۞ امام علی (ع) می فرماید:
امام صادق عليه السلام فرمود: مسلمان برادر مسلمان اسـت بـه او ظلم نمى كند و وی را خوار نمى سازد و غیبت وی را نمى كند و وی را فریب نمى دهد و محروم نمى كند. ‌وسائل الشيعه 8: 597 ‌

موقعیت شما : صفحه اصلی » تفسیر آیات 22 تا 30
  • شناسه : 3271
  • 10 آوریل 2022 - 12:18
  • 110 بازدید
  • ارسال توسط :
  • نویسنده : تفسیر رضوان
  • منبع : حوزه علمیه اصفهان
آیه ۲۳ | شکّ در نزول و مبارز طلبی | جلسه ۹
آیه ۲۳ | شکّ در نزول و مبارز طلبی | جلسه 9

آیه ۲۳ | شکّ در نزول و مبارز طلبی | جلسه ۹

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۳ جلسه ۹ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی ۱۲ جلسه تفسیر آیه بیست و سوّم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏ وَ إِنْ کُنْتُمْ فی‏ رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ (۲۳) به نام خداوند بخشنده بخشایشگر […]

...فهرست مطالب

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۳ جلسه ۹

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی

۱۲ جلسه تفسیر آیه بیست و سوّم

http://bayanbox.ir/view/7348000871258179768/hadith-line.png

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

وَ إِنْ کُنْتُمْ فی‏ رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ (۲۳)

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

و اگر درباره کتابى که ما بر بنده خودمان (پیامبر) فرو فرستاده‏ایم شک و تردیدى دارید (لااقلّ) یک سوره، همانند آن بیاورید و شاهدان خود را غیر از خدا، براى این کار دعوت کنید اگر راست مى‏گویید (یعنى اگر شما به تنهایى قدرت معارضه ندارید از همکاران خویش نیز در این امر کمک بگیرید).

http://bayanbox.ir/view/5122040553263843431/poster4.jpg


تفسیر سوره مبارکه بقره – آیه ۲۳

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی

http://bayanbox.ir/view/7348000871258179768/hadith-line.png

«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

وَ إِنْ کُنْتُمْ فی‏ رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ (۲۳)  فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتی‏ وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَهُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ»

موضوع بحث: حقیقت اعجاز قرآن

وَ إِنْ کُنْتُمْ فی‏ رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ (۲۳)  فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتی‏ وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَهُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ» [۱].

در ذیل این دو آیه‌ی مبارکه بحث اعجاز قرآن، معجزه بودن قرآن و این‌که قرآن آیه‌ی معجزه است را بیان کردیم تا رسیدیم به آن‌جایی که مرحوم علّامه‌ی طباطبایی مفصّلاً حقیقت معنای معجزه را در هفت فصل به بیان قرآن بیان می‌کند:

هفت فصل در حقیقت معنای معجزه

۱) پذیرفته شدن قانون علیّت توسّط قرآن

در گذشته به طور خلاصه سه مورد از آن‌ها را (حقیقت معجزه را) عرض کردیم که قرآن قانون علیّت عمومی را می‌پذیرد.

۲) پذیرفته شدن وجود حوادث خارق العاده توسّط قرآن

دومین مورد این است که قرآن می‌پذیرد حوادث خارق العاده وجود دارد و قبول دارد. آیات آن را هم عرض کردیم.

۳) نسبت دادن علل مادی به خداوند در قرآن

سومین مورد آن این است که قرآن در عین این‌که حوادث مادی را به علل مادی نسبت می‌دهد، به خدا نسبت می‌دهد.

۴) پذیرش تأثیر نفوس انبیاء بر معجزه در قرآن

 چهارمین فصل در بیان حقیقت اعجاز قرآن این است که قرآن کریم برای نفوس انبیاء تأثیری در معجزات قائل است.

۵) نسبت دادن معجزات به خداوند در هنگام تأثیر نفوس انبیاء

پنجمین مورد این است که قرآن کریم همان‌طور که معجزات را به نفوس انبیاء نسبت می‌دهد، به خدا نسبت می‌دهد.

۶) نسبت دادن معجزه به سبب مغلوب ناپذیر

ششمین مورد هم این است که قرآن معجزه را به سببی نسبت می‌دهد که هرگز مغلوب نمی‌شود. نمی‌تواند مانع بر او ایجاد بشود.

۷) معجزات برهان انبیاء

 هفتمین مورد هم این است که قرآن کریم هر معجزه‌ای که انبیاء آوردند، را برهان برای انبیاء و حقّانیّت انبیاء بیان فرموده است و همچنین دلیل عامّه‌ی آن را هم قبول دارد. این هفت فصل برای بیان اعجاز قرآن است. سه مورد آن را توضیح دادیم.

تصریح قرآن بر انجام معجزات به اذن خدا

امّا چهارمین مورد از آن که فرمود: «القُرآنُ یُثبتُ تَأثیراً فِی نُفوسِ الأنبیاء فِی الخوارق»[۱]یعنی قرآن آنچه خارق العاده است را تثبیت و اثبات می‌کند که در نفوس انبیاء مؤثّر خواهد بود. در سوره‌ی مبارکه‌ی مؤمن، یفرماید: «وَ ما کانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَهٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ»[۲] اوّلاً که هیچ چیزی را نمی‌شود بدون اذن خدا آورد. هر چه است باید به اذن خدا باشد، پیغمبر است، خوب پیغمبر باشد. یعنی هر آنچه که پیغمبر هم می‌آورد، به اذن الله است. آنچه هم که ملائکه و فرشتگان هم عمل می‌کنند به اذن الله است. درست است آنچه در این عالم هم رخ می‌دهد اسباب و علل دارند امّا اسباب و علل آن «مِنَ الله» است.

انجام سحر به اذن الهی

سحر هم همین‌طور است. حتّی اگر کسی سحر هم کرد، این هم نحوی به اذن الله است. این‌طور نیست که بدون اذن خدا باشد. مثل کرامات است، منتها آن به نحو خود است و این به نحو خود است. مبدأ همه‌ی آنچه که در این عالم وجود دارد برای خدا است. «أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ»[۳].

-‌ در سوره‌ی قدر می‌فرماید: «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ وَ الرُّوحُ فیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ»[۴].

-‌ آن‌جا هم «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ» را می‌فرمایند: «بِإِذْنِ رَبِّهِمْ».

اذن الهی در انجام تمام اعمال و حرکات پیامبر

قرآن در این‌جا می‌فرماید: «وَ ما کانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَهٍ»[۵] پیامبر هیچ آیه‌ای را برای شما نمی‌آورد «إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذا جاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِیَ بِالْحَقِّ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْمُبْطِلُونَ» هر چه که به اذن خدا آمد، هر چیزی را که خدا خواست، ‏«قُضِیَ بِالْحَقِّ» قضاوت به حق است، حکم به حق می‌شود و هر کسی که درباره‌ی آن قبول نداشته باشد، خود او ضرر و زیان می‌کند.

تصریح قرآن بر استفاده‌ی کفّار از سحر و حرام بودن آن

در سوره‌ی مبارکه‌ی بقره می‌فرماید: «وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطینُ عَلى‏ مُلْکِ سُلَیْمانَ »[۶] می‌فرماید: تبعیّت بکنید آنچه که تلاوت… «وَ اتَّبَعُوا» در حالی که باید تبعیّت بکنید آنچه که از طرف شیاطین تلاوت می‌شود «عَلى‏ مُلْکِ سُلَیْمانَ وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ وَ لکِنَّ الشَّیاطینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ» این‌جا بحث سحر را هم مطرح می‌کند که در خود سحر هم یک نحوه‌ای از اذن الله وجود دارد. گرچه برای آدم‌های باطل است که آن‌ها هم می‌آورند و گرچه که حرام است که آن را انجام بدهیم و گرچه کفّار می‌آیند سحر را «یُعَلِّمُونَ النَّاسَ».

نقش اذن الهی در ضرر رساندن سحر به انسان

 «وَ ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولا» تا آن‌ها نگفتند، این‌ها نفهمیدند. «إِنَّما نَحْنُ فِتْنَهٌ» مواظب باشید خود این یک وسیله‌ی آزمایش است. «فَلا تَکْفُرْ» پس مواظب باشید کفر نورزید. «فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ» آن‌ها کاری می‌کردند که بین زن و شوهرها را به هم می‌زدند. «وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ» و نمی‌توانستند به کسی ضرر بزنند، الّا به اذن خدا.

به اذن الله بودن هدایت تکوینی

یک سری اعمالی است که  آثار وضعی بر آن‌ها وجود دارد. مثل همان هدایت تکوینی که خداوند تبارک و تعالی در نهان هر شیئی قرار داده است امّا همان هم به اذن الله است.

تصریح قرآن بر وجود سحر

(مرحوم علّامه) می‌فرمایند: «وَ الآیَهُ کَما أنَّها تَصدُقُ صِحهِ السِّحر فِی الجُمله» در این آیه فی الجمله نسبت به این‌که آیا سحر وجود دارد یا ندارد صحّت گذاشته است. نه این‌که سحر وجود ندارد، سحر هم وجود دارد. گرچه کارهایی که ساحر و سحره انجام می‌دهند، حرام است امّا سحر فی الجمله حقیقت دارد. کسی بگوید: من قبول ندارم، می‌خواهید قبول داشته باشید یا نداشته باشید. قرآن دارد تصدیق می‌کند که سحر هم وجود دارد.

مقابله‌ی خداوند به سِحر سَحَرِه

 چون شیاطین و سحره یک سری اسباب و عللی را ایجاد می‌کنند که یک چیزی ظهور و بروز دارد. مثل همان سحره‌ی موسی که آمدند و ریسمان‌ها را روی زمین ریختند، به صورت مار و افعی درآمد. خدا با آن‌ها مقابله کرد. حضرت موسی (علی نبیّنا و آله و علیه السّلام) مأمور شد که عصای خود را رها بکند. عصا را رها کرد، همه‌ی آن‌ها را بلعید. همه‌ی آنچه که سحره‌ی فرعون جمع کرده بودند و علم‌های خود را به هم داده بودند، توانسته بودند یک عملی را انجام بدهند که موسی را شگفت زده بکنند، را بلعید. لذا هیچ چیز دیگری برای آن‌ها باقی نگذاشت. به نحوی که همه‌ی سحره گفتند: همه‌ی ما به پروردگار موسی ایمان آوردیم.

-‌ کار سحره به چشم مردم این‌طور آمد.

– شما می‌خواهید بگویید: آن‌ها می‌آیند شعبده بازی می‌کنند. نه سحر، غیر شعبده است.

-‌ آیه فرموده است به چشم مردم این‌طور آمد.

– بله. آن‌ها کاری کردند که به چشم مردم ریسمان‌ها و طناب مار و اژدها شدند.

– مار واقعی شدند؟

انجام معجزه‌ی حضرت موسی

در برابر ساحران به اذن الهی

– نه مار واقعی نشدند. امّا فی الجمله این‌ها وقتی کاری را کردند، چیزی را منصه‌ی ظهور گذاشتند. پس سحر حقیقتی دارد، قرآن هم همین را می‌فرماید. اگر نداشت، نمی‌گفت. قرآن هر چه می‌گوید، مسلّم وجود دارد. سحر آن‌ها انجام شد امّا مافوق سحر را حضرت موسی و عصای حضرت موسی انجام داد که به اذن خداوند بود.

علّت تفاوت اسباب معجزه و سحر

همه‌ی آنچه که در این عالم وجود دارد، اسباب دارد. منتها بین اسباب چیزی که به عنوان معجزه و چیزی که به عنوان سحر و بقیه‌ی مسائل عالم طبیعت عالم وجود دارد این است: کسی نمی‌تواند جلوی آنچه که سبب معجزه می‌شود را بگیرد. معجزه به نحوی است که سبب آن تخلّف‌پذیر نیست. مانعی در ایجاد آن نخواهد توانست آن را برگرداند. معجزه این است.

عَجز همگان در ممانعت از انجام معجزه‌ی الهی

 اعجازی که ما در قرآن داریم همین است. اصلاً کلمه‌ی اعجاز و عجز را در این‌جا آوردیم یعنی همین. یعنی طرف مقابل به عجز درمی‌آید. نمی‌تواند کاری در قبال آن  بکند. همه‌ی آنچه که در برابر معجزه قرار می‌گیرند، عاجز هستند، نمی‌توانند آن را برگردانند، نمی‌توانند مانع آن  بشوند.

توانایی بر جلوگیری از انجام سحر

 امّا می‌توانند مانع از سحر بشوند، می‌شود جلوی اسباب آنچه که در طبیعت است را گرفت، مانع ایجاد کرد. گرچه مقتضی آن است امّا وقتی مانع موجود باشد، آن مقتضی بلا اثر می‌شود. همیشه اثر مقتضی متوقّف بر عدم مانع است. اگر مانع موجود شد، آن مقتضی هیچ اثری را نمی‌تواند انجام بدهد. آنچه که ارتباط آن‌ها به اقتضا باشد.

تخلّف ناپذیر بودن موجود شدن علّت در معجزه

حتّی علل هم همین‌طور است. علل در صورتی که علّت خواست موجود بشود که معلول آن به دنبال آن باشد، اگر در بحث معجزه باشد، تخلّف ناپذیر است، یعنی صد درصد واقع می‌شود. امّا اگر غیر از این بود، ممکن است خود علّت نتواند موجود بشود. اگر علّت نتوانست موجود بشود، مسلّم معلول هم نمی‌تواند بیاید.

علّت اذن الهی برای انجام سحر ساحر

اگر ما علّت اعجاز را اراده‌ی حق بدانیم، هیچ چیزی نمی‌تواند مانع اراده‌ی حق بر آن بشود. لذا این‌جا می‌فرمایند: «کَما أنَّها تُصدقُ صِحَّهَ السِّحر فِی الجُملهَ کَذلک تَدُّلُ عَلى أنَّ السِّحر أیضاً کَالمُعجزهَ فِی کُونِهِ عَن مَبدإ نَفسانیٍ فِی السَّاحر»[۷] بالاخره یک چیزی در این ساحر وجود دارد، ریاضتی کشیده است، یک کاری کرده است که می‌تواند این سحر را انجام بدهد. چون در خود یک اقتضایی درست کرده است، یک مقتضی درست کرده است این کأنّه مکان اذن را درست کرده است، لذا خدا به او اذن می‌دهد که سحر او هم حقیقت پیدا بکند.

سه نوع دلیل برای انجام عمل خارق العاده

بعد می‌فرماید: «وَ بِالجملهَ جَمیعُ الأمورِ الخَارقهُ لِلعَادهَ سَواءٌ سُمیَّت مُعجزهً أو سَحراً» می‌فرماید: آنچه خارق العاده است، دو چیز است. آنچه که خارق العاده است و خلافت طبیعت است را یا تعبیر به سحر می‌کنیم که از طرف شیاطین باشد یا تعبیر به معجزه می‌کنیم که از طرف حق است. «أو غَیرَ ذلِک» یا غیر ذلک، غیر ذلک یعنی معجزه نیست، سحر نیست امّا ما به آن کرامت می‌گوییم.

نقش کرامات اولیای الهی در زندگی بشر

 شما به امامزاده زینبیّه می‌روید، آن‌جا یک خواسته‌ای دارید، مریضی دارید شفا می‌گیرید. معجزه که بگوییم معجزه باشد، شاید حقیقت معجزه را نتوانیم بر آن بار بکنیم. کسانی که به دنبال سحر و جادو هستند هم دخیل نیستند. این‌ها اولیای خدا هستند که باعث شفاعت می‌شود، مریض شما شفا پیدا می‌کند، قرض شما ادا می‌شود، بی‌خانگی شما رفع می‌شود. خدا به شما خانه می‌دهد. یک اسباب و عللی فراهم می‌شود، مادیّات شما را حل می‌کند.

احتجاج مرحوم علّامه با مرتاضان هندی

 لذا «غِیر ذلک کَکراماتِ الأولیاء وَ سَائرَ الخِصالَ المُکتسبَهَ بِالارتیاضاتِ وَ المُجاهداتِ جَمیعُها مُستندهٌ إلى مَبادِ نَفسانیَّه وَ مُقتضیات إرادیّه على مَا یُشیرُ إلیهِ کَلامُهُ سُبحانَه» سایر آن خصائلی که وجود دارد که به دست می‌آید یا به جهت ارتیاضات، مرتاض‌ها این کارها می‌کنند. در احوالات مرحوم علّامه داریم که وقتی به هندوستان سفر کرده بود، مرتاض‌های هندی مثلاً به شیر جنگل اشاره می‌کردند، آن شیر می‌مرد و در مقابل مرحوم علّامه این کار را کردند. مرحوم علّامه گفت: این که شما این کار را کردید و این شیر مرد، بالاخره معلوم است خیلی زحمت کشید و ریاضت کشیدید امّا هنر به این است که این مرده را الآن زنده بکنید. چون کشتن با چاقو هم می‌شود یک چیزی را کشت، با شکار کردن با اسلحه هم می‌شود. اگر هنر دارید، او را زنده بکنید. گفتند: ما هنر این یک کار را نداریم. مرحوم علّامه گفته بود: من الآن این را زنده می‌کنم. گفته بود: «قُم باذن الله» آن زنده شده بود. هنر این است.

-‌ این فرمایشاتی را که داشتید استماعاً شنیدید یا جایی هم ثبت شده است؟

– ما شنیدیم. حالا شنیدیم این‌ها وجود دارد. اگر شما در این‌جا تشکیک بکنید، بحث زنده کردن حضرت عیسی

– بنده تشکیک نمی‌کنم، صحّت فرمایش شما را قبول دارم. اگر خواستیم این را در جایی نقل بکنیم، می‌گویند: این را از کجا شنیدید؟ مستند شما از کجا است؟

– من این را متواتر شنیدم. شاید بتوانیم منبع آن را هم پیدا بکنیم. چون این را از مرحوم علّامه نقل می‌کند.

-‌ کتاب خاصّی در مورد عظمت علّامه در این باب وجود دارد؟

اعجاز پیامبران و اهل بیت

در زنده کردن مرگان به اذن الهی

 اوّل هم گفتم در مورد چیزی که گفتم سند و مدرک ندارم امّا ما نظیر این را خیلی زیاد داریم. در خود اهل بیت داریم راجع به حبیب بن مظاهر که داریم. این‌ها معجزه کردند، واقعاً معجزه بود. یعنی خارق العاده بود. این چیزی که مرده را یک دعایی پیغمبر بخواند و حسنین با امیر المؤمنین و حضرت زهرا (سلام الله علیهم أجمعین) آمین بگویند، او زنده بشود یا بحث جزامی که دیگر مستندات آن وجود دارد که حضرت عیسی او را شفا داد و بسیاری از مرده‌ها را که احیا می‌کرد. این‌ها همه به اذن الله بود.

-‌ کدام علّامه را فرمودید؟

– علّامه‌ی طباطبایی، صاحب المیزان. می‌فرماید: «وَ الآیَهُ کَما أنَّهَا تُصدقُ صِحَّهُ السَّحرَ فِی الجُملهِ کَذلک تَدُلُّ عَلى أنَّ السِّحرَ أیضاً کَالمُعجزهَ فِی کُونِهِ عَن مبدإ نَفسانی فِی السَّاحرِ لِمکانِ الإذن»[۸] تا این‌جا را خواندیم.

معجزه در نزد پیامبران و ائمّه

و مؤمنین عالی مقام

بحث بعدی آن این بود: «وَ بِالجملهَ جَمیعُ الأمورِ الخَارقهُ لِلعَادهَ سَواءٌ سُمیَّت مُعجزهً أو سَحراً أو غِیر ذلک کَکراماتِ الأولیاء وَ سَائرَ الخِصالَ المُکتسبَهَ بِالارتیاضاتِ وَ المُجاهداتِ جَمیعُها مُستندهٌ إلى مَبادِ نَفسانیَّه وَ مُقتضیات إرادیّه على مَا یُشیرُ إلیهِ کَلامُهُ سُبحانَه إلّا بِاذن الله» که فرمود. «أنَّ کَلامَهُ یُنَصُّ عَلى أنَّ المَبدأ المُوجود عِندَ الأنبیاءِ وَ الرُّسلِ وَ المُؤمنین» معجزه نزد پیغمبران و ائمّه‌ی اطهار و مؤمنین عالی مقام است.

تفاوت معجزه و ایجاد اسباب عادیّه

«هُوَ الفِائقُ الغَالبُ عَلى کُلِ سَببٍ» فقط فرق آن‌ها این است که این‌ها بر هر سبب دیگری فائق، یعنی پیروز  و غالب می‌شوند. یعنی هر چیزی را که بخواهند مانع موجود شدن معجزه بشود، آن‌ها نمی‌توانند، هنر ندارند. در صورتی که برای اسباب عادیّه می‌شود مانع ایجاد کرد.

تصریح خداوند بر غالب بودن لشکر خدا

مثلاً سوره‌ی مبارکه‌ی صافات می‌فرماید: «وَ لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلینَ»[۹] که این‌ها پیروز هستند و کمک شده‌اند. «وَ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ‏»[۱۰] آن کسانی که غالب هستند، لشکر خدا است.

فرق معجزه با سحر و دیگر مسائل طبیعی

لذا در بحث معجزه فرق آن با سحر و غیر سحر حتّی مسائل طبیعی و آنچه که در عالم طبیعت وجود دارد، این است که اسباب معجزه تخلّف ناپذیر است، به هیچ وجه چیزی نمی‌توانند مانع آن بشود.

غالب بودن خداوند و پیامبران خدا

یا سوره‌ی مبارکه‌ی مجادله می‌فرماید: «کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلی»[۱۱]‏، «کَتَبَ اللَّهُ» یعنی چیزی که خدا دیگر قرار داده است، قابلیّت رفع و رجوع نیست، تخلّف پذیر نیست. «کَتَبَ اللَّهُ» از طرف خدا مکتوب و لازم شده است که غالب بشود. تأکید هم می‌کند «لَأَغْلِبَنَّ أَنَا»؛ لام تأکید، نون تأکید، دوباره «أَنَا» هم برای تأکید آورده است. ضمیر متکلّم وحده را دوباره آورده است «وَ رُسُلی» یعنی من و پیامبر من و پیامبران من «لَأَغْلِبَنَّ» غالب هستیم.

تصریح قرآن بر کمک الهی به پیامبر و مؤمنین در قیامت

در سوره‌ی مبارکه‌ی مؤمن می‌فرماید: «إِنَّا لَنَنْصُرُ»[۱۲] دو تأکید در این جا وجود دارد. یکی «إِنَّا»، یکی «لَنَنْصُرُ» لام تأکید. «رُسُلَنا وَ الَّذینَ آمَنُوا» و مؤمنین «فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ» و روز قیامت. خداوند هم روز قیامت و هم در آخرت به پیغمبران و مؤمنین کمک می‌کند.

-‌ چه کمکی می‌کند؟

– کمک کردن در برابر این‌که بر همه پیروز بشوند «لَأَغْلِبَنَّ»[۱۳]

کمک الهی به پیامبران در روز قیامت با اجازه‌ی بر شفاعت

– پیامبران را چطور کمک می‌کند؟

– آن‌جا کمک می‌کند که شفاعت داشته باشند و بتوانند حقّ را از باطل جدا بکنند. این نصرت الهی بر آن‌ها است.

اطلاق آیات قرآن بر تخلّف ناپذیر بودن معجزه‌ی الهی

بعد می‌فرماید: «وَ الآیاتُ مُطلقهٌ غَیرُ مُقیدهَ»[۱۴] همه‌ی این آیات اطلاق دارد. اطلاق دارد بر این‌که هیچ تخلّفی در بحث اسباب معجزه وجود ندارد. این‌که یک معجزه باشد به شرط فلان و به قید فلان و به حال فلان و این‌ها نیست. «غَیرُ مُقیدهَ» همه‌ی این‌ها مطلقه هستند.

تفاوت مبدأ معجزه با دیگر مبادی

«وَ مِن هُنا یُمکنُ أن یُستَنتجَّ أنَّ هذا المَبدأ المُوجودِ المَنصور أمرٌ وَراءَ الطَّبیعه وَ فُوقُ المَاده» می‌فرماید: از این‌جا ممکن است که نتیجه گرفته بشود که فرق این مبدأ -یعنی مبدأ معجزه-  با مبادی دیگر برای سحر یا برای موارد طبیعی این است که این مبدأ موجود «المَنصور» که مورد نصرت الهی هم قرار گرفته است.

خارج بودن معجزه از عالم طبیعت

«أمرٌ وَراءَ الطَّبیعه» این امری است که از عالم طبیعت و آنچه که عادت بر آن در عالم طبیعت است، این خارق از آن باشد، وراء آن باشد «وَ فُوقُ المَاده» و از عالم ماده هم بالاتر باشد.

مغلوب بودن امور مادی در عالم

«فَإنَّ الأمورَ المَادیَّه مُقدرهٌ مَحدودهٌ مَغلوبه لِما هُوَ فَوقها قَدراً» آنچه که در این عالم وجود دارد که به آن امور مادی می‌گوییم فرض بر این است که هر آنچه که بر او می‌آید به عنوان مثلاً معجزه این را بدانید، همه‌ی آن‌ها مغلوب هستند، همه‌ی آن‌ها زیر دست قرار می‌گیرند.

برتری معجزه بر تمام امور عالم

 بعد می‌فرماید: «لِما هُوَ فَوقها قَدراً وَ حدَّاً عِندً التَّزاحُمِ وَ المُغالِبه» جایی که دو امر تزاحم بکند که یکی از آن‌ها معجزه باشد، مسلّم معجزه پیروز است. اگر باب غلبه هم باشد، آن که غالب می‌شود معجزه است. «وَ الأمورُ المُجرَّدهَ أیضاً وَ إن کَانَت کَذلک إلّا أنَّها لَا تُزاحَمُ بَینَها وَ لَا تُمانَعُ إلّا أنَّ تَتعلَّقَ بِالمادهَ بَعضَ التَّعلُّق» اگر بعضی از تعلّقات را در آن‌‌هاداشته باشد.

نصرت الهی بر معجزه در برابر موانع مادی

یک سری مزاحمت‌هایی بر آن‌ها ایجاد می‌شود. «وَ هذا المَبدأ النَّفسانیِّ المُجردِ المَنصور» می‌فرماید: این مبدأ نفسانی که مجرّد و منصور است، «بِإرادهُ الله» به اراده‌ی خدا «سُبحانَهُ» نصرت داده شده است. «أذا قَابلَ مَانعَ المَادیّه» وقتی در مقابل یک مانع مادی قرار گرفت. «أفَاضَ إمداداً عَلى السَّبب» افاضه می‌شود امدادهایی بر این سبب «بِما لُا یُقاومِهُ» به طوری که مقاومت نمی‌کند، «سَببٌ مَادیٌ یَمنعَهُ» سبب آن مادی که بتواند آن را مانع بشود. دیگر هیچ چیزی نمی‌تواند مانع آن بشود.

اسباب معجزه و سحر و امور طبیعی، به اذن الله

سبب معجزه به اذن الله است. سبب امور طبیعی به اذن الله است. سبب سحر فی الجمله به اذن است. همه به اذن الله است.

اراده‌ی الهی بر غالب بودن معجزه

فرق معجزه این است که همان‌طور که خود آن غالب است، خدا اراده کرده است سبب آن هم نسبت به اسباب مادی غالب قرار داده است.


[۱]– المیزان فى تفسیر القرآن، ج ‏۱، ص ۷۹٫

[۲]– سوره‌ی غافر، آیه ۷۸٫

[۳]– سوره‌ی اعراف، آیه ۵۴٫

[۴]– سوره‌ی قدر، آیه ۴٫

[۵]– سوره‌ی غافر، آیه ۷۸٫

[۶]– سوره‌ی بقره، آیه ۱۰۲٫

[۷]– المیزان فى تفسیر القرآن، ج ‏۱، ص ۸۰٫

[۸]– المیزان فى تفسیر القرآن، ج‏ ۱، ص ۸۰٫

[۹]– سوره‌ی صافات، آیه ۱۷۱٫

[۱۰]– همان، آیه ۱۷۳٫

[۱۱]– سوره‌ی مجادله، آیه ۲۱٫

[۱۲]– سوره‌ی غافر، آیه ۵۱٫

[۱۳]– سوره‌ی مجادله، آیه ۲۱٫

[۱۴]– المیزان فى تفسیر القرآن، ج ‏۱، ص ۸۰٫

بازدیدها: 0

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

New Page 1