تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۷۵ جلسه ۱ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی رابطه ى ایمان نیاوردن یهود به اسلام با تحریف گرى آگاهانه ى تفسیر آیه هفتادو پنجم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَهِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَهً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَهِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۷۵ جلسه ۱
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
رابطه ى ایمان نیاوردن یهود به اسلام با تحریف گرى آگاهانه ى
تفسیر آیه هفتادو پنجم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَهِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَهً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَهِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (۷۴) أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ وَ قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ (۷۵)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
سپس دلهاى شما بعد از آن [معجزه شگفت انگیز] سخت شد، مانند سنگ یا سختتر؛ زیرا پاره اى از سنگهاست که از آنها نهرها مى جوشد، و پاره اى از آنها مى شکافد و آب از آن بیرون مى آید، و پاره اى از آنها از ترس خدا [از بلندى] سقوط مى کند؛ و خدا از آنچه انجام مىدهید بى خبر نیست. (۷۴) آیا [شما مردم مؤمن] امید دارید که [آن سخت دلان] به [دین] شما ایمان بیاورند؟! در حالى که گروهى از آنان کلام خدا را همواره مى شنیدند، سپس بعد از آنکه [معنا و مفهومش را] درک مىکردند، [به سبب دنیا طلبى و امور مادى] به دلخواه خود تغییرش مى دادند، در صورتى که مى دانستند [به کلام خدا و به مردم جویاى حق خیانت مى کنند]. (۷۵)
تفسیر سوره مبارکه بقره – آیه ۷۵
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَهِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَهً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَهِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (۷۴) أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ وَ قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ (۷۵)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
سپس دلهاى شما بعد از آن [معجزه شگفت انگیز] سخت شد، مانند سنگ یا سختتر؛ زیرا پاره اى از سنگهاست که از آنها نهرها مى جوشد، و پاره اى از آنها مى شکافد و آب از آن بیرون مى آید، و پاره اى از آنها از ترس خدا [از بلندى] سقوط مى کند؛ و خدا از آنچه انجام مىدهید بى خبر نیست. (۷۴) آیا [شما مردم مؤمن] امید دارید که [آن سخت دلان] به [دین] شما ایمان بیاورند؟! در حالى که گروهى از آنان کلام خدا را همواره مى شنیدند، سپس بعد از آنکه [معنا و مفهومش را] درک مىکردند، [به سبب دنیا طلبى و امور مادى] به دلخواه خود تغییرش مى دادند، در صورتى که مى دانستند [به کلام خدا و به مردم جویاى حق خیانت مى کنند]. (۷۵)
أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ وَ قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ (۷۵)
میگوید که آیا توقع زیاد براین دارید که یهودی ها به شما ایمان بیاورند « و قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ » (۲) در حالی که بسیاری از آنها برخی از آنها « یَسْمَعُونَ کَلامَ اللَّه» (۳) کلام خدا را آنها و سخن خدا را میشنیدند و« ثم یحرفونه» کمی صبر میکردند ثم میگوید یعنی بلافاصله اینکار را نمیکردند اما بعد از یک مدتی میآمدند «یحرفونه»، میآمدند کلام خدا را تحریف میکردند؛ بعد از آنکه در آن هم تعقل کرده بودند. «بعد ما عقلوه »یعنی بعد از اینکه نسبت به اون هم تعقل داشتند درحالیکه میدانستند این کلام خداست و متاسفانه با اینکه میدانستند کلام خداست اما باز هم تحریف میکردند.
دو تا نکته در این آیه است که مورد بحث قرار میدهیم و اون را بیشتر درش دقت میکنیم یکی کلمه طمع هست که افتطمعونه و بحث حرص و طمع هست که اون را رویش بحث میکنیم و یکی هم بحث تحریف هست.
امروز روی بحث اولی که داریم راجع به طمع لذا مرحوم طیب اصفهانی می فرماید که طمع به معنی توقع نفع و فایده و سود است که شبیه مثلا همون رجا و امید هست در برابرش مثلا یاس و ناامیدی ضدش است. یا مثلا استغنا این ضدش میشود.
البته طمع و حرص از آن کلیاتی هستند که هم مذمومش است هم ممدوحش است؛ یعنی هم طمع خوب داریم هم طمع بد داریم هم حرص خوب داریم هم حرص بد داریم. یعنی از اون چیزهایی است که قابل تشکیک است هم میتواند جوری باشد که مورد مذمت قرار بگیرد، هم مورد مدح قرار بگیرد. مثلا در آیه «وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکافِرُون» (۴) اما طمع نسبت به رحمت الهی، نسبت به عفو و مغفرت الهی ما باید طماع باشیم ما باید طمعکار باشیم.
طمع نسبت به خدا و رحمتهای الهی و طمع نسبت به علم و دانش و همه اینها خیلی خوب هستند. طمع داشته باشد یعنی بدنبال این باشد که اون را بدست بیاورد و توقع داشته باشد که او را به نفع خودش کیسه کند، خیلی خوب بوده و مورد مدح قرار میگیرد. در آیهای که از سوره یوسف گفتیم همین را میفرماید از نظر معنا و از نظر فهوا.
اما طمع نسبت به خلق اونی است که فوری تو ذهنهای ما متبادر میشود از بحث طمع این است که من چشمم عمامه شما را بگیرد. چشمم پولهای شما را بگیرد، به دنبال این هستم که یک جوری یه کلکی یه حیلهای بار کنم که شما را سرکیسه کنم. این طمع، طمع به خلق است که نسبت به امور مالی و استیفای مسائل دنیوی بوده و این مورد مذمت هست و مذموم است؛
چنانچه از پیامبر (ص) داریم که ایاک و الطمع فانه الفقر الحاضر(۵). ایاک والطمع یعنی خودتان را برحذر بدارید، دور بدارید از این طمع. منتهی این طمع، الطمع هست. الطمع است یعنی الف و لام دارد این ا و ل منظور اون طمعی است که شما نسبت به امور دنیوی بر هم نوعان خودت داشته باشی. بخواهی مال مردم را، مقام مردم را جایگاه آنها را بخواهی یک جوری تصاحب کنی. طمع به مال داری، طمع به جایگاه داری. طمع به مقام داری این خیلی بد است. لذا این مصداق ایاک و الطمع فانه الفقر الحاضر میفرماید که بپرهیزید خودتان را دور کنید از طمع چون فقری که همین الان در حیطه وجودی شما هست، همین است. این فقر یعنی نهایت درماندگی و احتیاج.
یا از حضرت باقر آل محمد (ص) روایت شده می فرماید« بئس العبد عبدا له» طمع میفرماید ک بنده بد، بدترین بنده حالا به تعبیر خودمان «بئس العبد» یعنی که آدم ناحسابی هست و بد است, «عبدا له» طمع ان عبدی است و اون بنده ای است که دنباله خودش دارد حرص و طمع را. یعنی خواستنی که نسبت به مال مردم، ناموس مردم و مقام مردم این طمع داشته باشد، این منظور از طمع این است نه آن طمع ممدوح.
باز از حضرت صادق (ع) روایت داریم که ان هم نقل فرمودند «الذی یثبت الایمان فی العبد الورع »(۶) ان چیزی که ایمان را ثبوت میدهد، در بنده خدا ورع است ،ورع در واقع خودش را از مسائل مادی و دنیوی و پست خودش را دور کردن. ورع به این معناست. اون چیزیه ک در نهایت به تقوای الهی میرسد یا به زهد. حالا این واژههای مختلفی هستند که هرکدام جایگاهی دارند.
منتهی ورع کسی است که خودش را جمع و جور میکند مثلا سرد باشد خودش را جمع میکند یا مثلا یک جا که ببیند خطری هست خودش را جمع میکند و کنار میکشد. نسبت به مال مردم نسبت به مقام مردم و نسبت به ناموس مردم آدم خودش را جمع و جور کند و خودش را کنار بکشد؛ این را بش میگویند ورع. حالا این ورعی که اینجا هم میفرمایند منظور همین است. ورع ینی پارسایی در واژههای لغتی. گفتند پارسایی یعنی کسی که خودش را نسبت به اونچه که مربوط به خودش نیست، دور کند.
«و الذی یخرجه منه الطمع» فرمود آنچه که ایمان را از قلب انسان خارج میکند، طمع است. ورع ثابت میکند اثبات میکند در وجود انسان به ثبوت واقعی و آنچه که نهادینه میشود در وجود انسان، ایمان هست که ثابت میشود بوسیله ورع ضدش ایمان ازبین میرود بوسیله طمع، طمع در انسان اگر ایجاد شود، باعث میشود که ایمانش از بین برود.
یا در کلام امیرالمومنین علی ابن ابیطالب نقل شده که «الطامع فی وفاقالذل»(۷) حرف خیلی شکنندهای هست. حرف های امیرالمومنین واقعا یک حرفهایی است که انسان را میلرزاند. تن انسان را به لرزه میاندازد. میفرماید که «الطامع» آدم طمع کار این هم الف و لام دارد یعنی آنچه که شما مورد نظرتان است و عهد حضور بر آن دارید یعنی طمع به مال مردم، طمع به مقام مردم و طمع به نوامیس مردم، این منظور هست. الطامع یعنی انسان طمعکار همواره فی وفاق الذل یعنی همواره در گرو پستی، ذلت، خفت و خواری است.
چقدر بد است کسی که افتضاح بشود نسبت به مال مردم و طمع داشته باشد در مردم افتضاح بشود. یا نسبت به مقام کسی یا جایگاه کسی طمع داشته باشد بعد درنهایت در همین دنیا ضایعش کنند. یا نسبت به نوامیس مردم خیلی بد است. یعنی وقتی خدایی نکرده به جایی برسد که اون آشکار بشود برای خلق خدا، انسان در تمام و نهایت خواری و خفت و بدبختی قرار میگیرد. آدم طمعکار این است. قدیمیخا میگفتند آدم طمعکار رنگ و رویش زرد است.
منتهی «أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ» (۸) اینجا میفرماید ک شما پیغمبران توقع دارید که «أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ؟ »یعنی پیامبران اینگونه بودند دنبال این بودند که آنها را بکشانند مثلا سمت توحید. یکی میگفت بعضی از آخوندها اینکه میخواهند طرف را اجبارا در بهشت بکنند، این نمیشود. یا در بحث پیامبر داریم که بعضی اوقات به جانکندن میافتاد تا مسلمونها را بکشاند به سمت حق. آیاتی پیرامون اون هم در آینده بحث میشود.
بنابراین آنچه که مهم هست این است که بدانیم طمع هم مذموم هست هم ممدوح است لذا طمع مذموم اونی است که ما نحن است و مورد بحث قرار میگیرد. اما اون طمعی که در مورد خوب باشد مانند طمع به رحمتهای الهی، به علم الهی، به علم آلاللهی اینها مورد مذمت که نیستند هیچ، مورد تحسین و مدح هم قرار میگیرند.
این راجع به طمع اما راجع به حرص: حرص و طمع در زبان فارسی معمولا آنها را بعنوان مترادف استعمال میکنند. منتهی حرص در لغت شدت در اراده و غلبه اون چیزی که به دنبالش هستی و خواستن را به دنبال دارد یعنی اون چیزی که شما بعنوان مطلوب خودت قرار میدهی وقتی شدت داشته باشد بر اینکه اون را میخواهی و اراده شما خیلی قوی هست در این قضیه و غلبه دارد که یک جوری اون را به دست بیاورد.
حالا این بحث حرص هم فرقی نمیکند. چه در اونچه که مطلوب الهی است و اونچه که مذموم است در عندالله. یعنی آنچه که انسان حریص باشد بر چیزی که ممدوح باشد و مدح شده باشد مثل علم، مثل علوم آلالله و بدست آوردن معارف آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین بدست آوردن علم بدست آوردن دانش بدست آوردن فن.
یک کارهایی هستند که فنونند کسی حریص باشد که اینها را بدست بیاورد، این خیلی خوب است. لذا شدت علاقه و اراده را نشان میدهد که رغبت بسیار و افراد در بحث ارادی دارد بر اینکه به اون برسد.
راغب اصفهانی در مفردات اینجور میفرماید که خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم اینجور میفرماید که «إِنْ تَحْرِصْ عَلى هُداهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی مَنْ یُضِلُّ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِینَ» (۹) این نکته خیلی مهم است که در این آیه استعمال شده کلمه حرص و بحث حریص بودن و میفرماید اگر به هدایتی که« إِنْ تَحْرِصْ عَلى هُداهُمْ» (۱۰) اگر شما خیلی حریص هستید بر اینکه انها هدایت شوند، فقط این را بدان که « فَإِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی مَنْ یُضِلُّ »(۱۱) کسی که در ضلالت مطلق قرار گرفته باشد دیگر مورد هدایت قرار نمیگیرد«مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَلا هادِیَ لَهُ وَ یَذَرُهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ» (۱۲) این باز تفسیر قرآن به قرآن میشود،لذا آنچه که در این باب است، باز مورد تحسین قرار میگیرد و مورد مدح هست.
اما حرصی که در اصطلاح علم اخلاق ما میگوییم حرص معمولا کسی این بخش در ذهنش متبادر نمیشود، آن قسم مذموش به ذهن میخورد در علم اخلاق. تا میگویند طمع تا میگویند حرص، آن قسمت دومش است که همیشه متبادر به اذهان عموم قرار میگیرد و در عرف به اون گفته میشود حرص. یعنی علاقه شدید به دنیا، جمعآوری اموال، تکاثر کردن در اموال، جمع کردن هر چیزی که بتوانند و ذخیره کردن اموال که اگر جمع کردید در آخرت وبال جانتان میشود. خلاصه سرگرم شدن انسان به کامجویی از مادیاتی که حقش نیست.
آن را در علم اخلاق و اصطلاح علوم اخلاقی و علمای اخلاقی این به ذهن میخورد تا میگویند حرص، این منظور است، یعنی حرص در مسائل دنیوی و دستیابی به لذات و تمنای رسیدن به خواستههای دنیوی. این دو واژه را دقت بفرمایید ازاینجهتش که هر دو مورد بحث قرار میگیرند در بحث ما و آنچه که بیشتر مورد توجه قرار میگیرد، قسمت دومش است یعنی قسمت مذموم آن.
۱) سوره بقره آیه ۷۵
۲) سوره بقره آیه ۷۵
۳) سوره بقره آیه ۷۵
۴) سوره یوسف آیه ۸۷
۵) جامع السعادات جلد یکم صفحه ۳۶۱، محاسن جلد یک ص ۸۰ حدیث ۴۶ و بحار الانوار جلد ۷۴ ص ۱۳۰ حدیث ۳۶
۶) در جامعالسعادات جلد یکم ص ۳۶۱، وسائل الشیعه جلد ۱۶ صفحه ۲۴ حدیث چهارم و کافی جلد دوم ص ۳۲۰
۷) نهجالبلاغه ص ۷۰۰ حدیث ۲۲۶
۸) سوره بقره آیه ۷۵
۹) سوره نحل آیه ۳۷
۱۰) سوره نحل آیه ۳۷
۱۱) سوره نحل آیه ۳۷
۱۲) سوره اعراف آیه ۱۸۹
بازدیدها: 12
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.