پژوهش های تفسیری آیه دوم سوره بقره عظمت قرآن و بى تردید بودن آن 2) ذلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ آن کتاب [با عظمت] هیچ تردیدى در آن نیست. [و] راهنماى پارسایان (خود نگهدار) است. نکته ها و اشاره ها : 1) نکته اول «ذلک» در ادبیات عرب براى اشاره به دور به […]
آن کتاب [با عظمت] هیچ تردیدى در آن نیست. [و] راهنماى پارسایان (خود نگهدار) است.
«ذلک» در ادبیات عرب براى اشاره به دور به کار مى رود و به معناى «آن» است، در حالى که قرآن نزدیک است؛ این به خاطر نشان دادن عظمت قرآن است که گویى در نقطه اى دور دست و در اوج آسمانها قرار گرفته است.
«کتاب» به معناى «نوشته شده» است و در اینجا مقصود، قرآن کریم است که در صفحه ى علم الهى (لوح محفوظ) نوشته شده، یا منظور بخشى از آن است که فرود آمده و نوشته شده یا آماده ى نوشته شدن است.
«هدایت» و راهنمایى درجات و مراتبى دارد که برخى براى همه ى مردم و برخى مخصوص مؤمنان ، نیکوکاران و پارسایان است؛ یعنى براى استفاده از برخى مراتب محتواى عالى قرآن نیاز به زمینه سازى درونى است و افراد هوا پرست و خود بین و متعصب یا لجوج نمى توانند از همه ى مراحل هدایت قرآن استفاده کنند؛ همانند زمین شوره زارى که نمى تواند از زلال باران استفاده کند و لاله برویاند.
عروس حضرت قرآن نقاب آنگه براندازد
که دارالملک ایمان را مجرد یابد از غوغا
(سنائى)
قرآن هدایتگر است و نور هدایتش مى درخشد و اگر کسى این نور را دریافت نکند، زمینه و آمادگى دریافت این نور را نداشته و اشکال از خود اوست و گرنه چراغ نور افشان قرآن مشکل و بُخلى در هدایتگرى ندارد.
جمال چهره ى جانان اگر خواهى که بینى تو
دو چشم سرت نابینا و چشم عقل بینا کن
«رَیب» به معناى «توهّم درباره ى چیزى» است؛ یعنى به کوچکترین شکى که ریشه در توهّمات انسان دارد، ریب گفته مىشود. این تعبیر مى رساند که هیچ تردیدى در مورد قرآن وجود ندارد و آیات و مطالب قرآن خود شاهد راستى و عظمت و استحکام آن است و با گذشت زمان و پیشرفت علوم بشرى، درخشش آیات آن بیشتر مىشود.
شهید مطهرى با طرح این پرسش اینگونه پاسخ مى دهد:
1)ممکن است کسى در اصالت قرآن شک بکند، ولى تا هنگامى که دور است، و همین که با خود قرآن نزدیک شد (یعنى قرآن را خواند و فهمید و به آن عمل کرد)، دیگر شک نخواهد داشت.
2)قرآن یک کتاب نظرى صرف نیست، نظر و عمل در آن توأم است؛ پس مى خواهد بفرماید: اى مردمى که در قرآن شک دارید و حق دارید شک داشته باشید، زیرا نه در قرآن نظر نموده و از نزدیک آن را مطالعه کرده اید و نه در عمل آزمایش نموده اید، اگر شما با قرآن نزدیک شوید و آن را لمس نمایید، دیگر در اصالت آن تردیدى نخواهید داشت.
«تقوا» در اصل به معناى حفظ خود از ضرر جسمى و روحى است و از این رو معناى خود نگهدارى و پارسایى دارد و «مُتّقى» کسى است که مواظب خویش باشد که به دام گناه و کارهاى مضرّ نیفتد و در میان اجتماع بماند ولى خود را گرفتار عذاب الهى ننماید. تقوا یک نیروى کنترل درونى است که همچون ترمز نیرومندى، ماشین وجود انسان را از تندروى و انحرافات حفظ مىکند.
و مراد از «متقین» در اینجا همان هایى هستند که بر فطرت پاک اولیه باقى مانده اند و اگر کسى چنین باشد این کتاب او را به سر منزل مقصود راهنمایى مى کند.
1) قرآن عظیم همچون کتابهاى دیگر نیست که مورد شک و تردید واقع شود.
2) مراتب عالى هدایت قرآن، مخصوص پارسایان است
که زمینه هاى استفاده از هدایت وحى را در خود فراهم ساخته اند.
3) اگر خواستار مراتب عالى هدایت هستید ، پارسا شوید.
تفسیر قرآن مهر (ویژه جوتفسیر قرآن مهر، ج1، ص: 162انان)، ج1، ص: 162
2) ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ
آن کتاب (با عظمت که) در (حقّانیت) آن هیچ تردیدى راه ندارد، راهنماى پرهیزگاران است.
نکته ها :
«لا رَیْبَ فِیهِ» یعنى در اینکه قرآن از سوى خداست، شکّى نیست. زیرا مطالب آن به گونه اى است که جایى براى این شکّ و تردید باقى نمى گذارد و اگر شکّى در کار باشد، بخاطر سوء ظن و روحیّه لجاجت افراد است. چنانکه قرآن مىفرماید: «فَهُمْ فِی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُونَ»[1] آنان در شکّى که خود ایجاد مى کنند، سر در گم هستند.
هدف قرآن، هدایت مردم است و اگر به مسائلى از قبیل خلقتِ آسمانها و زمین و گیاهان و حیوانات و … اشاره کرده به خاطر آن است که توجّه مردم به آنها، موجب توجّه به علم و قدرت و حکمت خداوند گردد.[2] قرآن وسیله هدایت همه مردم است؛ «هُدىً لِلنَّاسِ»[3] همانند خورشید بر همه مى تابد
______________________________
(1). توبه، 45.
(2). در قرآن به موضوعات طبیعى، کیهانى، تاریخى، فلسفى، سیاسى و صنعتى اشاراتى شده، ولى هدف اصلى هدایت است.
(3). بقره، 185.
ولى تنها کسانى از آن بهره مىبرند که فطرتِ پاک داشته و در برابر حقّ خاضع باشند؛ «هُدىً لِلْمُتَّقِینَ» همچنان که نور خورشید، تنها از شیشهى تمیز عبور مىکند، نه از خشت وگِل. لذا فاسقان[4]، ظالمان[5]، کافران[6]، دلمردگان[7]، مسرفان و تکذیب کنندگان[8] از هدایت قرآن بهرهمند نمىشوند.
سؤال: این آیه درباره قرآن ومطالب آن مىفرماید: «لا رَیْبَ فِیهِ» هیچ شکّى در آن نیست. در حالى که خود قرآن شکّ وتردید مخالفان را در این باره بیان مىدارد: یک جا مىفرماید:
«إِنَّنا لَفِی شَکٍّ مِمَّا تَدْعُونا إِلَیْهِ مُرِیبٍ»[9] ما درباره آنچه ما را به آن مىخوانى، در شکّ هستیم. و در مورد شکّ در وحى ونبوّت نیز مىخوانیم: «بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِنْ ذِکْرِی»[10] دربارهى قیامت نیز آمده: «لِنَعْلَمَ مَنْ یُؤْمِنُ بِالْآخِرَهِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِی شَکٍّ»[11] بنابراین چگونه مىفرماید: «لا رَیْبَ فِیهِ» هیچ شکّى در قرآن ومحتواى آن نیست؟
پاسخ: مراد از جمله «لا رَیْبَ فِیهِ» آن نیست که کسى در آن شکّ نکرده و یا شکّ نمىکند، بلکه منظور آن است که حقّانیت قرآن به قدرى محکم است که جاى شکّ ندارد و اگر کسى شکّ کند به خاطر کور دلى خود اوست. چنانکه در آیه 66 سوره نمل مىفرماید: «بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِنْها بَلْ هُمْ مِنْها عَمُونَ»[12]
پیامها:
1- قرآن در عظمت، مقامى بس والا دارد. «ذلِکَ» در ادبیات عرب، «ذلِکَ» اسم اشاره به دور است. در اینجا به قرآن که در پیش روى ماست، با «ذلِکَ» اشاره مىکند که از عظمتِ دست نایافتنى قرآن حکایت مىکند.
______________________________
(1). «لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ» توبه، 80.
(2). «لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ» مائده، 51.
(3). «لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ» مائده، 67.
(4). «لا یَهْدِی مَنْ هُوَ کاذِبٌ کَفَّارٌ» زمر، 3.
(5). «لا یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ» غافر، 28.
(6). هود، 62.
(7). ص، 8.
(8). سبأ، 21.
(9). نخبه التفاسیر به نقل از آیهاللَّه جوادى.
2- راهنما باید در روش دعوت و محتواى برنامه خود، قاطع و استوار باشد.
جملهى «لا رَیْبَ فِیهِ» نشانگر استوارى و استحکام قرآن است.
3- توانِ قرآن بر هدایت پرهیزکاران، خود بهترین دلیل بر اتقان و حقّانیت آن است. «هُدىً لِلْمُتَّقِینَ»
4- تنها افراد پاک وپرهیزکار، از هدایت قرآن بهرهمند مىشوند. «هُدىً لِلْمُتَّقِینَ» هرکس که ظرف دلش پاکتر باشد، بهرهمندى و نورگیرى او بیشتر است.[13]
[1] . توبه، 45.
[2] . در قرآن به موضوعات طبیعى، کیهانى، تاریخى، فلسفى، سیاسى و صنعتى اشاراتى شده، ولى هدف اصلى هدایت است.
[3] . بقره، 185.
[4] .« لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ» توبه، 80.
[5] .« لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ» مائده، 51.
[6] .« لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ» مائده، 67.
[7] .« لا یَهْدِی مَنْ هُوَ کاذِبٌ کَفَّارٌ» زمر، 3.
[8] .« لا یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ» غافر، 28.
[9] . هود، 62.
[10] . ص، 8.
[11] . سبأ، 21.
[12] . نخبه التفاسیر به نقل از آیهاللَّه جوادى.
[13] . هدایت داراى مراحل و قابل کم و زیاد شدن است.« وَ الَّذِینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً»
تفسیر نور، ج1، ص: 48
بازدیدها: 261
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.