۞ امام علی (ع) می فرماید:
امام صادق عليه السلام فرمود: مسلمان برادر مسلمان اسـت بـه او ظلم نمى كند و وی را خوار نمى سازد و غیبت وی را نمى كند و وی را فریب نمى دهد و محروم نمى كند. ‌وسائل الشيعه 8: 597 ‌

موقعیت شما : صفحه اصلی » تفسیر مهرج1
  • شناسه : 2832
  • 27 آوریل 2021 - 22:42
  • 237 بازدید
  • ارسال توسط :
  • نویسنده : تفسیر رضوان
  • منبع : حوزه علمیه اصفهان
پژوهش های تفسیری سوره مبارکه بقره آیه 7
پژوهش های تفسیری آیه هفتم سوره مبارکه بقره

پژوهش های تفسیری سوره مبارکه بقره آیه 7

پژوهش های تفسیری آیه هفتم سوره مبارکه بقره   عدم درك حقايق توسط كافران‏ و فرجام عذاب آلود آنان‏ 7) خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ وَ عَلى‏ سَمْعِهِمْ وَ عَلى‏ أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ‏ خدا بر دل‏هاى آنان و بر گوششان مهُر نهاده، و بر چشمانشان پرده‏ایست و عذاب بزرگى براى ایشان است. قرآن […]

پژوهش های تفسیری آیه هفتم سوره مبارکه بقره  

عدم درك حقايق توسط كافران‏ و فرجام عذاب آلود آنان‏

http://bayanbox.ir/view/7348000871258179768/hadith-line.png

7) خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ وَ عَلى‏ سَمْعِهِمْ وَ عَلى‏ أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ‏

خدا بر دل‏هاى آنان و بر گوششان مهُر نهاده، و بر چشمانشان پرده‏ایست و عذاب بزرگى براى ایشان است.

قرآن کریم در آیه‏ ى هفتم سوره‏ ى بقره، به‏ عدم درک حقایق توسط کافران‏ و فرجام عذاب آلود آنان‏ اشاره مى‏کند و مى ‏فرماید:

 

نکته ‏ها و اشاره‏ ها :

1) نکته اول 

 کافران چشم و گوش معمولى دارند ولى سخنان حق را نمى ‏شنوند و حقایق را نمى‏ بینند ، از این رو دل آنان حقایق را درک نمى‏ کند ؛ یعنى ابزار شناخت حقیقت و حسّ تشخیص خود را از دست داده ‏اند.

2) نکته دوّم

مقصود از «مُهر نهادن بر دل‏هاى کافران» آن است که حسّ تشخیص و قدرت درک حقایق را از دست داده‏ اند؛ یعنى دل آنان هم‏چون نامه‏ ى سربسته ‏اى است که مُهر بر آن نهاده شده است و چیزى به آن داخل یا از آن خارج نمى ‏شود.

البته این تعبیر براى کافرانى به کار مى ‏رود که بر اثر گناهان بسیار و لجاجت و دشمنى با حق نفوذ ناپذیر شده، پذیرش قلبى خود را از دست داده ‏اند و گوش آنها به ظاهر مى‏ شنود، در نتیجه، حقیقت را در نمى‏ یابند.

3) نکته سوّم

خدا به خاطر اعمال و رفتار کافران بر دل‏هایشان مُهر نهاده و حقایق را درک نمى‏کنند؛ یعنى آنها در اثر کفر،[1] تکبّر، ستمکارى و پیروى از هوس‏هاى سرکش و لجاجت در برابر حق به این مرحله رسیده‏اند؛[2] پس آنها مجبور نیستند که کافر بمانند و حقایق را درک نکنند و اگر مهر نهادن به خدا نسبت داده شده، به خاطر آن است که خدا چنین تأثیراتى را در این اعمال نهاده است.

4) نکته چهارم

«قلب» در قرآن به معناى بُعد دوم وجود انسان یا شخصیت واقعى او، یعنى روح به کار مى‏رود[3] و از آن جهت به آن قلب مى‏گویند که کانون احساسات و عواطف است و زود منقلب مى‏شود.[4]

گفت پیغمبر که دل هم‏چون پرى است‏

در بیابانى اسیر صرصرى است‏

(مولوى)[5]

البته واژه‏ ى قلب گاهى به معناى جان و عقل و درک نیز به کار رفته است.[6]

5) نکته پنجم

برخى صاحب‏نظران برآن‏اند همان‏طور که بین مغز و ادراکات انسانى‏ رابطه است، بین قلب صنوبرى که خون را به جریان مى‏اندازد، با قلبى که کانون احساسات است رابطه‏ى تنگاتنگ وجود دارد؛ یعنى واکنش‏هاى عاطفى روح انسان، هم‏چون محبت، دشمنى، ترس، آرامش، شادى و غم، در قلب صنوبرى تأثیر مى‏گذارد.[7]

6) نکته ششم

دل ، دریاى وجود انسان و احساس هستى است.

شهید مطهرى رحمه الله در مورد «قلب» مى‏نویسند:

آنچه را دل مى‏نامیم عبارت است از احساسى بسیار عظیم و عمیق که در درون انسان وجود دارد و گاهى اسم آن را «احساس هستى» مى‏گذارند، یعنى احساسى از ارتباط انسان با هستى مطلق.[8]

انسان در عین این‏که موجودى واحد است، صدها و هزارها بُعد وجودى دارد. «من» انسانى عبارت است از مجموعه‏ى بسیارى اندیشه‏ها، آرزوها، ترس‏ها، امیدها، عشق‏ها و … این‏ها در حکم رودها و نهرهایى هستند که همه در یک مرکز به هم مى‏پیوندند.

خود این مرکز، دریایى عمیق و ژرف است که هنوز هیچ بشر آگاهى ادعا نکرده که توانسته است از اعماق این دریا اطلاع پیدا کند. آنچه قرآن «دل» مى‏نامد عبارت است از واقعیت خود آن دریا که همه‏ى آنچه ما روح مى‏نامیم، رشته‏ها و رودهایى است که به این دریا مى‏پیوندند، حتى خود عقل نیز یکى از رودهایى است که به این دریا متصل مى‏شود.[9]

7) نکته هفتم

ویژگى‏هاى قلب :

الف) قلب انسان مى‏تواند با تزکیه و تقوا به صفا و پاکى و روشنایى برسد و حق و باطل را متمایز ببیند.[10]

ب) کارهاى ناشایست قلب را تیره و منحرف مى‏ سازد.[11]

ج) گاهى دل انسان در اثر نفاق و کفر و عصیان قساوت مى‏ یابد[12] و بر آن قفل زده مى‏ شود.[13]

دلم رمیده شد و غافلم من درویش‏

که این شکارى سرگشته را چه آمد پیش‏

(حافظ)

آموزه ‏ها و پیام‏ها :

1) عدم درک کافران

کافران، درک و دید و شنوایى حقیقى ندارند تا حقایق را بفهمند.

2) سزای کُفر 

سزاى کفر و حق‏ پوشى (و گناهان) از دست دادن ابزار شناخت و فرجام عذاب‏آلود است.

منابع و مآخذ


[1] . از امام رضا علیه السلام حکایت شده که مهر نهادن برقلب کافران سزاى کفر آنهاست ( نورالثقلین، ج 1، ص 27)

[2] . ر. ک: سوره‏ى نساء، آیه‏ ى 155؛ سوره‏ ى مؤمن، آیه‏ى 35 و سوره‏ ى غاشیه، آیه‏ى 23

[3] . به بُعد دوم وجود انسان، عقل، قلب، نفس، روح و فؤاد گفته مى‏شود که هر کدام به‏ خاطر یکى از صفات آن است که ذیل آیات‏ مناسب آن توضیح خواهیم داد

[4] .« قلب» در اصل به معناى دگرگونى، یا وارونه شدن است و به قلبى که درون سینه است از آن جهت قلب مى‏ گویند که دایم در حال دگرگونى است

[5] . در حدیثى از پیامبر صلى الله علیه و آله حکایت شده که : «مثل القلب کمثل ریشة فى الضلات تعلقت فى اصل شجرة یقلّبها الریح ظهراً و بطناً» ( نهج ‏الفصاحه و جامع الصغیر، ج 1، ص 102)

[6] . ر. ک: سوره‏ى احزاب آیه‏ى 10 و سوره‏ى ق آیه‏ى 37

[7] . تفسیر نمونه، ج 1، ص 88- 89

[8] . آشنایى با قرآن، ج 1، ص 36

[9] . همان، ص 66

[10] . سوره‏ى شمس، آیه‏ى 9 و سوره‏ى انفال، آیه‏ى 29

[11] . سوره‏ى مطففین، آیه‏ى 14؛ سوره‏ى آل‏عمران، آیه‏ى 8 و سوره‏ى صف، آیه‏ى 5

[12] . در مورد عوامل نرمى و سختى دل، ذیل آیه‏ى 16 سوره‏ ى حدید مطالبى بیان‏ مى‏ شود

[13] . سوره‏ى بقره، آیه ‏ى 7؛ سوره‏ ى انعام، آیه ى 25؛ سوره ‏ى اعراف، آیه‏ ى 101 و سوره‏ ى حدید، آیه‏ ى 16

Visits: 1

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

New Page 1