۞ امام علی (ع) می فرماید:
امام صادق عليه السلام فرمود: مسلمان برادر مسلمان اسـت بـه او ظلم نمى كند و وی را خوار نمى سازد و غیبت وی را نمى كند و وی را فریب نمى دهد و محروم نمى كند. ‌وسائل الشيعه 8: 597 ‌

موقعیت شما : صفحه اصلی » كلمة الله العليا | تجزیه | جلد 1
  • شناسه : 2712
  • 12 ژانویه 2022 - 22:57
  • 82 بازدید
  • ارسال توسط :
  • نویسنده : تفسیر رضوان
  • منبع : حوزه علمیه اصفهان
تجزیه آیه سی ام سوره بقره

تجزیه سوره مبارکه بقره آیه «30»

تجزیه آیه سی ام سوره بقره وَ إِذ قَالَ رَبُّکَ لِلمَلائِکَةِ اِنّی جَاعِلٌ فِی الارضِ خَلِیفَةً قَالوا اَتَجعَلُ فیها مَن یُفسِدُ فِیها وَ یَسفِکُ الدِّماءَ وَ نَحنُ نُسَبّیحُ بِحَمدِکَ وَ نُقَدّسُ لَکَ قالَ اِنّی اَعلَمُ ما لاتَعلَمُونَ.(30) وَ تجزیه: حرف استیناف، مبنی، غیرعامل اِذ تجزیه: اسمی است دو حرفی و اسم زمان و ظرف می […]

تجزیه آیه سی ام سوره بقره

وَ إِذ قَالَ رَبُّکَ لِلمَلائِکَةِ اِنّی جَاعِلٌ فِی الارضِ خَلِیفَةً قَالوا اَتَجعَلُ فیها مَن یُفسِدُ فِیها وَ یَسفِکُ الدِّماءَ وَ نَحنُ نُسَبّیحُ بِحَمدِکَ وَ نُقَدّسُ لَکَ قالَ اِنّی اَعلَمُ ما لاتَعلَمُونَ.(30)

وَ

تجزیه: حرف استیناف، مبنی، غیرعامل

اِذ

تجزیه: اسمی است دو حرفی و اسم زمان و ظرف می باشد، مبنی، جامد، غیرمتصرّف

قالَ

تجزیه: فعل ماضی، صیغه مفرد مذکر غایب، ثلاثی مجرد، از مادّه قول، معتل، اجوف واوی، متعدّی، معلوم، مبنی، متصرّف

ربُّ

تجزیه: اسم ثلاثی مجرد، مصدر به معنای فاعل، مانند عدل به معنای عادل، مخفّف رابّ، صفت مشبهه از مادّه ربّ، ناسالم، مضاعف، منصرف، متصرّف، مفرد، معرب، مشتق

کَ

تجزیه: ضمیر متّصل، مفرد مذکر مخاطب، مبنی، معرفه، غیرمتصرّف، جامد

لِ

تجزیه: حرف جر، مبنی، عامل، مختصّ به اسم

المَلائِکَةِ

تجزیه: ال: الف و لام تعریف، برای استغراق جنس، مبنی، غیرعامل، مختصّ به اسم
ملائِکَة: اسم ثلاثی مزید، جمع مکسر، صیغۀ جمع منتهی الجموع، مفردش (مَلئک) و اصل آن (مئلَک) است، از مادّه لئک، ناسالم، مهموز العین، یا از مادّۀ لَأک که باز هم مهموزالعین است، منصرف، متصرّف، جامد

اِنَّ

تجزیه: از حروف مشبهة بالفعل، مبنی، عامل، مختص به اسم

ی

تجزیه: ضمیر متّصل، متکلم وحده، مبنی، معرفه، جامد، غیرمتصرّف

جاعِلٌ

تجزیه: اسم ثلاثی مزید، اسم فاعل، از ثلاثی مجرد، مفرد، مذکر، سالم، از مادّه جعل، سالم، مشتق، منصرف، متصرّف، معرب

فِی

تجزیه: حرف جرّ، مبنی، عامل، مختصّ به اسم

الأرضِ

تجزیه: ال: الف و لام تعریف عهد خارجی، مبنی، غیرعامل، مختصّ به اسم
ارض: اسم ثلاثی مجرد، بر وزن فَعل، از مادّه ارض، ناسالم، مهموزالفاء، اسم ذات، متصرّف، منصرف، جامد، معرب، مفرد، مؤنث مجازی، معرفه به الف و لام

خلیفةً

تجزیه: اسم ثلاثی مزید، صفت مشبّهه، بر وزن فَعیل، «تاء» آن برای مبالغه است نه تأنیث، سالم، منصرف، متصرّف، مشتق، معرب، نکره

قالُوا

تجزیه: فعل ماضی، صیغۀ جمع مذکر غایب، ثلاثی مجرد، از مادّه قول، معتل، اجوف واوی، متعدّی، معلوم، مبنی، متصرّف

أَ

تجزیه: همزه استفهام، مبنی، غیرعامل

تَجعَلُ

تجزیه: فعل مضارع، صیغه مفرد مذکّر مخاطب، ثلاثی مجرّد، از مادّه جعل، سالم، متعدّی، معلوم، معرب، متصرّف

فی

تجزیه: حرف جرّ، مبنی، عامل، مختصّ به اسم

ها

تجزیه: ضمیر متّصل، مفرد مؤنث غایب، معرفه، مبنی، جامد، غیرمتصرّف

 

مَن

تجزیه: موصول اسمی، موصول مشترک، اطلاق بر [مفرد، تثنیه، جمع، مذکّر و مؤنّث]، جامد، غیرمتصرّف، مبنی، معرفه

یُفسِدُ

تجزیه: فعل مضارع، صیغه مفرد مذکّر غایب، ثلاثی مزید، از باب افعال، از مادّه (فسد)، سالم، متعدّی، معلوم، معرب، متصرّف

فی

تجزیه: حرف جرّ، مبنی، عامل، مختصّ به اسم

ها

تجزیه: ضمیر متّصل به هر سه قسم کلمه برای مفرد مؤنث غایب، معرفه، مبنی، غیرمتصرّف، جامد

وَ

تجزیه: حرف عطف، مبنی، غیرعامل

یَسفِکُ

تجزیه: فعل مضارع، صیغه مفرد مذکّر غایب، ثلاثی مجرّد، از مادّه سفک، سالم، متعدّی، معلوم، معرب، متصرّف

الدِّماءَ

تجزیه: ال: الف و لام تعریف ماهیّت یا عهد ذهنی، مبنی، غیرعامل، مختصّ به اسم
دِماء: اسم ثلاثی مزید، جمع مکسّر، مفردش دم، از مادّه دَمَؤ، ناقص واوی، منصرف، متصرّف، جامد، معرفه به الف و لام، همزه اش مقلوب از «واو» است.

وَ

تجزیه: واو حالیه، مبنی، غیرعامل

نَحنُ

تجزیه: ضمیر منفصل، متکلم مع الغیر، مبنی، معرفه، جامد، غیرمتصرّف

نُسَبِّحُ

تجزیه: فعل مضارع، صیغه متکلم مع الغیر، ثلاثی مزید، از باب تفعیل، از مادّه سبح، سالم، متعدّی، معلوم، معرب، متصرّف

بِ

تجزیه: حرف جرّ، مبنی، عامل، مختصّ به اسم

حَمدِ

تجزیه: اسم ثلاثی مجرّد، مصدر سماعی، بر وزن فَعل، از مادّه حمد، سالم، منصرف، متصرّف، جامد، معرب

 

کَ

تجزیه: ضمیر متّصل به هر سه قسم کلمه، برای مفرد مذکر مخاطب، معرفه، مبنی، جامد، غیرمتصرّف

وَ

تجزیه: حرف عطف، مبنی، غیرعامل

نُقَدِّسُ

تجزیه: فعل مضارع، صیغه متکلم مع الغیر، ثلاثی مزید، از باب تفعیل، از مادّه قدس، سالم، متعدّی، معلوم، معرب، متصرّف

لَ

تجزیه: حرف جرّ، مبنی، عامل، مختصّ به اسم

کَ

تجزیه: ضمیر متّصل به هر سه قسم کلمه، برای مفرد مذکّر مخاطب، معرفه، مبنی، جامد، غیرمتصرّف

قالَ

تجزیه: فعل ماضی، صیغه مفرد مذکّر غایب، ثلاثی مجرّد، از مادّه قول، معتل، اجوف واوی، مبنی، متصرّف، معلوم، متعدّی

اِنَّ

تجزیه: از حروف مشبهة بالفعل، مبنی، عامل، مختصّ به اسم

ی

تجزیه: ضمیر متّصل، برای متکلم وحده، مبنی، معرفه، جامد، غیرمتصرّف

اَعلَمُ

تجزیه: فعل مضارع، صیغه متکلم وحده، ثلاثی مجرّد، صحیح و سالم، از مادّه علم، متعدّی، معرب، معلوم، متصرّف

ما

تجزیه: موصول اسمی، موصول مشترک، اطلاق بر [مفرد، مثنی، جمع، مذکّر، مؤنث]، جامد، غیرمتصرّف، مبنی، معرفه

لا

تجزیه: حرف نفی، مبنی، غیرعامل

تَعلَمُون

تجزیه: فعل مضارع، صیغه جمع مذکر مخاطب، ثلاثی مجرد، از مادّه علم، متعدّی، معلوم، معرب، متصرّف، سالم

Visits: 54

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

New Page 1