۞ امام علی (ع) می فرماید:
امام صادق عليه السلام فرمود: مسلمان برادر مسلمان اسـت بـه او ظلم نمى كند و وی را خوار نمى سازد و غیبت وی را نمى كند و وی را فریب نمى دهد و محروم نمى كند. ‌وسائل الشيعه 8: 597 ‌

موقعیت شما : صفحه اصلی » تفسیر آیات 71 تا 80
  • شناسه : 3751
  • 09 مارس 2023 - 1:12
  • 155 بازدید
  • ارسال توسط :
  • نویسنده : تفسیر رضوان
  • منبع : حوزه علمیه اصفهان
آیه ۷۸ | بى‏ سوادان آرزو گرا | جلسه ۰۳
آیه 78 | بى‏ سوادان آرزو گرا | جلسه 02

آیه ۷۸ | بى‏ سوادان آرزو گرا | جلسه ۰۳

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۷۸ و ۷۹ جلسه ۳ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی تفسیر آیه هفتاد و هشتم و نهم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏ أَ وَ لا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ (۷۷)  وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لا یَعْلَمُونَ الْکِتابَ إِلاَّ أَمانِیَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّونَ (۷۸)  […]

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۷۸ و ۷۹ جلسه ۳

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی

تفسیر آیه هفتاد و هشتم و نهم

http://bayanbox.ir/view/7348000871258179768/hadith-line.png

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

أَ وَ لا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ (۷۷)  وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لا یَعْلَمُونَ الْکِتابَ إِلاَّ أَمانِیَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّونَ (۷۸)  فَوَیْلٌ لِلَّذینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلیلاً فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدیهِمْ وَ وَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ (۷۹)

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

آیا [آن سخت دلان‏] نمى‏دانند که خدا آنچه را پنهان مى‏دارند و آنچه را آشکار مى‏کنند، مى‏داند؟! (۷۷) و گروهى از یهود، بى‏سوادانى هستند که کتاب [آسمانى تورات‏] را جز بافته‏هاى دروغى [که عالمان خائن یهود به عنوان تورات ارائه کرده‏اند]  نمى‏دانند، و [در امر دین‏] فقط پیرو گمان و پندارند [نه تحقیق و علم‏]. (۷۸) پس واى بر کسانى که با دست‏هاشان نوشته‏اى را مى‏نویسند، سپس مى‏گویند: این [نوشته‏] از سوى خداست. تا با این [کار زشت و خائنانه‏] بهایى ناچیز به دست آورند؛ پس واى بر آنان از آنچه دست‏هاشان نوشت، و واى بر آنان از آنچه به دست مى‏آورند. (۷۹)

http://bayanbox.ir/view/5122040553263843431/poster4.jpg

تفسیر سوره مبارکه بقره – آیه ۷۸

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی

http://bayanbox.ir/view/7348000871258179768/hadith-line.png

«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

أَ وَ لا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ (۷۷)  وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لا یَعْلَمُونَ الْکِتابَ إِلاَّ أَمانِیَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّونَ (۷۸)  فَوَیْلٌ لِلَّذینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلیلاً فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدیهِمْ وَ وَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ (۷۹)

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

آیا [آن سخت دلان‏] نمى‏دانند که خدا آنچه را پنهان مى‏دارند و آنچه را آشکار مى‏کنند، مى‏داند؟! (۷۷) و گروهى از یهود، بى‏سوادانى هستند که کتاب [آسمانى تورات‏] را جز بافته‏هاى دروغى [که عالمان خائن یهود به عنوان تورات ارائه کرده‏اند]  نمى‏دانند، و [در امر دین‏] فقط پیرو گمان و پندارند [نه تحقیق و علم‏]. (۷۸) پس واى بر کسانى که با دست‏هاشان نوشته‏اى را مى‏نویسند، سپس مى‏گویند: این [نوشته‏] از سوى خداست. تا با این [کار زشت و خائنانه‏] بهایى ناچیز به دست آورند؛ پس واى بر آنان از آنچه دست‏هاشان نوشت، و واى بر آنان از آنچه به دست مى‏آورند. (۷۹)

تفسیر آیات ۷۸ و ۷۹ بقره

«وَمِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لَا یَعْلَمُونَ الْکِتَابَ إِلَّا أَمَانِیَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ * فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَٰذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا ۖ فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ»[۱] در آیه‌ی ۷۸ سه تا بحث و سه مقام را عرض کردیم یک نکته‌ای فقط مانده که عرض می‌کنیم و آن هم این که فرمودند: ومنهم امیون؛ معنای امیون را عرض کردیم، معنای امی را عرض کردیم، مستعملات قرآنی‌اش را هم عرض کردیم.

چه کسانی علم به کتاب نداشتند؟

لَا یَعْلَمُونَ الْکِتَابَ ؛ این امیون کسانی هستند که عالم به کتاب و آنچه که از طرف خدا آمده است؛ نیستند. لا یعلمون الکتاب؛ یعنی هیچ وقت علم به کتاب نداشته‌اند. الا امانی؛ در این جا البته این استثناء، استثناء منفصل و منقطع است، استثناعی نیست که بگوییم مستثنا بوده و بعدش استثناء شده است، آنچه که مسلم هست، امانی جزء کتاب حساب نمی‌شود. می‌گوید الاّ این که فقط این‌ها یک مقدار حرفهای اراجیف را جمع می‌کنند و یک حرف‌هایی را می‌زنند که این مراد از این ومنهم که بعضی از یهود باشد؛ این‌ها عوام یهود است. این نکته‌ای بود که لازم به ذکر در این قسمت بود. امانی را هم که عرض کردیم، به معنای حرف‌هایی که به هم بافته‌اند و چیزهایی که لاطاالات است در واقع.

«وَإِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ»؛ می‌گوید حالت این‌ها عیب نیست مگر یک خیال و مظنّه و گمانی برای خودش داشته باشد که فرمود؛ «لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا»[۲] ظن چیزی نیست که حقّ را برای ما درست بکند. البته تعریف ظّن را قبلاً داشتیم و حالا هم باز تکرار می‌کنیم، خالی از لطف نیست.

حالت‌های انسان چطور است؟

وقتی انسان نسبت به هر موضوعی، نسبت به هر حکم شرعی، نسبت به هر چیزی، توجه بکند؛ یا قطع برایش حاصل می‌شود یا ظنّ برایش حاصل می‌شود، و یا شکّ حاصل می‌شود. این چیزی هست که مسلّم هست و اول وسائل و فرائد مرحوم شیخ انصاری آن را مفصل بیان کرده‌اند. حتی اگر ظنّ داشته باشید، یک طرفش می‌شود وهم. هر جا شما مزنه‌ی به شیء داشته باشی، بر خلاف آن می‌شود وهم. یعنی اگر شما مزنّه‌ی بر این داشته باشی که مثلاً نمازت را خوانده‌ای، برای نخواندن نمازت رحم داری. یعنی هفتاد درصد گمانت بر این هست که شما نمازت را خواندی و سی درصد توهم داری که نخوانده‌ای، لذا وهم آن باقی ظنّ است. درصدی که می‌آید سمت ظنّ، مابقی‌اش می‌شود وهم. دیگر کسی وهم را تعریف نمی‌کند چون روشن است. با آمدن بحث ظنّ، قطع، شکّ…

بحث ظن

آنچه که مسلّم هست و مفصّل معلوم است، شیخ در فرائد بیان فرموده بود؛ اگر متأخم به علم شد و رساند به نزدیک به یقین و باور، این می‌شود جاری مجزای قطع، و همان احکامی که برای قطع پیاده می‌شد؛ برای آن هم پیاده می‌شود. همان حجتی که قطع دارد، آن حجت هم ظنّ پیدا می‌کند. جانشین و طالی تلپ علم و قطع می‌شود. اما آن جایی که نزدیک به شکّ شد یعنی درجه‌ی احتمال نسبت به این که به واقع برسد حتی به یقین و باور برسد؛ کمتر است، آن وقت آن می‌رود در مجرای شکّ، و همان احکام شکّ برایش بار می‌شود.

احکام شک

احکام شک را فرمودند نسبت به هر موضوعی یا حالت سابقه ‌دارد یا حالت سابقه ندارد. اگر حالت سابقه لحاظ بشود؛ می‌شود مجرای سئوالات استصحاب، اصل استصحاب. که اصل استصحاب هم شرعی هست و هم عقدی است. اگر که حالت سابقه نداشته باشد یا در مکلّف به است یا در تکلیف است. اگر در تکلیف باشد، می‌شود مجزای برائت. اگر در مکلف به باشد، یا می‌شود درش احتیاط کرد یا نمی‌شود احتیاط کرد، اگر احتیاط بشود، مجرای اصالت احتیاط. اگر که نشود، اصالت التخییر. این همانی است که دیگر در بحث فرائد در بحث علم و اصول پنبه‌اش را همه‌ی آقایان زده‌اند و مرحوم شیخ هم در آن جا حق مطلب را کاملاً بیان کرده.

قطع و یقین

«وَإِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ» هیچ چیزی آن‌ها نسبت به قطع، برایشان حاصل نیست. به یقین و باور و علم، هیچی دست پیدا نکرده‌اند. این «وَإِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ»؛ یظنونی در این جا آن ظنّی است که مجرای شکّ است. لذا هیچ تأثیری در آنچه که در مظنون ملاحظه بشود برای آن‌ها وجود ندارد. فریق منهم را قبلاً داشتیم؛ یعنی علما و دانشمندان و بزرگان، که سرمصدر انحرافات همه‌ی یهود، همین‌ها بودند. حالا شاید در این جا در ذهن کسی بیاید که غیر از این‌ها که نمی‌دانستند، قاصر هستند. گفت مثلاً «رُفع ما لایعلمون» است؛ می‌گوید نه اینطور هم نیست که یعنی آن‌ها نمی‌دانستند؛ آن‌ها می‌دانستند بهشان احکام رسیده، بهشان این مسلّم حجت برایشان تمام است که پیغمبر خاتم می‌آید، در تورات و انجیل هم بیان شده، لذا آن گروه علمایشان می‌آیند و می‌گویند چرا شما خبرهایی که در تورات و انجیل هست را می‌آیید به مسلمآن‌ها می‌گویید که بعد در مقابل برای ما بیایند دست بگیرند علیه ما بحث کنند. لذا این «امیّون لا یعلمون الکتاب»؛ این صفت اولشان است.

کلمه الاّ امانیه

«الاّ امانیه»؛ یک مقدار مزخرفاتی است که سرهم کرده‌اند و هیچ چیز در ست‌حسابی در دست ندارند. و انهم الا یظنون، یک چیزی هم اگر در دست داشته باشند، این یک ظنّ و گمانی بیشتر نیست. علم ندارند، باور ندارند، یقین ندارند، قطع ندارند. این صفاتی است که برای بعضی از یهود، که عوام یهود هست، بیان می‌کند. منتها این را دارد به ما می‌گوید که اینطور نبوده که حالا این‌ها آدم‌هایی باشند که قاصر باشند. درست است که نمی‌دانند ولی کلیات برایشان روشن است. این که پیغمبر می‌آید، با آن توصیفاتی که در تورات و انجیل بوده، برای آن‌ها هم رسیده است. یک سری حرف‌ها است که عوام مردم خیلی اطلاع دارند، نمی‌توانند بگویند حجت برای ما تمام نیست. زمان صدر اسلام هم همین بوده است، پیغمبر آمد قشنگ همه را معرفی کرد و همه چیز را گفت، یک عده‌ای خواص بودند که سرشان می‌شد، مثل حضرت امیر که صدر همه‌ی آن‌ها بود و اصحاب نزدیک پیغمبر بود. یک عده‌ای هم عوام بودند که آن‌ها هم بالاخره پیامبر را درک کرده بودند، و همه‌ی آنچه که کلی از وجود حضرت رسول اکرم بود را همه را می‌دانستند. لذا اینطور نبوده که آن‌ها هیچ چیزی ندانند، این‌ها هم همین‌طور، یک چیزهایی می‌دانند، ولی چیزهایی که این‌ها می‌دانند، باعث می‌شود که آن‌ها معذور نشوند. اما از محتوای تورات و انجیل، یا از کتاب‌های آسمانی نه، چیزی سرشان نمی‌شود.

ظهور پیغمبر (ص)

لا یعلمون الکتاب. در مدت زمان انتظار، قبایل این‌ها به مرور زمان هجرت کردند و آمدند دور مدینه، آن جا اسکان گرفتند. به خیال این که از خودشان پیغمبر ظهور می‌کند، چون خودشان را امّت برگزیده می‌دانستند. البته خیلی‌هایشان هم بودند که متعبّداً بر این بودند که بالاخره پیغمبر وقتی آن جا ظهور می‌کند در آن جا، در رکابش باشند. لذا آن‌هایی که آمدند مستقر شدند آن جا، دو بخش بودند. یک بخش از آن‌ها آمدند در رکاب پیغمبر و مسلمان شدند، یک بخششان آن‌هایی بودند که شما دارید توصیف می‌کنید، که وقتی دیدند پیغمبر از قوم قریش آن هم از مکّه آمد و ظهور کرد، و از خودشان نبود، و از نظر ظاهری و مقامی و مالی و موقعیت اجتماعی و این‌ها، چیزی نصیبشان نشد؛ سر عناب گرفتند. ولی عده‌ای از آن‌ها هم بودند که واقعاً آمده بودند به انتظار و واقعاً بعد هم مسلمان شدند و در رکاب پیغمبر قرار گرفتند و اسلام آورند. منتها این یهود وقتی آن قشرشان بد عمل کردند، آن‌هایی هم که آمدند در لوای اسلام قرار گرفتند و مسلمان شدند، تحت الشعاع قرار گرفتند. آن‌هایی که موحّد بودند، چون در منطقه‌ی حجاز اکثراً بت‌پرست بودند. آن کسانی که غالب بودند، بت‌پرستان بودند. این‌ها همه موحّد بودند یهود بودند، نصرانی بودند، خصوصاً قوم یهود همه‌اشان موحّد بودند منتها عملکرد یهود، در آن قراردادهایی که با پیغمبر بستند، خیانت‌هایی که به پیغمبر کردند، این‌ها کارشان تحت الشعاع قرار داد آن‌هایی را که آمدند و در لوای اسلام قرار گرفتند. این است که در قرآن آن‌ها را حسابی توصیف کرده و بحث آن‌ها را بیان کرده، «وَمِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لَا یَعْلَمُونَ الْکِتَابَ»، که حالا از کتاب منظور همان تورات و انجیل هست که الف و لام عهد است در این جا، «إِلَّا أَمَانِیَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ» که این استثناعات، استثناعات جاء ان القوم الا الحمار است. از این باب است. یعنی این که جزء مستثنامن در واقع نبوده است، این بحثی که در این آیه داشتیم.

ظهور حکومت

ظهور حکومت در مدینه بود، در مکّه از اهل مکه بود منتها آن وقتی که حضرت خاتم الانبیاء ظهور جهانی کرد و ایستاد و حکومت تشکیل داد و نامه به کشورهای مختلف و همه را به اسلام دعوت کرد، در مدینه بود. بله اول بار در مکّه، منتها در مکه در بین خویش و قوم‌هایش بود و بعد در خود قریش و بعد هم آن جا مورد آزار و اذیت و شکنجه و سیزده سال… که قصه‌اش را خودتان مسلم بلد هستید و می‌دانید. منتها آن جایی که حکومت تشکیل داد و حکومت جهانی شد و ظهور و بروز عالی داشت پیغمبر و توانست کل عالم را کم کم تحت الشعاع قرار بدهد برای حکومت اسلام، در مدینه بود. لذا درست است که آن‌ها هم خبر گرفته بودند، خبری که به آن‌ها رسیده بود از انبیاء و کتاب‌هایشان؛ درست بود، که گفته بودند در سرزمین مدینه هم ظهور می‌کند، همین‌طور هم شد. لذا آن‌ها آمدند و بعد دیدند که آن پیغمبری که ظهور کرد از خودشان نبود، لذا آن‌ها اسارت کردند به قول آقای عابدی.

تفسیر آیه‌ی ۷۹ بقره

آیه‌ی بعدی که آیه ۷۹ سوره بقره هست، خیلی تکان دهنده است و باید مورد توجه قرار بدهیم. «فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَٰذَا مِنْ عِنْدِ اللَّه لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا ۖ فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ»[۳] در این آیه توصیف می‌کند حال و احوال کسانی که بیایند بنویسند یک چیزهایی را به اسم کتاب خدا. ویل را هم فردا توصیف می‌کنیم که همان درّه‌ای از درکات جهنم هست که به قول روایات که یکی می‌گوید وقتی کفار رها می‌شوند در آن درّه، چهل سال دنیا، حداقلش (چون در روایت می‌گوید چهل سال) این در حال رفتن به پایین هست و به قعرش هنوز نمی‌رسد. «فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ»؛ آن‌هایی که می‌آیند و یک کتابی را می‌نویسند،  بِأَیْدِیهِمْ؛ به دست خودشان، «ثُمَّ یَقُولُونَ هَٰذَا مِنْ عِنْدِ اللَّه»؛ بعد می‌آیند می‌گویند این کتاب از طرف خداست. برای چه؟ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا؛ برای این که بتوانند یک پولی به دست بیاورند، این را به عنوان مستمر قرار بدهند تا پولی را به دست بیاورند. برای این که یک بها و ارزش پولی به دست بیاورند، البته قلیل یعنی خیلی کم. «فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ»؛ می‌فرمایند؛ باز ویل بر آن اختصاص دارد به آن کسانی که به خودشان می‌نویسند. «وَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ»؛ دو تا عذاب می‌کشند، یکی برای خود نوشته‌اشان و یکی هم برای آنچه که به دست می‌آورند. یعنی آنچه که می‌نویسند خود کتابتشان است، ویل برایشان هست، آن چیزی هم که ثمنا قلیلا هست به دست می‌آورند و تکسب می‌کنند؛ آن هم ؟؟؟ یعنی دو جور عذاب می‌کشند. نوشتنشان خودش این جا گناه بوده و کسبشان هم کسب حرام بوده. «مِمِّا یَکسِبُون، لِیَشتَرُوا بِه ثَمَنَا قَلیلاً» داریم در قسمت قبل، این منظور همان است. مما یکسبون یعنی از آنچه که آن‌ها به دست می‌آورند از این دست‌نوشته‌هایشان. خود کتابتشان حرام و گناه بوده، لذا ویل مختص آن‌ها است. این که بحث کتابت را می‌گوید چون در زمآن‌های قبل اینطور بوده معمولاً مکتوب می‌کردند، الان هم این چیزها هست که می‌نویسند. و نوشته‌هایشان را جوری که آن‌ها را هم به خدا نسبت می‌دهند. می‌فرماید: «فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَٰذَا مِنْ عِنْدِ اللَّه» این مهم است. یعنی نکته‌اش این است که چیزهایی که این‌ها می‌آیند از خودشان در می‌آورند و می‌نویسند، این‌ها را ادّعا می‌کنند که من عندالله است. مردم را گول می‌زنند و فریب می‌دهند، عوام فریب هستند. برای این که بتوانند تکسب بکنند. «لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا» حالا این«ثمنًا قَلیلاً»، همه چیز می‌تواند باشد. منتها آن چه که باعث می‌شود که این‌ها مردم را عوام مردم را فریب بدهند، این است که این را نسبت می‌دهند به خدا، می‌گویند هذا من عندالله. دست‌نوشته‌های خودشان را می‌گویند که از نزد خدا آمده، برای چه این کار را می‌کنند؛ «فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ» یعنی به دو تا دره باید پرت بشوند، یکی برای کتابتشان، کتابتی که برای نسبت دادن به خدا بوده، و یکی هم به خاطر این کسبی که انجام می‌دهند که باز منشأش این است که آن را نسبت به خدا داده‌اند.

منابع

[۱]. سوره‌ی بقره، آیات ۷۸ و ۷۹٫

[۲]. سوره‌ی یونس، آیه‌ی ۳۶٫

[۳]. سوره‌ی بقره، آیه‌ی ۷۹٫

Visits: 27

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

New Page 1