سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ (۲۷) ارْجِعی إِلى رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً (۲۸) فَادْخُلی فی عِبادی (۲۹) وَ ادْخُلی جَنَّتی (۳۰) اى جان آرام گرفته و اطمینان یافته! (۲۷) به سوى پروردگارت در حالى که از او خشنودى و او […]
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ (۲۷) ارْجِعی إِلى رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً (۲۸) فَادْخُلی فی عِبادی (۲۹) وَ ادْخُلی جَنَّتی (۳۰)
اى جان آرام گرفته و اطمینان یافته! (۲۷) به سوى پروردگارت در حالى که از او خشنودى و او هم از تو خشنود است، باز گرد. (۲۸) پس در میان بندگانم درآى (۲۹) و در بهشتم وارد شو. (۳۰)
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
سخنرانی استاد رضوانی در اخلاص و صراط مستقیم
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ (۲۷) ارْجِعی إِلى رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً (۲۸) فَادْخُلی فی عِبادی (۲۹) وَ ادْخُلی جَنَّتی (۳۰)
اى جان آرام گرفته و اطمینان یافته! (۲۷) به سوى پروردگارت در حالى که از او خشنودى و او هم از تو خشنود است، باز گرد. (۲۸) پس در میان بندگانم درآى (۲۹) و در بهشتم وارد شو. (۳۰)
یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ* اِرْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً* فَادْخُلِی فِی عِبادِی* وَ ادْخُلِی جَنَّتِی ۱
اگر وضو گرفتیم اما در مجالس امام حسین رخوت داشتیم بعد قصد نماز کنیم یا دست بر خطوط قرآن بکشیم شک میکنیم که وضو داریم یا خیر؟ وضوی ما صحیح است اما باید یقین کنیم که وضو گرفته ایم اما اگر شک داریم که وضو داشتیم یا خیر فایده ای ندارد لذا هر چه از قبل آن را به یاد داشته و نسبت به آن یقین داریم همان را مدنظر قرار میدهیم.
حالت سابقه ما اگر متوضع بود یعنی اگر وضو گرفته بودیم، ما با وضو خواهیم بود اگر که نسبت به آن شک داریم، وضوی ما بی فایده خواهد بود ،هر زمان نسبت به اصل وضو شک کنیم، باید وضو بگیریم، در هنگام وضو اگر درحالیکه وضو میگیرید و به حال سابق خود شک کنید.
برای مثال درحال مسح سر خود، شک کنید که آیا آب را به دست چپ خود رساندهاید یا خیر حکم آن چیست؟باید دست چپ را آب برسانید و مسح را انجام دهید ، باید اعتنا کنید چرا که یقین دارید طهارت ندارید باید یقین داشته باشید که طهارت حاصل شده به عبارت سادهتر باید مطمئن باشید که وضو نداشتید ، باید یقین کنید وضویی که میگیرید صحیح است.
برخی اوقات ما باید بفهمیم که اشتباه متوجه شده ایم، کاربرد این مجالس همین موضوع میباشد ، امام حسین یک جملهای دارند که کل مطلب را در آن تبیین نمودهاند «إنَّی خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإصلاحِ فی اُمَّهِ جَدّی» ۲ من برای اصلاح در امت جدم خروج و قیام کردم.
یکی از بحثهای اصلاح، امربهمعروف و نهیازمنکر است ، یکی از اشکالات در جمع خودمان آن میباشد که ما دوست داریم هنگامی که با یکدیگر مواجه میشویم از هم تعریف کنیم اما این موضوع تا جایی مفید خواهد بود که جهل بر ما استیلا پیدا نکند ، اگر ندانیم که چه اخباری وجود دارد احتمالا در جهل باقی خواهیم ماند.
اهل منطق به این نوع جهل، جهل مرکب میگویند چرا که فرد نمیداند که نمیداند لذا اشکال همه ما در کلمهای میباشد که ما از آن غافل هستیم و آن همانا جهل ، نادانستهها و نادانیها است ، بشر مشکل در این کلمه خلاصه شده چون ما عقل داریم اگر به عقل ما علم داده شود، بارور خواهد شد اما اگر علم ندادیم مانند موتور بدون بنزین بوده و روشن نمیشود.
لازم است که معلومات ما بهصورت روزانه افزایش پیدا کنند ، ناگفته نماند که سالهایی توفیق حضور در درس آیت الله بهجت داشتیم ایشان درباره بحث تبلیغ به ما میگفتند که آقایان از معلومات خود برای مردم صحبت کنید یعنی هر آنچه خودتان قطعی میدانید، یقین داشته و به آن باور دارید، بگویید ، مجهولات را یاد بگیرید تا مشکوکات متوقف شوند اگر به چیزی شک دارید، آن را نگویید.
آنچه که برای ما اهمیت دارد، این است که ما بتوانیم به باطن قرآن و وجود مقدس صاحب الزمان (عج) دست پیدا کنیم ، بین ما فردی که به روزه، امربهمعروف و نهی از منکر که مشاجره یا داد و فریاد نیست، اهمیت دهد، نیکو خواهد بود ، امر یعنی دستور دادن با زبان، در زبان عربی کلمه امر با ماده «الف، میم و راء» که به آن در فارسی نیز امر یا اوامر میگوییم.
به کسی که امر کنند، مامور گفته میشود ، کسی که امر کند، آمر خواهد بود ، امر یعنی شما دستور دهید، به چه چیزی امر کنید؟ «الْمَعروفُ» ، میخوانیم :«وَ الْمَعروفُ ما أمَرْتُم بِهِ ، وَ الْمُنکَرُ ما نَهَیتُم عَنهُ» ۳ معروف آن است که اهل بیت و قرآن به آن امر نمودهاند ،به چه چیزهایی دستور دادند؟ دو چیز: واجبات و مستحبات.
ما وظیفه داریم که آنچه را که به عنوان واجبات و مستحبات یاد گرفتهایم، به کسانی که یاد ندارند یا بیتوجه هستند بگوییم، این کار همان امر به معروف میباشد ، خود کلمه معروف با آنچه که ما به عنوان واجبات و مستحبات قول داریم، متناسب است ، این موضوع کاملا مشخص میباشد که اگر به یک امر واجبی دستور داده، بین خود مردم همان موارد معروف خواهد بود.
اگر خداوند میفرماید باید حجاب داشته باشید خود انسان میداند که باید حجاب داشته باشد ، شرع مقدس برای ما حد و حدود تعیین کرده و یک چیز جدیدی بیاورد ، حجاب بین مردم معروف و پسندیده بوده، اگر گفته شود که امر حجاب را به مردم یادآوری کنید، چیز جدیدی گفته نشده است.
در دین اسلام هر چه که مردم میدانستند، میشناختنید و بین آنها مرسوم بود، مصالح مردم در آنها بود ،اگر مصلحت مذکور لازم بود، آن کار واجب تلقی میشد و حتما باید انجام میگردید اما اگر مصلحت راجح بود، یعنی بهتر بود بیاورند، مستحب تلقی گردید ، حتی اطاعت از خدا «اطیعوا اللَّه و اطیعوا الرّسول» ۴
همه اهل اصول و فقه ، فقها و مجتهدین معتقد هستند که این امر یک امر مولوی نیست بلکه امر ارشادی میباشد یعنی چه؟ یعنی عقل ما خودش میداند که اطاعت از مولا وجوب دارد پس چرا در شرع آورده شده است؟ قصد ارشاد و تذکر دارد تا شما آن را از یاد نبرید و از خدا اطاعت کنید.
اطاعت از خدا امری میباشد که خود عقل درک میکند لذا عقل ما و بشر خودش میداند که باید حجاب داشته باشد زیبنده انسان برای مصونیت از هر چیز که یکی از آنها نامحرم می باشد ، حجاب خواهد بود. برای زنان حجاب لازم میباشد ، این چیزی بود که بشر در هنگام متولد شدن سوای ارسال کتب و بعث رسل آنها را درک میکنند، احتیاجی به امر آوردن نیست.
قرآن کریم و اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین اگر امری انجام میدهند از باب امر به معروف و نهی از منکر است ، یعنی برای معروفاتی که بین ما وجود دارند، تذکر میدهند ، منکر یعنی زشتیها یعنی آنچه که بین مذموم میباشد ، زشت بودن یک کار تا جایی است که ما را نابود میکند که به آن حرام میگویند.
اگر عملی زیبنده انسان نباشد، مکروه به شمار میرود ،هرچه که از انسان صادر شود، لازمه او ۵ حکم خواهد بود: مستحب، واجب، حرام، مکروه یا مباح ، همه این احکام هم دائر مدار مصالح و مفسده بر انسان هستند یعنی اگر خدا چیزی را واجب کرده برای ما مصلحت میباشد.
امام حسین قصد دارد به صلاح عمل کرده و اصلاح نماید، امر به معروف و نهی از منکر زمان امام مرده بود و ایشان فرمود من امر به معروف و نهی از منکر را احیا میکنم ، ما که لباس متدین داشته و اهل صلاح هستیم باید بیش از دیگران امر به معروف و نهی از منکر را عمل کنیم.
در جامعه ما اکنون همینگونه شده و امر به معروف و نهی از منکر نمیکنیم ، من در این جامعه بشری افرادی را میشناسم که میگویند ما فرزندان خود را آزاد گذاشتیم و آن را جزء فضائل میدانند! چگونه آزاد گذاشتی؟ اختیار حجاب دخترم با خود او خواهد بود و خودش میداند ، این همان موضوعی است که امام حسین به خاطر آن قیام میکند.
وجود ما از نظر روحانی دو بخش میباشد: یک نفس ، دو عقل و روح؛ عقل و روح همه این موارد را درک میکند ، کسی که باید همه وجود انسان را به عملیاتی کردن برساند، نفس و مدیرعامل بدن است ، نفس انسان باید اجرا کند سپس نفس انسان دارای مراحلی میباشد: به خودی خودش «لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ» ۵
نفس بدون اینکه قید و قیودی داشته باشد، هر نفس یعنی جنس آن «لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ» یعنی به بدی میکشاند ، به این نفس، اماره گفته میشود یعنی همه نفسها در مرحله اولیه، اماره هستند ، اما زمانی که خوبی و بدی را تشخیص داد، دستورات خدا را دید صلاح وجود بشر را شناخت، «لوامه»میشود، یعنی به نفس افسار زده و از نزدیک شدن به بدیها جلوگیری میکند.
نفس لوامه، نفس اماره را از اماریت ساقط میکند، یک سگ را در نظر بگیرید اگر واقعا نگهبان واقعی باشند، در هنگام رها شدن وحشی هستند لذا به آنها افسار و زنجیر میکنند ، اگر انسان بخواهد در صلاح انسان پیشروی کند باید در ابتدا افسار نفس را بزند تا لگام گسیخته نباشد تا نفس او لوامه که به معنای سرزنش کننده می باشد ،گردد.
چنین نفسی ، یعنی نفس لوامه عامل به صلاحیات خواهد بود چرا که اجازه نزدیک شدن نفس اماره به بدیها را نداده است لذا اینکه قرآن بارها فرموده :«إِنَّ الَّذینَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ» ۶ برای همین میباشد یعنی کاری انجام میدهد که شایسته انسان باشد ، عمل صالح یعنی کاری که با انسانیت سازش دارد.
اگر آنچه که خدا فرموده برای انسان جزئی از باورهایش شده و به مرحله ایقان برسد، «وَهُمْ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ» ۷ اگر به آن مرحله رسید و انسان در برابر خدا آرامش و اطمینان گرفت و مطمئن شد که صلاح همان است ، مطمئن شدن یعنی بداند درد ندارد مانند اینکه وقتی شما به مطب یک پزشک میروید چون به تخصص او ایمان دارید هر نوع طبابتی را به شما عرضه کرد، میپذیرید حتی اگر عمل جراحی باشد قبول میکنید چون به او مومن هستید.
به اینکه پزشک خواستار صلاح شما میباشد، ایمان دارید ، خلاف صلاح تو عمل نمیکند، نگران نیست و آرامش دارد، معنای امطمئنان این است یعنی آرام بوده و دغدغه و ترس ندارد ، خداوند درباره امام حسین علیه السلام فرمودند به قول حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم »که فرمودند :«حسین جان خداوند اراده کرده که «اَنْ یَراکَ قَتیلا» ۸ تو را کشته ببیند.»
امام حسین بدون اینکه کوچکترین اضطرابی داشته باشد میپذیرد ، چرا؟ چون آنچه که او میخواست در عشق او خلاصه میشود او عاشق خدا بود لذا آنچه که از معشوق طلب میکرد وصال بود و آنچه که در وصال باید طی میکرد مرگ بود ، مرز و پل برای وصال به خدا مرگ است لکن منظور مرگ عادی نیست مراد، شهادت میباشد.
مرگ باید در مقاتله و جهاد باشد لذا قرآن میفرماید :«یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ» ۹ نفس انسان به جایی برسد که خدا را باور دارد، اگر به او گفته شود باید کشته شوی قبول میکند ، گفتند حسین جان باید کشته شوی قبول کرد، باید اولاد و همسرانت را ببری، قبول کرد ،گفته شد آنها را به اسارت میبرند باز دلهرهای ندارد.
چرا امام دلهره نداشت؟ چون اراد الله خدا اراده کرده بود ، اگر من و شما عقل خود را وسیله سنجش برای آنچه که خدا فرموده قرار دادیم، کار خراب میشود لذا عقل ما باید باور داشته باشد که فرد خالق معبود است یعنی هر جه او میگوید به صلاح ما میباشد چرا که خودش خلق کرده و صلاح ما را میداند.
بندگی برای او بوده و اگر برای غیر بندگی کردیم، همانا او شیطان است ، کلمه «وَ أَنِ اعْبُدُونِی» ۱۰ در سوره یس همین مطلب را ذکر میکند یعنی فقط مرا عبادت کنید! به «ادعونی» ۱۱ نیز دقت کنید یعنی فقط خواستار من باش ،اگر اینگونه بود، «استجب لکم»، تصور میکنید کسانی که مستجاب الدعوه شدند، کسانی که وقتی میگویند خدا، فورا جواب لبیک داده میشود، چه کسانی هستند؟
آنها بندگان مخلص خدا هستند؛ کسانی که افسار نفس خود را به خدا سپردهاند ، هر چه خداوند بگوید قبول میکنند اما ما تصور میکنیم عقل ما بیشتر میفهمد ،عقل ما مدرک اصول میباشد، اصول همان ریشهها و بنیادها هستند، این ریشه و بنیاد را چه کسی داده؟ خداوند.
اگر ما بخواهیم به درجهای برسیم که مورد خطاب آیه «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ» قرار بگیریم باید در هر آنچه که خدا بر ما خواسته ما هیچ گونه دلهره از واپسین آنها نباید داشته باشیم و باید باور باور داشته باشیم ، البته فرق ما با اهل بیت این است که امام صادق فرمود شیعیان ما از پشت پرده بی خبر هستند ، به عبارت دیگر پشت پرده را نمیبینند.
ما به دستورات اهل بیت و قرآن آنها لبیک میگوییم و اگر شیعه واقعی شدیم بدانید امام صادق فرمود آنها در نزد خدا پاداش و اجر بالاتری دارند ، چون ما از هر چه وجود دارد اطلاع داریم و باور داریم که همه چیز ما مانند آیه روشن و مبرهن میباشد، چرا گناه میکنیم؟ چون نمیدانیم گناه چه معنایی دارد.
کسی به امام رضا (ع) گفت که چرا شما گناه نمیکنید؟ امام تبسم کرد و فرمود یک سوال از تو میپرسم: تا کنون به ذهن تو خطور کرده مدفوع خودت را بخوری؟! گفت خیر، فرمود چرا؟ در پاسخ گفت که انسان از آن کراهت دارد ، فرمود فکر و احساس ما اهل بیت درباره گناهان اینگونه است.
هیچگاه به ذهن ما نمیرسد که خلاف گفته خداعمل کنیم لذا همه چیز را میدانند و ما به عنوان شیعیان یا حداقل محبین اهل بیت باید ملاحظه کنیم، لذا برخی از وعاظ، خطبا و مداحان تصور میکنند که محب بودن یعنی علاقه خالی و بدون اطاعت میباشد ، محب با محبوب گره خورده یعنی کسی که علاقمند است و کسی که موردعلاقهمندی قرار میگیرد با دیگری گره خوردهاند.
هم دوست بدارد هم اطاعت کند چرا که دوست داشتن بدون اطاعت معنایی ندارد، اگر من به شما علاقهمتد باشم کاری نمیکنم که شما ناراضی باشید یا برنجید این اهمیت دارد ، اگر من تو را دوست دارم باید به هر چه که تو دوست داری، عمل کنم تا رضایت تو از بین نرود.
بعد این آیه را میفرماید که «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ* اِرْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً» ۱۲ ابتدا نمیفرماید «مرْضِیَّهً راضِیَهً » بلکه می فرماید: «راضِیَهً مَرْضِیَّهً» شمای بنده از خدا راضی باشید! خداوند نیز به دنبال آن از شما راضی باشد.
در روز عاشورا دو کلمه از این آیه گفتم و آن را به روح مقدس اباعبدالله حسین و شهدای کربلا تقدیم میکنم و انشاءالله باعث گشایش راه و مسیر صراط مستقیم باشد که فقط بندگی خدا در آن است ، اگر بندگی خدا شد «فَادْخُلِی فِی عِبادِی* وَ ادْخُلِی جَنَّتِی» وقتی بنده شدید، نفس مطمئنه داشتید و از خدا راضی بودید، میگوید به جمع بندگانم وارد شو! بعد از آن داخل جنت میشود.
مصداق اکمل این آیه را که خطاب به نفس مطمئنه دارد، امام حسین بیان کرده است ، مصداق اکمل میان اهل بیت معنا ندارد چون همه آنها نور واحد هستند ولی آنچه که همیشه متظاهر به اذهان بوده و به سرعت ظهور و بروز میکند، امام حسین میباشد ، غالبا امام حسین را به نفس مطمئنه تعبیر می کنند چرا که ایشان مصداق اکمل نفس مطمئنه هستند.
نکته جالب آن میباشد که روایت داریم وقتی در گودی قتلگاه، سیدالشهدا قرار گرفت حضرت سر به سوی آسمان بلند کرده و یک جمله را تکرار می فرمود: «رضا به رضاک راضیه به رضائک.» اگر ما راضی به قضای الهی باشیم و بر آنچه که خداوند خواسته راضی باشیم، مصداق این آیه قرار میگیریم.
هیچ یک از ما از وجود خود بعد روحانی نداریم خداوند آن را به ما اعطا نموده پس مواظب باشیم که از بین نرود ، ما نباید کاری کنیم که در جرگه فاسقین قرار بگیریم ، مراقب باشیم آنچه که خدا برای ما خواسته، وجود ما خواهان آن میباشد و برای ما معروف است اما جهل امت کار را به جایی میرساند که بخاطر یک متاعی که برخی از آنها اصلا وجود خارجی نداشت، مرتکب گناه شدند.
عمر سعد به وعده حکومت ری فرماندهی قتل امام حسین را برعهده گرفت ، حضرت اباعبدالله به او فرمود تو دانهای از گندم ری را نمیخوری! یعنی نمیتوانی به آنجا برسی اما او متوجه نشد، برخی اوقات در دنیا به دنبال چیزهایی هستیم که هرگز به آن نمیرسیم ، مراقب باشیم چیزی که هستیم را از دست ندهیم.
وجود واقعی خودمان و انسان بودن خودمان را رعایت کنیم اما سیدالشهدا به جهل امت کشته شد ، جهلی که در آن زمان همه امت را فراگرفته بود، به جهلی که بخاطر آن باورهای دینی خودشان را نادیده گرفته بودند لذا فقط به ظاهر دنیا آنها توجه کردند که اگر کمترین دقتی میکردند صلاح خود را در آن نمیدیدند.
حضرت فرمودند :«اِنَّ النّاسَ عَبیدُ الدُّنْیا» ۹ همه مردم بنده دنیا هستند و زمانی که «یحوطونه» یعنی دورتادور آنها در دینداری فایدهای باشد آنها به عنوان دیندار خودشان را معرفی میکنند «فاذا مُحَّصوا بالبلاء قَلَّ الدَیّانون» اما وقتی میزان و امتحان رخ دهد، تعدادشان قلیل خواهد بود. مسلم و امام حسین تنها میمانند ، شما فکر کنید تعداد سی هزار نفر که اقلا بر تعداد دشمنان معروف میباشد، کسانی که برای مقاتله با امام به کربلا آمدند، تا ۱۲۰ هزار نفر هم نقل میشود.
حتی یک نفر غیر مسلمان در این لشکر نبود و همه مسلمان بودند ، سران آنها نماز شب میخواندند اما جهل داشتند لذا مواظب باشید که در برخی از موارد که نمیدانید تعصب نداشته باشید؛ آنچه که برایش نور و هدایت وجود دارد، در صراط مستقیم قرار میگیرد و صراط مستقیم فقط قرآن و اهل بیت هستند.
قرآن به تنهایی نیاز به مبین دارد و مبین آن اهل بیت میباشند که باید برای ما بیان کنند و ما باید قرآن را از طریق آنها استنباط کنیم ، معنای قرآن آنها هستند ولی در آن زمان این امت کار را به جایی رساندند که قصد داشتند وجود ظاهری برای اهل بیت را نابود کنند بنابراین امام حسین، جوانان و یاران ایشان را کشتند اما فکر میکنند همچنان باید دیگر آثار را از بین ببرند.
میزان استیلای جهل بر آنان تا جایی است که جسد امام را زیر سم ستوران لگدمال میکنند ، بشر تا کجا در نادانی فرو میرود؟ انسان باید تا جایی نادان بشود که نور را لگدمال کند و در ظلمت شب پروژکتور را خراب کنند در نتیجه تاریکی به وجود میآید ، چه کسی این را میفهمد؟
منابع
۱_سوره فجر آیات ۲۷ تا ۳۰
۲_ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۲۹
۳_فرازی از زیارت آل یاسین
۴_سوره نسا آیه ۵۹
۵_سوره یوسف آیه ۵۳
۶_سوره عنکبوت آیه ۵۸
۷_سوره لقمان آیه ۴
۸_ بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۳۶۴
۹_سوره فجر آیه ۲۷
۱۰_ سوره یس آیه ۶۱
۱۱_ سوره غافر آیه ۶۰
۱۲_سوره فجر آیه
۹_ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۸۴
بازدیدها: 36
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.