کلیدواژه:روح به نام خدا سلام امروزمیخواهیم راجع به ریشه رَوَحَ ومشتقات ان صحبت کنیم وکلیدواژه ماعبارتست از: روح روح ، موجودلطیفیست که دیده نمیشودولى منشأ حیات هست. روح درقران باتعبیرات مختفی توصیف شده است: گاه به تنهایی وبه طورمطلق آمده است که منظورازآن نفس وجان میباشد. گاهی با پسوندمقدسی همراهست مثل روح الامین وروح […]
به نام خدا
سلام
امروزمیخواهیم راجع به ریشه رَوَحَ ومشتقات ان صحبت کنیم وکلیدواژه ماعبارتست از: روح روح ، موجودلطیفیست که دیده نمیشودولى منشأ حیات هست. روح درقران باتعبیرات مختفی توصیف شده است: گاه به تنهایی وبه طورمطلق آمده است که منظورازآن نفس وجان میباشد. گاهی با پسوندمقدسی همراهست مثل روح الامین وروح القدس ،که لقب جبرئیل بوده ویاروُح ُ اللّه که لقب حضرت عیسی میباشد. گاهی روح وملائکه ،توأم بایکدیگربکاررفته اندکه دراینجا منظورازروح،مخلوقی مافوق ملائکه و یافرشته ای بزرگترازجبرئیل ومیکائیل است که فرشتگان دیگررادرهنگام نزول به زمین ویاصعود به اسمان ویاهنگام قیام درپیشگاه الهی ،همراهی میکند. منظورازروح میتواندیک عقل کلی نیزباشدکه عقول دیگر،منشعب ازان می باشند. گاهی روح درهمراهی بارسول خداوانبیابکاررفته است که منظورازان فرشته حامل وحی ویاقران ووحی میباشد. وجه تشابه قران ووحی باروح،انست که هردومایه حیات انسانی هستند. گاهی روح درهمراهی بامومنان بکاررفته است که منظورازان ،روح الهی یا نورایمان می باشد که مومنان راتایید وتقویت میکند. ریح، به معنای باد یاهوا،نیز ازهمین ریشه هست، چون بادهم مثل روح لطیف بوده ودیده نمیشودوازطرفی ازروح نیزبه نفخه الهی تعبیرشده وخداوندمیفرماید:ازروح خوددراودمیدم. ریح به معنای قدرت وغلبه نیزمیباشد، چون باد به هرچه بوزد،ان راازجاکَنده به حرکت درمی اورد. معنای دیگرریح،بومیباشدچون بونیزدرهواپخش شده وبه شامه میرسد. رایحه یابوی خوش نیزازاین ریشه است ،چون درهواپراکنده شده و توسط بادبه مشام میرسد. رَیحان،به معنای بوییدنی یادارای رایحه ،نیزازاین ریشه بوده وبه گیاهانِ خوشبوگفته میشودودرقران،کنایه ازرزق وروزیِ فرحزاهست.ازفرزندنیزبه ریحانه تعبیرشده چون ازنعمتهای فرحزای خداوندبوده وباخودنیزرزق وروزی می اورد. رَوْحْ،به معنای راحت واستراحت نیزازمشتقات روح است چراکه روح،به واسطه وسعتی که دارد،ازتنگنای عالم ماده دوربوده و باراحتی ورحمت همراهست. با این مفهوم ،دومشتق دیگرنیزبکاررفته است: یکی رَواح به معنای عصر، چون هنگام عصریاغروب ،زمان استراحت موجودات است ودیگری اِراحه به معنای بازگشت به استراحتگاه. وحالامیپردازیم به مشتقات مختلف:
روح:روح وجان ،جبرئیل، فرشته ای بزرگترازجبرئیل، مخلوق مافوق ملائکه،وحى ونبوت مثال:وَنَفَخْتُ فیهِ مِنْ روُحی:وازروح خودم دراودمیدم. مثال:یُلْقِی الرُّوُحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَی مَنْ یَشَآءُ مِنْ عِبَادِهِ:روح رابه فرمان خویش برهریک ازبندگانش که بخواهد،القامیکند.(مرادازروح،قران و وحی هست)
ریح: بادیاهوا،بو،قدرت وغلبه ،جمع ان میشود:ریاح مثال:وَأَرْسَلْنَاالرِّیَٰحَ لَوَٰقِحَ:وبادهارابرای بارورساختن فرستادیم. مثال:إِنّی لَأَجِدُ رِیحَ یُوسُفَ:من بوی یوسف رااحساس میکنم. مثال:وَلَاتَنَٰزَعُوافَتَفْشَلُواوَتَذهَبَ رِیحُکُمْ:باهم نزاع نکنیدکه سست می شویدوقدرت شماازبین میرود.
رَوْحْ:راحتی،رحمت مثال:وَلاتَیْأَسُوامِنْ رَوْحِ اللّهِ :ازرحمت خدانومیدنشوید.
رَیحان:گیاه خوش بو، رزق وروزىِ فرحزا مثال:فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ وَجَنَّتُ.نَعِیمٍ:پس راحتی وگیاهان خوشبو وبهشت پرنعمت هست.
اِراحِه:بازگرداندن حیوانات ازچراگاه به استراحتگاه درشامگاه مثال:حینَ تُریحونَ :هنگامیکه انهارابه استراحتگاه(یااغل) بازمیگردانید.
رَواحْ:عصر،شامگاه مثال:وَلِسُلَیْمٰنَ الرّیحَ غُدُوَّهَاشَهْرٌوَرَوَاحُهَاشَهْرٌ:وبرای سلیمان بادرامسخرکردیم که صبح مسافت یکماه رامی پیمودوعصر مسافت یکماه را.
Views: 41
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.