تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۳ جلسه ۵ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی ۱۲ جلسه تفسیر آیه بیست و سوّم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ إِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ (۲۳) به نام خداوند بخشنده بخشایشگر […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۳ جلسه ۵
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۱۲ جلسه تفسیر آیه بیست و سوّم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
و اگر درباره کتابى که ما بر بنده خودمان (پیامبر) فرو فرستادهایم شک و تردیدى دارید (لااقلّ) یک سوره، همانند آن بیاورید و شاهدان خود را غیر از خدا، براى این کار دعوت کنید اگر راست مىگویید (یعنى اگر شما به تنهایى قدرت معارضه ندارید از همکاران خویش نیز در این امر کمک بگیرید).
تفسیر سوره مبارکه بقره – آیه ۲۳
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ إِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ [۱].
در بحث اعجاز قرآن و معجزه بودن قرآن که از مسلّمات هر نبی این است که باید معجزهای داشته باشد و همهی انبیاء و پیامبران که از طرف خدا مبعوث شده بودند، هر کدام یک معجزهی خاصّ خود را داشتند، مانند حضرت عیسی (علی نبیّنا و آله و علیه السّلام) که مردهها را زنده میکرد. مانند حضرت موسی که عصای او معجزهی او بود و همهی پیغمبران دیگر به نوبهی خود معجزه داشتند. معجزه داشتن برای چه بود؟ برای اینکه آن کسانی که در دعوت پیغمبر قرار میگیرند بدانند که از طرف خدا مبعوث شده است و برای رسالت الهی برانگیخته شده است. لذا چیزی را باید ارائه میداد که آن خارق العاده بود. مانند همان که ابوجهل از پیامبر خواست که شقّ القمر کرد. پیامبر ما معجزات مختلف داشت. معجزهی مهم و بالاترین معجزههای پیامبر قرآن بوده است.
کلمهی معجزه یعنی چیزی که دیگران را به عجز در میآورد. از باب افعال است، اعجز، یعجز، معجز. یعنی چیزی که دیگران را به عجز در میآورد، باب افعال است، معنای تعدیه دارد. اعجاز افعال است.
راجع به اعجاز و معجزه بودن قرآن از جهات مختلفی صحبت و بحث شد. اوّلاً از جهت چگونگی ترکیب کلمات و آیهها و سورههای قرآن که همهی اینها اعجاز دارد و کسی نمیتوانند مانند آن را بیاورد عرض کردیم، نه اینکه مثل قرآن را، بلکه مثل سورهای از سورههای قرآن را بنا بر مثل این آیه کسی نمیتواند بیاورد.
حالا بحث آیه را هم فکر می کنم برای ما تمام باشد. چون فرمود: «بِسُورَهٍ» یعنی یک سوره مانند سورههای قرآن بیاورید. حالا سورهی کوثر سه تا آیه دارد، سورهی عصر همینطور. کسی میتوانند مثل آن را بیاورد؟ نه. آیات را نمیتوانند بیاورند. چون یک سوره سه آیه دارد، وقتی عجز از سوره داشته باشند عجز از جزء آن هم دارند. نمیتوانند بیاورند، وگرنه اگر میتوانستند چند آیه میگفتند و یک سوره میشد. نمیتوانند، پس عجز از همهی اینها دارند.
مرحوم علّامه طباطبایی (رحمه الله علیه) به دنبال بحث اعجاز و معجزه بودن و خارق العاده بودن قرآن میفرماید: «و کذا غیر البلاغه و الجَزاله»[۲] غیر از کلام بلیغ و بلند مرتبهای که قرآن دارد، باز چیزهای دیگری از صفات قرآن است. «من کلّ صفهٍ خاصهٍ إشتمل علیها القرآن» که قرآن دارد. کدام کتاب را میتوانید پیدا کنید که همه چیز در آن باشد. در قرآن کریم حتّی به نظر غیر موحّدین، آن کسانی که محقّق کتب آسمانی هستند، امّا خدا را قبول ندارند. آن چیزی که آنها اعلان و اذعان کردند این است که ریز و کلان آنچه که نیاز بشر است در قرآن موجود است.
«إشتمل علیها القرآن کالمعارف الحقیقیّه و الأخلاق الفاضله» ببینید هم نسبت به عقل انسان قرآن مطلب دارد که عقل انسان اعتقادات را متکفّل است، هم نسبت به اعضاء و جوارح بدن انسان که احکام و فروع را دارد، قرآن همه را دارد. هم نسبت به غرائض انسان که بحث اخلاق است. آن وقت جدای از تمام اینها، آنچه که قرآن غیب گویی کرده است، چه از قیامت و چه از گذشته. قصص انبیاء گذشته و ملل گذشته را قرآن آورده است و کسی از آنها خبر نداشته است. پس اینکه از غیب بیان کرده است خود اینها هم اعجاز دارد. «و الأخلاق الفاضله و الأحکام التّشریعیّه و الأخبار المغیبه و معارفٍ أخرى لم یکشف البشر حین النّزول عن وجهها النّقاب» که هیچ کدام از این قصّهها و آن چیزهایی که غایب بود و آن معارف حقیقی و مطالبی که عرض کردیم، بشر تا آن زمان نتوانسته بود نقاب از چهرهی آن مطالب بردارد.
«إلى غیر ذلک، کل واحدٍ منها ممّا یعرفه بعض الثّقلین دون جمیعهم» بعضی از آنها را ثقلین بیان کردند. «فإطلاق التّحدی على الثّقلین لیس إلّا فی جمیع ما یُمکن فیه التّفاضل فی الصّفات» میفرماید: تحدّی یعنی اینکه کسی بیاید برابری کند در جهت اینکه از برابری کردن عاجز هستند. اینها آنها را به مبارزه طلب کرده است. اطلاق تحدّی بر قرآن و اهل بیت «لیس إلّا فی جمیع ما یُمکن» در جمیع آنچه که ممکن است در آن، «التّفاضل فی الصّفات» اینکه آنها فضیلت و برتری در صفات نسبت به دیگران دارند. «فالقرآن آیهٌ للبلیغ» قرآن یک نشانهی بزرگی در بلاغت و فصاحت است.
«و للحکیم فی حکمته» و برای حکیم در حکمت خود. «و للعالم فی علمه» و برای عالم در علم خود. «و للاجتماعی فی اجتماعه» در مسائل اجتماعی، ادارهی مملکتی مطالب اجتماعی و معارف اجتماعی دارد. «و للمقننین فی تقنینهم» آن کسانی که قانون گذار هستند، ملاکاتی که در قرآن است برای تقنین و قانون گذاری کردن مقنّنین است. «و للسّیاسییّن فی سیاستهم» و در بحث مسائل سیاسی و سیاست گذاری، مسائل دیپلماسی تمام اینها در قرآن موجود است. «و للحکام فی حکومتهم» برای قضاوت کردن و حکمرانی کردن در بحث حکومت.
«و لجمیع العالمین فیما لا ینالونه جمیعاً» و در آن چیزهایی که مردم و جهانیان هیچ وقت نمیتوانند دست پیدا کنند. «کالغیب» بحث غیب، آنچه که در آینده و آنچه که در حال فرض میشود مثلاً غیبت امام زمان و چه آنچه که در گذشته بوده است و برای مردم پنهان است، غایب است. قصّهی حضرت یوسف را آوردن و به این شکل ترسیم کردن یا قصّهی حضرت نوح و همهی انبیاء دیگر (علی نبیّنا و آله و علیهم السّلام) این نکتهی خیلی مهمّی است که آنها اینگونه غیب را در قرآن آوردند و برای ما بیان کردند.
«و الاختلاف فی الحکم و العلم، و البیان» و بحث مختلف بودن حکمها، علم، بیانها همه در قرآن نهادینه شده است. «و مِن هُنا یظهر» از اینجا ظاهر میشود که «أنَّ القرآن یُدَّعی عموم إعجازه» میفرماید در قرآن شمول و عموم اعجاز ادّعا شده است. تمام اعجاز در قرآن موجود است.
خود پیامبر و اهل بیت ما اینگونه هستند. زیارت وارث که میخوانیم یعنی چه؟ یعنی پیامبر ما، امیر المؤمنین، حضرت صدّیقهی طاهره (سلام الله علیها) و همهی اهل بیت معصومین (علیهم صلوات الله اجمعین) تمام اینها وارث انبیاء هستند. یعنی چه؟ یعنی هر آنچه که حضرت آدم ابو البشر در وجود پیامبری خود به عنوان معجزه و به عنوان فضیلت داشت، تا به حضرت عیسی (علی نبیّنا و آله و علیه السّلام) برسد، تمام اینها را پیغمبر ما داشته است، ائمّهی ما داشتند و حضرت مهدی (صلوات الله علیه) وارث همهی انبیاء و ائمّه است. یعنی هر آنچه که در عالم وجود بر رسالت پیامبران، از نظر اعجاز و فضائل همراهی میکرده است حضرت مهدی دارد که وارث تمام آنها خواهد بود، جدا از اینکه خود ایشان مصلح مطلق است. آن کسی که مصلح علی الاطلاق در تمام ادیان است و همهی پیامبران از او خبر دادند نیست، مگر حضرت بقیّه الله الاعظم (روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه).
«و مِن هُنا یظهر أنَّ القرآن یدعی عموم إعجازه من جمیع الجهات من حیث کونه إعجازاً لکلِّ فرد من الإنس و الجن من عامّهٍ أو خاصّهٍ أو عالمٍ أو جاهلٍ أو رجلٍ أو امرأهٍ أو فاضلٍ بارعٍ فی فضله أو مفضولٍ إذا کان ذا لبٍّ یُشعِر بالقول» تمام اینهایی که شما فکر میکنید، حتّی شما بودید که راجع به مشاعره و شعر حرف زدید که آنها کلام بلیغ است، اهل بیت تمام اینها را دارند و پیغمبر ما تمام اینها را دارد و در دین اسلام تمام اینها وجود دارد.
منتها ما باید در قرآن دقّت کنیم. قرآن را بفهمیم و تدبّر کنیم و با قرآن مأنوس باشیم. این عیب است که ما مسلمانها از قرآن دور هستیم و وجود قرآن مهجور است. حتّی آنهایی که خیلی به قرآن چسبیدند، به ظاهر قرآن چسبیدند. جالب این است که به ظاهر قرآن چسبیدند و مطالب قرآن را بلد نیستند.
به قول یکی از فضلای اصفهان میگفت من را در بقیع گرفته بودند، بنا کردم صحبت کنم، من هم وارد آیات قرآن شدم. ایشان در بحث ادبیات خیلی قوی است. اینها را به بحث ادبی کشانده بود و اینها هم نتوانسته بودند جواب بدهند. آن وقت در خود مطالبی که خیلی در قرآن روشن است و مبیّن است اینها را هم نمیفهمند. و الّا خیلی از این اهل سنّت هستند که مغرض نیستند، بلکه آنها را علیه شیعه تربیت کردند. قرآن را هم گفتند همینطور بنشینید و بخوانید. هیچ چیزی را هم نمیفهمند. عرب هستند و کلام عربی است، امّا اینها وارد فنون و فنّ واقعی فهم قرآن نشدند که کلمات قرآن را بفهمند که راجع به چه چیزی حرف زده است.
اهل بیت؛ مبیّن واقعی قرآن
در حالی که مفسّرین شیعه و سنّی راجع به اهل بیت اتّفاق نظر دارند که بیش از ۳۰۰ آیه از آیات قرآن راجع به اهل بیت است. اتّفاق نظر وجود دارد، این نکته خیلی مهم است و خیلی از آنها در شأن نزول از طرف آنها بیان شده است! سنّیها هم قبول دارند. مفسّرین شیعه بیش از ۵۰۰ آیه، ۷۰۰ آیه دارند و بعضی ادّعا دارند که اگر بخواهیم قرآن را خوب بفهمیم، غیر از وجود اهل بیت هیچ چیزی نمیتواند عرض اندام کند و تمام آیات قرآن را میتوانیم به اهل بیت نسبت بدهیم. به این خاطر که مبیّن واقعی قرآن اهل بیت هستند.
بعضی از اهل سنّت حافظ قرآن هستند، یعنی قرآن را از حفظ هستند، نه اینکه محافظ هستند. اینها قرآن را حفظ هستند، مانند سیدی یا فلش که مطالب را در خود دارد. اینها ماهها مینشینند و قرآن را حفظ میکنند، امّا معنای واقعی آن را… من با یکی از این وهّابیها بحث میکردیم. به من گفت شما از کجا بحث علیّ بن ابیطالب را میگویید که امام است. من آیهی «بَلِّغْ ما أُنْزِلَ»[۳] را گفتم، بعد گفت کجا اینجا دارد؟ گفتم این «ما أُنْزِلَ» کجا است؟ آیهی قرآن است که بعد میفرماید اگر انجام ندهید «فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»! پیغمبر ۲۳ سال… اینها را که گفتیم دیگر نتوانست جواب بدهد! برای اینکه نفهمیده بود. چرا؟ چون فقط به ظاهر قرآن توجّه میکنند. یعنی اینها به محتوای واقعی قرآن اهمّیّتی نمیدهند.
اگر بخواهند بفهمند غیر از راه اهل بیت برای اینها راهی نیست. جالب این است که فقهایی که اینها در حجاز دارند که من بعضاً حضوراً پای درس اینها رفتم. وقتی شبها در بیت الله الحرام درس میگفتند من میرفتم حرفهای آنها را گوش میکردم. روایات نبوی که اینها در مسائل فرعی فقهی خود استناد میکردند، اگر نگویید صد درصد قریب به اتّفاق روایات آنها، یکی از اهل بیت به عنوان یکی از راویان این حدیث مطرح میشد و آنچه که آنها در بحث سندی روایت تکیه میکردند و روی آن مانور میدادند بعضی از اهل بیتی بود که در سند روایت بود.
مثلاً وقتی به علی بن الحسین، حضرت سجّاد (علیه السّلام) میرسیدند، توصیف میکردند که زین العابدین، قرّه عین النّاظرین. حتّی اینطور توصیف میکردند. یعنی در توسیق آن، آن را توصیف میکردند. چارهای غیر از آن نداشتند. بالاخره هر فقیهی، سنّی یا شیعه، اگر خواست به یک روایتی استناد کند، چون در کلّ مباحث بحث ادلّه بحث سند مطرح است، آن وقت روی سند آن مجبور است که وثاقت سند را درست کند. در توثیق آنهایی که راوی در طبقات مختلف روات هستند را باید بیاورد. هیچ کسی مانند اهل بیت را نمیتوانند بیاورند و روی آن مانور بدهند. لذا بالاتّفاق آن را بیان میکردند و صفات ائمّه را توصیف میکردند. حتّی علیّ بن ابیطالب (علیه السّلام) را که آنها خیلی نسبت به ایشان دشمنی دارند. ولی چارهای غیر از این ندارند.
این را شنیدیم که یکی از بزرگان شیعه یک زمانی پیش امام جماعت مسجد النّبی رفته بود و ماه مبارک رمضان را مانده بود. بعد این امام جماعت این آقا را به منزل خود دعوت کرده بود. با او دوست شده بود. وقتی رفته بود دیده بود که در ماه مبارک رمضان سفره آوردند و غذا آوردند. به او گفته بود مگر تو مریض هستی؟ گفته بود نه. گفته بود مسافر هم که نیستی؟ گفته بود نه. شخص پرسیده بود چرا روزه نمیگیری؟ گفته بود برای چه روزه بگیرم؟ گفت روزه واجب است. گفته بود روزه بدون ولایت علی که قبول نیست، من برای چه روزه بگیرم! آن شخص گفته بود تو چرا ولایت را قبول نمیکنی؟ گفته بود نمیتوانم قبول کنم. امام جماعت گفته بود من هیچ راهی پیدا نکردم که ولایت و محبّت علیّ بن ابی طالب و اولاد ایشان را در دل خود بگذارم، ولی آنچه که از نظر علمی برای من ثابت شده است این است که بدون ولایت امیر المؤمنین و علیّ بن ابیطالب این اعمال ما چه نماز و چه روزه باشد هیچ کدام مورد قبول حضرت واقع نمیشود. به او گفت بود پس چرا نماز میخوانی؟ گفته بود آن شغل من است، معیشت من است، باید در مسجد النّبی بیایم نماز بخوانم و پول بگیرم.
- حدیث جعلیهای زیادی داریم!
– نه، حالا ما در مقام حدیث جعلی نیستیم.
عدم انکار وجود اهل بیت در قرآن
بحث این است که خود وجود اهل بیت در قرآن یک چیزی است که قابل انکار نیست. اصلاً قرآن بدون اهل بیت را نمیشود قرآن دانست. قرآن همیشه همراه اهل بیت بوده است. چون مبیّن واقعی آنها است. مبیّن واقعی قرآن اهل بیت هستند. لذا کسی نمیتواند. هر چیزی از قرآن بخواهیم بیان کنیم باید به بیان اهل بیت باشد. حتّی خیلی چیزها که ظاهر هستند را آنها میدانند که چطور است. ولی حتّی آن کسانی که اهل فهم هستند، گرچه خصم هستند، امّا اهل فهم هستند اینها را فهمیدند و اذعان کردند.
لذا اگر ما یک مقدار به قرآن مسلّط باشیم، حدّاقل در بعضی از اصول ما به مفاد قرآن مسلّط باشیم در برابر خصم کم نمیآوریم. چون وقتی قرآن را برای آنها بیان کنید و دلیل قرآنی بیاورید آنها تسلیم میشوند. آن کسانی که آدمهای حسابی هستند و قاصر هستند که راحت میپذیرند. آن کسانی که مقصّر هستند در محاجّه و بحث مغلوب میشوند. لذا تسلیم میشوند. پس بنابراین بر تمام ما فرض است و لازم است در راستای طلبگی و در راستای تبلیغ و ترویج و به عنوان زینت اهل بیت بودن هر چیزی که بگوییم، به قرآن و مفاد قرآن یک مقدار مسلّط باشیم. به یک سری علوم قرآنی دقّت کنیم.
حالا بماند که متأسّفانه بعضی از ما حتّی تلاوت ظاهر قرآن را بلد نیستیم. یک وقت ما در برابر آنها که قرار میگیریم این ضعف ما است که ما بلد نباشیم به طور درست روخوانی قرآن کنیم یا بتوانیم به خوبی قرآن را به ترتیل بخوانیم. اینها ضعف است. پس بنابراین هر کدام از ما در این راستا کم همّتی کردیم بیاییم
همّت بلند دار که مردان روزگار
از همّت بلند به جایی رسیدهاند
پای قرآن بایستیم. اگر پای قرآن سینه زدید که اهل بیت هم در معنای قرآن نهفته است و بدون آنها قرآن معنا ندارد، آن وقت هیچ وقت پشیمان نمیشوید.
اگر برای قرآن انقلاب کردیم ارزشمند است. ارزش انقلاب ما به قرآنی بودن و اسلامی بودن آن است. آنچه که در نظام ما برای ما ارزشمند است و باعث عزّت ما در دنیا شده است و اقتدار ما را در دنیا درست کرده است، با تمام ناملایمات و مشکلاتی که داریم، فقط به این جهت است که متّصف به اهل بیت است. اقتدار و عزّت آن از آن جهت است و مشکلات از خود ما است.
خود ما در مدیریّتها، در چگونگی و سوء مدیریّتهایی که در مدیریّت نظام است مشکلاتی داریم، وگرنه اگر همانگونه که اقتدار و عزّت اسلام باعث شده است که جمهوری اسلامی در دنیا سرافراز و مفتخر باشد، اگر ما توجّه کنیم و همه چیز خود را از قرآن بگیریم، اقتصاد خود را از قرآن بگیریم… اقتصاد قرآنی این است که ربا در جامعهی اسلامی نباشد. این ربا را باید از جامعه بگیریم و محو کنیم. این یکی از اساسیترین مشکلاتی است که در جامعهی اقتصادی ما است. اقتصاد قرآنی و اقتصاد محمّدی اقتصاد غیر ربوی است. اگر ما آن را دنبال کردیم اقتصاد ما درست میشود. یکی از پایههای اساسی این است که ما بتوانیم اقتصاد خود را درست کنیم. ما این را میتوانیم از قرآن بگیریم.
استناد به قرآن و اُنس به آن
بنابراین تمام ما موظّف هستیم به قرآن استناد کنیم. استناد به قرآن تمام ما را، حتّی در برابر خصم سر افراز میکند. إنشاءالله بیش از پیش به قرآن متّصل شویم و مأنوس شویم. اگر تلاوت نمیکنید تلاوت کنید، روخوانی خود را درست کنید و حدّاقل روزی نیم ساعت تفسیر مطالعه کنید، قرآن بخوانید.
TafsirRezvan_02_23_005.mp3
Views: 0
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.