تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۱ – جلسه ۷ حجت الاسلام و المسلمین رضوانی شرح خطبه مُتَّقین (همّام) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (۲۱) به نام خداوند بخشنده بخشایشگر اى مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانى را […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۱ – جلسه ۷
حجت الاسلام و المسلمین رضوانی
شرح خطبه مُتَّقین (همّام)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (۲۱)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
اى مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانى را که پیش از شما بودند آفرید، تا پرهیزکار شوید. (۲۱)
—————————————————————–
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ اللَّعْنَهُ الدّائِمَهُ عَلیَ اَعْدائِهِمْ مِنَ اْلآنِ اِلی قیامِ یَوْمِ الدِّینِ».
«یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ».[۱]
سورهی مبارکهی بقره، آیهی بیست و یکم: «یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ».
در بحث آثار تقوا، به جهت اینکه در این آیه کلمهی «لَعَلَّ» آورده شده است، آثار و ثمرات تقوا را بیان کردیم. یکی دو مورد دیگر در آیاتی که پیرامون آثار تقوا بیان شده بود عرض میکنم. إنشاءالله وارد توصیف متّقین از بیان امیر المؤمنین در نهج البلاغه خواهیم شد.
سورهی مبارکهی مریم، آیهی هفتاد و دوم ـ بعد از آنکه میفرماید: همهی انسانها دوزخی میشوند، غالب انسانها دوزخی میشوند ـ میفرماید: «ثُمَّ نُنَجِّی الَّذینَ اتَّقَوْا». به دنبال این امر، کسانی که ما نجات میدهیم و نجات خداوند شامل آنها میشود، کسانی هستند که تقوای الهی را بر خود رعایت کردهاند.
نکتهی قابل توجّه در این بحث، این است که در اینجا «نُنَجّی» فرموده است. یعنی آنچه که متعلّق به حضرت حق از فرشتگان و ملائکه و انبیا و اولیا و بحث شفاعت است؛ شامل نجات کسانی میشود که تقوا داشته باشند، متّصف به تقوا باشند. در واقع اثر تقوا و ثمرهی تقوا، نجات از عذاب الهی است. بنابر اطلاقی که در این آیه قائل میشویم، نجات مطلق از هر چیزی (از ثمرات تقوا است).
آیهی بعد که ثمرهی بعدی (تقوا) بیان میشود، «یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»[۱] فرموده است. یعنی همه جا برای آنها گشایش حاصل میشود. خود نجات یافتن، نوعی گشایش برای انسان است. شاید از نظر نجات بالاترین درجه این است که (کار) کسی گشایش پیدا کند.
بعد میفرماید که: بهشت را «وَ جَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ».[۲] باز برای متّقین در اینجا توصیفاتی بیان فرمودهاند. آنچه که در بحث «ما نحن» مهم است این است که ثمرهی تقوا برای متّقین، بهشت است. یکی از ثمرات تقوا بهشت است. متّقین به بهشت خواهند رسید، آن بهشت «أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ». لذا خداوند امر فرموده است که: تمام همّ و توان خود را برای رسیدن به این بهشت بگذارید. این بهشت «أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ».
«وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»، «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ» جملهی شرطیّه است، فعل شرط آن «یَتَّقِ» است، جواب آن هم «یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» است. «ف» هم ندارد، «ف» نتیجه، احتیاج نیست. هر شرطی که حصول آن انجام شود و منجر به حصول مشروط بدون درنگ شود، هیچ گونه مانعی در سر راه وجود پیدا کردن آن نباشد؛ بدون ادات شرط میآورند. دیگر «ف» نمیآورند. مانند «یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» بیان میشود.
امکان متّقی شدن برای همه
(مثال دیگر) «ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ».[۳] این آیه هم میفرماید: «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ»[۴] نکاتی که در این آیه میشود روی آن بیشتر دقّت کرد این است که خود منِ موصولهای که اینجا به عنوان ادات شرط استعمال شده؛ افادهی عموم میکند. (به این معنا است که) هر کسی که تقوا پیدا کند و هر کسی متّصف به تقوا باشد. فرقی نمیکند چه کسی باشد. چون منِ موصوله از ادات عام است، یعنی شامل همهی آنچه که به منزلهی افراد ذوی العقول حساب میشود است. لذا هر انسان مؤمن و متّقی، شامل این شرط است. هر کسی که متّصف به تقوا شود «یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً».
«یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» یعنی خداوند برای او، راه گشایش و گریز میگذارد. جایی گرفتار نمیشود، در بنبستها قرار نمیگیرد. هر جا برای او (گرفتاری باشد) راه باز است، هر جا که تصوّر شود برای او راه باز است و گشایش برای او موجود است. هیچگونه گرفتگی (بن بست) برای او پیش نمیآید، گرفتاری برای او رخ نمیدهد. محلّ بن بست که نتواند راه به سمت پس یا پیش داشته باشد بر او نخواهد بود.
«وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ»، رزق و روزی او هم از راهی که نمیداند، از راهی که گمانی برای آن ندارد، از راهی که نتواند حساب کند (میرسد). همهی اینها برای او (متّقی) مصداق دارد، إنشاءالله برای متّقی ثمربخش است. اینها ثمراتی است که نصّ قرآن است و وعدههای الهی است، هیچ کدام آنها تخلّف ندارد. همهی آنها صد درصد به انجام خواهد رسید، برای متّقین حتمیّت دارند.
نکتهی قابل توجّهی در سورهی مبارکهی بقره داشتیم که قرآن میفرماید: «هُدىً لِلْمُتَّقینَ».[۵] البتّه در جای دیگر داریم: «هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ».[۶] منتها در اینجا «هُدىً لِلْمُتَّقینَ» آمده، با توصیفاتی که دربارهی متّقین در این سوره بیان میکند، در قرآن هدایتگری مطلق برای متّقین است. در آیهی دیگر هم که «هُدىً لِلنَّاسِ» فرموده است، مصداق اکمل «النَّاس»، اهل بیت و انبیا و اولیای الهی هستند.
امّا پیرامون توصیف متّقین، آن خصوصیّاتی که متّقین در قرآن داشتند، بیانات آن گذشت. امّا حضرت امیر المؤمنین یک توصیفاتی دارد، در یکی از خطبههای نهج البلاغه، خطبهی همّام آمده است. این خطبه معروف است. یک روز که همّام با حضرت امیر المؤمنین همراه بود، از حضرت خواست متّقین را توصیف کند.
حضرت به شکل کلّی فرمودند. «اتَّقِ اللَّهَ وَ أَحْسِنْ»،[۷] یعنی تقوا پیشه کن و کار نیکو انجام بده، به دیگران احسان کن.
همّام قانع نشد. گفت: من به این مقدار قانع نمیشوم، باید توصیف بیشتری کنید. حضرت میدانست که همّام اگر توصیف متّقین را از کلام ایشان بشنود، کالبد تهی میکند، تحمّل ندارد. ولی شاید حضرت بر حسب وظیفهی الهی که داشت ۱۱۸ وصف و فضیلت برای متّقین بیان فرمود.
اگر کسی بتواند به طور کامل به این ۱۱۸ وصف متلبّس شود، آن وقت مصداق اکمل متّقین خواهد بود، کاملترین متّقین خواهد بود. اهل بیت سر مصدر و اسوه و الگو برای متّقین هستند. در نهج البلاغه میفرماید: «رُوِیَ أَنَّ صَاحِباً لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (عَلَیهِ السَّلَام) یُقَالُ لَهُ هَمَّامٌ». روایت کرده است در حالی که امیر المؤمنین (علیه السّلام) را همراه میکرد. «یُقَالُ لَهُ هَمَّامٌ». همّام دائم میگفت که… «کَانَ رَجُلًا عَابِداً». البتّه همّام یک مرد عابدی بود، یک آدم متدیّنی بود.
عابد یعنی واقعاً بندهی خدا بود، کلمهی عبد را در اینجا برای توصیف آورده است. بعد همّام به حضرت عرض کرد: «کَانَ رَجُلًا عَابِداً فَقَالَ لَهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ». عرض کرد: یا امیر المؤمنین «صِفْ لِیَ الْمُتَّقِینَ». برای من متّقین را توصیف کنید. «حَتَّى کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِمْ»، تا آنجایی که وقتی شما توصیف فرمودید، نظارهگر آنها (متّقین) باشم، گویی آنها را میبینم.
«فَتَثَاقَلَ (عَلَیهِ السَّلام) عَنْ جَوَابِهِ»، حضرت کمی کنار کشید، از اینکه جواب بدهد خودداری کرد. از اینکه جواب همّام را بدهد خودداری کرد. «فَتَثَاقَلَ» یعنی خودداری کرد، خویشتنداری کرد.
«ثُمَّ قَالَ یَا هَمَّامُ»، سپس فرمود: همّام «اتَّقِ اللَّهَ وَ أَحْسِن»، تقوای الهی پیشه کن و کار نیکو انجام بده، احسان انجام بده. «أَحْسِن»، یعنی احسان کن. «أَکرِم»، باب افعال از «حُسن». «أَحْسِن» یعنی کار نیکو انجام بده، به دیگران نیکی کن. «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا»، این آیه هم از طرف امیر المؤمنین بیان شد. فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوْا».[۸] این آیه را قبلاً خواندهایم. «وَ الَّذینَ هُمْ مُحْسِنُونَ»، خدا با متّقین است و کسانی که محسن هستند.
«فَلَمْ یَقْنَعْ هَمَّامٌ»،[۹] همّام قانع نشد. «بِهَذَا الْقَوْلِ»، به همین سخن قانع نشد. «حَتَّى عَزَمَ عَلَیْهِ»، تا اینکه حضرت عزم بر این پیدا کرد که توصیف کند. «فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِیِّ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم)». بعد حضرت امیر تحمید کردند و ثنای الهی را فرمودند و صلوات بر محمّد و آل محمّد فرستادند. «أَمَّا بَعْدُ»، فرمودند… نکات اوّل، قبل از توصیف متّقین، نکات بسیار معرفتی است. به این موارد خوب دقّت کنیم، یک مقدار تفکّر کنیم، غور کنیم که در این کلمات چه فرمودهاند.
«أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى»، پس به درستی که خدایی که منزّه و پاک از هر چیزی است، «خَلَقَ الْخَلْقَ حِینَ خَلَقَهُمْ». خلایق را، مردم را خلق فرمود. در حالی که آنها را خلق میکرد «غَنِیّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ». این نکته خیلی مهم است، بعضی اوقات ما متأسّفانه دچار سردرگمی میشویم که خدا محتاج به این است که ما سجده کنیم و رکوع کنیم! در حالی که هیچکدام اینها درست نیست و خداوند محتاج به عبادت بندگان نیست. لذا میفرماید: «غَنِیّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ»، خدا بینیاز از طاعت این خلق است، از اینکه اطاعت خدا را داشته باشند بینیاز است.
«آمِناً مِنْ مَعْصِیَتِهِمْ»، اگر معصیت کردند ضرر و زیانی به خدا میزنند؟ خیر. خداوند امنیت دارد، هیچ ضرر و زیانی متوجّه حضرت حق نیست از اینکه بندگان معصیت کنند. «لِأَنَّهُ لَا تَضُرُّهُ مَعْصِیَهُ مَنْ عَصَاهُ»، به خاطر اینکه هیچ ضرری به خدا نمیزند معصیت کسی که خدا را عصیان کند. «وَ لَا تَنْفَعُهُ طَاعَهُ مَنْ أَطَاعَهُ»، نفع و سودی هم به خدا نمیرسد از اینکه اطاعت خدا را انجام بدهند. اینها نکات خیلی ظریف و قابل توجّهی است که حضرت قبل از توصیف متّقین، این مطالب را به عنوان مقدّمه بیان فرمودهاند. خیلی به این مطالب توجّه و دقّت کنید.
«فَقَسَمَ بَیْنَهُمْ مَعَایِشَهُمْ»، خدا همهی بندگان را آورد و رزق و روزی و معیشت را بین آنها تقسیم کرد. نگفت کسی که طاعت دارد را روزی بدهد، رزق و روزی کسی که طاعت ندارد، عصیان دارد را ببرّد. میفرماید: «فَقَسَمَ بَیْنَهُمْ مَعَایِشَهُمْ»، خداوند معایش آنها (خلایق) را بین آنها تقسیم فرمود. «وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْیَا مَوَاضِعَهُمْ»، موقعیّتهای آنها را در دنیا مشخّص کرد. (معلوم کرد) هر کدام آنها چه موقعیّتی باید داشته باشند. موقعیّت مقامی آنها، موقعیّت خانوادگی آنها، موقعیّت اجتماعی آنها، موقعیّت سیاسی آنها را مشخّص فرمود. هیچ کاری به این نداشت که این بندگان مطیع باشند یا عاصی باشند، معصیت کنند یا نکنند.
بعضی اوقات ما متأسّفانه فکر میکنیم دو رکعت نماز که خواندیم، مستحقّ این میشویم که خدا به ما پاداش بدهد! اینطور نیست. واقعیّت این نیست که ما مستحق شویم. بلکه اگر ما طاعتی داشته باشیم شکر لازم دارد. یعنی به دنبالهی آن باید شاکر باشیم و شکر آن نعمتِ طاعت را انجام بدهیم. اگر شکر نکردیم و ناسپاسی کردیم، بدهکار میشویم. فکر میکنیم چون خداوند تبارک و تعالی به ما توفیق داده که نماز شب خواندیم، حتماً باید حاجت ما روا شود، باید مزد ما پرداخت شود!
بعضی اوقات ما (منبریها) از روی غفلت، یعنی «من حیث لا یعلم» اینها را روی منبر میگوییم، (ولی بعضی از ما) شب آخر جلسه میگوییم امشب شب مزد است! کدام مزد؟ مگر کاری انجام دادهای که مزد بگیری؟! اینکه انسان در امری خلوص داشته باشد خیلی مهم است.
یکی از دوستان که با هم قم میرفتیم و میآمدیم، او را دعوت کرده بودند منبر رفته بود. خیلی مخلص بود. یک روز آمد و گفت: دو شب پیش که شب آخر روضه در فلان جا بود ـبا هم آنجا منبر میرفتیم، وقتی برگشتیم این را گفتـ پاکتی که فلانی داد عجله داشتم که باز کنم ببینم چقدر پول در آن گذاشته است. فهمیدم که خلوصی در او نبوده است! مهم است که این را بفهمیم، بفهمیم که اینجا هم خلوص جایی نداشته است.
میگفت: چند کوچه پایینتر که رفتم طاقت نیاوردم و پاکت را باز کردم ببینم چقدر پول در آن مرحمت شده است.
– خلوص در اینجا بوده است.
– عرض من این است که ایشان آدم مخلصی است، امّا خود او این کار را بیان کرد. میگفت: خلاصه پاکت را که داد خیلی مشتاق بودم که ببینم چقدر پول داخل پاکت است. شب آخر را میگویند شب مزد است، کدام مزد؟! مزد برای کاری است که ما به ازاء داشته باشد.
اصلاً اطاعتهای ما در برابر خدا توبه دارد، حضرت جلّ و اعلی اینقدر عظمتِ وجود دارد که ما اگر یک کاری در قبال او انجام بدهیم و اطاعت داشته باشیم، واقعاً در برابر آن هم باید توبه کنیم. توبه کنیم که چنین اطاعتی داشتهایم، چنین نمازی داشتهایم، اینها واقعاً قابل توجّه است. لذا خدا غنی از این است که بخواهد در طاعت آنها (بندگان) بگوید مزد بیشتری بدهیم، معیشت آنها را زیاد کنیم.
برعکس، گاهی اوقات معیشت کفّار و ملحدین را نگاه میکنید و میبینید دنیای آنها چقدر آباد است! لذا «الدُّنْیَا جَنَّهُ الْکَافِرِ».[۱۰] واقعاً همینطور است که دنیا برای کفّار اینگونه است. سند این روایت را به یاد ندارم، امّا چند مرتبه شنیدهام که حضرت در حدیث قدسی فرموده است: اگر نسبت به مؤمنین تزلزل ایجاد نمیشد خداوند میفرمود من اینقدر به کفّار در دنیا میدادم که اصلاً نمیتوانستند باور کنند.
– آیهی قرآن هم هست، در سورهی زخرف آمده است که: سقف خانههای آنها را از طلا میکردیم.
– بله. این نکتهی مهمّی است. کفّار معصیت میکنند، حق را میپوشانند، توحید را قبول ندارند، شرک میورزند. ولی خداوند اینگونه نسبت به آنها رحمانیّت دارد. همان صفت خاصّ خدا که شمول عام دارد.
لذا حضرت امیر المؤمنین قبل از اینکه فضائل متّقین را بیان بفرماید ـ که ۱۱۸ وصف و فضیلت برای آنها بیان فرمودهاند ـ توصیف میکند که خداوند تبارک و تعالی نسبت به خلقی که خلق میکند، علاوه بر اینکه هیچگونه نیازی به طاعت آنها ندارد؛ هیچ ضرر و زیانی از معصیت آنها (بندگان) به او (خداوند) نخواهد رسید؛ معیشت را بین آنها تقسیم میکند.
همچنین موقعیّت آنها (بندگان) را از هر نظر مشخّص میکند: «وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْیَا مَوَاضِعَهُمْ فَالْمُتَّقُونَ فِیهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ».[۱۱] این آقایان متّقین فضائلی دارند، توصیفات آنها را، اوصاف آنها را به عنوان فضائل بیان میفرماید. آنها (متّقین) دارای فضائلی هستند، حضرت شروع میکنند بیان میفرمایند: «مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَادُ».
إنشاءالله این موارد را از فردا شروع میکنیم بیان میکنیم.
[۱]– سورهی طلاق، آیه ۲٫
[۲]– سورهی آل عمران، آیه ۱۳۳٫
[۳]– سورهی غافر، آیه ۶۰٫
[۴]– سورهی طلاق، آیات ۲ و ۳٫
[۵]– سورهی بقره، آیه ۲٫
[۶]– همان، آیه ۱۸۵٫
[۷] – نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۰۳، خ ۱۹۳٫
[۸]– سورهی نحل، آیه ۱۲۸٫
[۹]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۰۳، خ ۱۹۳٫
[۱۰]– غرر الحکم و درر الکلم، ص ۱۰۱٫
[۱۱]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۰۳٫
Views: 3
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.