۞ امام علی (ع) می فرماید:
امام صادق عليه السلام فرمود: مسلمان برادر مسلمان اسـت بـه او ظلم نمى كند و وی را خوار نمى سازد و غیبت وی را نمى كند و وی را فریب نمى دهد و محروم نمى كند. ‌وسائل الشيعه 8: 597 ‌

موقعیت شما : صفحه اصلی » كلمة الله العليا | تجزیه | جلد 1
  • شناسه : 2689
  • 02 فوریه 2022 - 16:29
  • 393 بازدید
  • ارسال توسط :
  • نویسنده : تفسیر رضوان
  • منبع : حوزه علمیه اصفهان
تجزیه سوره مبارکه بقره آیه «19»
تجزیه آیه نوزدهم  سوره بقره

تجزیه سوره مبارکه بقره آیه «19»

تجزیه آیه نوزدهم  سوره بقره  أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّماءِ فیهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فی‏ آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحیطٌ بِالْکافِرینَ (۱۹) « یا چون بارانی سخت در ظلمت همراه با رعد و برق از آسمان فرود آید، تا مباد که از بانگ صاعقه بمیرند، انگشتان خویش در گوش […]

تجزیه آیه نوزدهم  سوره بقره

 أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّماءِ فیهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فی‏ آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحیطٌ بِالْکافِرینَ (۱۹)

« یا چون بارانی سخت در ظلمت همراه با رعد و برق از آسمان فرود آید، تا مباد که از بانگ صاعقه بمیرند، انگشتان خویش در گوش ها کنند و خداست که بر کافران احاطه دارد.»

أَوْ

تجزیه: حرف عطف، مبنی، غیرعامل

کَ  

تجزیه: حرف جر، مبنی، عامل، مختصّ به اسم

صَیِّبٍ

تجزیه: اسم ثلاثی مزید، صفت مشیهه، از ماده صوب، اجوف واوی، منصرف، متصرّف، مشتق، مذکر مجازی، معرب، نکره [اصل آن (صَیوِب) بوده]

مِن

تجزیه: حرف جر، مبنی، عامل، مختصّ به اسم

السَّماءِ

تجزیه: اسم ثلاثی مزید، از ماده سُمُوّ، ناقص واوی، برای مذکر و مؤنث یکسان است، معرفه به الف و لام، معرب، اسم ذات، منصرف، متصرّف، جامد، معرب، نکره، [در اصل (سماو) بوده «واو» پس از الف به همزه تبدیل شده است لذا «واو» در جمع آن که سماوات است برگشته و آشکار می‌شود]

فِی

تجزیه: حرف جر، مبنی، عامل، مختصّ به اسم

هِـ

تجزیه: ضمیر متصل، برای مفرد مذکر غایب، معرفه، مبنی

ظُلُماتٌ

تجزیه: اسم ثلاثی مزید، جمع مؤنث سالم، مفردش (ظلمة)، از ماده ظلم، سالم، منصرف، متصرف، جامد، معرب، نکره

وَ

تجزیه: حرف عطف، مبنی، غیر عامل

رَعْدٌ

تجزیه: مصدر (رعد، یرعد) اسم ثلاثی مجرد، از ماده رعد، سالم، منصرف، غیر متصرف، جامد، مذکر مجازی، معرب، نکره

وَ 

تجزیه: حرف عطف، مبنی، غیر عامل

بَرْقٌ

تجزیه: مصدر سماعی، اسم ثلاثی مجرد، از ماده برق، سالم، منصرف، متصرف، جامد، نکره، معرب، مفرد مذکر مجازی جمعش بروق

یَجْعَلُونَ

تجزیه: فعل مضارع، صیغه جمع مذکر غایب، ثلاثی مجرد، از ماده جعل، سالم، متعدی، معلوم، معرب، متصرف

أَصَابِعَ   

تجزیه: اسم ثلاثی مزید، جمع مکسر کثرت، مفردش إصبع، از ماده صبع، سالم، منصرف، متصّرف، جامد و جمعی از نحویون گفته‌اند: اصابع منتهی الجوع بر وزن افاعل و مفردش صابعه و غیر متصرف است.

هُمْ

تجزیه: ضمیر متصل به هر سه قسم کلمه، برای جمع مذکر غایب، مبنی، معرفه

فی                                           

تجزیه: حرف جر، مبنی، عامل، مختص به اسم

آذانِ   

تجزیه: اسم ثلاثی مزید، جمع مکسر، مفردش (اُذُن و اُذن)، از ماده اُذُن، ناسالم، مهموز الفاء، منصرف،   متصّرف، جامد، معرب، معرف به اضافه

هِمْ   

تجزیه: ضمیر متصل به هر سه قسم کلمه، برای جمع مذکر غایب، مبنی، معرفه

مِن

تجزیه: حرف جر، مبنی، عامل، مختص به اسم، (در اینجا «مِن» تعلیلیه است)

الصَّواعِقِ 

تجزیه: ال: الف ولام تعریف، جنس و یا عهد خارجی که عهد ذهنی هم می‌گویند، مبنی، غیر عامل، مختص به اسم صواعق، اسم ثلاثی مزید، جمع مکسر و جمع منتهی الجوع، بر وزن فواعل، مفردش (صاعقة)، از ماده صعق، سالم، غیر منصرف، متصّرف، جامد، معرفه به الف و لام، معرب، (به خاطر الف و لام منصرف شده است)

حَذَرَ

تجزیه: مصدر سماعی، اسم ثلاثی مجرد، از ماده حذر، سالم، منصرف، غیرمتصّرف، جامد، معرفه به اضافه، معرب، مفرد مذکر مجازی

الْمَوْتِ

تجزیه: ال: تعریف ذهنی، یا تعریف ماهیت، مبنی، غیر عامل، مختص به اسم موت: اسم ثلاثی مجرد، از ماده موت، اجوف واوی، مصدر سماعی، منصرف، غیر متصّرف، جامد، معرفه به الف و لام، معرب، مفرد مذکر مجازی

وَ 

تجزیه: حرف استیناف، مبنی، غیرعامل

اللَّهُ

تجزیه: علم است برای ذات باری تعالی، به عقیده اکثر صرفیون جامد به عقیده برخی مشتق است، مفرد مذکر مجازی، منصرف، معرفه، معرب، غیرمتصّرف، در اصل (ال اله) بوده و به معنای اسم مفعول یعنی معبود، الف و لام آن زاید لازمه به منظور تفخیم و تعظیم، (اله) اسم ثلاثی مزید بر وزن فِعال، از ماده (أله) یا (وله) بنابر قول اول مهموز الفاء و بنابر قول دوم مثال واوی

مُحیطٌ

تجزیه: اسم ثلاثی مزید، اسم فاعل، از باب افعال، مفرد مذکر مجازی، از ماده حوط، اجوف واوی، منصرف، متصّرف، مشتق، نکره، معرب، [در اصل مُحوِط بوده کسره بر واو، ثقیل بوده به قبل داده (مُحِوط) شده سپس واو ساکن ما قبل مکسور به «یاء» شده و مُحیط به دست آمده است]

بِ 

تجزیه: حرف جر، مبنی، عامل، مختص به اسم

الْکافِرینَ   

تجزیه: ال: برای جنس یا استغراق و یا موصول اسمی، مبنی، غیرعامل، مختص به اسم کافرین، اسم ثلاثی مزید، بر وزن اسم فاعل، مفردش کافر، از ماده کفر، سالم، جمع مذکر مجازی، منصرف، متصّرف، مشتق

Visits: 148

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

New Page 1