تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۲ جلسه ۵ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی ۵ جلسه تفسیر آیه بیست و دوم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۲۲) به […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۲ جلسه ۵
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۵ جلسه تفسیر آیه بیست و دوم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
همان [خدایى] که زمین را براى شما فرشى [گسترده]، و آسمان را بنایى [افراشته] قرار داد؛ و از آسمان آبى فرود آورد؛ و بدان از میوهها رزقى براى شما بیرون آورد؛ پس براى خدا همتایانى قرار ندهید، در حالى که خود مىدانید.
تفسیر سوره مبارکه بقره – آیه ۲۲
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۲۲) [۰]
مقدمه
نکتهای که در مورد آیهی بیست و دوم (از سورهی بقره) لازم است متذکّر بشوم این است: در آیه فرمودند: «الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ».
این بحث «فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً» را عرض کردیم که مرحوم طیّب اصفهانی اقسام مشرکین را در سه بخش و یا قسم آورده است. سه نوع شرک را آورده است. ده قسم از مشرکین، مربوط به شرک عبادی است. یعنی آنها نسبت به ذات حضرت حق شریک قائل نیستند. امّا راجع به آنچه که انجام میدهند، شریک قرار میدهند. لذا آن کسانی که شرک خفی هم دارند، همین را شامل میشود. یعنی در عبادت خود، در آنچه که انجام میدهند، در فعل و افعالی که مربوط به بندگی کردن آنها است مشرک هستند و الّا راجع به خود حضرت حق و صفات او مشرک نیستند.
- دو نوع شرک داریم: جلی و خفی.
– آن که میگویید: دو نوع شرک داریم، در هر دوی آنها این مصداق دارد. یعنی انواع و اقسام مشرکین عبادی این گونه هستند متأُسّفانه خفی آن را تقریباً همه مبتلا هستیم. داریم یک عبادتی را انجام میدهیم و متأُسّفانه توجّه ما به معبود واقعی خود نیست. داریم نماز میخوانیم، امام جماعت هستیم دقّت داریم که مأمومین ببینند که ما چقدر خوب نماز میخوانیم، الفاظ را خوب به کار میبریم،. رکوع و سجدهی خود را طولانی میکنیم. این خیلی بد است.
- معمولاً اگر کسی نباشد، (در نماز) اشتباه میکنیم.
– این غفلت کامل است که دیگر توجه به خود نماز هم نداریم که مرحوم حدّاد به مرحوم شهید مطهّری گفته بودند چطور نماز میخوانید؟ گفته بود: آداب نماز را انجام میدهم، سجاده میآورم، پهن میکنم، در برابر خدا خود راآراسته میکنم. از نظر روحی بهترین موقعیت را برای خود فراهم میکنم بعد شروع به نماز خواندن میکنم. نماز هم که میخوانم دقّت دارم که آیات را به خوبی تلفّظ بکنم، توجّه به معانی آیات و کلمات و اذکاری دارم که در نماز میخوانم. اینها را خوب گفته بود، ما که نمیتوانیم اینطور نماز بخوانیم. مرحوم حداد به آقای مطهری گفته بود: پس چه وقت نماز میخوانید؟! یعنی همهی این کارهایی که گفتید… توجّه به الفاظ نماز نیست. توجّه به معبود مهم است.
چیزی که مهم است این است که ما کاملاً به آن طرفی که مخاطب ما است، توجّه داشته باشیم. این توجّه باید همراه با کلماتی که خود او به ما یاد داده است، باشد. خود خدا فرموده است: میخواهید با من حرف بزنید، نماز بخوانید. سورهی حمد را هم آورده است، سورهی توحید را هم آورده است، گفته است: این را هم بخوانید با من حرف بزنید. اذکار واجبه را آورده است. یعنی خود خدا راه را به ما نشان داده است. خود خدا شمارهی تلفن را داده است، ما باید شماره را بگیریم تا بتوانیم حرف بزنیم.
بعضی وقتها اینطور شده است که شماره تلفن را میگیریم، دقّت نداریم. داریم با یک نفر دیگر حرف میزنیم، این گوشی هم دارد زنگ میخورد. طرف تلفن را برمیدارد، هر چه صدا میکند شما متوجّه نیستید، دقّت ندارید. ما نماز را شروع میکنیم، وارد در نماز میشویم، تکبیره الاحرام را گفتیم، در حریم نماز خود را قرار دادیم امّا به همه چیز الّا معبود دقّت داریم.
یک نفر شب رفت در یک جایی شروع به خواندن نماز کرد و این را با آداب انجام میداد. یک لحظه یک صدایی شنید، وقتی این صدا را شنید، یک مقدار توجّه خود را بیشتر کرد، الفاظ را غلیظتر کرد. گفت: حالا این کسی که میشنود، ببیند من چقدر زیبا نماز میخوانم، قرائت من چقدر زیبا است. نماز که تمام شد، روی خود را برگرداند ببیند چه کسی است دید یک الاغ است. یعنی همهی آنچه که زحمت کشیده بود را…
یا گفتند یک طلبهای به مسجد سهله رفت. گفتند: اگر کسی در اینجا چله نشینی بکند، حضرت حجّه بن الحسن (صلوات الله علیه) را زیارت میکند. این طلبه به آنجا رفت، چله نشینی کرد، زمستان بود. روز چهلم یک نفر به آنجا آمد، به او گفت: تو اینجا چه کار داری؟ گفت: آمدم آقا را ببینم. گفت: فکر کن آقا را دیدی میخواهی چه کار بکنی؟ گفت: حالا که ندیدم. گفت: فرض کن من آقا هستم، تو چه چیز میخواهی؟ گفت: از کجا بدانم تو آقا هستی؟ (آن شخص به او) گفت: تو حرف خود را بزن. گفت: اگر شما این بیل را پارو کردید، من میفهمم شما آقا هستید. گفت: باشد. این روی خود را به سمت بیل کرد، دید پارو شد، برگشت دید کسی نیست. گفت: یعنی من چله نشینی کردم، فقط یک بیل پارو شد. بعضی وقتها چقدر آدم باید حمق داشته باشد و احمق باشد که معرفت او پایین بیاید و توجّه… کار را انجام داده است، چهل روز خود را به سختی انداخته است امّا درون -این را دارم به شما میگویم که «وَ إِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا»[۱] را بگوییم- را پاک نکرده است.
- ولی در نهایت به مقصود رسیده است، آقا را زیات کرده است.
- بله آقا را زیارت کرده است، تمام زحمات خود را صرف تبدیل یک بیل به پارو کرده است، این خیلی بد است که این چه فایدهای دارد؟
آنچه که در وجود شما مهم است ایجاد معرفت است. اگر ایجاد معرفت کردید، آن وقت ارزش پیدا میکنید، وزین میشوید. امّا اگر در این حد که ما همیشه به دیگران دقّت داشته باشیم، یک صدایی که میآید بگوییم نماز خود را یک مقدار غلیط بخوانیم تا ببیند ما چقدر خوب نماز میخوانیم. روی خود را که برمیگردانیم میبینیم الاغ است. باید اجرت خود را از او بگیریم، اجر ما آنجا است نماز خود را عرضهی بر او کردیم، این چه فایدهای دارد؟
بنابراین باید مواظب باشیم در بحث عبادت و مسائل عبادی آنچه که انجام میدهیم، همراه با خلوص باشد، همراه با خلوص بودن این است که ما هر چه انجام میدهیم، ۲۴ عیار (تمام و کمال برای) خدا باشد، یعنی هیچ چیزی داخل در آن نباشد، هیچ خللی در آنجا ایجاد نشود یک ذره در وجود آن عمل برای خدا و نیّت الهی را خراب نکند. اگر این کار را کردید ولو اینکه یک سیب را به دست یک بچّه یتیم میدهید، این را برای خدا بدهید. طلبه شدیم، بزرگتر از این نیست.
من فکر میکنم که بزرگترین و مهمترین نوکری برای اهل بیت و قرآن طلبگی است. این طلبگی را خالص انجام بدهید. محضاً برای همانها (خدا و اهل بیت) بکنید. به قول مرحوم قدوسی (رحمه الله علیه) آمدید طلبه شدید وجوهات بیاورند و به شما احترام بگذارند، اینها که فایده ندارد اینها هیچ کدام فایده ندارد. شما بهترین مسند بندگی را برای خود پیاده کردید امّا باید مواظب باشید که خلوص داشته باشد.
خلوص هم در سایهی تقوا پذیرش میشود. «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ»[۲] فقط در سایهی تقوا است. آنچه که در تقوا وجود دارد، خلوص است. چون فقط بحث خدا نگهداری است، این است که فقط خدا در آن باشد. اگر تقوای الهی بود کار آسان میشود.
منتها شیطان و نفس اماره نمیگذارد، مدام ما را به این طرف و آن طرف میکشاند. مدام برای ما إن قلت میآورد. این إن قلتها ما را نسبت به حضرت حق به شک و تردید میاندازد، همه چیز را خراب میکند. مثلاً قرآن میفرماید: شما جوانها را به ازدواج در بیاورید، اگر فقیر بودید «وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى مِنْکُمْ وَ الصَّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»[۳] امّا من و شما که طلبه هستیم، الآن یک طلبهی متدیّن بیبضاعت خوب زیبا از شما دختر میخواهد به او چه میگویید؟ به او دختر نمیدهید یا حتّی پسر خیلی خوب دارید، میخواهید به خانهی یک روحانی وجیه خوب بروید امّا آن روحانی بضاعت مالی ندارد که دختر او را بگیرید چه میگویید؟ چون اعتقاد به «إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» نداریم، این است که موقع عمل که شد، ما رفوزه هستیم.
به شهرداری رفته بودم، شخصی به من میگفت: شما روحانیون رفوزه هستید؟ گفتم: مگر شما قبول هستید؟ گفتم: مگر محمّد رضا هم مثل تو مکلّی نبود؟ گفت بله بود. گفتم: چه کار کرد؟ گفت: او رفوزهتر بود. گفت: خیلی خوب. گفتم: شما هم که بروید رفوزهتر هستید. هر کسی باشد، رفوزه است، صد درصد قبولی اصلاً نداریم.
اگر در راستای قبولی قرار بگیریم، باز هم خوب است. در مورد من و شما این است که حداقل آن اعمال شخصی و عبادی که برای خود داریم، در راستای شغل و آن وظیفهای که برای خود ملتزم شدیم، در این راستا خلوص داشته باشیم.
- در طلبگی رفوزگی سختتر است.
– بله قبول دارم. امّا اگر ما در این سختیها برنده شدیم، ارزش پیدا میکند. محک امتحان و آزمایش برای ما طلبهها در مسائل مالی شدید است. یک روز یک جا منبر رفته بودیم. بعد از ده شب (یک نفر) آمد، گفت: حاج آقا چند میشود؟ یک مقدار او را نگاه کردم که چه بگویم. -این قضیه برای ۲۴، ۲۵ سال پیش است- گفتم: چند میشود یعنی چه؟ آن روز نهایت ده شب به یک طلبه مثلاً پنجاه یا صد تومان میدادند، شبی پنج تومان، ده تومان میدادند. مدام گفت: به ما بگویید ده شب چقدر میشود؟ گفتم: این حرف چیست که شما میزنید. گفت: نه باید بگویید. گفتم: ده میلیون بده. شبی یک میلیون بده. گفت: یک میلیون! گفتم: بله تو میخواهی کار من را بخری، شبی یک میلیون بده. گفت: مگر چه خبر است؟ آن زمان با یک میلیون میشد خانه بخری. ده میلیون ده تا خانه میدادند. گفتم: بندهی خدا شما آمدید به من میگویید چند میشود؟ تو هر چه در توان داری و نیّت داری دربیاور به آقا بده، اگر کسی به تو گفت کم است یا زیاد است شما پس بگیرید یا به آن اضافه بکنید. آن مقدار را که میخواهی بدهید، بدهید.
بحث ما این است الآن که برای وعظ و خطابه و بیان احکام و بیان تاریخ اهل بیت و روضه خوانی -اینها خیلی مهم است- میرویم، اینها برای خود آنها باشد این که علّامهی طباطبایی میفرماید: من حاضر هستم تمام کارهای خود را با یک جلسهی روضهخوانی برای امام حسین عوض بکنم، (به این دلیل است) چون معمولاً در اینجا خلوص بهتر ایجاد میشود. چون ادّعا نیست. شما عزاداران امام حسین را نگاه بکنید، آن کسانی که مخلصانه هستند در میدان هستند و عزاداری میکنند. ممکن است نمازهای آنها قضا هم بشود، نمیگوییم درست است امّا ادّعا ندارند. امّا من طلبه که خیلی ادّعا دارم، آن کنار میایستم همچنین دست به سینه میزنم که اصلاً ماسح و ممسوح ایجاد نشود. خود را خیلی بزرگتر از این حرفها حساب میکنیم. امّا آن که بیاید مثل مرحوم آیت الله برجرودی (عمل بکند که) وقتی هیئات به سمت خانهی او یا به سمت حرم بیایند، آن گلهایی که مردم در این هیئات به سر خود مالیدند را بردارد و توتیای چشم خود بکند و هم ادّعا بکند چشم من تا آخر عمر هیچ مشکلی نداشت، این مهم است.
به هر حال ما طلبهها باید از این مسائل درس بگیریم که شرک یک مقدار در اعمال ما مشکل درست کرده است. در مورد اعتقادات خود که اصلاً تحقیق نکردیم، ممکن است به اندکی هم همه چیز را ببازیم. حالا سلّمنا که ما در اعتقادات نه باید شرک ذاتی قائل باشیم، نه شرک صفاتی این را قبول داریم امّا در اعمال چه کار داریم میکنیم؟
شیطان به یک نحوی وارد نشود و ما را اغوا بکند، راه آن هم این است بیاادّعا خود را به خدا بسپاریم. «لَا تَکِلْنِی (تکلنا) إِلَى نَفْسِی (انفسنا) طَرْفَهَ عَیْنٍ أَبَداً»[۴] ممکن است زمینهی همه چیز برای من و شما فراهم بشود امّا او باید ما را حفظ بکند. هدایت واقعی خاصّهی حضرت حق بر ما در همه چیز و در همه جا و در همهی مقامات این است که او از ما محافظت بکند. خود را به دست خدا سپاریم «وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ»[۵] اینها مهم است و الّا گاه خراب میشود. کار هم که خراب شد ما بدتر میشویم.
عقوبت من و شما اگر بد عمل بکنیم و برای خدا شریک قرار بدهیم از آن کسانی که ادّعای طلبگی ندارند بدتر هستیم و مجازاتی هم که میشویم سختتر است. عقوبت آن سختتر است، اینها را باید بدانیم.
میفرماید: «فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»[۶] شما میدانید کاری از دست هیچ کسی برنمیآید که «جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ» همهی شما این را میدانید که هیچ کسی قدرت چنین کاری را غیر از حضر واجب الوجود حضرت الله جلّ و علی ندارد. اینها را میدانید. «وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» یعنی شما عجز همه را هم میدانید.
همهی اینها مقدمه بود که به آیهی بعدی برسیم: «وَ إِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ»[۷] یک اشاره به معنای تحت اللّفظی این آیه داشته باشیم. میفرماید: اگر شما «إِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ» اگر در وجود شما یک شکّ و ریبی است. شما محض ریب شدید، شک شدید. از چه چیز؟ «مِمَّا نَزَّلْنا» از قرآن. آنجایی معلوم میشود ما ریب داریم یا نه که به قرآن اعتقاد نداشته باشیم. وقتی که قرآن میفرماید: «إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»[۸] عمل نکنیم، وعدههای خدا را حساب نکنیم.
یکی از طلبهها میگفت: احتمال عقلایی که من خانهدار بشوم، نیست. راست هم میگفت. یعنی اصلاً احتمال عقلایی ندارد که از نظر مالی صاحب خانه بشوم. چون نه از این طرف، نه آن طرف چیزی دارم و نه ارثی به من میرسد، فقط درس میخوانم ولی خدا به خوبی شرایط را فراهم کرد، در شش ماه این طلبه بدون منّت خانهدار شد. چرا؟ چون این تقوا را رعایت کرد. یعنی فقط وقت خود را صرف درس و بحث کرده بود. خدا هم شرایطی را برای او فراهم کرد که…
غیر از اینها را هم من سراغ دارم. یکی از اقوام ما بسیار متدیّن است، در یک اداره کار میکرد. اینجا مستأجر بود، هر سال خانه را عوض میکرد. یک وقت هم به او گفتند: به تهران بیا. تهران رفته بود، حقوق او یک مقدار زیادتر شده بود و گفته بودند: اینجا بمانید برای شما بهتر است. با پدر خود رفته بود خانه اجاره بکنند. یک خانه پیدا کردند، آن بنگاه گفته بود: باید ۱۲۰ میلیون پول رهن بدهید که مثلاً اجارهی یک چیز جزئی بدهید. پدر آدم لوتی است، پول ندارد امّا آدم لارج است. گفته بود: مگر خود خانه چقدر ارزش دارد که شما میگویید: اینقدر باید پول رهن بدهید. گفته بود: ۲۳۰ میلیون. گفته بود یعنی ما ۱۱۰ میلیون دیگر روی آن بگذاریم، خانه را میخریم. گفته بود: پس قولنامهی آن را بنویس. فقط ۳۰، ۴۰ روز به ما وقت بده تا خانه را بخریم. گفته بود: باشد. همان جا خانه را قولنامه کرده بود. طرف از این جا مستأجر بود، میخواست به تهران برود ناراحت بود که اجارههای تهران پنج برابر اصفهان است، حالا چه کار بکنم؟ امّا چون اینقدر آدم متدیّن و با توکلّی بود، رفت خدا راحت به او خانه داد. چهار، پنج سال پیش این اتّفاق افتاد الآن خانهی او ارزش زیادی پیدا کرده است.
«مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ»[۹] این را میگوید. چرا بعضی از ما طلبهها به دنبال پول میگردیم؟ به این دلیل که وظیفهی طلبگی خود را انجام نمیدهیم. پول ندارید، یک روز دو روز در هفته بروید کار بکنید، اشکالی ندارد. بروید کارگری بکنید، کشاورزی بکنید، یک کاری بکنید اشکالی ندارد. آدم معیشت را داشته باشد اشکالی ندارد. کار بکنید که در مضیقه نباشید، دست شما به سمت نامردی دراز نشود، محتاج یک نامرد نشوید. زن و فرزند شما الآن محتاج باشند، مشکل داشته باشند. حتّی بتوانید در راستای طلبگی خود پول خرج بکنید.
شرط اینها این است که وظیفهی خود انجام بدهید. اینکه کسی فکر بکند صبح تا شب در حجره باشد و سینه به حصیر بمالد، همه چیز به او میرسد، اینطور نیست. اگر خلوص داشته باشید، بله میرسد امّا اگر خلوص نداشته باشید، فایدهای ندارد. خلوص داشته باشید، آنچه که تشخیص میدهید این است که وظیفهی شما است که درس بخوانید و در راستای طلبگی محض عمل بکنید، عمل بکنید، آن وقت خدا همه چیز را برای شما فراهم میکند.
پس بنابراین این که در این آیه میفرماید: «إِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا» اگر در شکّ و تردیدی نسبت به قرآن هستید، یعنی اینکه به قرآن عمل نمیکنید.
ما مجاهدین را در جبهههای خود دیدیم، در تاریخ، انبیاء و اولیاء وائمّه و جنگهای پیغمبر و همهی اینها را مطالعه کردیم و دیدیم. چطور با جسارت کامل و قطع و یقین بر آنچه که باور دارند که درست دارد عمل میکند، شمشیر میکشد، تفنگ را برمیدارد و وارد در میدان جنگ میشود یا شهید میشود یا اینکه پیروز میشود. در هر صورتی برای او پیروزی است.
ما دیگر همین مسئله را در بین رزمندهها حس کردیم. آنها که شهید شدند حالا که میرویم یک مقدار توجّه میکنیم، میبینیم اوضاع و احوال آنها آن طرف چطور است، میبینیم ما خیلی باختیم. اگر ما هم درست عمل کرده باشیم که الحمدلله در دنیا توانستیم حداقل اینکه شیعه را در برابر عالم قدرتمند بکنیم، شیعهای که جرأت نمیکرد ۹۰ سال، ۸۰ سال پیش یک روضهخوانی داشته باشد، الحمدلله کار به جایی رسیده است که در دنیا میتواند حرف بزند، آمریکای ابر قدرت دارد ناز میکشد، التماس میکند که بیایید با ما حرف بزنید. البتّه مسئولین ما یک مقدار سست گرفتند، اگر محکم مثل حضرت آقا برخورد میکردند و اقتدار خود را محکم بکنند، بیش از این التماس میکنند. آن وقت به دنبال ما میدوند. دیگر نمیتوانند در ما مؤثّر بشوند.
بنابراین آثار آن (ایمان و اخلاص رزمندگان) همین بچّههایی است که خون دادند، جان بر کف رفتند. یک محمّد وکیلی بود، هم اتاقی من بود، بچّهی سلفی ریزان بود سمت لنجان، در عملیات والفجر چهار، به معبر میدان مین رسیده بودند، شب معبر را گم کرده بودند. معبر هم خیلی نبود، دو سه متر بود. گفته بود: من در میدان مین میخوابم، گردان از روی من رد بشود. روی میدان مین خوابیده بود، بچّهها از روی او رد شده بودند، شاید آن آخرین کسی که میخواسته است، از روی او رد بشود یک دانه مینها زیر این بندهی خدا بوده است، منفجر میشود محمّد وکیل را تکه تکه کرد، شهید شد. اینقدر اینها بچّهها قاطع بودند، باور داشتند که اگر هم کشته بشوند، پیروز هستند. خون اینها بوده است که الآن این ثمرات را برای ما دارد که در دنیا کلّ دنیا و ابر قدرتهای آنها آن طرف میز، ما این طرف میز هستیم. اینها عزّت است. این عزّت به دست نمیآید الّا اینکه اعتقاد به قرآن داشته باشیم.
لذا اگر شک و ریب… حالا ریب را قبلاً در سورهی مبارکهی بقره همان اوّل که فرمود: «ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ»[۱۰] کلمهی ریب را آنجا مفصّل بیان کردیم ولی باز هم إنشاءالله اجمالاً دوباره برمیگردیم، یک بررسی میکنیم و نکاتی را پیرامون این میگوییم که قرآن باید مسند کار ما باشد را إنشاءالله توضیح خواهیم داد.
[۱]– سورهی بقره، آیه ۲۳٫
[۲]– سورهی مائده، آیه ۲۷٫
[۳]– سورهی نور، آیه ۳۲٫
[۴]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۵۲۴٫
[۵]– سورهی غافر، آیه ۴۴٫
[۶]– سورهی بقره، آیه ۲۲٫
[۷]– همان، آیه ۲۳٫
[۸]– سورهی نور، آیه ۳۲٫
[۹]– سورهی طلاق، آیه ۳٫
[۱۰]– سورهی بقره، آیه ۲٫
TafsirRezvan_02_22_005.mp3
Views: 1
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.