سلسله جلسات تفسیر ماه مبارک رمضان ۱۴۰۰ مسجد امام سجاد علیه السلام خیابان مقداد (آتش) جلسه اول حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ (۱) الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ (۲) الرَّحْمنِ الرَّحیمِ (۳) مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ (۴) إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ (۵) اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ (۶) صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ […]
سلسله جلسات تفسیر ماه مبارک رمضان ۱۴۰۰
مسجد امام سجاد علیه السلام خیابان مقداد (آتش) جلسه اول
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ (۱) الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ (۲) الرَّحْمنِ الرَّحیمِ (۳) مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ (۴) إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ (۵) اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ (۶) صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ (۷)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
به نام خدا که رحمتش بىاندازه استو مهربانىاش همیشگى. (۱) همه ستایشها، ویژه خداست که مالک و مربّى جهانیان است. (۲) رحمتش بىاندازه و مهربانىاش همیشگى است. (۳) صاحب و داراى روز پاداش است. (۴) [پروردگارا!] فقط تو را مىپرستیم وتنها از تو یارى مىخواهیم. (۵) ما را به راهِ راست هدایت کن. (۶) راه کسانى [چون پیامبران، صدّیقان، شهیدان و صالحان] که به آنان نعمتِ [ایمان، عمل شایسته و اخلاق حسنه] عطاکردى، هم آنان که نه مورد خشم تواند و نه گمراهاند. (۷)
سلسله جلسات تفسیر ماه مبارک رمضان ۱۴۰۰
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ (۱) الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ (۲) الرَّحْمنِ الرَّحیمِ (۳) مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ (۴) إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ (۵) اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ (۶) صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ (۷)
مبحثی که انشاءالله در خدمت برادران و حضرات عظام هستم راجع به تفسیر هست دو تا مقدمه قبل از این که وارد سورهی مبارکهی حمد بشویم، عرض میکنم راجع به تفسیر، و بعد وارد خود سورهی حمد میشویم.
این که مراد از تفسیر چیست؛ اصلاً تعریف تفسیر چیست. فرمود: [فَهُوَ العِلم بِالمُراداتِ وَالمَقاصِد الکامنَه فیهِ بِالإِحاطَه بِها بِقدرِ الطاقَهِ البَشَریَهِ، والإِحاطَهِ المُطلَقَه غَیر مُمکِنَهِ حَتى لِمَن نَزَلَ عَلَیهِ (صَلى الله عَلیه وَآلِه وَسَلَم)]. تفسیر در بین مفسّرین مبادی تصوریهی مختلفی را حذف کرده و تعریفهای مختلفی کرده است اما همهی آنها در بحث لغوی که وارد میشویم، مناسبت تعریف لغوی و تعریف اصطلاحی آنها، این معلوم است. خود کلمهی فسر، یعنی یک چیزی را آشکار کردن، باز کردن. آن وقت تفسیر در باب تفعیل رفته و آن را یک مقدار صیغهای توسعه داده لذا میفرمود که تفسیر، یعنی کشف المراد عن الفظ المشکل؛ یعنی به دست آوردن و آشکار کردن مراد و آن چه که اراده شده است از آن لفظی که متکلّم آن را بیان کرده است و دارای اشکال هست. در جهت این که راحت فهمیده بشود. البته خود این کلمات هم در تعریف قابل توجه و تدبر هست و این که انسان بتواند آنها را خوب بررسی کند که برای چه این کلمات را در تعریفات میآورند. که به آن میگویند مبادی تصوری برتر. هر کدام از آنها مبادی آن کسی که دارد میگوید و آن معرف را در واقع روشن میکند. پس تفسیر را اینجا میفرماید مرحوم طبرسی در مجمع البیان، ص ۱۳، ج ۱؛ فرمود: کشف المراد عن الاخذ المشکل والبیان. یعنی آشنا کردن و به دست آوردن آن چه که اراده شده است از لفظی که مشکل است از جهت این که فهمیده بشود، مخاطب آن را بفهمد و همچنین بیان آن چیزی است که راجع به آن لفظ مشکل اراده شده است.
ذیل آن یک تعریف دیگری کردهاند برای تأویل، که تأویل با تفسیر چه فرقی میکند. تأویل را میفرماید غیر از تفسیر است. تفسیر بیان خود او هست اما تأویل در واقع یک لفظی را ما داریم که دو احتمال درش میرود لذا رد کردن یکی از احتمالین یا آن را حمل کردن بر یکی از منتهاعلیه، این در واقع میشود تأویل. لذا میفرماید؛ رعد احمل محتمل علیه الا ما یطاعه ظاهر؛ ما یطاعه ظاهر، بحث ظاهری که میگوییم این کلمهی ظاهر و کلمهی ظهور در زبان عربی و در مقام بیان بحث اصولی و فقهیاش یعنی آن چیزی که متفاهم عرفی است و احتمال خلاف در آن میرود. مثلاً میگویند که به فرض، صیغهی امر، ظهور در وجوب دارد. یعنی آن چیزی که عرف ازش میفهمد، مایفهم العرفش این است که واجب را میرساند، حکم وجوب ازش فهمیده میشود، اما آیا این صد درصد… مثلاً حضرت عباس ، احتمال خلاف در آن میرود که واجب نباشد.
بحث کلمهی تفسیر را که میگوییم؛ یک نوعی ارتباط هست در واقع بین دو چیز. اعمال ارتباطی بین اشیاء را من آوردهام که حدود بیست و چند تا هست، یکی از آنها تفسیر است. تفسیر بیان آن چیزی است که متکلم بیان فرموده و برای ما مشکل است فهمیدنش، یک کسی میآید آن را که اهل فنّش هست و میداند آن را، میآید برای ما تعمیم و تفهیم میکند، به این میگویند تفسیر. امّا تأویل یعنی یک چیزی گفتن، دو احتمالی است و احتمال دارد این را گفته باشد، احتمال دارد آن را گفته باشد. تأویل کردن یکی یکی را رد کردن و یکی را حمل کردن.
اما ارتباطات یکی مثلاً دلالت است، یعنی بعضی چیزها دالّ هستند و بعضی چیزها مدلولند. دالّ یعنی کشاننده، دلالت یعنی کشیدن. به همین دلیل به دلالها میگویند دلالّ چون کارشان کشیدن مشتری و فروشنده را به پای معامله است. حالا هر چیزی هم مثل همین است. دال هم همینطور است لذا دلالت هم در منطقش داشتیم که یا به مطاقنه است یا بهتظنن است یا به التزام است. که این نوعی از ارتباطت شریعین است.
یکی دیگر علّی است، ارتباط علیّت، یک چیزی علیت بر یک چیزی است که به آن میگویند معلول، ارتباطشان را میگویند ارتباط علّی، ارتباط علّی یعنی با وجود معلول، کشف میکنیم که علّت قبلاً بوده است یا در وجود علّت همیشه معلول دنبالش خواهد آمد.
یکی سبب و مسبب است بحث سببیت است، و کاملاً مشخص است که یک چیزی سبب است بر این که چیزی را تسبب کند و آن را به وجود بیاورد لذا مسبب میشود. مثلاً بحث سببیت این است که شما میآیید کتک میزنید، این وجود کتک سبب میخواهد که سبب؛ یا چوب است، یا دست است. یا الآن صدا را بلند میکنی و سببمان میشود این میکروفون. این سبب این است که این صدا را میبرد بالا و این غیر از دالّ و مدلول است. غیر از شرط و مشروط است. آن چه که سبب ضرب شما شده، این چوب است. آن چه که سبب دیدن بیشتر شما شده، عینک است.
یک چیزی میشود وسیله شروع و ابتدا کردن یک چیزی، این را میگویند ابتداعیت.
یک چیزی شرط یک مشروط است. شرط همیشه باید به نحوی باشد تا مشروط محقق بشود. منتها از نظر ادات شرط که نشان دهندهی بحث ارتباط شرطیت هست، سه قسم است. یک سری ادات شرط هست که واجب میکند شرط را بر مشروط. «إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاهِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ»[۱] وجود وضوء چه موقع هست؟ آن وقت که شما میخواهید نماز بخوانید. آن وقت با کلمهی اذا هم آمده، اذا قم الباب است. ادات حتمی و وجوبی است در شرعیات. آنجایی که اصلاً محال است، «لو لوما، لولا» اینها از ادات شرطیه محالیه است. یعنی بدانید با کلمهی لو هر چه که آمد، هیچ وقت این شرط محقق نمیشود. لذا مشروط ممتنع است. مشروط ممنوع است که به وجود بیاید. چون شرطش حاصل نمیشود. مثل «لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَهٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا»[۲] اگر در آسمان و زمین، ؟؟؟ خدا باشند، آسمان و زمین باطل و فاسد و نابود میشود. کی فاسد و نابود میشود؛ هیچ وقت. چرا؟ چون شرط که محقق نمیشود. یعنی محال است آدم دو تا الهه الوجوب بیاید، این در بحث قسم دوم.
قسم سوم از ادات شرطی است که نه وجوب است و نه امتناع، بلکه اختیاری. میشود باشد و میشود نباشد. شما اگر دنبالش باشید و شرط را تحسین کنید، مشروط میآید. اگر که دنبال نباشی، شرط را حاصل نکنی، مشروط برایت نمیآید. مثل «إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ»[۳] میفرماید اگر شما میخواهید محبوب خدا بشوید و فکر میکنید که خودت محبّ خدا هستی، اگر فکر میکنی که تو محبّ خدا هستی، آن وقت اگر تبعیت من پیغمبر را کردی، آن وقت میشوی محبوب خدا، یعنی خدا میشود محبّ تو. این شرط را اگر بخواهی، میشود. اگر دنبال نکنی، تبعیت پیغمبر نکنی، نمیشود.
سه دسته ادات شرط هست که یک دستهاش وجودی و حتمیت، یک دستهاش امتناع و ممنوعیّت، یک دستهاش هم اختیار است.
یکی دیگر از ارتباطات دو شکّ کلّی و جزیی است. یک چیزی کلّی است و یک چیزی جزئی است. یک چیزی کلّ است و یک چیزی جزء است. یکی کشفیت؛ یک شیئی کاشف هست، یکی منکشف. یا مُنکَشَف هست، یعنی کاشف هست بر آن چیزی که مثلاً شما وقتی من را میبینید، کاشف میشود برای شما که من با این لباس دیده شدهام؛ آخوند و روحانی هستم. لباس من، کاشفیت از طلبگی من هست، و امثال این چیزها. اینها ارتباطات شکّ هستند.
بعضی وقتها یک چیزی حاکی است و یک چیزی حکایت و احداث است. لذا حکایت میشود از یک واقعهای، آن که حاکی بوده، حکایت میکند و آن که حکایت شده میشود مهجی. یکی مقدمیّت است.
یعنی چیزی از مقدمه به دنبالش ذی المقدمه است. مثلاً هوا ابری بشود و رعد و برق ایجاد بشود، مقدمه است برای بارش باران. سرمای شدید در این حالت میشود باعث این که برف بیاید. اینها مقدمه و ذی المقدمه هستند. یکی صدور یک چیزی هست، صادر میشود. مسلّم هست چیزی که صادر شد، یک وارد شدنی هم دارد. یعنی صادرات یک واردات هم خواهد داشت. این هم ارتباط شریعت است.
فوقیت یک چیز ، وقتی شما این حوض را نگاه میکنید، رویش گلدان چیدهاند. این گلدآنها فوق این حوض هست. لذا این فوقیت ارتباط دارد به سطح مکان برای این حوض و این گلها.
مقدمیّت یک چیز مقدم است و یک چیز محوا است. اینها در بحث طلبگی خیلی طرح و فرع دارد که ما حالا خلاصه میرویم جلو. بحث وصلیّت هست، بحث بست و شرع هست، شارع و مشروع، بحث غایط هست، بحث لازم و ملزوم هست، بحث اجمال و ترسیم هست، ایجاز و تفسیر. یکی از انوار ارتباطات دو تا شیء، بحث ایجاز و تفسیر است. یعنی یک چیزی موجز است و یک چیزی مفسّر است. آن مفسّر جزء آن موجز را ؟؟؟ میکند. آن را روشن میکند و برای ما فهمش بهتر میشود. و مراد آن کسی که آن را ایجاد کرده، مثلاً در قرآن، آن کسی که خالق هست، خداوند تبارک و تعالی متکلّم میشود. آن کسی که مخاطبش هست، ماها هستیم. خیلی از کلمات و الفاظ قرآن را ما نمیدانیم، اینها باید تفسیر بشود، حالا چه کسی این را تفسیر میکند؟ اهلش. قرآن تفسیر میشود یا به خود قرآن، یا به اهل بیت.
وسیلهی تفسیر برای کلمات حضرت باری تعالی، یا خود قرآن هست که بعضی جاها از آیات آمده و روشن کرده و مراد اصلی آن آیه موجز را به تفسیر بیان کرده، یا اهل قرآن که اهل وحی هستند. که آنها حضرت پیامبر اکرم و ائمهی اطهار(ع) هستند. اینها مفسّرین و مدبرین قرآن هستند. لذا آن چه که ارتباط درست میکند بین ایجاز و تفسیر، بین موجز و موجم کلمات قرآن و مشروح بودن آنها، آنها اهل بیت هستند. خود قرآن هست. لذا تفسیرهایی که بیان میشود یا بیانگری از ناحیهی خود قرآن شده است میشود تفسیر قرآن به قرآن. یک وقت نه، تفسیر، تفسیر روایی است، یعنی روایات اهل بیت آمده ذیل آن آیات، و مراد خداوند تبارک و تعالی از آن کلمات مشکل و الفاظ مشکل، آنها را واضح کرده و بیان کرده است که در واقع تمام اینها بیانگر این است که هر آن چه که خداوند مراقب داشته و پیامهایی برای انسانها داشته؛ در قرآن آمده است. در میز کلان زندگیِ بشر، در مادی و معنویاش، در الهی و مادیاش، فرقی نمیکند، تمام اینها را خدا مراداتش را در قرآن بیان فرموده است. لذا ما اگر خواستیم راه درست را طی بکنیم، باید به این قرآن عمل و تدّبر کنیم و بفهمیم، تا بتوانیم به آن چه که خداوند فرموده است، به مراد خداوند برسیم. نمیرسیم به مراد خداوند، الاّ با خود قرآن. و اهل بیت، آنها باید باشند. ما نمیتوانیم. لذا همهی مرادات و مقاصد خداوند، در قرآن بیان شده است، بیان اهل بیت، آنها تفسیر شده است و هر دو در دین مبین اسلام، اینها موضوع هستند. یعنی هیچ وقت این نمیشود در آن تشکیک، چه قرآن و چه اهل بیت. اینها موضوعیت دارند. اما هر آن چه که در این عالم به سوی این دو راه بدهد ما را و راهنمایی بکند، اینها طرحیت دارند. هر چیزی که ما را به قرآن برساند، هر چیزی که ما را به مقاصد و مرادات خداوند برساند که در بیان اهل بیت از قرآن بیان شده، اینها فرعیت دارد و موضوعیت ندارد.
لذا یکی از اعجازهای قرآن در این که قرآن در هر زمانی با آن زمان، سازگاری دارد، همین است. که قرآن به روز باید بیان بشود. به روز باید تفسیر بشود. لذا قرآن همیشه و در هر حالی، بیانگر مقاصد و مرادات خداوند تبارک و تعالی هست. رمزش هم، همین دو چیزی است که عرض کردیم به عنوان ایجاز و موجز بودن کلمات قرآن و متشابهاتی که در عصر و زمآنهای مختلف باید با بیان اهل بیت(ع) آنها بر آن چه که در این دنیا و عالم هست، تنظیم بشود.
این بیانگر این است که ما اعتقاد داریم آن چه که موثر در اجتهاد هست، زمان است. زمان موثر از عناصر مؤثرهی در اجتهاد و به دست آوردن مرادات خداوند تبارک و تعالی از قرآن هست. آن هم در ایام اهل البیت که در زمآنهای مختلف آنها به زمان خودش تفسیر و بیان خواهد شد و هیچ منافاتی هم با زمآنهای قبل نخواهد داشت.
[۱]. سورهی مائده، آیهی ۶٫
[۲]. سورهی انبیاء، آیهی ۲۲٫
[۳]. سورهی آل عمران، آیهی ۳۳
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.