تجزیه آیه بیست و نهم سوره بقره «هُوَ الّذِی خَلَقَ لَکُم مَا فِی الارضِ جَمِیعًا ثُمَّ استَوی اِلَی السَّماءِ فَسَوّاهُنَّ سَبعَ سَمَاواتٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیم(۲۹)» هُوَ تجزیه: ضمیر منفصل مرفوعی، برای مفرد مذکر غایب، معرفه، مبنی، غیر متصرّف، جامد الّذی تجزیه: موصول اسمی، موصول خاص، برای مفرد مذکّر، معرفه، مبنی، جامد، غیرمتصرّف، الف […]
تجزیه آیه بیست و نهم سوره بقره
«هُوَ الّذِی خَلَقَ لَکُم مَا فِی الارضِ جَمِیعًا ثُمَّ استَوی اِلَی السَّماءِ فَسَوّاهُنَّ سَبعَ سَمَاواتٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیم(۲۹)»
هُوَ
تجزیه: ضمیر منفصل مرفوعی، برای مفرد مذکر غایب، معرفه، مبنی، غیر متصرّف، جامد
الّذی
تجزیه: موصول اسمی، موصول خاص، برای مفرد مذکّر، معرفه، مبنی، جامد، غیرمتصرّف، الف و لامش زائده لازمه
خَلَقَ
تجزیه: فعل ماضی، صیغه مفرد مذکر غایب، ثلاثی مجرد، از مادّه خلق، سالم، متعدّی، معلوم، مبنی، متصرّف
لَ
تجزیه: حرف جر، مبنی، عامل، مختصّ به اسم
کُم
تجزیه: ضمیر متصل به هر سه قسم کلمه، برای جمع مذکر مخاطب، معرفه، مبنی، غیرمتصرّف، جامد
ما
تجزیه: موصول اسمی، موصول مشترک، اطلاق بر [مفرد، تثنیه، جمع، مذکر و مؤنث]، جامد، غیرمتصرّف، مبنی، معرفه
فی
تجزیه: حرف جر، مبنی، عامل، مختصّ به اسم
الارضِ
تجزیه: ال: الف و لام تعریف عهد خارجی، مبنی، غیر عامل، مختصّ به اسم
ارض: اسم ثلاثی مجرد، بر وزن فَعل، از مادّه ارض، ناسالم، مهموز الفاء، اسم ذات، متصرّف، منصرف، جامد، معرب، مفرد، مؤنث مجازی، معرفه به الف و لام
جمیعاً
تجزیه: اسم ثلاثی مزید، صفت مشبهه، بر وزن فَعیل، از مادّه جمع، سالم، منصرف، متصرّف، مشتق، معرب، نکره
ثُمَّ
تجزیه: حرف عطف، مبنی، غیرعامل
إستوی
تجزیه: فعل ماضی، صیغه مفرد مذگر غایب، ثلاثی مزید، از باب افتعال، از مادّه سوی، لفیف مقرون [اجوف واوی و ناقص یایی]، لازم، معلوم، مبنی، متصرّف
[در اصل (إستَوَیَ) بوده، حرف علّه متحرک یاء ماقبل مفتوح به «الف» قلب شده]
إلی
تجزیه: حرف جر، مبنی، عامل، مختصّ به اسم
السَّماءِ
تجزیه: ال: الف و لام تعریف عهد خارجی، مبنی، عامل، مختصّ به اسم
سماء: اسم ثلاثی مزید، از مادّه سمو، ناقص واوی، اسم ذات، منصرف، متصرّف، جامد، معرب، معرفه به الف و لام [در اصل (سماو) بوده، الف آن زایده است و «واو» پس الف به همزه تبدیل شده است]
فَ
تجزیه: حرف عطف، مبنی، غیرعامل
سَوّا
تجزیه: فعل ماضی، صیغه مفرد مذکرّر غایب، ثلاثی مزید، از باب تفعیل، از مادّه سوی، لفیف مقرون [اجوف واوی و ناقص یایی]، متعدی، معلوم، مبنی، متصرّف
هُنّ
تجزیه: ضمیر متّصل، برای جمع مؤنث غایب، معرفه، مبنی، غیرمتصرّف، جامد
سَبعَ
تجزیه: از اسماء اعداد، اسم ثلاثی مجرد، بر وزن فَعل، از مادّه سبع، سالم، متصرّف، منصرف، جامد، مفرد، مذکّر
ترکیب: مفعول به دوم برای (سَوّی) و منصوب به فتحه ظاهری
سماواتٍ
تجزیه: اسم ثلاثی مزید، جمع مؤنث سالم و جمع مصحّح، مفردش سماء، از مادّه سمو، ناقص واوی، منصرف، متصرف، جامد، معرب، نکره
وَ
تجزیه: حرف عطف، مبنی، غیرعامل
هُوَ
تجزیه: ضمیر منفصل، برای مفرد مذکر غایب، معرفه، مبنی، غیرمتصرّف، جامد
بِ
تجزیه: حرف جرّ، مبنی، عامل، مختصّ به اسم
کُلِّ
تجزیه: اسم ثلاثی مجرد، از الفاظ عموم، از ماده کلّ، ناسالم، مضاعف، منصرف، غیرمتصرّف، جامد، دائم الاضافه، معرب
شَیءٍ
تجزیه: اسم ثلاثی مجرد، بر وزن فَعل، از مادّه شیء، ناسالم، مهموز اللّام، اجوف یایی، مذکّر مجازی، منصرف، غیرمتصرّف، جامد، معرب، نکره
علیمٌ
تجزیه: اسم ثلاثی مزید، صفت مشبهه و برای مبالغه، بر وزن فَعیل، از مادّه علم، سالم، منصرف، متصرّف، معرب، نکره، مفرد، مذکّر، مشتق
Views: 0
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.