۞ امام علی (ع) می فرماید:
امام صادق عليه السلام فرمود: مسلمان برادر مسلمان اسـت بـه او ظلم نمى كند و وی را خوار نمى سازد و غیبت وی را نمى كند و وی را فریب نمى دهد و محروم نمى كند. ‌وسائل الشيعه 8: 597 ‌

موقعیت شما : صفحه اصلی » تفسیر آیات 131 تا 140
  • شناسه : 6856
  • 24 نوامبر 2023 - 18:27
  • 99 بازدید
  • ارسال توسط :
  • نویسنده : تفسیر رضوان
  • منبع : حوزه علمیه اصفهان
آیه ۱۳۷ | یادآورى تفرقه ‏هاى درونى اهل کتاب ۲
آیه 137 |يادآورى تفرقه‏ هاى درونى اهل كتاب، به مسلمانان دل‏گرمى داده‏ 2

آیه ۱۳۷ | یادآورى تفرقه ‏هاى درونى اهل کتاب ۲

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۱۳۷ جلسه ۲ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی  ۲ جلسه تفسیر آیه صدو سی هفتم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏ فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فی‏ شِقاقٍ فَسَیَکْفیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ (۱۳۷) صِبْغَهَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ […]

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۱۳۷ جلسه ۲

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی

 ۲ جلسه تفسیر آیه صدو سی هفتم

http://bayanbox.ir/view/7348000871258179768/hadith-line.png

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فی‏ شِقاقٍ فَسَیَکْفیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ (۱۳۷) صِبْغَهَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ (۱۳۸)

پس اگر آنان هم به آنچه شما به آن ایمان آورده‏ اید، ایمان آورند [که ایمان به قرآن و به پیامبر است‏] مسلماً هدایت یافته ‏اند، و اگر روى برتابند جز این نیست که در ستیز و دشمنى‏اند؛ پس به زودى خدا شرّ آنان را [به کشته شدن یا آوارگى از خانه و کاشانه‏] دفع خواهد کرد؛ و او شنوا و داناست. (۱۳۷)  [به یهود و نصارى بگویید:] رنگ خدا را [که اسلام است، انتخاب کنید] و چه کسى رنگش نیکوتر از رنگ خداست؟ و ما فقط پرستش کنندگان اوییم. (۱۳۸)

 

http://bayanbox.ir/view/5122040553263843431/poster4.jpg

تفسیر سوره مبارکه بقره – آیه  ۱۳۷

آیه ۱۳۷ |یادآورى تفرقه‏ هاى درونى اهل کتاب، به مسلمانان دل‏گرمى داده‏

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی

http://bayanbox.ir/view/7348000871258179768/hadith-line.png

«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فی‏ شِقاقٍ فَسَیَکْفیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ (۱۳۷) صِبْغَهَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ (۱۳۸)

پس اگر آنان هم به آنچه شما به آن ایمان آورده‏ اید، ایمان آورند [که ایمان به قرآن و به پیامبر است‏] مسلماً هدایت یافته ‏اند، و اگر روى برتابند جز این نیست که در ستیز و دشمنى‏اند؛ پس به زودى خدا شرّ آنان را [به کشته شدن یا آوارگى از خانه و کاشانه‏] دفع خواهد کرد؛ و او شنوا و داناست. (۱۳۷)  [به یهود و نصارى بگویید:] رنگ خدا را [که اسلام است، انتخاب کنید] و چه کسى رنگش نیکوتر از رنگ خداست؟ و ما فقط پرستش کنندگان اوییم. (۱۳۸)

 

فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِی شِقاقٍ فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ۱

ابطال قول اهل کتاب

مراد از ضمیر در کلمه «آمَنُوا» یهود و نصارا هستند که در واقع ابطال قول آنها می باشد در بحث اینکه می گویند فقط یهودیت و نصرانیت هدایت یافته هستند که به وسیله این قول خداوند این سخن آنها ابطال می شود .

ایمان مسلمین و اهل کتاب

لذا خداوند  فرمود :«فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ»۲ یعنی نصاری و یهود که اهل کتاب هستند ایمان بیاورند ،مانند ایمانی که شما آوردید که جمله «بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ» خطاب به مسلمین است که مراد همان پیروی از مله ابراهیم دین حنیف که اسلام می باشد ، است ،به همین جهت می فرماید اگر آنها به مثل شما ایمان بیاورند «فَقَدِ اهْتَدَوْا» .

زائده نبودن کلمه مِثل

بعضی از مفسرین گمان کرده اند که هم حرف «باء» و هم کلمه «مثل» زائده هستند اما در جواب باید گفت که اولا ما در قرآن کریم هیچ حرف و کلمه ای نداریم که زائده باشد و در قرآن هر آنچه نازل شده ،معنا دارد .

عدم وجود کلمات زائده در قرآن

مثلا حروف مقطعه قرآن را که ما نمی‌فهمیم،دلیل نمی شود که خداوند در بیست و نه سوره از سوره های قرآن بیان کرده ،آنها دارای معنا و موضوع له نباشد! بنابراین هیچ کلمه ای در قرآن نداریم که زائد باشد .

استدلال بر زائده نبودن کلمات قرآن

آنچه مسلم می باشد در کلمات کلی و کلیاتی که در واقع وجود دارد در قرآن ،بنابر علم منطق که به آن مفاهیم کلیه گفته می شود ،مفاهیم کلیه موجود نمی شوند مگر در افرادشان ، لذا می گویند :« الشیء ما لم یتشخص ،لم یوجد» یعنی هر چیزی تا زمانی که متشخص در فردش نشود ، موجود نمی شود .

شرح مفهوم کلی

مانند کلمه انسان که اگر شما کلمه انسان و کلی انسان را در مصداق زید و بکر … می توانید بشناسید وگرنه انسان و مفهوم کلی آن موجود نیست ،بلکه موجودیت انسان و مفهوم کلی آن در اشخاص آن قرار دارد .

عدم عینیت موجودات عالم

بنابراین در این آیه شریفه این کلمه را گفتیم بخاطر اینکه وقتی گفتیم «فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ»۳ نه اینکه بخواهیم بگوییم اگر آنها ایمان بیاورند ،عین ایمان شما است ،بنابر آنهایی که می گویند زائد می باشد یعنی بگوییم «آمَنُوا بِما آمَنْتُمْ بِهِ» و «بِمِثْلِ» را نیاوریم چون آنچه مسلم می باشد در عالم هیچ چیزی عین آن چیز نمی شود و اگر چیزی وجود داشته باشد مثل ، مانند و شبیه است ، وگرنه دو موجود شبیه هم در عالم ندارم .

طریقه خلقت افراد

لذا این مطلب را جلسه قبل هم عرض کردیم که هر کسی را که خداوند اراده بر ایجاد او می کند ،غالب او را کنار می گذارد و موجود بعدی را که می خواهد ایجاد کند از غالب جدید استفاده می کند و اینکه خطوط اثر انگشت ما مانند هم نیستند و به واسطه آن میتوانند افراد را از همدیگر  تشخیص دهند که با هم فرق میکنند ، چون غالب هر کسی غیر از غالب دیگری است .

تشابه صفات و ویژگی ها

بنابراین هیچ کسی در دنیا عین آن دیگری نیست و هر چه ما تا الان طی کردیم این است که عینیت معنا ندارد و آن صفات و ملکات هر فردی که در فرد دیگری بخواهیم یافت کنیم ،آن مشابه دیگری است مثل اینکه بگوییم ایمان زید مانند ایمان عمرو است که در کلیات مشابهت دارند وگرنه در جزئیات با هم دیگر فرق می کنند .

معنای باء در آیه شریفه

نکته بعدی در این آیه شریفه این است که باید بگوییم:«آمَنْتُ بالله و بالرسول و بما انزل الله » که این جمله صحیح و لازم است حرف باء در آن وارد شود و در این عالم اگر آنها  ایمان آوردند شبیه به ایمانی که شما دارید .

بیان وجه شبه ایمان

وجه شبه این ایمان چیست ؟ وجه شبه این است که همه انبیاء را قبول دارند و تمامی کتبی که از طرف خداوند بر انبیاء فرستاده شده را قبول دارند ، لذا وقتی که اینگونه باشد  در نتیجه «فَقَدِ اهْتَدَوْا» یعنی یهود و نصارا هدایت ایمانی پیدا کردند .

عاقبت اعراض از ایمان

خداوند متعال در ادامه می فرماید:«وَ إِنْ تَوَلَّوْا» اگر آنها روی گردانند ، اعراض کنند و ایمان نیاورند به آنچه که شما ایمان آورده اید ،یعنی به طریق باطل و حرف آنها ادعایی باشد که بما انزل الله نباشد ،به آنچه گه شما ایمان آورده اید انها ایمان نیاورده اند و از روی نفاق می گویند ما ایمان اورده ایم منتهی به روش خود یهود و نصاری اما آنها در واقع «هُمْ فِی شِقاقٍ» در دوئیت هستند .

تفسیر واژه شِقاق

کلمه شقاق به معنای دوئیت می باشد که شاید از همین کلمه باشد که میگویند گوشت را شقه کنید یعنی در آن دوئیت ایجاد کنید ، لذا شقاق در لغت به دوئیت،جدایی، معناندت ، مخالفت ،خصومت و منازعه معنا شده است ،بنابراین شقاق به معنای  جدایی ، معاندت کردن و دشمنی جستن می باشد.

بیان حصر و تاکید موجود در آیه

  کلمه «فَإِنَّما» هم منحصر می کند چون در معانی بیان انچه که از «فَإِنَّما» می فهمیم ،بیان آن بخاطر حصر است و همچنین بعد از ان جمله اسمیه«هُمْ فِی شِقاقٍ» وارد شده که آن را تاکید می کند و بدانید همیشه جمله اسمیه موکد بر جمله فعلیه می باشد .

مومنان و کافران یهود

یهود و نصاری وقتی که بحث آمدن پیامبر خاتم را داشتند ،عده ای از آنها که ایمان آنها سالم بود وقتی که حضرت نبی مکرم مبعوث شدند ایمان آوردند ،اما دسته ای دیگر که به دنبال خود بودند و می گفتند از ما باید پیامبر خاتم مبعوث شود چون ما بر دیگر اقوام فضیلت داریم .

کفر و شقاق یهودیان

لکن آنها می دانستند که ایشان پیامبر خاتم هستند و اگر به خاطر داشته باشید بحث کفر را گفتیم «أی ستر» یعنی چیزی را شما می دانید اما می پوشانید لذا در این مسئله هم همینطور است ، زیرا می دانند که ایشان پیامبر خاتم هستند و همان شخصی می باشد که در تورات و انجیل وارد شده که به ایشان ایمان بیاورند اما ایمان نیاوردند و اینکه خداوند متعال می فرماید:«هُمْ فِی شِقاقٍ» ۴ به همین مطلب اشاره دارد که آنها در دوئیت و دشمنی هستند.

برخورد با وهابی معاند

مثالی هم قبلا ذکر کردم که پنج نفر از وهابیون با ما برخورد کردند ،چهار نفر از آنها وقتی گفتیم قرآن ما با شما یکی است و قران فاطمه همین کتابی است که در دست ما می باشد و اعتقاد ما بر همین مطلب است ،ما را قبول و  دیگر با ما خصومتی نکردند اما یک نفر از آنها دست بردار نبود و معلوم بود که مریض است و دشمنی دارد ، لذا به این دوئیت و دشمنی گویند .

قول صحیح پیرامون عبارت «فَسَیَکْفِیکَهُمُ»

پیرامون عبارت :«فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ» عرض کردیم که بعضی فکر کرده اند که چون حروف آن به هم چسبیده است ، یک کلمه محسوب میشود  در حالی که شش کلمه است و بحث کفایت را در این عبارت و آیه داریم .

چگونگی کفایت خداوند

کفایت در برابر دشمن و کسانی می باشد که معاندت با انسان دارند و اینکه خداوند انسان را کفایت می کند بدین جهت است ،اما زمانی که «حسبی الله» می گوییم ، یعنی خداوند در امور فردی هم انسان را محاسبه میکند و کفایت می کند نه در برابر دشمن بلکه اعم از ان معنا است ،به معنای اینکه یک راهی را طی می کنید از لحاظ رزق ، روزی ،زندگی و معاش که خداوند در تمامی این امور شما را کفایت می کند لذا خداوند متعال می فرماید :«فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ»۵

وعده خداوند به نصرت پیامبر

بنابراین کفایت در این آیه در واقع به معنای وعده کفایت نصرت به نبی مکرم است که خداوند وعده کرده به نبی مکرم نصرت می رساند در برابر دشمنان ایشان و یهودی هایی که معاندت می کنند و شقاق ایجاد می کنند ،خداوند ایشان را کفایت می کند .

معجزه و نصرت خداوند

از قبیل معجزاتی که در خود قرآن وجود دارد و اگرچه مسلمین اندک هستند ،حتی مال و قدرت جنگی آنها اندک می باشد ،همه ی این موارد در برابر دشمنان بسیار زیادی که کثرت آنها عددا و از لحاظ قوه و توان نظامی بالا است ،اما  اگر ایمان در برابر آنها باشد ، آنچه که خداوند می خواهد ، آنها پیروز هستند چون خداوند وعده نصرت داده و همچنین خداوند شر آنها را نسبت به پیامبر اکرم و مسلمین کفایت می کند .

پیروزی خداوند بر یهودیان

 همان زمانی که رسول اکرم در مدینه حکومت تشکیل داده بودند ،اندک زمانی در برابر قبائل یهودی و آنهایی که معاندت با پیامبر داشتند ، پیامبر پیروز شدند و آنها به خاک ذلت نشستند ،لذا وعده خداوند زود عملی می شود و در طول تاریخ هم همین گونه بوده است.

ترجمه جمله آخر آیه

در پایان آیه شریفه خداوند متعال می فرماید :« وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ»۶ یعنی و او مطلق شنونده و عالم و آگاه است ،قبلا کلمات سمیع و علیم را گفته ایم .

تفسیر آیه بعدی

در آیه بعدی خداوند متعال می فرماید :«صِبْغَهَ اللَّـهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّـهِ صِبْغَهً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ»۷

معنای واژه صبغه

علامه طباطبایی رحمت الله علیه می فرمایند :کلمه «صاء،باء،غین» به معنای رنگ است ، لذا در این آیه که می فرماید: «صِبْغَهَ اللَّـهِ» درواقع انسان ها وقتی الهی می شوند یعنی رنگ خدایی می گیرند ، کلمه «صِبْغَهَ» اضافه به «الله» شده ، به معنای صبغه و رنگ خداوند است .

نیکوترین رنگ نزد خداوند

خداوند متعال در ادامه می فرماید:« وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّـهِ صِبْغَهً»۸ یعنی برای خداوند این رنگ  چه نیکوترین است ، کلمه «صبغ» به معنای رنگ زدن و کلمه «صباغ» به معنای رنگرز و کسی که رنگ می کند .

کلام مرحوم طیب اصفهانی

خود کلمه رنگ را مرحوم طیب اصفهانی می فرمایند : معنای وسیعی دارد از لحاظ اینکه ظاهر و باطنی را ایجاد می کند ،خودش دارای انواع و اقسامی از این قبیل می شود ،بنابراین رنگ های باطنی انسان از قبیل ایمان ،اعتقادات ،صفات ،اخلاق فاضله و… را رنگ خدایی گویند .

اهمیت رنگ صبغه الهی

رنگ خدایی خیلی مهم است و بعضی ها گفته اند شخصی در عالم خواب از دنیا رفته بود و روی میز محاکمه قرار گرفت ،عبادات او را که آوردند چیزی شامل حال او نشد مگر چیز های خیلی جزئی که فقط رنگ خدایی داشت ،لذا عبادت های بزرگ را هیچکدام ثبت نکرده بودند اما عبادات کوچک او را قبول کردند چون رنگ خدایی دارد .

بخشش گناهان با صبغه الهی

در ادامه دید هیچ‌گناهی را پای او ننوشتند ،گفت پس گناهان من چه شدند ؟! گفتند چون  در دنیا هر کسی نسبت به تو ستمی روا داشت و ظلمی به تو نمود بخشیدی ،بنابراین خداوند گناهان تو را بخشید ،به عبارت دیگر چون در این دنیا  صبغه الهی پیدا کردید و نسبت به مردم و دوستان رحمانیت پیدا کردید پس خداوند تبارک  و تعالی نسبت به تو اینگونه عمل کرده است که خطاها ،گناهان و معصیت های شما را برای شما حساب نکرده است ، لذا فرمود :«وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّـهِ صِبْغَهً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ»۹

عامه بودن لفظ صبغه

البته خود کلمه صبغه از الفاظ عامه ای می باشد که موضوع برای معانی عامه موضوع شده است و مراد همان ایمان به آنچه که در آیات قبل بیان شده بود ،بیان می کنند که آنچه مسلم می باشد مومنینی که ایمان آورده اند به آن دینی که عند الله معتبر است که فرمود :«إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّـهِ الْإِسْلامُ»۱۰ یعنی  آن دینی که نزد خداوند معتبر شده ، اسلام است .

شرط ایمان واقعی به خداوند

اگر کسی به این دین ایمان داشته باشد و از جهت باطنی و ظاهری رنگ این دین را به خود گرفته باشد ، مورد تحسین حق تعالی است به همین جهت فرمود :«وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ» یعنی ما همیشه خداوند را می پرستیم که ضمیر کلمه «لَهُ» به الله ارجاع داده می شود ، بنابراین اگر کسی به ایمان واقعی مومن به دین حنیف و مله ابراهیم باشد ،مومن واقعی است و غیر آن مومن واقعی نیست .

تفسیر واژه عابد

کلمه «عابد» را در این آیه خوب دقت بفرمایید که این کلمه بحث بندگی را بیان می کند ،یعنی نه اینکه از جهت هوای نفس بلکه بندگی مطلق او را به وصف کلمه «عابد» که دلالت بر تثبیت و ثبوت صفت در موصوف می کند.

منابع

۱_ سوره بقره آیه ۱۳۷

۲_ سوره بقره آیه ۱۳۷

۳_ سوره بقره آیه ۱۳۷

۴_سوره بقره آیه ۱۳۷

۵_ سوره توبه آیه ۱۲۹

۶_ سوره بقره آیه ۱۳۷

۷_ سوره بقره آیه ۱۳۸

۸_ سوره بقره آیه ۱۳۸

۹_ سوره بقره آیه ۱۳۸

۱۰_ سوره آل عمران آیه ۱۹

Visits: 74

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

New Page 1