تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۱۳۷ جلسه ۱ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی ۱ جلسه تفسیر آیه صدو سی هفتم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فی شِقاقٍ فَسَیَکْفیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ (۱۳۷) صِبْغَهَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۱۳۷ جلسه ۱
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۱ جلسه تفسیر آیه صدو سی هفتم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فی شِقاقٍ فَسَیَکْفیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ (۱۳۷) صِبْغَهَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ (۱۳۸)
پس اگر آنان هم به آنچه شما به آن ایمان آورده اید، ایمان آورند [که ایمان به قرآن و به پیامبر است] مسلماً هدایت یافته اند، و اگر روى برتابند جز این نیست که در ستیز و دشمنىاند؛ پس به زودى خدا شرّ آنان را [به کشته شدن یا آوارگى از خانه و کاشانه] دفع خواهد کرد؛ و او شنوا و داناست. (۱۳۷) [به یهود و نصارى بگویید:] رنگ خدا را [که اسلام است، انتخاب کنید] و چه کسى رنگش نیکوتر از رنگ خداست؟ و ما فقط پرستش کنندگان اوییم. (۱۳۸)
تفسیر سوره مبارکه بقره – آیه ۱۳۷
آیه ۱۳۷ |یادآورى تفرقه هاى درونى اهل کتاب، به مسلمانان دلگرمى داده
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فی شِقاقٍ فَسَیَکْفیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ (۱۳۷) صِبْغَهَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ (۱۳۸)
پس اگر آنان هم به آنچه شما به آن ایمان آورده اید، ایمان آورند [که ایمان به قرآن و به پیامبر است] مسلماً هدایت یافته اند، و اگر روى برتابند جز این نیست که در ستیز و دشمنىاند؛ پس به زودى خدا شرّ آنان را [به کشته شدن یا آوارگى از خانه و کاشانه] دفع خواهد کرد؛ و او شنوا و داناست. (۱۳۷) [به یهود و نصارى بگویید:] رنگ خدا را [که اسلام است، انتخاب کنید] و چه کسى رنگش نیکوتر از رنگ خداست؟ و ما فقط پرستش کنندگان اوییم. (۱۳۸)
فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِی شِقاقٍ فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ۱
یکی از غلطهای بزرگ و مشهور در کلمات قرآن این است که میگویند بزرگترین کلمه چیست؟ در جواب میگویند «فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ» درحالیکه این عبارت یک جمله است حال اگر آنها را به هم متصل کردهاند، بماند ، شش کلمه هستند که به هم چسبیدهاند به اعتبار اینکه نگارش آنها به این صورت است وگرنه این عبارت کلمه نیست.
نکتهای که در این قسمت از آیه وجود دارد، «وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِی شِقاقٍ فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» اولا اینکه بیانگر حصر است؛ اگر کسی از ایمان آوردن به اسلام، رویگردانی کند ، دو مطلب در اینجا آورده شده که حذف شدهاند، یکی انما و دیگری جمله اسمیه که بر حصر دلالت دارد.
می فرماید :«هُمْ فِی شِقاقٍ» پس بنابراین این جمله اسمیه و «فَإِنَّما» از نظر معانی بیان بر حصر دلالت دارد،«فِی شِقاقٍ» در معاندت هستند و جمله «فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ» ما در قرآن کلمه کفی و کفایت و یک جمله حسبا یا حسبی الله داریم. حسبی الله مربوط به آن جایی است که خداوند تبارک و تعالی یک فردی را به خودی خودش کفایت کند ، برای مثال رزق یا حیات او را کفایت نماید.
کلمه کفی یعنی خداوند فرد را در برابر سایر انسانها کفایت خواهد کرد ، تامین میدهد و به بندهاش میگوید نگران نباش من کفیل هستم ، مانند کودک صغیر یا سفیهی که عقلش به کار او نمیرسد به کفیل نیاز دارد ،لذا کفیل به چه معنایی می باشد ؟ به معنای اینکه فردی مراقبت از این کودک یا سفیه را برعهده دارد تا به او آسیبی نرسد.
پس این کلمه کفایت در برابر مخالفان و معاندان دین است که خداوند انسان را کفایت میکند مانند آیه شریفه «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ ۖ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ» ۲ کلمه «حَسْبِیَ» در این آیه وجود دارد ، کفایت کردن در اینجا از این جهت است که میگوید خداوند پشتیبان من میباشد و به او توکل میکنم.
می فرماید :«وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ» یعنی تمام آن مایملکی که منظور این کلمه میباشند، به خداوند تعلق دارد یعنی هر چه در این عالم است به خداوند تعلق دارد، چرا؟ چون هرچیز که در این عالم خلق شده از جهت عرش خلق شده است.
آن عرش عظیم متعلق به کیست؟ «وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ» از کلمه «رَبُّ» استفاده میکند یعنی کسی که تربیت کرده و ساختار عرش را ایجاد کرده است ، درهرحال کسی که از لحاظ تقریب معقول به محسوس فرمانروایی میکند و مکان و کرسی فرماندهی عالم برا او میباشد، همانا عرش خدا است.
در باب اهل بیت چون کلمه عرش را گفتیم ، میفرمایند که قبر حضرت سیدالشهدا (ع) تکهای از عرش خدا است ، عرش خدا محل ملاقات با خدا میباشد یعنی بالاترین مکان بهشت تا جایی که حتی از بهشت هم بالاتر است.
یکی از بحثهای موجود در این آیه حصر است که باتوجهبه معانی بیان باید استنباط گردد ، درواقع جواب این شرط که «إِنْ تَوَلَّوْا» میباشد، «فَإِنَّما هُمْ فِی شِقاقٍ فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ» جمله اسمیه محصوره آورده که با استفاده از «إِنَّما» ، ایجاد حصر نموده است.
خداوند متعال می فرماید:«فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ» یعنی خداوند آن مومنین را و شما ای پیامبر را نسبت به اهل کتاب کفایت و ایمنی میدهد ، به نحوی که در لیله المبیت، اباذر یا ابابکر حضرت را در (به قول ما اصفهانیها) پارچهای یا گونی به دوش گرفتند.
پس حصر و کفایت را در اینجا متوجه شدیم که خداوند درباره پیامبر میفرماید خداوند تو را کفایت میکند، به دوش ابابکر یا اباذر قرار میگیری درحالیکه از میان دشمنان عبور میکنی که از او میپرسند: جناب اباذر چه چیزی بر دوش خود گرفتهای؟ در حالی که همه افراد اطراف خانه پیامبر را محاصره کرده بودند.
بعد از رد شدن از میان جمعیت افراد گمان میکنند که وی حقیقت را میگفته به همین علت از کلمه ابابکر صدیق استفاده میکردهاند ، این همان کفایت خدا میباشد «فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ» یا زمانی که در سوره مائده از کلمه «بَلِّغْ»۳ استفاده میکند میفرماید که نترس ، ما تو را از مردم مصونیت میدهیم بنابراین نترس!
پس عبارت «فَسَیَکْفِیکَ» یعنی تو را در برابر دشمنان مصونیت خواهیم داد ،بعد از اینکه به غار رفت خداوند همچنان او را کفایت کرد. افراد به پشت غار آمدند اما وجود یک تار عنکبوت مانع ورود آنها شد ، شما تصور کنید سیم خاردار فایدهای نخواهد داشت اما یک تار عنکبوت که میفرماید «إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ» ۴ سستترین لانهها، خانه عنکبوت است ، با یک حرکت شمشیر میتوانستند وارد شوند و ماجرا به اتمام رسیده بود اما خداوند با همین تار عنکبوت کفایت میکند تا دشمن وارد غار نشود.
در آخر آیه خداوند متعال می فرماید :«وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» سمیع یعنی شنوایی که علم و آگاهی نیز دارد نه اینکه یک شنوای جاهل باشد که اگر حرفی به او گفتند، آشفته شود؛ خود او آگاه است. بر همه چیز آگاهی داشته و هر چیزی را میشنود؛ پس بنابراین خدا کفایت میکند ، الله هم مرفوع به فاعلیت برای یکفی میباشد لذا «فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ» یعنی خداوند تو را از دشمنان و مخالفانت کفایت میکند که اگر آنها اعراض کردند، در واقع در عناد با تو هستند.
بحث اهتدا را دیروز عرض کردیم و درباره وعده نصرت به پیامبر نیز سخنانی را گفتیم و همچنین «وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» را عرض کردیم یعنی دانای آگاه ، دانایی که آگاه است و همه گفتارها را میشنود.
در ادامه خداوند متعال میفرماید: «صِبْغَهَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ»۵ این «صِبْغَهَ اللَّهِ» یعنی رنگآمیزی الهی چون صبغه معنای رنگآمیزی و رنگارنگ بودن میباشد و در اینجا به الله اضافه شده است یعنی رنگآمیزی حضرت حق «وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ» یعنی کیست که از جهت رنگآمیزی، خوشنگارتر و زیباتر از خدا باشد.
می فرماید :«وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ» اگر چنین کسی باشد، هر آینه همه ما بنده او میشویم و او را میپرستیم ، اگر کسی بهتر از صبغه خدا باشد، ما او را میپرستیم اگر فرد بهتر از او داری، منظور ظاهر میباشد ، در ظاهر هم کل این عالم تجلی حضرت حق است .
اگر یک فرعون بگوید من خدا هستم آیا این معنا دارد که به سمت و سوی او برویم؟ لذا «صِبْغَهَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ» که صبغه به معنای رنگ زدن و صبّاغ به معنای رنگرز یعنی کسی که بسیار رنگ میزند که از انواع و اقسام رنگهای ظاهری به رنگهای باطنی برسد، از جهت ایمان، اعتقاد و اخلاق همه این بحثها را شامل میشود.
مرحوم طیب اصفهانی میفرماید : این کلمه صبغه و صباغ و امثال اینها عباراتی هستند که «موضوع للمعان العامه»، اینها شامل الفاظ عام میشوند ،زمانی که اینگونه بیان میکنیم یعنی شامل همه موارد این موضوع میشود مانند الفاظی که «موضوع للمعان العامه» هستند ،کلمات والفاظی که برای کاربرد عموم وضع شدهاند مانند کلمه شی.
گفته میشود فلانی رنگ کفر و رنگ ایمان به خود گرفته و امثال اینها که محاوره آن منظور است ، مراد از کلمه صبغه همان ایمان به اوامر حضرت حق میباشد ، اگر اضافه به فاعل شده باشد یعنی پروردگار عالم رنگ ایمان را به مومنین زده یا برای آنها انتخاب کرده است. «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ» ۶ .
منابع
۱_ سوره بقره آیه ۱۳۷
۲_ سوره توبه آیه ۱۲۹
۳_سوره مائده آیه ۶۷
۴_ سوره عنکبوت آیه ۴۱
۵_ سوره بقره آیه ۱۳۸
۶_ سوره آل عمران آیه ۱۹
بازدیدها: 44
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.