تجزیه آیه بیست و هفتم سوره بقره «الَّذِینَ ینقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یوصَلَ وَیفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُوْلَئِکَ هُمْ الْخَاسِرُونَ (27)» الَّذِینَ : تجزیه: موصول اسمی، موصول خاص، برای جمع مذکر، مفردش الّذی، معرفه، مبنی، غیرمتصرف، جامد، الف و لامش زایده لازمه ینقُضُونَ تجزیه: فعل مضارع، صیغه جمع […]
تجزیه آیه بیست و هفتم سوره بقره
«الَّذِینَ ینقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یوصَلَ وَیفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُوْلَئِکَ هُمْ الْخَاسِرُونَ (27)»
الَّذِینَ :
تجزیه: موصول اسمی، موصول خاص، برای جمع مذکر، مفردش الّذی، معرفه، مبنی، غیرمتصرف، جامد، الف و لامش زایده لازمه
ینقُضُونَ
تجزیه: فعل مضارع، صیغه جمع مذکر غایب، ثلاثی مجرد، از ماده نقض، سالم، متعدی، معلوم، معرب، متصرّف
عَهْدَ
تجزیه: اسم ثلاثی مجرد، بر وزن فَعْل، مصدر ثلاثی مجرد، از ماده عهد، سالم، منصرف، متصرف، جامد، معرب، معرفه به اضافه
اللَّهِ
تجزیه: علم است برای ذات باری تعالی، به عقیده اکثر صرفیون جامد و به عقیده بعضی مشتق است، مفرد مذکر مجازی، منصرف، معرفه، معرب، غیرمتصرف، در اصل (الاله) بوده به معنای اسم مفعول یعنی معبود، الف و لام آن زایده لازمه به منظور تفخیم و تعظیم، (اله) اسم ثلاثی مزید بر وزن فِعال، از ماده (أله) یا (وله)، بنابر قول اول مهموز الفاء و بنابر قول دوم مثال واوی.
مِنْ
تجزیه: حرف جر، مبنی، عامل، مختص به اسم
بَعْدِ
تجزیه: اسم زمان و اسم ثلاثی مجرد، بر وزن فَعْل، از ماده بعد، سالم، منصرف، غیرمتصرف، معرب، جامد
مِیثَاقِِ
تجزیه: اسم ثلاثی مزید، مصدر میمی، از ماده وثق، مثال واوی، منصرف، متصرف، مشتق، معرب، معرفه به اضافه، مفرد مذکر، بر وزن مِفْعال [در اصل (مِوْثاق) بوده «واو» به «یاء» قلب شده است.]
ـهِ
تجزیه: ضمیر متصل به هر سه قسم کلمه، برای مفرد مذکر غایب، مبنی، غیرمتصرف، جامد، معرفه
وَ
تجزیه: حرف عطف، مبنی، غیرعامل
یقْطَعُونَ
تجزیه: فعل مضارع، صیغه جمع مذکر غایب، ثلاثی مجرد، از ماده قطع، سالم، متعدی، معلوم، معرب، متصرف
مَا
تجزیه: موصول اسمی، موصول مشترک، مبنی، معرفه، جامد، غیرمتصرف
أَمَرَ
تجزیه: فعل ماضی، صیغه مفرد مذکر غایب، ثلاثی مجرد، از ماده أمر، مبنی، متصرف، معلوم، متعدی، ناسالم، مهموز الفاء
اللَّهُ
تجزیه: مثل قبل
بِـ
تجزیه: حرف جر، مبنی، عامل، مختصّ به اسم
ـه
تجزیه: ضمیر متصل به هر سه قسم کلمه، برای مفرد مذکر غایب، مبنی، غیرمتصرف، جامد، معرفه
أَنْ
تجزیه: حرف مصدری ناصب، مبنی، عامل
یوصَلَ
تجزیه: فعل مضارع، صیغه مفرد مذکر غایب، ثلاثی مجرد، از ماده وصل، معتل، مثال واوی، متعدی، مجهول، معرب، متصرف
وَ
تجزیه: حرف عطف، مبنی، غیرعامل
یفْسِدُونَ
تجزیه: فعل مضارع، صیغه جمع مذکر غایب، ثلاثی مزید، از باب افعال، از ماده فسد، سالم، متعدی، معلوم، معرب، متصرف
فِی
تجزیه: حرف جرّ، مبنی، عامل، مختص به اسم
الْأَرْضِ
تجزیه: ال: الف و لام تعریف عهد خارجی، مبنی، غیرعامل، مختص به اسم
أرض: اسم ثلاثی مجرد، بر وزن فَعْل، اسم ذات یا عین، از ماده أرض، ناسالم، مهموز الفاء، منصرف، متصرف، جامد، معرب، مفرد، مؤنث مجازی، معرفه به الف و لام
أُوْلَئِکَ
تجزیه: اُولاءِ: اسم اشاره مشترک، برای جمع مذکر و مؤنث، معرفه، مبنی بر کسر، جامد، غیرمتصرف
کَ : حرف خطاب، مبنی بر فتح
هُمْ
تجزیه: ضمیر منفصل، برای جمع مذکر غایب، معرفه، غیرمتصرف، جامد، مبنی
الْخَاسِرُونَ
تجزیه: ال: الف و لام موصول اسمی به معنای الّذین، مبنی، غیرعامل، مختص به اسم
خاسِرُونَ: اسم ثلاثی مزید، اسم فاعل، جمع مذکر سالم، مفردش خاسِر، از ماده خسر، سالم، منصرف، متصرّف، مشتق، معرب، معرفه به الف و لام
بازدیدها: 0
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.