۞ امام علی (ع) می فرماید:
امام صادق عليه السلام فرمود: مسلمان برادر مسلمان اسـت بـه او ظلم نمى كند و وی را خوار نمى سازد و غیبت وی را نمى كند و وی را فریب نمى دهد و محروم نمى كند. ‌وسائل الشيعه 8: 597 ‌

موقعیت شما : صفحه اصلی » تفسیر آیه 21 متقیـن
  • شناسه : 2578
  • 04 آوریل 2022 - 6:05
  • 101 بازدید
  • ارسال توسط :
  • نویسنده : تفسیر رضوان
  • منبع : حوزه علمیه اصفهان
آیه ۲۱ بقره (خطبه متقین) جلسه ۱۲
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه 21 | عبادت ، خلقت ، تقوا | جلسه 12

آیه ۲۱ بقره (خطبه متقین) جلسه ۱۲

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۱ – جلسه ۱۲ حجت الاسلام و المسلمین رضوانی شرح خطبه مُتَّقین (همّام) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏ یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (۲۱) به نام خداوند بخشنده بخشایشگر اى مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانى را […]

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۱ – جلسه ۱۲

حجت الاسلام و المسلمین رضوانی

شرح خطبه مُتَّقین (همّام)

http://bayanbox.ir/view/7348000871258179768/hadith-line.png

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (۲۱)

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

اى مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانى را که پیش از شما بودند آفرید، تا پرهیزکار شوید. (۲۱)

http://bayanbox.ir/view/5122040553263843431/poster4.jpg

————————————————————

«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ اللَّعْنَهُ الدّائِمَهُ عَلیَ اَعْدائِهِمْ مِنَ اْلآنِ اِلی قیامِ یَوْمِ الدِّینِ».

«یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ‏».[۱]

مراقبت از نفس در مشکلات

«یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ‏»[۱] در ذیل کلمه‌ی «تَتَّقُونَ» توصیفات امیر المؤمنین را در بیان فضایل متّقین دنبال می‌کردیم. در توصیفاتی که برای متّقین در خطبه‌ی همّام داشتند به این قسمت رسیدیم که فرمودند: «نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلَاءِ کَالَّتِی نُزِّلَتْ فِی الرَّخَاءِ »[۲] نکته‌ی بسیار قابل توجّهی در این جمله داریم.

رخوت و معنای دوگانه

آن این است که انسان همیشه نفس خود را تحت کنترل داشته باشد، چه در سختی‌ها و چه در آسانی‌ها. رخوت به معنای آسانی و راحتی است. آن وقت در بلا و آزمایش و مشکلات وقتی انسان قرار می‌گیرد، ولی دچار بلیه می‌شود، یعنی از طرف خدا برای او یک آزمایشی قرار می‌دهند، آن وقت باید خود را کأنّه که در رخا است، حساب کند. این نکته خیلی مهم است. وقتی انسان به بلا و مشکلات می‌رسد اگر بتواند بندگی خود را در برابر ذات احدیّت داشته باشد این بسیار عالی است. آن وقتی که رفاه و آسانی و خوشی است هنر نیست که کسی سجده بر حق کند و شکر کند. آن وقتی که در سختی‌ها و مشکلات قرار می‌گیریم باید بتوانیم خود را حفظ کنیم تا بتوانیم نفس خود را آرامش بدهیم.

 حضرت یوسف و بندگی خدا در اوج سختی‌ها

 معمولاً آدم‌ها وقتی در مشکلات قرار می‌گیرند جزع و فزع می‌کنند و از سپاس و ستایش حق بیرون می‌آیند. فکر می‌کنند که با این راه می‌توانند به آسانی به حلّ مشکلات خود برسند. در حالی که شما در قصّه‌های انبیاء وقتی مطالعه کنید، مثلاً حضرت یوسف (علی نبیّنا و آله و علیه السّلام) وقتی در چاه قرار گرفت و وقتی در زندان قرار گرفت، تمام مشکلات را در راستای بندگی خدا صرف کرد و خود را کنترل کرد. آن وقتی که به دولت سرا رسید خود را کنترل کرد. درست است که آن برای او رخوه بود، امّا در آن هم باید صبر می‌کرد. باید شاکر نعمتی که خدا به او داده بود و شکر می‌کرد.

شکر نعمت از مراحل صبر

 یکی از مراحل صبر شکر نعمت است. ما باید در برابر نعمت الهی شاکر باشیم. اگر شاکر بودیم آن وقت هنر است. علی ایّ نحوٍ وقتی به دولت سرا رسید انتقام نگرفت. آن‌ها می‌خواستند او را بکشند، اقدام کردند، یعنی ایشان را در چاه انداختند. خود این یک آلت قتّاله‌ی بزرگی است. یعنی کسی را که در چاه پرتاب می‌کنند، یک درصد زنده بودن ایشان شاید کمتر باشد، لذا وقتی به جایی رسید که قدرت داشت انتقام جویی نکرد، بلکه آن‌ها را مورد تفقّد قرار داد و محبّت کرد. آن‌ها را جا داد، آن‌ها را در بهترین جای مصر آورد و برای آن‌ها شهر درست کرد.

مقاومت انبیاء الهی در برابر مشکلات

حضرت ایّوب (علی نبیّنا و آله و علیه السّلام) وقتی در اوج مریضی و بلا قرار گرفت هیچ وقت خود را از بندگی خدا خارج نکرد و دعای ایشان در جایی مستجاب شد که جوانی را و سلامتی را به طور کامل به ایشان برگرداندند. این‌ها واقعاً نمونه‌هایی از اشخاص عالی مقام و انبیائی هستند که در بدترین مشکلات خود را حفظ می‌کردند. امّت حضرت نوح آن قدر ایشان را اذیّت کردند که لاجرم مبادرت به نفرین کردند.

– حضرت یوسف دو سه جا غفلت داشتند!

– ما در بیان این‌که غفلت داشتند یا نداشتند نیستیم. در بیان این هستیم که وقتی بچّه سال بود و نوجوان بود و برادران او، ایشان را در چاه انداختند، در آن حال و سختی و در آن گرفتاری چه کرد؟ بندگی خود را حفظ کرد. ایشان را به زندان بردند و باز هم بندگی کرد. در صورتی که اگر خود ایشان می‌‌خواست به زندان نمی‌افتاد. به حسب ظاهر اگر به آنچه که زلیخا در ابتدا از او خواهش داشت گوشه‌ی چشمی داده بود به زندان نمی‌افتاد. ولی فرمود: «السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ»[۳] یعنی زندان برای من محبوب‌تر از این است که تو را بندگی نکنم و محبوب‌ترین است، «أَحَبُّ» افعل تفضیل است.

درس گرفتن از تاریخ انبیاء و اولیاء در مواجه با سختی‌ها

حالا این‌که بیان این‌ افراد را نسبت به چگونگی عملکرد آن‌ها در تاریخ قرآن و روایات بیان شده است برای این است که ما هم درس بگیریم. در اوج گرفتاری‌ها و مشکلات مادّی، سیاسی باید مواظب باشیم و بندگی کنیم. فلان جا شما را دعوت می‌کنند که به منبر بروید، روز اوّل رفتید شما را به هر دلیلی نپسندیدند، شما بهترین هستید امّا مردم شما را نپسندیدند، شما نباید ناراحت شوید.

ما قرار بود یک جا شب‌ها برای نماز به مسجدی برویم. هیئت امنای آن‌جا دوست نداشتند ما برویم. یک روز آمدند گفتند حاج آقا ما می‌خواهیم یک نفر را جای شما بیاوریم، اشکال ندارد؟ گفتم نه، خبر بدهید. دو هفته‌ی بعد آمدند گفتند فلانی پس فردا شب می‌آید. گفتم اشکال ندارد من فردا شب خداحافظی می‌کنم. فردا شب خداحافظی کردم و احساس کردم یک باری از دوش من برداشته شد.

آقای قرائتی (حفظه الله) فرمودند شما بروید تفسیر بگویید، اگر از روی ریا هم بگویید گناه آن گردن من. امّا این را هم بدانید که فکر نکنید یک جا که می‌روید سخنرانی می‌کنید یا قرآن تفسیر می‌کنید همه صد درصد به شما احسنت می‌گویند.

یک بخش از آن کسانی که مخاطب شما هستند شما را دوست دارند و یک دسته دوست ندارند. یک دسته هم اصلاً تحمّل شما را ندارند، اعتنایی ندارند. یک عدّه هستند که اصلاً به شما اعتنا نمی‌کنند می‌گویند این آقا از شهر به روستا آمده است، برای انذار مردم، ارشاد مردم و ترویج احکام آمده است، امّا خیلی‌ها اعتنایی به این حرف‌ها ندارند. هر چند ما در بحث شیعه به این مسائل دقّت کنیم یک مقداری سختی‌ها بیشتر است،  چون ادّعای بزرگی است. ادّعای شیعه‌گری بسیار بزرگ است. ما باید مراقب و مواظب باشیم که دستاویز نفس نشویم.

لذا «نُزِّلَتْ»[۴] نفس خود را پایین می‌آورند، آن را کوتاه می‌کنند و سر جای خود را می‌نشانند. در سختی‌ها همان‌طور که در آسانی‌ها برای آن‌ها این‌طور است که بتوانند نفس را کنترل کنند. همان‌طور که وقتی خدا نفس را متنعّم قرار داد و یک مقداری آرامش دارد، وقتی در بلیه‌ها هم این‌طور شد باید همین‌طور باشد.

 از جان گذشتگی رزمندگان اسلام در دوران جنگ

 حالا گذشته از همه‌ی این‌ها، عزیزانی که در جنگ بین ایران و عراق بودند، در بالاترین گرفتاری‌های نظامی ما بچّه‌ها را می‌دیدیم که بسیار بندگی می‌کردند یعنی اصلاً برای آن‌ها مهم نبود که مثلاً آب نباشد، یا کشته می‌شویم. گاهی اوقات دم معابری که میادین مین بود وقتی بچّه‌ها می‌خواستند گذر کنند معبر را گم می‌کردند. انفجار می‌شد و معبر گم می‌شد. می‌خواستند از این معبر گذر کنند، ولی راهی نداشتند. این‌قدر از خود گذشته بودند و نفس در کنترل بود که خود را زنده، زنده روی مین قرار می‌دادند و برای دیگران معبر می‌شدند. این‌ها را به عینه دیدیم، این‌ها برای زمان پیغمبر نیست که بگوییم تحریف شده است و سندهای آن مشکل دارد. نه، خود ما این‌ها را به عینه دیدیم. خود را سپر قرار می‌داد تا گردان را نجات بدهد.

جاهایی را در جنگ دیدیم و سختی‌ها را دیدیم که بچّه‌ها نفس خود را آن‌چنان افسار زده در دست عقل و ایمان قرار می‌دادند که هیچ تزلزلی در امر خود نداشتند. جالب این است که خیلی اوقات آن نقشه‌ها و آن برنامه‌هایی که برای عملیّات چیده شده بود از نظر رزمندگان مردود بود، ولی چون خود را فرمانبردار از ولیّ امر می‌دانستند و می‌دانستند فرمانده‌ای که دارند از طرف ولیّ امر قرار گرفته است، آن چیزی که خود آن‌ها می‌دانستند که این‌ کار نباید از نظر عقلی انجام شود، امّا فرمانبرداری آن‌ها این بود که در دل مرگ می‌رفتند و هیچ وقت تزلزل نمی‌کردند. این‌ها را ما دیدیم، آن زمان‌ها را شاید بگویند قصّه است، ولی این چیزی که ما دیدم را نمی‌توانند بگویند که درست نیست. ما می‌دیدیم که بچّه‌ها شب عملیّات مشتاق مرگ بودند، یعنی مشتاق بودند بروند بجنگند و دشمن را از پا در بیاورند و مشتاق بودند جان خود را در این راه بدهند.

متّقین؛ مشتاقان بهشت و رضوان الهی

بعضی اوقات مشکلات در جامعه طوری است که کوتاهی و تقصیر ما و بعضی از مسئولین است، ولی وقتی ما در گلزار شهداء می‌رویم خجالت می‌کشیم. در برابر خانواده‌های آن‌ها خجالت می‌کشیم، ولی تمام آدم‌های باتقوا این‌گونه هستند که نفس خود را در سختی‌ها کنترل می‌کنند. همان‌طور که (کنترل نفس) در آسانی‌ها مهار است، در سختی‌ها هم مهار است. نفس خود را پایین می‌آورند. بعد می‌فرماید: «وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ [لَهُمْ‏] عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَهَ عَیْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَاب‏‏»؛ هر جا کلمه‌ی «لو» را می‌آورند دلالت بر امتناع دارد، یعنی هر چیزی محقّق نمی‌شود، محال است. می‌فرماید: «لَوْ لَا الْأَجَلُ» پس اجل وجود دارد. اگر اجل نبود -آن هم اگر است، اگر معالیّه، «لو» امتناعیّه- پس اجل وجود دارد. دنبال این نباشیم که اجل نباشد. آن اجلی که «کَتَبَ اللَّهُ [لَهُمْ‏] عَلَیْهِمْ» بر همه‌ی مردم لازم شده است، «لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ» اگر این مرگ نبود، این اجل نبود که ما باید تا آن اجل در دنیا بندگی خدا را بکنیم و زندگی کنیم، اگر اجل برای متّقین مکتوب نشده بود و لازم نشده بود یک چشم به هم زدن روح آن‌ها در کالبد آن‌ها باقی نمی‌ماند و مستقر نمی‌شد. «لَمْ تَسْتَقِرَّ» یعنی مستقر نمی‌شد و فرار می‌کرد، یعنی روح از این کالبد بیرون نمی‌رود. «شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ» تا این‌که خود را مشتاق بهشت می‌دانند. مشتاق این می دانند که خود را به بهشتی برسانند که رضوان و فردوس الهی است.

 «وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَاب» و از این‌که یک وقت خود را در درکه‌ی جهنّم گرفتار نکنند. کاری نکنند و عمل آن‌ها طوری نباشد که گرفتار شود. لذا این مراقبه داشتن برای متّقین خیلی مهم است.

مشارطه و مراقبه از نفس

یکی از راه‌هایی که مرحوم نراقی در بحث اخلاق و چگونگی کنترل نفس -که نفس مجری انسان است- فرمودند این است که انسان مراقبه از نفس داشته باشد. قرارداد را اوّل ببندند، یعنی مشارطه. بعد از مشارطه باید مراقبه کنید. مراقبه یعنی قدم به قدمی که برمی‌دارید را مواظبت کنید که از خطّ واقعی خارج نشوید. خطّ واقعی صراط مستقیم است و صراط مستقیم هم گرفته شده از قرآن و اهل بیت و بندگی خدا است. اگر از بندگی خدا خارج شدید انحراف می‌شود. چپ باشد، راست باشد فرقی نمی‌کند. اگر شما در اتوبان حرکت کنید اگر سمت راست بروید منحرف می‌شوید، سمت چپ هم بروید منحرف می‌شوید. اگر منحرف شدید، هر قدمی که بردارید از آن راه مستقیم خود دورتر می‌شوید. بندگی خدا هم همین است. اگر از بندگی خدا تخطّی کردیم هر قدمی که برمی‌داریم و پیش می‌رویم از خدا و بندگی خدا دورتر می‌شویم. پس باید مراقب باشیم که خطوط قرمز را در بندگی خدا رعایت کنیم. مهم‌ترین آن ها شرک ورزیدن است. باید مواظب باشیم که مشرک نشویم!

آقای قرائتی می‌گفت بیایید مشرک شوید! گفتیم یعنی چه؟ گفت یعنی خدا را هم یک مقداری در کار خود شریک کنید. همه را برای غیر خدا انجام ندهید. باید مواظب باشیم که مسیر، مسیر خطیری است. خطیر یعنی درجه دار، یعنی مقام عالی دارد. منتها این‌قدر مقام عالی دارد که اگر کوچک‌ترین تخطّی کنیم از آن‌جا ما را بیرون می‌کنند. اگر کوچکترین محبّت غیر الله در دل ما ایجاد شود بندگی خدا در دل ما وجود ندارد. حب الله نیست، اگر حب الله نبود غیر خدا می‌شود. غیر خدا هم شرک و شیطان و نفس و جهنّم است. باید مواظب باشیم که در سختی‌ها… خصوصاً ما طلبه‌های شیعه که همه چیز برای ما محذورین شده است. در مسائل مالی همه در محذورات گیر افتادیم.

مسئولیّت سنگین روحانیون

اگر طلبه‌ها بخواهند برای معیشت خود کار کنند به درس نمی‌رسند، به زندگی طلبگی نمی‌رسند. این‌ها یک بخشی است. لذا باید بین تمام این‌ها جمع کنیم. گرفتاری‌هایی که بین طلبه‌های شیعه است خیلی زیاد است. مسائل سیاسی یک شکل، مسائل اجتماعی یک شکل. راه رفتن شما، حرف زدن شما، نگاه شما، قدمی که برمی‌دارید زیر میکروسکوب است.

 از در خانه که بیرون می‌آیید، از زن و بچّه‌ی خود تا در مدرسه که می‌آیید مدیر و خادم مدرسه و همه زیر نظر دارند که آقا چه کار می‌کند، چطور می‌خورد، چطور راه می‌رود، چطور نگاه می‌کند، چطور صحبت می‌کند. تمام این‌ها صد درصد زیر میکروسکوب است و نمی‌گذارند یک لحظه از دوربین خارج شوید. باید مواظب باشیم.

 مسئولیّت ما سنگین است، در راستای خطّ صاحب الزّمان باید مواظب باشیم که بندگی خدا را کنیم تا از خط خارج نشویم. اگر از خط خارج شویم کار به ویرانی اعتقادی جامعه‌ی شیعه منتهی می‌شود. این خیلی مهم است که ما کاری نکنیم که اعتقادات مردم را تخریب کنیم. اعتقادات مردم نباید تخریب شود. بلکه روز به روز به واسطه‌ی اعمالی که داریم باید تقویت شود. «کُونُوا دُعَاهَ النَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُم‏»[۵]؛ «بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُم» یعنی با اعمال و رفتار خود، با گذشت خود، با بزرگواری خود «إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراما»[۶]، «إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً».[۷]


[۱]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۱٫

[۲]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۰۳٫

[۳]– سوره‌ی یوسف، آیه ۳۳٫

[۴]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۰۳٫

[۵]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏ ۶۷، ص ۳۰۹٫

[۶]– سوره‌ی فرقان، آیه ۷۲٫

[۷]– همان، آیه ۶۳٫

بازدیدها: 7

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

New Page 1