و [یاد کنید] زمانى که از شما [براى پیروى از موسى] پیمان گرفتیم، و کوه طور را بالاى سرتان برافراشتیم [و گفتیم:] آنچه را [چون تورات] به شما دادیم با قدرت و قوت دریافت کنید [و دستورهاى ما و پیامبرتان را بشنوید، به ظاهر] گفتند: شنیدیم و [در باطن گفتند:] نافرمانى کردیم. و به سبب کفرشان دوستى گوساله با دل هایشان در آمیخت. بگو: اگر شما مؤمن هستید [و ایمانتان شما را به این همه ظلم و جنایت و فساد فرمان مىدهد] پس بد چیزى است آنچه ایمانتان به آن فرمان مىدهد. (۹۳) بگو: «اگر آن (چنان که مدعى هستید) سراى دیگر در نزد خدا، مخصوص شماست نه سایر مردم، پس آرزوى مرگ کنید اگر راست مىگویید!» (۹۴) ولى آنها، به خاطر اعمال بدى که پیش از خود فرستاده‌اند، هرگز آرزوى مرگ نخواهند کرد؛ و خداوند از ستمگران آگاه است. (۹۵)
و [یاد کنید] زمانى که از شما [براى پیروى از موسى] پیمان گرفتیم، و کوه طور را بالاى سرتان برافراشتیم [و گفتیم:] آنچه را [چون تورات] به شما دادیم با قدرت و قوت دریافت کنید [و دستورهاى ما و پیامبرتان را بشنوید، به ظاهر] گفتند: شنیدیم و [در باطن گفتند:] نافرمانى کردیم. و به سبب کفرشان دوستى گوساله با دل هایشان در آمیخت. بگو: اگر شما مؤمن هستید [و ایمانتان شما را به این همه ظلم و جنایت و فساد فرمان مىدهد] پس بد چیزى است آنچه ایمانتان به آن فرمان مىدهد. (۹۳) بگو: «اگر آن (چنان که مدعى هستید) سراى دیگر در نزد خدا، مخصوص شماست نه سایر مردم، پس آرزوى مرگ کنید اگر راست مىگویید!» (۹۴) ولى آنها، به خاطر اعمال بدى که پیش از خود فرستاده‌اند، هرگز آرزوى مرگ نخواهند کرد؛ و خداوند از ستمگران آگاه است. (۹۵)
سوره مبارکه بقره آیه ۹۴ و ۹۵ که به دنبال بحث چگونگی برخورد و عملکرد یهود و بنی اسرائیل است و در این دو آیه خداوند جل و أعلی یک نکته ظریفی را بیان می‌فرماید. این آیه از قلاول قرآن بوده و مخاطب حضرت پیامبر اکرم (ص) است و فرموده که ای پیامبر «قُلْ إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَهُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَهً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ»۳ یهودیان می‌گویند که خداوند در دنیا ما را برگزید و در آخرت هم بهشت را برای ما قرار داد و ما را بر امت های دیگر فضیلت داد. نکته‌ای که فرق بین بنی‌اسرائیل و سایر و موحدین است این است که آنها می‌گویند فقط ما یعنی حتی حاضر نیستند کسی را به دین و آیین خودشان دعوت کنند معتقدند فقط باید خودشان باشند و کس دیگری نباید باشد.
توهم باطل قوم یهود
در آیه شریفه منظور از الدار الاخره بهشت است، اینجا می‌گوید بهشت مخصوص ما است فقط در اختیار و به نفع ما خواهد بود در بسیاری از جاهای از قرآن هم این موضوع را داریم مانند این آیه که فرمود «قُلْ یا أَیُّهَا الَّذِینَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ»۴ آنها می‌گویند که ما از اولیای خدا هستیم ، ما ولی خداییم بعد می‌فرمایند اگر شما راس می‌گویید که اولیای خدا هستید،« فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ» اینجا باز می‌فرماید که «إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَهُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَهً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ»۵ کلمه من دون الناس را هم اینجا و هم آنجا داریم.
میزان صداقت یهود در ادعاهایشان
آنها ادعا می‌کردند که ولی خدا بودن و دارالاخرت متعلق به آن‌هاست از همین جهت به ان‌ها گفته شد که اگر چنین است که شما باید تمنای مرگ کنید! حالا چرا تمنای مرگ کنند؟ برای اینکه به قیامت و ملاقات حضرت حق برسند ، پس تمنا و آرزوی مرگ کردن بر صداقت یا دروغ آنها میزان است چون در آنجا داریم «ان کنتم صادق »۶
تفاوت مسیحیت و یهود در امر تبلیغ
آنچه که مسلم است این است که یهودیان ادعا دارند و در واقعیت اینگونه نیستند و عرض کردیم تفاوتشان با سایر موحدین این است که دیگران را دین و آیین خودشان دعوت نمی‌کنند این درحال ایست که ادیان دیگر مانند مسیحیت به دنبال تبلیغ دین عیسوی، مسیحی شدن، نصرانی شدن و تابعیت از حضرت از عیسی هستند تا مردم را در دین خودشان قرار دهند اکنون هم میلیاردها انسان‌هایی هستند که حسب ظاهر مسیحی هستند اما یهودیان خیلی قلیل اند.
حکمت خداوند بر عدم توسعه یهود
در دین اسلام نیز همه فرق اسلامی حتی فرق ضاله مسلمه وهابیت هم حسب ظاهر بدنبال دعوت مردم هستند تا دیگران به آیین خودشان درآیند اما بنی اسرائیل با این نظر مخالفند و می‌گویند باید خودمان باشیم و همه چیز را برای خود انحصاری و منحصر به خود می‌دانند، حتی ولی خدا بودن و دارالآخرت را که همان بهشت باشد، همه را مخصوص بخود می‌دانند لذا کسان دیگری را اجازه نمی‌دهند اما برخی افراد محدود ماندند شاید حکمت خدا بر این بوده که بالاخره اینها توسعه پیدا نکنند.
بررسی ادعای یهود درباره برگزیدگی
قرآن می‌فرماید که بنی‌اسرائیلیان شما اگر راست می‌گویید همه آخرت و بهشت متعلق به شما است،« إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَهُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَهً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ»۷اینجا یک میزان ایجاد می‌شود اگر کسی واقعا اینگونه به خودش اعتماد دارد و از خود متشکر است پس شما می‌گویید که خدا همه چیز را به شما داده و همه چیز معلق به شما است پس آن تصاحب را دربربگیرید اما مرزی برای آن نیست جز اینکه بمیرید! «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ اما هیچ موقع تمنا نمی‌کنید لذا در آیه شریفه می‌فرماید وَ لَنْ یَتَمَنَّوْهُ اَبَدا»۸شما هرگز چنین تمنایی نمی‌کنید چون دروغ می‌گویید و قائل نیستید.
سیره اهل بیت زمان مرگ
در عکس این قضیه شما به اهل بیت طاهرین بنگرید، همه آنها زمانی که به مرگ می‌رسیدند ابتدای لذت خود را تجربه می‌کردند شما حتی امام حسین(ع) که این همه ظلم و ستم به او شد را نگاه کنید و حتی در لحظات آخری که زنده بودند و به خیام ایشان حمله شد و تجاوز کردند چون واقعا مخلص خدا بودند و حتی مخلَص بود لذا سر به آستان حضرت حق بلند می‌کرد و می‌فرمود «رِضاً برِضائِک» یا حضرت امیرالمومنین فرمود «فزت و رب الکعبه.»
صداقت نداشتن یهود و ادعای توخالی
با این اوصاف کدام یک از بنی اسرائیلی ها بودند که آرزو داشتند که شهید شوند؟ هم در سوره جمعه از عبارت «وَ لَنْ یَتَمَنَّوْهُ»استفاده شده و هم در سوره بقره هر دو آیه شریفه از قید ابدا نیز استفاده کرده‌اند این قید نشانه تاکید است که نشان دهد هیچ یک از اینها آرزوی مرگ نخواهند کرد ولی ما خیلی از اولیای خدا و معاصرین که ادعایی نداشتند را داشتیم که زمان مرگ خیلی شیرین فوت کردند.
زیارت عاشورا و لحظه احتضار
یکی از دوستان طلبه که از اهالی درچه پیاز! و شیوخ عوام بود ایشان تعریف کرد که پدرش بسیار فرد متدینی بود و کشاورزی می‌کرد بعد گفت که زمانی که پدرم در میان فرزندان در حالت احتضار افتاده بود، فوت نمود. ما در اطراف وی در حال گریه بودیم و یک پارچه سفید بر روی ایشان انداختند یک آقایی آنجا میانه دار بود که فرزندان اذیت نشوند. گفت تقریبا بیست دقیقه شیون کردیم و قصد داشتیم از اتاق خارج شویم گفت یک وقت دیدیم پدرمان برخاست و نشست. یک نگاهی به اطراف کرد و گفت احمد قاری را صدا کنید بیاید به دنبال او رفتیم و سریع آمد ، نشست و سلام کرد پدرم گفت زیارت عاشورا را بخوان ، زیارت عاشورا خوانده شد و پدرم همه را تکرار کرد بعد از اتمام گفت که آیه الکرسی را هم بخوان!بعد از اتمام آیه الکرسی لبخند زد و دار فانی را وداع گفت.
افراد بی ادعا و لحظه مرگ
همه افراد بی ادعا اینگونه هستند من یک نفر از اهالی گز را می‌شناختم که برای خودش ۶۰۰ یا هزار متر زمین در گلزار شهدای گز خرید و برای خودش و بقیه بقعه ساخت. وی فرد حلال خور و اهل وجوهات بود و قبل از فوتش همه چیز را پیش‌بینی کرده بود. در بسیاری از افراد عوام ما دیدیم که بدون اینکه سواد علمی یا دینی و مذهبی داشتند از قدیم معتقد به نماز اول وقت، تلاوت قرآن و دنبال کردن ادعیه مفاتیح بوده‌اند از این جهت در هنگام فوت لبخند می‌زنند ، ما که خبر نداریم پشت پرده چه اتفاقی می‌افتد و چرا آن فرد خندیده اما چیزی که وجود دارد سعادتمندی و اولیای خدا بودن اوست.
بی ادعا بودن در سیره بزرگان
بزرگان دیگری مانند آیت الله بهجت (ره) بودند البته من خودم ندیدم با اینکه به مدت ۴ سال ما خدمت ایشان تلمذ کردیم ولی گفته بودند که ایشان گفتند من برای مردن خود حق دارم خودم انتخاب کنم و اگر نخواهم نمی‌میرم. ما در بین مسلمان و شیعیان افرادی که اینگونه باشند زیاد داریم اما بنی اسرائیلیان با ادعاهای زیادی این حرف‌ها را می‌زنند درحالی‌که عمل ندارند. اینها افراد سودجو، منفعت‌طلب و ستمکاری بودن و قساوتی که اینها داشتند باعث می‌شود به کسی رحم نکنند و در هر جهتی که بتوانند قصد دارند مردم را از پا درآوردند فلذا می‌فرماید« وَ لَنْ یَتَمَنَّوْهُ »ابدا یعنی چنین آرزویی نمی‌کنند.
دلیل عدم تمنای مرگ
«بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ »۹ چرا بما قدمت؟ این بِ باء تسببیه است چون به واسطه چیزهایی که فرستاده‌اند همه خرابند و آن چیزی که برای خودشان فرستادند بی فایده بوده«وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ»۱۰
