سخنرانی و تفسیر و احکام حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی تفسیر آیه صدو پنجم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطینُ عَلى مُلْکِ سُلَیْمانَ وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ وَ لکِنَّ الشَّیاطینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى […]
سخنرانی و تفسیر و احکام
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
تفسیر آیه صدو پنجم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطینُ عَلى مُلْکِ سُلَیْمانَ وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ وَ لکِنَّ الشَّیاطینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَهٌ فَلا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِی الْآخِرَهِ مِنْ خَلاقٍ وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ (۱۰۲) وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَمَثُوبَهٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَیْرٌ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ (۱۰۳) یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْکافِرینَ عَذابٌ أَلیمٌ (۱۰۴) ما یَوَدُّ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ لاَ الْمُشْرِکینَ أَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْکُمْ مِنْ خَیْرٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ اللَّهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ (۱۰۵)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
و [یهودیان] از آنچه شیاطین در زمان پادشاهى سلیمان [از علم سحر بر مردم مىخواندند] پیروى کردند. و [سلیمان دست به سحر نیالود تا کافر شود، بنابراین] سلیمان کافر نشد، ولى شیاطین که به مردم سحر مىآموختند، کافر شدند. و [نیز یهودیان] از آنچه بر دو فرشته هاروت و ماروت در شهر بابل نازل شد [پیروى کردند]، و حال آنکه آن دو فرشته به هیچ کس نمىآموختند مگر آنکه مىگفتند: ما فقط مایه آزمایشیم [و علم سحر را براى مبارزه با ساحران و باطل کردن سحرشان به تو تعلیم مىدهیم]، پس [با به کار گرفتن آن در مواردى که ممنوع و حرام است] کافر مشو. اما آنان از آن دو فرشته مطالبى [از سحر] مىآموختند که با آن میان مرد و همسرش جدایى مىانداختند؛ در حالى که آنان به وسیله آن سحر جز بهاذن خدا قدرتآسیب رساندن بهکسى را نداشتند؛ و همواره چیزى را مىآموختند که به آنان آسیب مىرسانید و سودى نمىبخشید؛ و یقینا [یهود] مىدانستند که هر کس خریدار سحر باشد، در آخرت هیچ بهرهاى ندارد. و همانا بدچیزى است آنچه خود را به آن فروختند اگر معرفت مىداشتند. (۱۰۲) و اگر آنان [از روى حقیقت] ایمان مىآوردند و [از سحر و جادو] پرهیز مىکردند، قطعا پاداشى که از جانب خداست [براى آنان] بهتر بود، اگر مىدانستند. (۱۰۳) اى کسانى که ایمان آوردهاید! [هنگام سخن گفتن با پیامبر] مگویید: راعنا [یعنى: در ارائه احکام، امیال و هوسهاى ما را رعایت کن] و بگویید: انظرنا [یعنى: مصلحت دنیا و آخرت ما را ملاحظه کن] و [فرمانهاى خدا و پیامبرش را] بشنوید. و براى کافران عذابى دردناک است. (۱۰۴) نه کافران از اهل کتاب و نه مشرکان، دوست ندارند که هیچ خیرى از سوى پروردگارتان بر شما نازل شود، در حالى که خدا هرکه را بخواهد به رحمت خود اختصاص مىدهد؛ و خدا داراى فضل بزرگى است. (۱۰۵)
تفسیر سوره مبارکه بقره – آیه ۱۰۵
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطینُ عَلى مُلْکِ سُلَیْمانَ وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ وَ لکِنَّ الشَّیاطینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَهٌ فَلا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِی الْآخِرَهِ مِنْ خَلاقٍ وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ (۱۰۲) وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَمَثُوبَهٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَیْرٌ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ (۱۰۳) یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْکافِرینَ عَذابٌ أَلیمٌ (۱۰۴) ما یَوَدُّ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ لاَ الْمُشْرِکینَ أَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْکُمْ مِنْ خَیْرٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ اللَّهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ (۱۰۵)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
و [یهودیان] از آنچه شیاطین در زمان پادشاهى سلیمان [از علم سحر بر مردم مىخواندند] پیروى کردند. و [سلیمان دست به سحر نیالود تا کافر شود، بنابراین] سلیمان کافر نشد، ولى شیاطین که به مردم سحر مىآموختند، کافر شدند. و [نیز یهودیان] از آنچه بر دو فرشته هاروت و ماروت در شهر بابل نازل شد [پیروى کردند]، و حال آنکه آن دو فرشته به هیچ کس نمىآموختند مگر آنکه مىگفتند: ما فقط مایه آزمایشیم [و علم سحر را براى مبارزه با ساحران و باطل کردن سحرشان به تو تعلیم مىدهیم]، پس [با به کار گرفتن آن در مواردى که ممنوع و حرام است] کافر مشو. اما آنان از آن دو فرشته مطالبى [از سحر] مىآموختند که با آن میان مرد و همسرش جدایى مىانداختند؛ در حالى که آنان به وسیله آن سحر جز بهاذن خدا قدرتآسیب رساندن بهکسى را نداشتند؛ و همواره چیزى را مىآموختند که به آنان آسیب مىرسانید و سودى نمىبخشید؛ و یقینا [یهود] مىدانستند که هر کس خریدار سحر باشد، در آخرت هیچ بهرهاى ندارد. و همانا بدچیزى است آنچه خود را به آن فروختند اگر معرفت مىداشتند. (۱۰۲) و اگر آنان [از روى حقیقت] ایمان مىآوردند و [از سحر و جادو] پرهیز مىکردند، قطعا پاداشى که از جانب خداست [براى آنان] بهتر بود، اگر مىدانستند. (۱۰۳) اى کسانى که ایمان آوردهاید! [هنگام سخن گفتن با پیامبر] مگویید: راعنا [یعنى: در ارائه احکام، امیال و هوسهاى ما را رعایت کن] و بگویید: انظرنا [یعنى: مصلحت دنیا و آخرت ما را ملاحظه کن] و [فرمانهاى خدا و پیامبرش را] بشنوید. و براى کافران عذابى دردناک است. (۱۰۴) نه کافران از اهل کتاب و نه مشرکان، دوست ندارند که هیچ خیرى از سوى پروردگارتان بر شما نازل شود، در حالى که خدا هرکه را بخواهد به رحمت خود اختصاص مىدهد؛ و خدا داراى فضل بزرگى است. (۱۰۵)
مَا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَلَا الْمُشْرِکِینَ أَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْکُمْ مِنْ خَیْرٍ مِنْ رَبِّکُمْ ۗ وَاللَّهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشَآءُ ۚ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ۱
یک مسئله داریم پیرامون نماز و وضو اگر کسی در پایان نماز سلام را که داد شک کند نسبت به رکعات و یا هر چیزی در نماز ،قانون و ضابطه ای داریم که در اینجا می گویند باید اعتنایی نکند و نماز او نیز صحیح می باشد که این قانون را قانون فراغ می نامند .
یعنی در اینجا دیگر نماز تمام شد و اگر در آن شک کردید تاثیری ندارد ،البته اگر یقین کنید که نماز دو رکعتی را یک رکعت خواندید این فایده ای ندارد ولی اگر شک کنید در نماز خود ؛ دو رکعتی ،سه رکعتی و چهار رکعتی فرقی نمی کند ،شک فایده ای ندارد و قانون فراغ بر آن حاکم می باشد .
در وضو هم همینطور است ،شما وضو خود را گرفتی مسح های مربوطه را هم کشیدی بعد شک کردید که صورت خود را به نیت وضو شسته اید یا خیر؟ دست راست خود را شسته اید یا نشسته اید؟ مسح سر را کشیده اید یا خیر ؟ در این موارد چون فراغ پیدا کرده اید و مفارقت نمودید از آن عمل ،قانون فراغ بر آن حاکم است ، نماز و وضوی شما نیز صحیح است .
اما قاعده ای به نام تجاوز داریم که این قاعده تجاوز در نماز حاکم می باشد ،اما در وضو خیر یعنی اگر شما شک کنید در حالی که نماز می خوانید الان رفتید به رکوع شک می کنید که سوره را خوانده اید یا خیر ؟ یا رفتید به سجده شک میکنید که رکوع را بجا آوردید یا خیر ؟ حکم قاعده تجاوز در این موارد این است که نماز شما صحیح می باشد و اعتنایی به آن نمی کنید .
اما در وضو اگر در حال وضو گرفتن به عملی از اعمال قبلی آن شک کنید باید برگردید از همانجا که مشکوک است ،آن را دو مرتبه به جا بیاورید تا یقین کنید که تمام اعمال وضو را کاملا به جا آورده اید و الا وضوی شما باطل و نمی شود با آن وضو نماز خواند ،چون باید یقین کنیم که طهارت حاصل شده به همین جهت باید اعتنا کنید پس قاعده تجاوز در وضو حاکم نیست .
لذا مثلا اگر در حال مسح سر شما شک کردید که دست راست را شستید یا خیر؟ باید دست راست را بشویید و دست چپ را هم بشویید و آب برسانید ،بعد مسح سر را بکشید لکن اگر این کار را نکردید یر وضوی شما طهارت یقیتی حاصل نمی شود و با آن وضو نمی شود نماز خواند و دست روی خطوط قران کشید و امثالهم .
در آیه صد و پنجم سوره مبارکه بقره خداوند تبارک و تعالی مطلبی را بیان می فرماید پیرامون قوم یهود و کلا اهل کتاب و مشرکین و آنچه که به ما در واقع هشدار می دهد این است که مواظب باشید که آنها با شما رفاقتی ندارند . لذا جمله اول آن خداوند متعال می فرماید:«مَا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَلَا الْمُشْرِکِینَ»۱ یعنی انها از شما دل خوشی ندارند.
سه کلمه در قران داریم ،یکی کلمه «وُدّ» که مصدر این کلمه مودت می باشد ،یکی کلمه «حُبّ» که مصدر این کلمه محبت است و یکی هم کلمه «ولایت»می باشد .
پیرامون کلمه مودت شنیده اید که خداوند متعال می فرمایند :«قُلْ لَآ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَىٰ»۲ ،مودت دوست داشتن و اظهار و عبارت این دوستی به صورت خیلی واضح و روشن است لذا این کار هایی که برای امام حسین و اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین انجام می دهیم در عزاداری و سوگواری آنها و در موالیدو تولدها و جشن های آنها به همه ی این اعمال مودت می گویند .
مودت خوش آمدن است لذا اهل بیت را دوست دارد پس این کار ها را برای انها می کند ،ممکن است شخصی که مودت می کند گناه نیز مرتکب شود اشکالی ندارد ،خود مودت خواسته شده از طرف خداوند بر اهل بیت ، این مودت را در قران داریم .
یکی هم کلمه محبت در قران داریم که محبت تبعیت و اطاعت میخواهد یعنی باید اگر خواستید حب پیدا کنید نسبت به خداوند :«قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ»۳ ای پیامبر بگو اگر شما اینگونه فکر می کنید که همیشه محب خداوند هستید ،تبعیت محض مرا باید داشته باشید آن زمان خداوند شما را محب می شود لذا «فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ»۴ یعنی اگر شما تبعیت پیامبر را کردید و متابعت او را کردید ،که کلمه تبعیت یعنی پای خود را جای پای پیامبر گذاشتن ،تابع یعنی هرکاری ایشان می کنند و هر چه ایشان می فرمایند همانطور تابعا النعل بالنعل عمل کنیم ،که این عمل تابع می شود .
لذا فرمود:«فَاتَّبِعُونِی» که یاء متکلم آن منظور پیامبر می باشند چون این آیه از قلاول می باشد و خطاب «قُلْ» دارد پس باید پیامبر یفرمایند و مقول قول پیامبر است که «فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ»۵ لکن مواظب باشیم که اشکال در ذهن ما نیاید که منظور از «فَاتَّبِعُونِی» یعنی تبعیت خدا را به جا اوریم بلکه منظور از این تبعیت ،تبعیت از پیامبر می باشد .
اگر تبعیت پیامبر را شما مطلقا انجام دادید انوقت «یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ» هم شرط و هم جواب شرط فاء حذف شده است یعنی به محض اینکه تبعیت از طرف ما بر پیامبر حاصل شد و انجام دادیم ،محب ما خداوند می شود یعنی محبوب خداوند می شود لذا حب طرفینی است و ما هم محب و هم محبوب هستیم و فرمود در آن دعا که :«من احبنی فقد احب الله» یعنی هر کسی مرا محب باشد ،محب خداوند است .
لذا فرق دارد مودت و محبت ،محبت باید اطاعت و تبعیت در آن باشد به نص قرآن اما مودت حالا اگر کسی دوست دارد اما تبعیت محضه خداوند و پیامبرش را انجام نمی دهد .
قابل قبول است لذا درباره کفار و مشرکین هر زمان خداوند توصیف به اینگونه دارد کلمه «وُدّ» را می آورد مثل این ایه که فرمود «مَا یَوَدُّ» مضارع منفی می باشد ، یعنی هیچ موقع انها نسبت به شما دلخوشی ندارد و شما را دوست ندارند ،فکر کنید در روی شما میخندند و پای میز مذاکره می روید آنها با شما میخندند این خنده ،خنده ای است که پشتش خنجر می خورید به قول پدر من (رحمت الله علیه) میگفت بعضی اشخاص در روی آدم میخندند و سلام می کنند و با یک دستشان تعظیم می کنند و آدم را در بغل می گیرند اما از پشت خنجر می زنند.
بنابراین یهودیان مخصوصا به توصیفاتی که در سوره مبارکه بقره بیان شده است ، اینگونه هستند که دلخوشی از مسلمانان ندارند چون این ریشه ناخوشی آنها حسادت است و چون در تورات و انجیل به صراحت بیان شده است که پیامبر خاتم خواهد آمد و محل ظهور ایشان را هم مدینه اعلام می کنند لذا قبائل یهود و بنی اسرائیل آمدند دور مدینه را هر کدامشان اسکان گرفتند به خیال اینکه پیامبر خاتم از آنها ظهور می کند اما وقتی پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم از قریش ظهور پیدا کرد و قرآن را هم آورد ، بعد هم روز به روز پیشرفت می کردند و در جنگ ها پیروز می شدند و ظرف چندین سال خیلی محدود پیامبر اسلام حکومت جهانی پیدا نمود لذا چون پیامبر از آنها نبود و مبعوث نشد از سر حسادت عناد ورزیدند .
جالب اینجاست آنهایی که فیلم محمد رسول الله را ساختند اصلا در این فیلم مبارزات،جنگ ها و غزواتی که پیامبر با یهود داشت ، هیچکدام را نشان ندادند در صورتی که بیشتر غزوات و جنگ های پیامبر با یهودیان بوده اما آنها را نشان ندادند .
علی أی نحو قران می فرماید انها دلخوشی از شما ندارند لذا فرمود:««مَا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ»۶ که این کافران از اهل کتاب باشند ،چرا اهل کتاب را کافر گویند ؟ چون اهل کتاب موظف بودند و تکلیف داشتند از کتاب های خودشان ،تورات و انجیل و دیگر کتب اسمانی که با ظهور پیامبر خاتم انها به دین پیامبر خاتم ایمان اورند اما ایمان نیاوردند و می دانستند و ایمان نیاورند لذا حق را پوشاندند و کافر شدند لذا تعبیر قران به «الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ»۷ که می فرمایند یعنی آنها کافران اهل کتاب هستند ،اهل کتاب هستند اما کافر می باشند.
البته اینکه نجس هستند این کافران یا نیستند ،محل بحث است بین فقها که مشهور علما می گویند نجس هستند ولی داریم در بین علما و مراجع بزرگوار که قائل به نجاست یهودی و نصرانی نیستند ولی مشهور و معروف قائل به نجاست آنها هستند ،آنوقت اگر قائل به نجاست یهود و نصاری باشیم متاسفانه قائل به نجاست بعض مسلمانان هم می شویم چون آنها هم به دین پیامبر و قرآن به طور کامل ایمان نیاوردند و بعض فرقههای مسلمان هم این مشکل را پیدا می کنند لذا این خیلی مهم است و در مدرسه تفسیر در بحث تفسیر مفصلا بیان نمودیم و دنبال می کنیم .
این بحث مهمی می باشد که در آیه قبل فرمود :«یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»۸اولین آیه در قران می باشد که از لحاظ ترکیبی به این صورت می باشد لذا در قران هشتاد پنج مورد «یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»۹ اولین انها آیه قبل یعنی ایه صد و چهار سوره مبارکه بقره می باشد که هشتاد و چهار مورد هم بعد از آن داریم که مراد از «الَّذِینَ آمَنُوا» ها یعنی آنهایی که مسلمان هستند .
اما مسلمانی که همه فرق مسلمین را شامل شود ،منظور نیست بلکه مسلمانی که به همه آموزه های پیامبر که اورده، ایمان اورده باشند و ولایت که سرآمد مودت و محبت است ،و همچنین ولایت می باشد که اگر کسی قبول کند در واقع قبول می کند ولایت اهل بیت را که «النَّبِیُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»۱۰ یعنی آنها بر ما مسلط تر از خودمان هستند و می توانند در زندگی و مال و همه ی انچه که متعلق به ما می باشد؛ می توانند تصرف کنند .
پس «الَّذِینَ آمَنُوا» که در قرآن هشتاد و پنج مرتبه بیان شده ،منظور مومن خاص نیستند بلکه آنها مومنینی هستند که به طور مساوی اسلام را اورده اند اما مومنین خاصی که در سوره مومنون انها را قران تعریف کرده به :«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»۱۱ و یازده توصیف در این سوره برای انها دارد ،مومنین خاص منظور می باشد .
حرف آخری که آخر این ایه میخواهیم بیان کنیم و این جمله اخر آیه که می فرماید :«وَاللَّهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشَآءُ ۚ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ»۱۲ یعنی خداوند اختصاص می دهد رحمت خودش را به کسی که مشیت او ان را بخواهد و مشیت شامل او بشود .
مشیت خداوند دائر مدار زمینه سازی بنده می باشد لذا جمله :«مَنْ یَشَآءُ» به صورت شرط بیان شده پس شرط اینکه خداوند تبارک و تعالی هدایت خود را شامل ما نماید این است که ما مهتدی باشیم لذا فرمود :«مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِی»۱۳ کسی که به دنبال هدایت است ، اگر به دنبال هدایت باشیم آنوقت خدا ما را هدایت می کند اما اگر دنبال هدایت نباشیم اینگونه نیست و هدایت خداوند شامل ما نمی شود و ممکن است ما گمراه شویم «و لا مضل له» اگر هدایت شویم و اگر نشویم « فَلَا هَادِیَ لَهُ»۱۴ که اینها تعبیراتی است که در قرآن کریم شده است .
در این مورد هم چگونه اختصاص پیدا می کند به ما رحمت های خاصه جل و أعلی ،آنجایی که مشیت حضرت حق را ما فراهم کنیم و مشیت او اینگونه است که اولا اهتدا داشته باشیم و دنبال هدایت باشیم ، دوما انتظار داشته باشیم .
که از انتظار دو معنا می فهمیم یکی انتظار از ماده «نَظَرَ» یعنی با تمام وجود و دقت چیزی را نگاه کردن و اینکه میگویند به نامحرم هم نگاه نکنید یعنی به نامحرم خیره نشوید و الا همینطور گذرا کسی نگاهش بیفتد اشکالی ندارد ولی اگر کسی خیره شود و با مطالعه نگاه کند قرآن می فرماید چشمت را پایین بیاور یعنی نظرت را کوتاه کن و عمیق نگاه نکن.
ولی در اینجا ما اگر خواستیم منتظر واقعی صاحب الزمان باشیم باید همه ی وجود و زندگی ما در راستای حضرت باشد ،نگاه ما باید نگاه عمیق باشد و همه ی نگاه ما باید به سمت و سوی ظهور حضرت باشد آن وقت منتظر می شویم و همه ی نگاه ما باید به دنبال مشیت حضرت حق باشد و کاری کنیم که خداوند تبارک و تعالی رحمت های خاصه خودش را به ما اختصاص دهد.
پس بنابراین شرط اینکه رحمت های الهی و هدایت های الهی شامل ما شود ، آن هم به معنای خاص خودش ،خودمان باید به دنبال آن باشیم و درصورتی همه ی اینها داریم که منتظر باشیم و منتظر بودن ما به این است که همه ی وجود و متعلقات ما به سمت و سوی صاحب الزمان رقم بخورد و الا منتظر و انتظار معنا نمیدهد .
ببینید ما اینها را می گوییم و می گوییم که در روایت داریم اگر کسی امام حسین علیه السلام را زیارت نمود چه آثاری برای او دارد ؛وقتی می خواهد مشرف شود ،وقتی می خواهد بازگردد ،وقتی یک قدم می خواهد بردارد پیاده ثواب حج واجب دارد و اگر سواره مشرف شود ثواب حج عمره و همه ی اینها درست است و خداوند محافظ برای او قرار می دهد تا برگردد.
اما به شرطی که آن شخصی که به کربلا مشرف می شود واقعا زائر باشد یعنی واقعا زیارت کننده امام حسین علیه السلام باشد برای اینکه زیارت و توصیف هر شخصی به زیارت در صورتی است که یک وجه تناسبی باید در او باشد و یک مناسبه مایی باشد و او حاصل نمی شود الا به پاکی.
اینکه :«لَا یَمَسُّهُٓ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» ۱۵ اگر انسان از ظاهر و باطن پاک باشد آنوقت امام زمان را حس می کند و آنوقت زائر واقعی امام حسین می شود اما کسی که الوده می باشد و از الودگی دست بر نمیدارد و توبه نمی کند زیارت می رود ،زائر نیست لذا زیارت می رود و یک توفیقی برای او می باشد اما آنچه که متصف می باشد زائر به او ،نیست چون زائر واقعی نیست بلکه زائر واقعی ان کسی است که شرائط زائر بودن را داشته باشد و اولین شرط این است که زائر با مزور یعنی شمایی که کربلا می روید با امام حسین علیه السلام یک وجه اتصال و مناسبتی در بین خودتان باشد و الا زائر نمی شود .
آنچه که مسلم می باشد در این ایه ،اینکه ما به دنبال مشیت حضرت حق باید محب و بیان کننده مودت نسبت به اهل بیت باشیم و دلخوشی از کفار هم نداشته باشیم که فکر کنیم انها برای ما ارزش قائل هستند ؛خیر بلکه «مَا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا»۱۶ هیچ موقع آنها دلخوشی از شما ندارند که اینهمه خداوند بر شما رحمت های واسعه خودش را فرستاده است .
شأن نزول این آیه که بحث پیامبر بوده و نزول قرآن و رحمت های واسعه الهی آن زمان بوده بر اینکه در جنگ ها همینطور پیامبر پشت سر هم ،پیروزی پشت پیروزی و فتح الفتوحات پشت سر هم تا پیامبر به آن حکومت واقعی الهی دست پیدا کرد و بر کل عالم سیطره پیدا نمود و حاصل نمی شود اینها مگر به این مشیتی که بندگان بخواهند .
لذا انصار و مهاجرین همین کار را کردند و همه وجود و متعلقات خود را در راستای حرکت پیامبر اختصاص دادند آنوقت مشیت الهی هم شامل آنها شد گرچه بعدا متاسفانه بعد از پیامبر شیطنت ها شروع شد ،نگذاشتند و تفرقه ایجاد کردند به گونه ای که انقدر بی انصافانه وارد شدند ، پاره ی تن پیامبر که زهرای مرضیه صلوات الله علیهم اجمعین بود او را کشتند .
نامه ای دارد عمر بن خطاب به معاویه بن ابی سفیان علیهم العنه من الله ،من الآن الی یوم القیامه واقعا لعنت خداوند بر همه خاندان ابی سفیان و معاویه چون اینقدر آنها واقعا از خداوند بی خبر شدند در آن نامه ببینید چه چیزی مینویسد که اینها همه موجود در صحاح اهل تسنن می باشد که صحاح سته کتاب های روایی اهل سنت می باشند که نامه ششم عمربن خطاب به معاویه بن ابی سفیان که نوشته است.
می دانید که عمر بن خطاب از امیرالمومنین چندین کینه داشت اول اینکه به دنبال این بود داماد پیامبر شود که اصلا هیچ تناسبی نبود ، دوم اینکه آنگونه درخشید امیرالمومنین و او حسادت کرد گرچه بخ بخ گفت در غدیر خم اما همه ی اینها ظاهر سازی بود.
۱_ سوره مبارکه بقره آیه ۱۰۵
۲_ سوره مبارکه شوریٰ آیه ۲۳
۳_ سوره مبارکه آل عمران آیه ۳۱
۴_ سوره مبارکه آل عمران آیه ۳۱
۵_ سوره مبارکه آل عمران آیه ۳۱
۶_ سوره مبارکه بقره آیه ۱۰۵
۷_ سوره مبارکه بقره آیه ۱۰۵
۸_ سوره مبارکه بقره آیه ۱۰۴
۹_سوره مبارکه بقره آیه ۱۰۴
۱۰_ سوره مبارکه احزاب آیه ۶
۱۱_ سوره مبارکه مومنون آیه ۱
۱۲_ سوره مبارکه بقره آیه ۱۰۵
۱۳_ سوره مبارکه اعراف آیه ۱۷۸
۱۴_ سوره مبارکه اعراف آیه ۱۸۶
۱۵_ سوره مبارکه واقعه آیه ۷۹
۱۶_سوره مبارکه بقره آیه ۱۰۵
بازدیدها: 5
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.