها با خلق چه بود؟

– خلق یعنی مطلق موجودات که خدا آفریده است. «الْخَلْقُ» الف و ل دارد. یعنی همه‌ی موجودات، همه‌ی مخلوقات، کل آفرینش. «وَ الْأَمْرُ» خود کلمه‌ی امر یکی از الفاظ عموم است، ۲۲ لفظ عام داریم که یکی از آن‌ها کلمه‌ی امر است. تازه این کلمه‌ی امر «الْأَمْرُ» است. «أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ» یعنی همه‌ی امر، هر چیزی که در این عالم حرکت دارد و چیزی موجود است، آن مخصوص خدا است.

-‌ الحمدلله هم همین است.

– بله، حتّی خود الحمدلله هم این‌گونه است. الف و ل خود کلمه‌ی حمد الف و ل جنس است یعنی کل آنچه که خوش است، نیکو است، زیبا است، کمال است، جمال است، همه «لله رب العالمین» است.

– «الْخَلْقُ» یعنی کل آفرینش، کل آنچه که خدا آفریده است که نامحدود است.

– «الْأَمْرُ» چه می‌شود؟

– «الْأَمْرُ» هم عرض کردیم یعنی هر چیزی که در این عالم انجام می‌شود، هر حرکتی، هر کاری، هر کنشی، هر واکنشی، هر فعلی را امر شامل می‌شود. امر از ادات عمومی است که همه چیز را شامل می‌شود. کلمه‌ی امر مشترک لفظی است، یکی از موضوعٌ له‌های آن خود آن چیزی است که متعلّق کل هر چه که در این عالم حساب کنید، است.

شامل شدن «الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ»

بر همه‌ی ماسوی الله

– نه، این‌جا همه‌ی مصداق را دارد. خود «الْخَلْقُ» هم عالم ملکوت را شامل می‌شود و هم عالم ماده را شامل می‌شود، همه را شامل می‌شود. «الْأَمْرُ» هم همین‌طور است. «الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ» همه‌ی آنچه که ماسوی الله است را شامل می‌شود. همه‌ی این‌ها «لَه» برای خدای است، «لله» است. یعنی اختصاص است، «الا» هم دارد یعنی  آگاه باشید، به ما هشدار می‌دهد، آگاهی می‌بخشد که فکر نکنید چیزی برای شما است، هر چه است برای خدا است.

متعلّق بودن همه‌ی موجوات

به واجب الوجود مطلق

شاید یکی از چیزهایی که بتوانیم بحث فلاسفه را با آن استدلال کنیم همین آیه باشد که به این تعبیر فرموده‌اند که می‌گویند هر چه است او است، همین است. حالا هر چه است او است نه این‌که ذات او است، یعنی متعلّق به او است، هر چه است متعلّق به حضرت حق است. وجود همه‌ی موجودات متعلّق و زیر مجموعه‌ی حضرت واجب الوجود است.

مشمول شدن امر بر همه‌ی

فعل و انفعالات عالم

چیزی که فی البداهه از طرف خداوند درست می‌شود، این هم امر اطلاق می‌شود. «إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»[۱۰] این را امر می‌گوییم.

– بله، این امر است، همه چیز امر است. «الْأَمْرُ» هم تازه با الف و ل آمده است، الف و ل آمده و شمول آن را بیشتر کرده است.

– برای چیزی که نبوده است، یک دفعه خواستند، خدا خلق کرده است، این را امر می‌گوییم؟

 -‌ بله این هم امر است، همه‌ی این‌ها امر است. هر آنچه که در این عالم انجام می‌شود را امر می‌گویند. یک وقت یک کلمه‌ای در الفاظ عموم داریم مثل کلمه‌ی امر که فعل و انفعالات و کنش‌ها و واکنش‌ها و آنچه که در این عالم صورت می‌گیرد را شامل می‌شود.

مُختص بودن همه‌ی عالم

از نظر خلق و امر به ذات احدیّت

یک وقت «الْخَلْقُ» است کل موجودات را شامل می‌شود. کل موجودات، کل افعال، هر آنچه که در این عالم انجام می‌شود لله است. «أَلا لَهُ»، «تقدیم ما حقّه التأخیر یفید الحصر» این «لَهُ» باید مؤخّر می‌افتاد، «الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ لله». حالا  فرمود: «أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ» یعنی حصر می‌کند، یعنی هر آنچه که در عالم وجود است که به آن خلق می‌گوییم و هر آنچه که انجام می‌شود که به آن امر می‌گوییم، این‌ها همه لله است، مختص به ذات احدیّت است.

موجود بودن همه‌ی مخازن نزد خدای متعال

حالا آیات دیگری هم است. مثلاً سوره‌ی مبارکه‌ی حجر می‌فرماید: «وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُوم‏ٌٍٍ»[۱۱]، «وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ» باز حصر است، «إِن» نافیه است یعنی هیچ چیزی نیست الّا این‌که «عِنْدَنا خَزائِنُهُ» یعنی هیچ چیزی غیر خدا نیست، هر چه است خزینه و مخزن آن و معدن آن پیش خدا است. «وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُوم‏ٌٍٍ» می‌فرماید: ما هم فرود نمی‌آوریم الّا هر چیزی را به اندازه‌ی خود، به اندازه‌ای که معلوم است.

خلق کردن هر چیزی به اندازه‌ی خود

سوره‌ی مبارکه‌ی قمر می‌فرماید: «إِنَّا کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ»[۱۲] البتّه یک چیز کلّی را همیشه بگیریم که «جَعَلَ اللهُ لِکلِّ شَیءٍ حَدا وَ لِکُلِّ حَدٍ حَدا» حالا این‌جا هم می‌فرماید: «إِنَّا کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ» ما هر چیزی را به انداز‌ی خود خلق می‌کنیم، «بِقَدَرٍ» یعنی به اندازه‌ای که حساب شده باشد، به اندازه‌ی خودش.

این‌ها همان «فَإِذا سَوَّیْتُهُ»[۱۳] نسبت به خلق انسان دارد. «فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی‏»‏ یعنی وقتی ما یک انسان را به این تصویر و به این زیبایی خلق کردیم تازه متکلم وحده هم می‌فرماید «فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ»– به دنبال آن نفخ روح کردیم. حالا این‌که این‌جا «بِقَدَرٍ»[۱۴] فرمود، هر چشم انسان به اندازه‌ی خودش است، یعنی فراتر از آن اگر رفت، زیبایی را به هم می‌زند. بینی به اندازه‌ی خودش است، دهان به اندازه‌ی خودش است. هر چیزی جای خودش است، گوش‌ها را نیاورده که جای آن چانه بگذارد یا زبان را ببرد جای گوش بگذارد. خداوند به قدر خودش، به اندازه‌ی خودش هر چیزی را خلق فرموده است.

-‌ هر چیزی مشخّص است.

حد و حدود قرار دادن خدا به مخلوقات خود

– بله. یا سوره‌ی مبارکه‌ی فرقان می‌فرماید: «وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدیراً»[۱۵] خدا هر چیزی را خلق کرد «فَقَدَّرَهُ» پس او را اندازه داد، آن هم به اندازه‌ی لازم خود؛ «تَقْدیراً» مفعول مطلق است، یعنی به اندازه‌ای که آن را باید مقدّر می‌کرد، اندازه‌گیری می‌کرد، هر چیزی را به حساب خود خلق کرده است.

خلق شدن هر شیء در حیطه‌ی وجودی خود

سوره‌ی مبارکه‌ی اعلی می‌فرماید: «الَّذی خَلَقَ فَسَوَّى * وَ الَّذی قَدَّرَ فَهَدى‏»[۱۶] پس هر آنچه که در این عالم است، به آن چیزی است که خدا این کار را انجام می‌دهد؛ پس چیزی در حیطه‌ی شیء کسی دیگر نیست، همه‌ی این‌ها منصوب به خداوند است. گرچه نگاه می‌کنیم همه‌ی آنچه که در این عالم طبیعت انجام می‌شود، به عادت و طبیعت خود خلق می‌شود، سبب خود را دارد، هر سببی به دنبال مسبّب خود می‌آید، هر علّتی به دنبال معلول خود می‌آید، هر معلولی علّت خود را دارد که توانسته است آن موجود شود. امّا ما همه‌ی این‌ها را به خدا نسبت می‌دهیم، نسبت همه‌ی این‌ها به خدا داده می‌شود.

مشخّص بودن همه‌ی امور در

لوح محفوظ حضرت حق

بعد در سوره‌ی مبارکه‌ی حدید می‌فرماید: «ما أَصابَ مِنْ مُصیبَهٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فی‏ أَنْفُسِکُمْ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها»[۱۷] یعنی این‌ها در لوح حضرت حق قرار دارد، همه‌ی آنچه که علیه شما می‌آید. «ما أَصابَ مِنْ مُصیبَهٍ فِی الْأَرْضِ» هیچ اصابه‌ای نسبت به مصیبت در زمین صورت نخواهد گرفت «وَ لا فی‏ أَنْفُسِکُمْ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها» قبل از این‌که شما به دنبال آن بیایید، این‌ها همه در آن لوح محفوظ، در آن کتاب و در آن نوشته‌ی حضرت حق معلوم شده است و مشخّص شده است.

اسناد داده شدن همه‌ی مصیبت‌ها به اذن خدای متعال

در سوره‌ی مبارکه‌ی تغابن می‌فرماید: «ما أَصابَ مِنْ مُصیبَهٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ‏»[۱۸] هیچ مصیبتی بر این عالم نمی‌آید الّا به اذن خدا. پس هم خلق، هم امر، هم مصیبت، هم مشکلات، نسبت همه‌ی این‌ها فقط متوجّه حضرت حق است، یعنی همه به حضرت جلّ و اعلا استناد داده می‌شود.

-‌ در سوره‌ی حدید کلمه‌ی «أَنْ نَبْرَأَها»[۱۹] این‌جا…

– حالا اگر بخواهیم در خود کلمات غور کنیم

– جزای آن را می‌دهند؟

– نه، «إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مِنْ قَبْلِ…» جزا ندارد، شرط ندارد.

ایمان به خدای متعال

و هدایت شدن به سوی واقعیّت‌های الهی

«مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها» قبل از این‌که آن… یا سوره‌ی مبارکه‌ی تغابن که فرمود: «ما أَصابَ مِنْ مُصیبَهٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیمٍ»‏ٍ[۲۰] همه‌ی این‌ها را به خدا نسبت می‌دهد. حالا «وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ» اگر کسی ایمان به حضرت حق بیاورد، آن وقت خدا قلب او را هدایت می‌کند، دل او را به سمت و سوی واقعیّت‌های الهی هدایت می‌کند. «وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ» تعلیل فرموده است که خداوند به هر آنچه که شما فکر کنید آگاه است.

متعیّن بودن همه‌ی امور

به تقدیر حضرت حق

بعد می‌فرماید: «فَإنَّ الآیهَ الأولى وَ کَذا بَقیَّهُ الآیاتُ تَدُلُ عَلَى أَنَّ الأشیاء تُنزَلُ مِن سَاحَهِ الإطلاق إلى مَرحَلَهِ التَّعیُّنِ وَ التَّشَخُص بِتَقدیرٍ مِنهُ تَعالى»[۲۱] می‌فرماید: همه‌ی آنچه که در این عالم متعیّن و متشخّص می‌شود فقط به تقدیر حضرت جلّ و اعلا است «وَ تَحدیدٍ یُتَقَدَّمُ عَلَى الشَّی‏ء وَ یُصَاحِبُهُ» و حد و مرز قرار دادن بر آن چیز که خود حضرت حق همراه دارد.

مشخّص شدن حدّ و حدود

به دست خدای متعال

«وَ لا مَعنى لِکُونِ الشَّی‏ءِ مَحدوداً مُقَدَراً فِی وُجُودِهِ إلا أَن یُتَحَدَّدَ وَ یُتَعیَّنَ بِجَمیعِ روابطهِ الَّتی مَعَ سَائر المُوجودات وَ المُوجودِ المَادی مُرتَبَطٌ بِجَمیعِ المُوجوداتِ المَادیَّهِ الَّتی تَتقَدَّمَهُ» حالا همه‌ی این حد و حدودی که بر آن‌ها فرض شده است، می‌فرماید: معنایی بر آن نیست، برای این‌که می‌گوییم آن‌ها خود این‌گونه شده‌اند. نه، این‌ها همه از طرف خدا بوده است، تقدیر آن‌ها، فرض آن‌ها، حد آن‌ها، تشخّص آن‌ها، تعیّن آن‌ها همه به دست حضرت جلّ و اعلا است. حالا ما همه‌ی این‌ها را برای این می‌گوییم که تمام این چیزها را به حضرت باری تعالی نسبت می‌دهیم. قرآن همه‌ی این‌ها را قبول دارد که هر آنچه در این عالم اتّفاق می‌افتد نسبت همه به حضرت حق داده می‌شود.

تصریح قرآن بر خالق بودن

پروردگار بر کل موجودات

بعد به دنبال آن می‌فرماید: «وَ یُمکِنُ أَن یُستَدَلَ أَیضاً عَلَى مَا مَرَّ بِقَولِهِ تَعالى» سوره‌ی مبارکه‌ی مؤمن، آیه ۶۲ می‌فرماید: «ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ خالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ» این‌جا باز این آیه آمده است و تصریح فرموده است که هر آنچه در این عالم است، «ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ» این‌گونه خداوند است که پروردگار شما است که «خالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ» خالق همه‌ی موجودات است.

موجود بودن همه‌ی اوامر و افعال

در عالم به حضرت حق

«کُلِّ شَیْ‏ءٍ» کل از الفاظ عموم، شیء از الفاظ عموم است، شما به هر آنچه که فکر کنید که موجود باشد همه‌ی آن‌ها مختص حضرت جلّ و اعلا است. حالا خود شیء امر را هم شامل می‌شود که امر فعل و انفعالات و افعال و کل اوامر و اموری است که در عالم موجود است. مثل شب، روز، باران آمدن، تاریک شدن، روشن شدن به همه‌ی این‌ها امر می‌گویند. و همچنین «وَ قُولُهُ تَعالى»

– اتّفاقاتی که به دست بشر است، آن اتّفاقات…

– حرف ما همین است اتّفاقاتی که به دست این عالم انجام می‌شود، نسبت به خدا می‌دهیم. ما  همه‌ی این‌ها را به خدا نسبت می‌دهیم، حرف این است. اصلاً سر فصل بحث ما این بود که آنچه خارق العاده است را «القُرآنُ یُسنَدُ مَا أُسنَدَ إلى العِلَّهُ المَادیَّه إِلى اللهِ تعالى‏» هر آنچه که در این عالم است که ما آن‌ها را اسناد می‌دهیم به این‌که باران را ابر بارید، آسمان تاریک شد، روشن شد، خورشید طلوع کرد، ما همه‌ی این‌ها را به خدا نسبت می‌دهیم، اگر بخواهیم همه‌ی این‌ها را خارق العاده فرض کنیم و بعد آن را بحث کنیم، لازم است این مقدّمه انجام شود.

تصدیق کردن قانون علّیّت عامه

به این‌جا رسیدیم که در سوره‌ی هود، آیه ۵۶ می‌فرماید: «ما مِنْ دَابَّهٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِناصِیَتِها إِنَّ رَبِّی عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» شما به تمام این آیات دقّت کنید همه‌ی آنچه که در این عالم است، نسبت آن را به حضرت باری تعالی می‌دهد. «فَإنَّ الآیَتَینِ بِانضمامِ مَا مَرَّتِ الإشارهُ إلیهِ مِن أنَّ الآیاتِ القُرآنیَّه تَصدُقُ قانونَ العلیَّه العَام تُنتَجُ المَطلوب» یعنی آن قانون عامه‌ای که در این عالم است، همه را شامل می‌شود، همه را به دنبال دارد. قانون علّیّت عامه را تصدیق می‌کند که نتیجه‌ی مطلوب در آن است.

«وَ ذَلکَ أنَّ الآیهَ الأولى تُعَمَّمُ الخَلقَهَ لِکلِّ شَی‏ءٍ فَمَا مِن شَی‏ءٍ إلا وَ هُوَ مَخلُوقُ لله عَزَّ شَأنه» می‌فرماید:  «وَ ذَلکَ أنَّ الآیهَ» و این آیه‌ای که گفته شد شامل می‌شود «الخَلقَهَ» یعنی آفرینش را بر هر چیزی «فَمَا مِن شَی‏ءٍ إلا وَ هُوَ مَخلُوقُ لله» که هیچ چیزی نیست مگر این‌که آن مخلوق خداوند تبارک و تعالی است.

آفرینش مخلوقات بدون هیچ نوع اختلافی

«وَ الآیَهُ الثَّانیَّه تُنطَقُ بِکونِ الخَلقَهَ وَ الإیجادَ عَلَى وُتَیرَهٍ وَاحدهٍ وَ نَسقٍ مُنتَظَمٍ مِن غَیرّ اختلافٍ یُؤدِّی إلى الهَرجِ وَ الجَزاف» آیه‌ی بعدی را هم می‌فرماید: این‌جا اذعان دارد به این‌که این آفرینش و ایجاد بر یک روشی و ترتیبی است، «وَ نَسقٍ مُنتَظَمٍ» یعنی به ترتیبی که نظم داده شده است «مِن غَیرّ اختلافٍ» بدون این‌که هیچ اختلافی در آن صورت بگیرد.

نظم دقیق شکل‌گیری نطفه در رحم مادر

مثلاً شما در وجود آفرینش انسان یک مقدار تصوّر کنید، ببینید چه می‌بینید که این نطفه در رحم مادر چگونه و به چه شکلی به مراحلی مرتّب و منظّم حاصل می‌شود تا به مولودی که متولّد می‌شود، تبدیل می‌شود. این‌ها مگر به غیر از قدرت خدا چیز دیگری است؟! بدون هیچ اختلافی در آن ایجاد شود، بدون این‌که نظم آن به هم بخورد.

عدم خلل در مخلوقات خدای متعال

البتّه همه‌ی این‌ها را قانون علّیّت عامه می‌گویند، به خدا هم نسبت می‌دهند و الّا غیر این باشد به هرج و مرج و مکافات می‌شود. یک بچّه در رحم مادر اوّل منعقد شود، بعد حیوان یا یک موجود دیگر شود. یک وقتی هم که یک مولودی ناقص الخلقه ایجاد می‌شود، بستگی به آن عملکردی دارد که آن پدر و مادر انجام دادند و باعث شدند تا او ایجاد شود، و الّا در آنچه که خداوند ترسیم فرموده است هیچ خللی ایجاد نخواهد شد.

نسبت دادن علل و اسباب‌ها به خدای متعال

به هر حال آنچه که در این‌جا است، مسلّم است «وَ القُرآنُ یُسنَدُ مَا أسنَدُ إلى العِلَّهِ المَادیَّهِ إلى الله تعالى‏» اسناد می‌دهد همه‌ی آن علل‌ها و اسبابی که در این عالم است، همین‌طور که به آن عوالم مادی نسبت داده می‌شود، قرآن این‌ها را به خدا هم نسبت می‌دهد.

دخیل بودن انسان در برخی اختلالات

– نه، این‌ها را خود گفتیم.

– می‌دانم.

– مثال زدیم.

– این‌ها را به چه کسی نسبت بدهیم؟

– نه، آن چیزهای طبیعی است مثلاً یکی از چیزهایی که در ارتباط زن و شوهر منهی است، در زمان حیض است. حالا اگر کسی مراعات نکرد، زمان حیض نطفه منعقد شد، ممکن است بر آن نطفه خلل وارد شود. چرا؟ چون به زمان خود به آن جایی که خدا فرموده بود شما عمل نکردید، آن وقت ممکن است آن نطفه ناقص الخلقه شود و امثال این‌ها. یا در زمان حمل باید از جهات مختلفی محمول خود را مراعات کند، اگر مراعات نکرد ممکن است بر او خلل وارد شود. یک سری چیزها را نباید بخورد، یک سری کارها را نباید انجام بدهد، حتّی سقط شدن جنین یک سری علّت‌هایی دارد که خود باعث می‌شوند یا باید از نظر غذایی یک سری تقویت‌هایی را در زن ایجاد کنند که بتواند آن نطفه را نگه دارد.

– این دستورات فقط برای مسلمان‌ها است، غیر مسلمان‌ها انجام می‌دهند و هیچ مشکلی هم ندارند.

– اتّفاقاً غیر مسلمان‌ها همه‌ی این دستورات را دقیق انجام می‌دهند.

– نه، انجام نمی‌دهند.

– انجام می‌دهند.

– ما می‌گوییم انجام می‌دهند.

– نه، آن‌ افرادی که به علم و دانش… برخی از آن‌ها هستند که از خود قرآن استفاده می‌کنند، از روایات و قرآن استفاده می‌کنند در حالی که مسلمان هم نیستند. کارهایی که گاهی اوقات ما مسلمان‌ها انجام می‌دهیم خلاف نص قرآن است، دروغ می‌گوییم، تهمت می‌زنیم، غیبت می‌کنیم.

«وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد».


[۱]– سوره‌ی بقره، آیات ۲۳ و ۲۴٫

[۲]– سوره‌ی طلاق، آیه ۳٫

[۳]– سوره‌ی بقره، آیه ۱۸۶٫

[۴]– سوره‌ی غافر، آیه ۶۰٫

[۵]– سوره‌ی بقره، آیه ۱۸۶٫

[۶]– سوره‌ی غافر، آیه ۶۰٫

[۷]– سوره‌ی زمر، آیه ۳۶٫

[۸]– سوره‌ی طلاق، آیه ۳٫

[۹]– سوره‌ی اعراف، آیه ۵۴٫

[۱۰]– سوره‌ی یس، آیه‌ ۸۲٫

[۱۱]– سوره‌ی حجر، آیه ۲۱٫

[۱۲]– سوره‌ی قمر، آیه ۴۹٫

[۱۳]– سوره‌ی حجر، آیه ۲۹ و سوره‌ی ص، آیه ۷۲٫

[۱۴]– سوره‌ی قمر، آیه ۴۹٫

[۱۵]– سوره‌ی فرقان، آیه ۲٫

[۱۶]– سوره‌ی اعلی، آیات ۲ و ۳٫

[۱۷]– سوره‌ی حدید، آیه ۲٫

[۱۸]– سوره‌ی تغابن، آیه ۱۱٫

[۱۹]– سوره‌ی حدید، آیه ۲٫

[۲۰]– سوره‌ی تغابن، آیه ۱۱٫

[۲۱]– المیزان فى تفسیر القرآن، ج ‏۱، ص ۷۸٫

بازدیدها: 0

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

New Page 1