تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۱۳۰ جلسه ۱ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی ۱ جلسه تفسیر آیه صدو سی ام بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَهً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهیمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَ الْعاکِفینَ وَ الرُّکَّعِ […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۱۳۰ جلسه ۱
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۱ جلسه تفسیر آیه صدو سی ام
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَهً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهیمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَ الْعاکِفینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ (۱۲۵) وَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ قالَ وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلیلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلى عَذابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ (۱۲۶) وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ (۱۲۷) رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّهً مُسْلِمَهً لَکَ وَ أَرِنا مَناسِکَنا وَ تُبْ عَلَیْنا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ (۱۲۸) رَبَّنا وَ ابْعَثْ فیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ (۱۲۹)
و [یاد کنید] هنگامى که ما این خانه [کعبه] را براى همه مردم محل گردهمایى و جاى امن وامان قرار دادیم، و [فرمان دادیم:] از مقام ابراهیم جایگاهى براى نماز انتخاب کنید. و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که: خانهام را براى طواف کنندگان و اعتکافکنندگان و رکوع کنندگان وسجدهگذاران [از هر آلودگى ظاهرى و باطنى] پاکیزه کنید. (۱۲۵) و [یاد کنید] آن گاه که ابراهیم گفت: پروردگارا! این [مکان] را شهرى امن قرار ده و اهلش را آنان که به خدا و روز قیامت ایمان آوردهاند از هر نوع میوه و محصول روزى بخش. خدا فرمود: [دعایت را درباره مؤمنان اجابت کردم، ولى] هر که کفر ورزد بهره اندکى به او خواهم داد، سپس او را به عذاب آتش مىکشانم و آن بد بازگشت گاهى است. (۱۲۶) و [یاد کنید] زمانى که ابراهیم و اسماعیل پایههاى خانه کعبه را بالا مىبردند [و به پیشگاه حق مىگفتند:] پروردگارا! [این عمل را] از ما بپذیر که تو شنوا و دانایى، (۱۲۷) پروردگارا! ما را تسلیم فرمان خود قرار ده! و از دودمان ما، امتى که تسلیم فرمانت باشند، به وجود آور! و طرز عبادتمان را به ما نشان ده و توبه ما را بپذیر، که تو توبهپذیر و مهربانى! (۱۲۸) پروردگارا! در میان آنها پیامبرى از خودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند، و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد، و پاکیزه کند؛ زیرا تو توانا و حکیمى (و بر این کار، قادرى)!» (۱۲۹)
تفسیر سوره مبارکه بقره – آیه ۱۳۰
آیه ۱۳۰ بقره | ویژگى هاى ابراهیم (ع) و معیار بودن مکتب او و سبک سرى مخالفانش
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَهً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهیمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَ الْعاکِفینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ (۱۲۵) وَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ قالَ وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلیلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلى عَذابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ (۱۲۶) وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ (۱۲۷) رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّهً مُسْلِمَهً لَکَ وَ أَرِنا مَناسِکَنا وَ تُبْ عَلَیْنا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ (۱۲۸) رَبَّنا وَ ابْعَثْ فیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ (۱۲۹)
و [یاد کنید] هنگامى که ما این خانه [کعبه] را براى همه مردم محل گردهمایى و جاى امن وامان قرار دادیم، و [فرمان دادیم:] از مقام ابراهیم جایگاهى براى نماز انتخاب کنید. و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که: خانهام را براى طواف کنندگان و اعتکافکنندگان و رکوع کنندگان وسجدهگذاران [از هر آلودگى ظاهرى و باطنى] پاکیزه کنید. (۱۲۵) و [یاد کنید] آن گاه که ابراهیم گفت: پروردگارا! این [مکان] را شهرى امن قرار ده و اهلش را آنان که به خدا و روز قیامت ایمان آوردهاند از هر نوع میوه و محصول روزى بخش. خدا فرمود: [دعایت را درباره مؤمنان اجابت کردم، ولى] هر که کفر ورزد بهره اندکى به او خواهم داد، سپس او را به عذاب آتش مىکشانم و آن بد بازگشت گاهى است. (۱۲۶) و [یاد کنید] زمانى که ابراهیم و اسماعیل پایههاى خانه کعبه را بالا مىبردند [و به پیشگاه حق مىگفتند:] پروردگارا! [این عمل را] از ما بپذیر که تو شنوا و دانایى، (۱۲۷) پروردگارا! ما را تسلیم فرمان خود قرار ده! و از دودمان ما، امتى که تسلیم فرمانت باشند، به وجود آور! و طرز عبادتمان را به ما نشان ده و توبه ما را بپذیر، که تو توبهپذیر و مهربانى! (۱۲۸) پروردگارا! در میان آنها پیامبرى از خودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند، و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد، و پاکیزه کند؛ زیرا تو توانا و حکیمى (و بر این کار، قادرى)!» (۱۲۹)
«وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّهِ إِبْراهِیمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ»۱
گفتیم که سفیه بر دو نوع است یکی سفیه وجودی میباشد که سفاهت در وجود او می باشد و او از این لحاظ از یک سری احکام خاص برخوردار است؛ برای مثال در انجام معاملات باید شخص دیگری این کار را برای او انجام دهد چون خودش به دلیل سفیه بودن توانایی انجام این کار را ندارد.
بطور کلی و اجمالی سفیه با مجنون متفاوت است مثلا در باب احکام اگر سفیه در برخی معاملات کاری انجام داد، باطل نیست، اگر کاری کرد که باعث ضرر کسی شد، ضمانتی وجود خواهد داشت.
اگر مجنون کار خاصی انجام دهد تکلیفی بر او نیست؛ البته در جزئیات آن تفصیل و بحث زیادی وجود دارد، اما به صورت کلی اگر کسی سفیه باشد احکامی دارد و اگر قاصر باشد حکم خاص خود را خواهد داشت ، در اینجا منظور آنها نیستند و به سفیهانی که احکام خاص دارند اشاره نمیکند ، بلکه این فردی است که وانمود به سفاهت میکند چون اینجا مفعول به «نَفْسَهُ» است«إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ»یعنی کسی از مله ابراهیم دوری میجوید که وانمود به سفاهت کند.
همانطور که گفتیم و چندین بار هم ذکر کردیم چنین فردی مانند کسی است که خودش را به خواب زده باشد ، در اینجا معنا بهگونهای است که یعنی فرد خودش را فریب دهد و کسی که علیه خودش خدعه بکند یا خودش را فریب دهد از مله ابراهیم دور میشود.
اینجا از استفهام انکاری استفاده میشود و حکم نفی پیدا میکند چرا که در آیه، کلمه «الا» به کار برده شده است اینکه به کسانی خودشان را از مله ابراهیم دور میکنند، منحصر کرده فقط چه کسانی هستند؟ کسانی که خودشان را فریب دهند، حقایق بر آنها روشن باشد همه را بپوشانند.
بحث بعدی در این آیه که باید بیشتر مورد توجه قرار بگیرد، بخش«لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ» میباشد که کلمه «اصْطَفَیْناهُ» که از کلمه «صفوه»گرفته شده، یعنی چیزی که از چیز دیگری گرفته میشود ،
تعبیری که از کل مطالب مرحوم علامه طباطبایی و مرحوم طیب اصفهانی، در ذیل این کلمه آوردند، بنده بدین گونه یادداشت کردم که چکیده و خالص هر چیزی که منطبق بر خلوص عبودیت باشد، مخلص عبودیت و آنچه که از بندگی برمیآید و آن بتواند بر بندگی منطبق شود که دو چیز را در آن تعبیر میکنیم: یکی تسلیم صرف و دیگری رضای به مقدرات حضرت حق.
اگر تسلیم صرف و رضای به مقدرات الهی وجود داشته باشد ، اینجا مصداق «اصْطَفَیْناهُ» میشود که خداوند میفرماید «لقد»، دو تاکید استفاده کرده یکی لام تاکید و دیگری قد تحقیقیه ،«اصْطَفَیْناهُ فِی الدُّنْیا»ما در دنیا او را برمی گزینیم یعنی او را از همه ناخالصیهایی که در این عالم است و انسانهای بدطینت، پیامبر برانگیخته میشود و خداوند او را اصطفی میکند یا مثلا حضرت ابراهیم به همین صورت است که تعبیرات قرآنی را ما تاویل میکنیم که پدرش مشرک نبوده و عموی او مشرک بوده.
یعنی برای اصطفی کردن یک فرد باید دید که نسب وی چه کسانی بودند اما حضرت ابراهیم میان چنین افرادی برانگیخته میشود و از ناخالصیهایی که در اطراف او بوده برگزیده میگردد ، به طوری که خلوص عبودیت در وجود او قرار میگیرد.
قومی که ما درباره آن متذکر میشویم کسانی هستند که فرهنگ آنها به حدی منحط میشود که دختران خود را زنده به گور میکنند یعنی عاطفه، دوستی و مهر در زندگی این افراد نقشی ندارد که این نکته بسیار بدی است ، بدترین وضعیت جامعه این است که فرهنگی بر آن حاکم شود که آنها بیایند دلبند خودشان را بکشند.
یک نفر از اصحاب پیامبر بوده که در ذهن من مانده اما هم اکنون نمیتوانم سند آن را بازگو کنم که او بسیار گریه میکرد و پیامبر علت را جویا شدند ، در جواب میگوید که من فرزندم را زنده به گور کردم که بسیار به من سخت گذشت ، پیامبر کیفیت ماجرا را سوال میکنند او در پاسخ میگوید که به مسافرت رفته بودم ؛ سفرهای زمان گذشته مانند اکنون نبود که فرد به سرعت رفت و آمد می کرد، اگر کسی به مدت یک، سه یا ۶ ماه به مسافرت میرفته دسترسی به او وجود نداشت تا بازگردد ، پدربزرگ من میگفت که در دوره سربازی اجباری رضاخان، بعد از بردن من دو سال گذشت تا بازگردم.
زمانی که از سفر بازگشتم به همسرم گفتم فرزندی که در حمل داشتی چه شد؟ گفت که بچه دختر بود پس ما او را کشتیم و دفن کردیم ، از طرفی مادر فرزند با همسایه تبانی کرده بودند که بچه زنده به گور نشود ، پدر چه زمانی از سفر بازگشته؟ در ذهنم هست که ۱۳ سال طول کشیده بود. پس به من گفتند که این دختر تو می باشد که رشید و بالغ و آماده ازدواج شده اما من صبر نداشتم و تعصب جاهلیت من به حدی بود که او را با بیل و کلنگ به بیابان بردم.
زمانی که دخترم را در قبر گذاشتم درحالیکه خسته بودم و کار میکردم، پیشانی من مملو از عرق و گردوخاک شده بود، دخترم صورتم را پاک میکرد اما من به او رحم نکردم تا حدی بر او خاک ریختم که روی او پوشیده شد و دخترم زنده به گور گردید؛ این موضوع بسیار بر من سخت گذشت.
زمان پیامبر ما چنین وضعیتی بوده و ایشان در همین جامعه برانگیخته میشود ، لذا اصطفی و بحث صفوه که در اینجا وجود دارد، نکتهای است که ما باید با دقت در آن ملاحظه کنیم ، زمان پیامبر یا حضرت ابراهیم چه وضعیتی بوده که همه به دنبال بت پرستی بودند یا کسانی که بتها را لایق تر از خدا میدانستند و آنها را میپرستیدند.
در گذشته یک سری مشکلات وجود داشته که مزاحم انسانیت بوده است؛ در زمان پیامبر یک نمونه مشکل برای ما روایت شده که همان زنده به گور کردن دختران است ، اما کارهای دیگری هم بوده که در تاریخ ثبت نشده است یا یک مقدار قباحت داشته که بیان آن میسر نبوده ،اما برای بیان کامل جهالت آنها همین داستان کافی است که آنها به دختر ۱۳ ساله رحم نمیکنند به صورتی که پدرش او را زنده زنده دفن کند.
در آن اوضاع و زمانه، برگزیدن شخصی به نام محمد امین صلوات الله به صورتی که خالصیت و پاکی درون او ایجاد گردد؛ به طوری که تولد دختر را ننگ میدانستند، پیامبر در زمان تولد حضرت زهرا (س) و بعد از دیدار کردن با ایشان بر روی دو زانو دست دخترشان میبوسیدهاند.
افراد قبیله قریش بر اساس عقاید متعصبانه و جاهلانه خود به پیامبر میگفتند که نسل تو منقطع میشود ولی میبینیم که منقطع نشده و همان کوثری که در قرآن آمده واقعا حقیقت دارد ،برخی از افراد که در اطرافم هستند و آنها را میشناسم میبینم در همه آنها یک ریشه از سیادت وجود دارد برای مثال مادر بزرگ مادرم از سادات بوده ، وقتی عمیقا به مسئله شیعه نگاه کنیم میبینیم در همه یک ریشه سیادت وجود دارد ،کسانی که سادات نیستند نیز شاید به سادات محرم باشند.
کوثر یعنی اینکه در تمام شهرهای ایران یا حتی افغانستان سادات زندگی میکنند ، البته همان سادات افغانستان نیز زمانی در ایران بودهاند ،این کلمه اصطفی و ذکر آن در لام تاکیدیه و قد تحقیقیه این برگزیدهای است که خالص و پاکیزهای از هر چیزی را بدین گونه تعبیر میکنند .
حالا خالص انسانیت و پاکیزگی بندگی در حضرت رسول اکرم میفرمایند آن هم از میان انسانهای جاهل آن زمان که شامل حضرت ابراهیم و رسول اکرم میشده است و آن هم برگرفته از موجوداتی بودند که پستترین انسانها در طول تاریخ بودند اما چنین انسانهایی وارسته هستند و از لحاظ بندگی مقاماتی دارند که خالص بوده و از لحاظ اعتقاد و اخلاق بهترینهای عالم هستند.
درباره حضرت رسول فرمودند:«لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ»۲ با کلمه «لکم» بیان شده یعنی برای شما و به سود شما است، الگوگیری که شما از پیامبر داشته باشید به نفع شما می باشد ، هیچ شائبهای و هیچ چیزی که اشمئزاز داشته باشد در وجود پیامبر اکرم و حضرت ابراهیم نبوده و نیست و لذا برای آن از کلمه «اصْطَفَیْناهُ» استفاده شده است.
بعد میفرماید:«إِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ»که مقام سوم را در این آیه بیان میفرماید و بحث صالح را بیان میکند که در روز قیامت تو از کسانی هستی که کارهای شایسته انسانیت انجام میدادی؛ این معنای صالح است یعنی درواقع صالح یک صفت شخصی میباشد ، این کلمه به معنای کسی است که صلاحیت و شایستگی فیوضات الهی را برای خود ایجاد کرده باشد.
کلمه صالح در برابر فاسق قرار میگیرد ، فاسق به معنای این است که در اعراب، زمانی که تخمی را زیر پرندهای میگذارند تا جوجه شود، به آن «فَسَقَ» گفته میشود ،فسق یعنی شکسته شده و از شکل اولیه خود خارج گردیده است ،لذا تخم بوده و تبدیل به جوجه شده است ،اینکه در تعبیرات قرآنی از کلمه فاسق استفاده میکنند، یعنی فرد از حالت انسانی خود خارج گردیده است.
در روایت، حضرت رسول اکرم میفرماید که در روز قیامت به شکل آدمی خود و به همان گونه که متولد شدید، وارد می شوید و از لحاظ شفاعت بر موارد دیگر شما را من انجام خواهم داد یعنی ما باید در این دنیا کاری انجام دهیم که فسق بر ما نباشد و از شکل و وجود انسانی خودمان خارج نشویم.
در این صورت صالح به کسی گفته میشود که شایستگی و صلاحیت فیوضات الهی را برای خودش صادر میکند و نعم غیرمتناهی و غیر درجاتی خود را در برابر خدا افزایش میدهد درنتیجه رحمتهای خاص حق روزبهروز بر فرد ادامه پیدا میکند.
نیت و عملی که از فرد صالح سر میزند منجر به وقوع رحمتها خواهد شد البته منظور ما از عمل فقط چیزی که از جوارح مانند دست، گوش یا چشم سر بزند نیست، بلکه شامل نیات هم میشود ،همه نیات او درون او نیز عالی هستند ، لذا اینگونه است که آنجا اصطفی و مصطفی شد و در اینجا هم فرمودند که«إِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ»۳
البته در آیات دیگری نیز داریم که«رَبِّ هَبْ لِی حُکْمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ.»۴از خداوند درخواست کنیم که ما را به صالحین ملحق کند ، جمله «لَمِنَ الصَّالِحِینَ» یعنی در دنیا که مصطفی می باشد و در آخرت نیز صالح خواهد بود و از کسانی هستند که در دنیا اینگونه عمل کردند اما اینها باید باشند چرا که اگر در دنیا مصطفی نباشیم در آخرت نیز صالح نخواهیم بود.
آنچه که مسلم است این است که کلمه صالح هم برگرفته از اصطفای دنباله آن است که مقام اولی و بندگی و عبودیت را حضرت ابراهیم علیه السلام در وجود خودش و مانند ایشان نبی مکرم، ایجاد شد، بعد مقام پیدا میکند که به اصطفی برسد و مصطفی میشود ،وقتی مصطفی شد،«إِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ»۵ ،جمله «انه» تاکید و تحقیق و باز لام تاکید و من الصالحین نیز به دنبال آن آورده شده ، انشاءالله که بتوانیم در این ایام خصوصا ایام شعبانیه، یک مقدار به حداقلهایی که میتوانیم انجام دهیم نزدیک شویم و بتوانیم در جلگه علما و صلحا قرار بگیریم.
۱_ سوره بقره آیه ۱۳۰
۲_ سوره احزاب آیه ۲۱
۳_ سوره بقره آیه ۱۳۰
۴_ سوره شعرا آیه ۸۳
۵_سوره بقره آیه ۱۳۰
بازدیدها: 18
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.