۞ امام علی (ع) می فرماید:
امام صادق عليه السلام فرمود: مسلمان برادر مسلمان اسـت بـه او ظلم نمى كند و وی را خوار نمى سازد و غیبت وی را نمى كند و وی را فریب نمى دهد و محروم نمى كند. ‌وسائل الشيعه 8: 597 ‌

موقعیت شما : صفحه اصلی » تفسیر آیات 22 تا 30
  • شناسه : 3302
  • 29 آوریل 2022 - 15:28
  • 118 بازدید
  • ارسال توسط :
  • نویسنده : تفسیر رضوان
  • منبع : حوزه علمیه اصفهان
آیه ۲۷ | فاسقان ، ناقضان ، خاسران | جلسه ۱
آیه ۲۷ | فاسقان ، ناقضان ، خاسران | جلسه ۱

آیه ۲۷ | فاسقان ، ناقضان ، خاسران | جلسه ۱

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۷ جلسه ۱ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی ۶ جلسه تفسیر آیه بیست و هفتم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏ «الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ‏».[۱] به نام خداوند بخشنده بخشایشگر همان […]

...فهرست مطالب

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۷ جلسه ۱

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی

۶ جلسه تفسیر آیه بیست و هفتم

http://bayanbox.ir/view/7348000871258179768/hadith-line.png

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

«الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ‏».[۱]

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

همان کسانى که پیمان خدا را پس از استوار کردنش مى‏شکنند و رشته‏هایى را که خدا به پیوند آن امر کرده است [مانند رابطه با انبیا، امامان و ارتباط با خویشان‏] مى‏گسلند، و در زمین فساد مى‏کنند؛ یقیناً آنان زیانکارند. (۲۷)

http://bayanbox.ir/view/5122040553263843431/poster4.jpg


تفسیر سوره مبارکه بقره – آیه ۲۷

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی

http://bayanbox.ir/view/7348000871258179768/hadith-line.png

«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

«الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ‏».[۱]

مطالبی پیرامون کلمه‌ی عهد

کلمه‌ای که آیه در این باید مورد توجّه قرار بگیرد کلمه‌ی عهد است. از اوّل سوره‌ی مبارکه‌ی بقره و سوره‌ی حمد -که گذشت- تا این آیه کلمه‌ی عهد را نداشتیم. گرچه مصادیق عهد با خدا را برای مؤمنین و متّقین داشتیم امّا کلمه‌ی عهد را نداشتیم، لذا این کلمه‌ی عهد مثل کلمه‌ی حیا که در آیه‌ی قبل بود را باید دقّت بکنیم و پیرامون آن مطالب آن را بگوییم و آن را مورد بررسی قرار بدهیم.

معنای کلمه‌ی عهد

آنچه مسلّم است کلمه‌ی عهد در زبان فارسی معنای پیمان است. به عنوان یک قرار و مداری است که طرفین می‌آیند آن را با همدیگر می‌بندند و هر کدام نسبت به دیگری یک وظایفی را پیدا می‌کنند.

سه دسته از عهود

البتّه عهود و عهد

۱) بعضی وقت‌ها عهد خدا با بندگان خود است،

۲) بعضی وقت‌ها عهد بندگان با خدا است،

۳) بعضی وقت‌ها هم عهد بندگان با همدیگر است.

عهدها و قراردادها سه دسته هستند.

عهد خدا با بندگان

اوّلین بخش آن که در قرآن بحث شده است و قرآن بحث نقض آن ععود را توسّط فاسقین فرموده است، عهدی است که خدا با بندگان بسته است. «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى‏»[۲] خود این نشان‌دهنده‌ی آن عهد ازلی است که روز گذشته هم اشاره کردیم که روز قیامت هم بر همین توبیخ می‌شویم که نصّ قرآن در سوره‌ی مبارکه‌ی یس، می‌فرماید: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی‏ آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ»[۳] خداوند یک عهدی را با ما بسته است، «أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ» یعنی منِ خدا با شما من پیمان بستم که «أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ».

مفادّ عهد نامه‌ی الهی با بندگان

 مفادّ این عهد نامه و قرارداد دو مورد است.

۱) بندگی نکردن شیطان.

۲) فقط بندگی خدا را بکند

که وقتی هر دوی این‌ها را با هم جمع بکنید، «هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ‏»[۴] می‌شود، یعنی این‌که خدا با بندگان خود عهد بسته است که در صراط مستقیم باشند. نه چپ و نه راست باشند. هر کسی به سمت چپ یا راست برود بداند که این انحراف است، صراط فقط صراط مستقیم است. صراط مستقیم هم «صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»[۵] که این بحث را کامل در سوره‌ی حمد بیان کردیم.

لزوم وفای بندگان به عهد با خداوند

آنچه که مسلّم است این است که ما باید به این عهد وفا بکنیم. وفای به عهد یعنی این‌که مراقب باشیم. چرا عهد را عهد می‌گویند؟ برای این‌که دائماً ما مراقبت از آن و عمل به آنچه که مفادّ قرارداد است را رعایت بکنیم. به عهد به همین خاطر عهد گفتند.

-‌ عهد وجه اشتراک یااختلافی با میثاق دارد؟

معنای کلمه‌ی میثاق

– این‌ها را می‌گوییم. «مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ»[۶] را داریم. این برای کلمه‌ی عهد است. «مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ» میثاق از ثقه و وثاقت گرفته شده است، یعنی عهدی که محکم شده است، استوار شده است. اِحکام به آن بخشیده شده است، یعنی آن را محکم کردند. آن را می‌گویند که «مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ» همین را بیان می‌کند.

مراد از عهد یعنی عهد الله

در مقام بررسی کلمه‌ی عهد این را داریم می‌گوییم مراد از عهد، همان پیمانی است که بسته می‌شود. در این‌جا عهد الله است. «یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ» یعنی عهد به الله اضافه شده است. مضاف الیه آن الله است. مراد اوّلین قسم از عهود است.

-‌ اشاره به عالم الست ربط به آن‌جا ندارد که در عالم الست

– همین است دیگر «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ‏»[۷].

-‌ پیمان در عالم ذر بسته می‌شود.

اعلان معامله‌ی خدا با بندگان در قرآن

– در قرآن آیات مختلف دارد. حتّی در سوره‌ی مبارکه‌ی توبه داریم: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ»[۸] خدا دارد اعلان می‌کند که بندگان مؤمن من بیایید ما با هم معامله بکنیم. «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى» این مطلب را با تأکید می‌گوید. «إنّ» سر جمله‌ی اسمیه آمده است، با تأکید دارد بحث می‌کند و شاید حصر هم از این فهمیده بشود که آن کسی که مشتری واقعی است، خدا است. جالب این است که مشتری است که خود او خالق است، همه‌ی ما از او هستیم، خود او باز دوباره مشتری ما است. چون خود او می‌داند چه چیزی خلق کرده است.

بهشت پاداش معامله‌ی بنده با خدا

 آیا مشتری است که چیزی نمی‌دهد؟ بله چیز هم می‌دهد، «بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ» جنّه را هم که در قرآن سوره‌ی مبارکه‌ی آل عمران فرمود: «وَ جَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ‏»[۹] که این‌ها را قبلاً توضیح دادیم.

توصیف جنّت الهی در قرآن

یعنی جنّتی که می‌گوید این نیست که فکر بکنید یک باغچه‌ی کوچکی است که دارد بیان می‌کند. جنّتی که در تفسیر کلمه‌ی «عَرْضُهَا السَّماواتُ» این است که اقلّ پهنا و مساحت آن به اندازه‌ی آسمان‌ها و زمین است. اگر به معنای عرض خود ما حساب بکنیم، طول آن را دیگر باید چه حساب بکنیم که عرض آن به اندازه‌ی آسمان‌ها و زمین است. اقلّ معنای در این کلمه این است که مساحت بهشت به اندازه‌ی آسمان‌ها و زمین است که آن برای متّقین مهیّا است.

لزوم سرعت و سبقت برای رسیدن

به مغفرت و جنّت الهی

سوره‌ی مبارکه حدید فرمود: «سابِقُوا إِلى‏ مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّهٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»[۱۰] نکته‌ی جالب هم در این دو آیه این است که هم در آیه‌ی اوّل بحث سرعت را فرموده است «وَ سارِعُوا»[۱۱] یعنی از همدیگر سرعت بگیرید، جایی که از نظر سرعت حد ندارد، این‌جا است. در رانندگی سرعت نگیرید، باید این‌جا سرعت بگیرید. جایی است که سبقت ممنوع نیست. «سابِقُوا إِلى‏ مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُم»[۱۲] سبقت ممنوع نیست، از هم سبقت بگیرید. هم سرعت گرفتن، هم سبقت گرفتن در این‌‌جا حدّ و مرز ندارد، مجاز است تا شما به مغفرت برسید که بحث مغفرت جای خود را دارد و جنّتی که مورد بحث آن آیه بود که من عرض کردم.

خدا مشتری نفس و مال بندگان

یعنی آنچه که خدا دارد در آیه‌ی شریفه‌ی سوره‌ی مبارکه‌ی توبه اعلان می‌کند این است که خدا مشتری است، انفس و اموال ما را می‌خرد و ما به ازای آن جنّت را می‌دهد. اموال و انفس ما محدود است. این خیلی فرق است. خداوند چه مشتری خوبی است. انفس ما که تازه برای خود او است، خود او خلق کرده است، اموالی که باز هم برای خدا است «العبدُ وَ ما فِی یَده لِلمُولاه» همه برای او است. امّا این‌ها را می‌دهد ما به ازای آن هم جنّت را می‌دهد.

عدم تخلّف الهی در وعده‌های خود

 خدا هم در وعده‌های خود تخلّف نمی‌کند، وعده های خدا دقیق است امّا این را هم برای شما بگویم خدا اگر با کسی عهد و پیمان بست، اگر (آن شخص تخلّف کرد) تخلّف کردیم شوخی‌بردار نیست.

عهد الهی با بندگان  در عدم بندگی شیطان

خدا این عهد را با ما بسته است و ما پذیرفتیم. «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى‏»[۱۳] پذیرفتیم که «أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ»[۱۴] بندگی شیطان را نکنیم. «أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ» یعنی یک مقدار بندگی شیطان را نکنید. «إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ‏» بدانید شیطان دشمن آشکاری است که شمشیر را برای شما از روی بسته است. «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ * إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ‏»[۱۵] باید وارد در الّا (وارد در مخلصین) بشویم وگرنه در قیامت دچار مشکل می‌شویم. «أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ»[۱۶] این اوّلین شرط است و دومین شرط این است که «وَ أَنِ اعْبُدُونی‏ هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ»[۱۷]‏.

علّت تأکید خداوند بر عدم بندگی شیطان

 نکته‌ی جالب هم این است که خداوند تبارک و تعالی در مقام ربوبیّتی است که پیمان هم که با ما بسته است آن را معلّل کرده است. یعنی می‌فرماید: بندگی شیطان را نکنید، چون این دشمن شما است. دشمنی است که دشمن آشکار است، با شما رودربایستی هم ندارد. هیچ کدام از حرف‌های صهیونیست‌ها در کره‌ی زمین بر علیه موحّدین و مسلمین به طور پنهان نیست، آشکارا می‌گویند. آشکارا می‌گویند که ما باید از نیل تا فرات جلو برویم. با کسی تعارف ندارند. «إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ‏» مواظب باشید از آن طرف.

مصلحت بندگان در بندگی خداوند

 «وَ أَنِ اعْبُدُونی‏»[۱۸] این مصلحت ما است، چون «هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ» این عهدی است که ما با خدا بستیم، همه‌ی ما هم بستیم. «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی‏ آدَمَ»[۱۹] بنی آدم یعنی هر آدمی که روز زمین است که به آن انسان و آدم می‌گویند، به آن‌ها بنی آدم می‌گویند، شامل این عهد و پیمان قرار می‌گیرد.

فاسق بر هم زننده‌ی عهد خود با خداوند

 لذا کسی این عهد را به هم می‌زند که فاسق باشد. «وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقینَ‏»[۲۰] فقط فاسقین هستند که به واسطه‌ی این مثال‌هایی که خدا می‌زند گمراه می‌شوند.

علّت گمراه شدن فاسقین

به واسطه‌ی مثال‌های الهی

 گمراه شدن هم به خاطر این است که آن‌ها نمی‌خواهند بپذیرند. فاسقین نمی‌خواهند بپذیرند، نه این که فکر بکنید نمی‌دانند می‌دانند. می‌دانند که حق است، می‌دانند که این‌جا باید چه کار بکنند امّا خلاف آن را انجام می‌دهند، کلمات خدا را به سخره می‌گیرند و تمثیل‌هایی که خدا در قرآن آورده است را به سخره می‌گیرند مسخره می‌گیرند.

عرض کردم وهابی حتّی کلام حضرت امام را که در چهل حدیث می‌فرماید: منِ بیچاره‌ی دربه در بدبخت در برابر خدا و این تعبیرات را از خود در برابر خدا می‌کند می‌گفت: ببینید شما چه کسی را امام خمینی می‌گویید که خود او این‌طور می‌گوید. گفتم: تو چقدر بدبخت هستی -همین‌طور به او گفتم برای همین دو سه روز آن‌جا من را نگه داشتم- که او این مطالب را در برابر خدا می‌گوید. مثل این‌که امیر المؤمنین فرمود: «ظَلَمْتُ نَفْسِی» این‌ها این‌طور می‌خواهند تعبیر بکنند.

به سخره گرفتن مثال‌های

الهی توسّط فاسقین

آدم فاسق حتّی تمثیل‌های خدا را هم… این قرآن، این خدا چه خدایی است، چه قرآنی است که آمده است حرف‌های عنکبوت را زده است، حرف‌های مگس را زده است، حرف‌های پشه را زده است، این‌ها را به سخره می‌گیرند نمی‌گویند خدا در این بحث چه عظمتی را دارد می‌گوید که وجود یک موجودی که کمترین موجود محسوس است که می‌شود با چشم آن را ببینید در واقع تمام آنچه که در وجود یک موجود کبیر مثل فیل است را در وجود این قرار داده است. یعنی خدا این‌قدر با ظرافت خلق کرده است. فطرت همین است.

تولّد انسان‌ها با فطرت الهی

 همان بحث فطرت است که همه‌ی انسان‌ها با فطرت توحیدی متولّد شدند و این بحثی که شما می‌فرمایید کلاً بحث در عالم ذر بود. متأُسّفانه ما به یاد نداریم، ولی وقتی که از دنیا رفتیم. «فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا»[۲۱] وقتی مردیم همه به یاد می‌آوریم که آن‌جا چه خبر بود. حالا هم می‌دانیم، ما به خودی خود تابع هر دین و آیینی هم که باشیم، وقتی به خود مراجعه بکنیم این است که فطرت ما الهی است و همیشه به دنبال این هستیم که خدا کجا است، چطور او را پرستش بکنیم.

-‌ می‌توانیم به این آیه استناد بکنیم که هر کسی متولّد می‌شود توحیدی متولّد می‌شود.

– آن که مسلّم است. هر کسی که در این دنیا متولّد شده است، «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها»[۲۲] این نکته‌ی اوّل است.

عهد بندگان با خدا

در ادامه بحث اقسام عهد را داریم که عهد یا عهد از طرف خدا با بندگان خود است، مثال آن همین آیات بود که عرض کردیم. دومین مورد آن عهدی است که بندگان با خدا می‌بندند. مثال می‌زنیم. من با خدا عهد می‌بندم که خدا حاجت من را در این‌جا روا بکند، مریض من را شفا بدهد، مثلاً می‌آیم یک نذری را  برای أبا عبدالله الحسین می‌کنم، یک نذری را برای عباد خدا می‌کنم. یا شما نذر می‌کنید، حاجت شما روا بشود افرادی را برای مهمانی به منزل خود دعوت بکنید.

ممکن است یک چنین عهد و نذرهایی هم باشد. عهد و نذرهایی که با خدا می‌بندیم، این عهد از طرف بنده است. قسم می‌خورد که یک کاری را بکند. نذر می‌کند یک کاری بکند.

شهادتین عهد بنده با خدا

شاید در این منوال بتوانیم بگوییم همان شهادتین را که می‌گویید خود این باز دوباره یک عهدی است که بنده با خدا می‌بندد. که «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ» پس فقط باید بندگی خدا را بکنید. «وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ‏» و بنده بر رسالت پیامبر شهادت و گواهی می‌دهد که رسالت پیامبر یعنی قبول کردن رسالت ۱۲۴ هزار پیغمبر و تمام کتب آسمانی «یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ»[۲۳] خدا در مورد همه‌ی این‌ها از ما پیمان گرفته است. ما وقتی شهادت می‌دهیم ما هم این‌جا داریم با خدا عهد می‌بندیم، پیمان می‌بندیم که ما مطیع خدا باشیم، تابع خدا باشیم.

 وقتی ما می‌گوییم: «أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّهِ» یعنی ما وصایت و ولایت امیر المؤمنین را هم پذیرفتیم که او کلاً در عهد خدا بوده است امّا ما هم آمدیم این را محکم کردیم. بعضی وقت‌ها می‌روید ساندویچ بخورید می‌گویید: دوبله بده. آن وقت آن را دو طبقه کردند. اگر دقّت بکنید بعضی وقت‌ها عهود همین‌طور است، یک عهد مستحکم استوار است چون «مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ‏»[۲۴] فرمود.

نقص عهد استوار شده توسّط فاسقین

عهدی که بعد از استوار شدن آن است. آن را «یَنْقُضُونَ» فاسقین آن را نقض می‌کنند. عهدی که خدا بستر آن را محکم کرده است، فنداسیون بسیار محکمی برای آن ریخته است، خود ما هم شهادت می‌دهیم، بعد هم ادّعا می‌کنیم ما ولایتی هستیم، شیعه هستیم، تازه من و شما که طلبه هستیم یک ادّعای بزرگتر از همه‌ی این‌ها هم می‌آوریم که می‌گوییم: ما جای پیغمبر هستیم، عمامه و عباد و ردا داریم، «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى‏»[۲۵] هم بالا می‌رود. حالا این‌جا ادّعا بالا می‌رود، وظیفه سنگین می‌شود.

تأثیر بد عهدی طلبه در زندگی

این کارهای ما عهد است. این لباس که من و شما پوشیدیم عهد است. یک مقدار گرفتاری‌های اقتصادی مالی ما برای بد پیمانی و بد عهدی خود ما است که درست به عهد خود عمل نمی‌کنیم. همسر ما می‌گوید: چادر می‌خواهم، می‌گوییم: نداریم. می‌گوید: چرا ندارید؟ می‌گوید: طلبه هستیم. فرزند من می‌گوید: من این را می‌خواهم. می‌گوییم: نداریم. تمام تنبلی‌ها و بی عاری‌ها و بی حالی‌ها و این‌ها را به گردن طلبگی خود می‌گذاریم، در صورتی که انبیای عظام را نگاه بکنید، تاریخ آن‌ها را ببینید.

فعّالیّت اجتماعی انبیاء و اولیای خدا

 آنچه که در تاریخ اسلام و در تاریخ‌های دیگر وجود دارد ائمّه‌ی معصومین (علیهم صلوات الله) بزرگان کدام یک از آن‌ها خوابیدند و خوردند، همه‌ی آن‌ها کار می‌کردند. پیغمبر داشتیم نجار بوده است.

-‌ علم آن‌ها لدّنی بوده است، برای ما اکتسابی است.

– نه این‌طور نبود، برای آن‌ها هم اکتسابی بوده است. امّا اکتسابی به این نیست که ما دو ساعت به صورت بی‌فایده مطالعه بکنیم، شش ساعت استوار محکم درس بخوانید، پنج ساعت هم بروید خرج خانواده‌ی خود را تأمین بکنید. کسی شما را از این کار منع نکرده است.

یک روحانی را من می‌شناسم که پیرمرد هم است، تاکسی دارد. درس آقای مظاهری و این‌ها هم می‌آید. یک زمانی چند جلسه در درس ما شرکت می‌کرد. یک تاکسی دارد که روی آن کار می‌کند. اشکال دارد؟ امیر المؤمنین کار می‌کرد، وظیفه‌ی امیر المؤمنین قابل مقایسه با ما نیست.

-‌ عرض می‌کنم که علم آن‌ها لدّنی بوده است.

– در علم نه. شما می‌خواهید بگویید علم ما اکتسابی است، باید وقت خود را برای کسب علم صرف بکنیم، می‌خواهم این را بگویم که نه اوّلاً به نصّ روایت عنوان بصری آن علمی که شما می‌گویید «لیس بالتکسب بل نور یغضبه الله فی قلب من یشاء»، «لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى نُورٌ یَقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قَلْبِ مَنْ یَشَاءُ»[۲۶]

اهمّیّت زینت بودن طلبه‌ها برای اهل بیت

اگر ما تمام کاستی‌های زندگی خودو مشکلاتی که خود ما داریم برای خود درست می‌کنیم را به گردن طلبگی بگذاریم که متأسّفانه اگر خود شما یک دختری داشته باشید، بگوییم: این را با همسری طلبه دربیاورید. دختر شما از این‌که به او ازدواج بکند امتناع می‌کند و می‌گوید: همین که پدر من طلبه است، کافی است یا به پسر شما می‌گوییم: بیا طلبه بشو می‌گوید: نخیر، پدر من طلبه است، کافی است، دنبال کارهای خیلی کم وجه می‌رود امّا سمت و سوی طلبگی نمی‌آید، چون رفتار ما درست نبوده است. چون عمل به «کُونُوا زَیْناً وَ لَا تَکُونُوا شَیْناً»[۲۷] نکردیم.

مبلّغ دین بودن طلّاب در خانواده‌ی خود

ادّعا می‌کنیم ما مبلّغ دین هستیم، در حالی که در میان خانواده‌ی خود هم مبلّغ دین نیست، مخرّب دین هستی. اگر درست عمل نکنید، مخرّب دین هستید. اقلّ این است که ما در میان خانواده‌ی خود بتوانیم مبلّغ خوبی باشیم. اگر ما نتوانم اقلّ مراتب را رعایت بکنیم، خانواده‌ی خود را به ساختار طلبگی علاقه‌مند نکنیم، به ساختار دین و شیعه‌گری علاقه‌مند نکنیم کدام مبلّغ؟! این‌ها مهم است.

وظیفه‌ی سنگین طلّاب در انجام وظایف خود

امام زمان مبلّغ نمی‌خواهد، فقط برای امام زمان عار و ننگ نشویم، نمی‌خواهد مبلّغ امام زمان بشوید، این‌قدر امام زمان خورشید رسایی است که از پس ابرهای بسیار تاریک انرژی وجودی خود را به کلّ عالم می‌رساند. «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَهً لِلْعالَمینَ‏»[۲۸] پس بنابراین باید مواظب باشیم، من و شمای طلبه، من و شمایی که متدیّن هستیم، ظاهر الصّلاح هستیم، ظاهر اسلامی داریم خود را در جایگاه اهل بیت می‌دانیم، ما که به عنوان پیش نماز قرار می‌گیریم، امام مسلمین قرار می‌گیریم، ادّعای این‌طوری می‌کنیم، وظیفه‌ی ما خیلی سنگین است. حتّی المقدور باید به وظیفه‌ی خود عمل بکنیم، کاری به نتیجه هم نداشته باشیم ولی بدانید اگر عمل کردیم، نتیجه‌ی آن هم در دنیا، هم در آخرت برای ما حاصل خواهد شد.

نکند خدایی ناکرده جزء فاسقین قرار بگیریم. این‌ها را مواظب باشیم. این آیات، این کلمات، این حرف‌هایی که در قرآن، در روایات برای من و شما گفته است، برای همه‌ی آدم‌ها گفته است. فکر نکنید ما فقط این‌ها را یاد می‌گیریم که برویم برای مردم بگوییم، خود ما چه می‌شویم؟ فکر نکنید شما نمی‌میرید، بدانید که یک روز هم من و شما سرازیر قبر می‌شویم، قبر فقط برای دیگران نیست. تنگ و مکافات و زحمت است، ما هم یک روز همین‌طور می‌شویم.


[۱]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۷٫

[۲]– سوره‌ی اعراف، آیه ۱۷۲٫

[۳]– سوره‌ی یس، آیه ۶۰٫

[۴]– همان، آیه ۶۱٫

[۵]– سوره‌ی فاتحه، آیه ۷٫

[۶]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۷٫

[۷]– سوره‌ی اعراف، آیه ۱۷۲٫

[۸]– سوره‌ی توبه، آیه ۱۱۱٫

[۹]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۳۳٫

[۱۰]– سوره‌ی حدید، آیه ۲۱٫

[۱۱]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۳۳٫

[۱۲]– سوره‌ی حدید، آیه ۲۱٫

[۱۳]– سوره‌ی اعراف، آیه ۱۷۲٫

[۱۴]– سوره‌ی یس، آیه ۶۰٫

[۱۵]– سوره‌ی ص، آیات ۸۲ و ۸۳٫

[۱۶]– سوره‌ی یس، آیه ۶۰٫

[۱۷]– همان، آیه ۶۱٫

[۱۸]– همان، آیه ۶۱٫

[۱۹]– سوره‌ی یس، آیه ۶۰٫

[۲۰]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۶٫

[۲۱]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۴، ص ۴۳٫

[۲۲]– سوره‌ی روم، آیه ۳۰٫

[۲۳]– سوره‌ی بقره، آیه ۴٫

[۲۴]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۷٫

[۲۵]– سوره‌ی نازعات، آیه ۲۴٫

[۲۶]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏ ۱، ص ۲۲۵٫

[۲۷]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۲، ص ۷۷٫

[۲۸]– سوره‌ی انبیاء، آیه ۱۰۷٫

Visits: 0

فهرست مطالب

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

New Page 1