تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۷۵ جلسه ۵ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی رابطه ى ایمان نیاوردن یهود به اسلام با تحریف گرى آگاهانه ى تفسیر آیه هفتادو پنجم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ وَ قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۷۵ جلسه ۵
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
رابطه ى ایمان نیاوردن یهود به اسلام با تحریف گرى آگاهانه ى
تفسیر آیه هفتادو پنجم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ وَ قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ (۷۵) وَ إِذا لَقُوا الَّذینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلا بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ قالُوا أَ تُحَدِّثُونَهُمْ بِما فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ لِیُحَاجُّوکُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّکُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (۷۶) أَ وَ لا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ (۷۷)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
آیا [شما مردم مؤمن] امید دارید که [آن سخت دلان] به [دین] شما ایمان بیاورند؟! در حالى که گروهى از آنان کلام خدا را همواره مى شنیدند، سپس بعد از آنکه [معنا و مفهومش را] درک مىکردند، [به سبب دنیا طلبى و امور مادى] به دلخواه خود تغییرش مى دادند، در صورتى که مى دانستند [به کلام خدا و به مردم جویاى حق خیانت مى کنند]. (۷۵) و هنگامى که با مؤمنان دیدار کنند، مىگویند: ما ایمان آوردیم. و چون با هم خلوت مىکنند [از روى اعتراض و ایراد] به یکدیگر مىگویند: چرا حقایقى را که خدا [در تورات درباره پیامبر اسلام] براى شما بیان کرده به مؤمنان مىگویید تا [روز قیامت با این حقایق] در پیشگاه پروردگارتان بر ضد شما استدلال کنند؟ آیا تعقّل نمىکنید [که نباید زمینه استدلال بر ضد خود را در اختیار مؤمنان گذارید؟!] (۷۶) آیا [آن سخت دلان] نمىدانند که خدا آنچه را پنهان مىدارند و آنچه را آشکار مى کنند، مى داند؟! (۷۷)
تفسیر سوره مبارکه بقره – آیه ۷۵
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ وَ قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ (۷۵) وَ إِذا لَقُوا الَّذینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلا بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ قالُوا أَ تُحَدِّثُونَهُمْ بِما فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ لِیُحَاجُّوکُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّکُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (۷۶) أَ وَ لا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ (۷۷)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
آیا [شما مردم مؤمن] امید دارید که [آن سخت دلان] به [دین] شما ایمان بیاورند؟! در حالى که گروهى از آنان کلام خدا را همواره مى شنیدند، سپس بعد از آنکه [معنا و مفهومش را] درک مىکردند، [به سبب دنیا طلبى و امور مادى] به دلخواه خود تغییرش مى دادند، در صورتى که مى دانستند [به کلام خدا و به مردم جویاى حق خیانت مى کنند]. (۷۵) و هنگامى که با مؤمنان دیدار کنند، مىگویند: ما ایمان آوردیم. و چون با هم خلوت مىکنند [از روى اعتراض و ایراد] به یکدیگر مىگویند: چرا حقایقى را که خدا [در تورات درباره پیامبر اسلام] براى شما بیان کرده به مؤمنان مىگویید تا [روز قیامت با این حقایق] در پیشگاه پروردگارتان بر ضد شما استدلال کنند؟ آیا تعقّل نمىکنید [که نباید زمینه استدلال بر ضد خود را در اختیار مؤمنان گذارید؟!] (۷۶) آیا [آن سخت دلان] نمىدانند که خدا آنچه را پنهان مىدارند و آنچه را آشکار مى کنند، مى داند؟! (۷۷)
أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ وَ قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ (۷۵)
سیاق این آیه یکدفعه از آیات قبلی منفک شد و سیاق قبلی آیات در تخاطب بود ، در خطاب بنیاسراییل بحث میکرد با یهود بعد اینجا سیاق آیه را یکدفعه به غائب آورد و خطاب شد به پیامبر که آیا تو دنبال این هستی که اینها ایمان بیاورند به آنچه که تو میگویی؟ لذا اینکه سیاق را عوض کرد قرآن کریم آنچه که برمیآید بر این است که « أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا»(۲) بحث «أَنْ یُؤْمِنُوا » که آورده در اینجا و غائب آورده به جهت این است که آن بحث توراتی که داشتند در واقع بنیاسرائیل و مطالبی که در تورات داشتند، آن مطالب حقهای که نسبت به پیامبر اعظم داشتند را همه را دزدیدند به قول مرحوم علامه طباطبایی و آنها را کتمان کردند. به خیال اینکه آنچه که آنها دارند در سرهایشان، در سینه هایشان از تورات، خدا خبر ندارد و اینقدر بدبخت بودند که اینگونه فکر میکردند.
مرحوم علامه هم همینجور بیان میکند این مطلب را که اینها فکر میکردند خدا نستجیر بالله خبر از هیچ چیزی ندارد نسبت به آنچه که انها در سینهها دارند و لذا آنها میآیند اینگونه همه را نادیده میگیرند، درحالی که مثلا قبیله بنی قریظه و ان قبیله دیگر که در مدینه آمده بودند و یکی از بزرگترین قبایل یهودیان بودند، تجمع کرده بودند در مدینه بر اینکه پیامبر خاتم وقتی ظهور میکند، آنجا باشند البته ناگفته نماند که عدهای از آنها ایمان آوردند لذا عدهای از آنها ایمان آوردند اما مهم این بود که سران آنهاچون آنچه که خطاب است در قرآن در آیات قبل، مربوط به علمای یهود بوده است ،آنهایی بودند که سردمدار یهود بودند.
انها میدانستند لذا این بحث تخاطب را تغییر میدهد سیاق را، سیاق خطاب را برمیدارد خداوند و بحث استعمال کلمات غائب را میآورد در اینجا «أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ »۳ اینجا خداوند تبارک و تعالی التفات دارد به اینکه انها دزدیدند آنچه که در تورات داشتند« و یحرفونه » و تحریف میکنند چه چیزی را؟ آنچه از خدا شنیده بودند در تورات« یسمعون کلام الله »اونها کلام خدا را میشنیدند «ثم یحرفونه» یک مقداری که میگذشت دستخوش خودشان میکردند انها و آنها را تحریف میکردند ،برمیگرداندند بهطوری که به نفع خودشان باشد.
اینجا بحث غائب استعمال شده «أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ»(۴) البته خب در خود سیاق کلام چون اینجا در تخاطب پیامبر است که پیامبر تو اینقدر امید بالا داری اینها ایمان بیاورند و دنبال هستی ،اینها که ایمان نمیآورند اینجور میخواهد بگوید. یعنی استفهام، استفهام انکاری هست.« و قد کان فریق منهم» (۵) درحالیکه فرقهای از انها که همان بزرگان و علمای انها بودند «یسمعون کلام الله» اینها کلام خدا را در تورات شنیده بودند«ثم یحرفونه»بعد انها را برگرداندند. « مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ »(۶) بعد از اینکه نشستند و فکر کردند و نقشهها کشیدند و درحالیکه همه چیز را میدانستند.
یک وقتی قومی هستند که انها نمیدانند. قاصرند، اطلاع ندارند حجت برای آنها تمام نیست، آن فرق میکند. آنچه که در این آیات شریفه در بحث بنیاسرائیل بیان شده است و با بیان سیاق تخاطبی اونها را خداوند بیان فرموده است اینها معلوم است که بزرگان و سردمداران انها بودند.
این را هم به شما بگویم که مردم عوام هم همیشه دنبالهروی آنها بودند. مردم عوام هم مرحوم علامه طباطبایی هم همین را میگوید که دنبالهروی چه کسی بودند؟ همینها بودند. مثل اینکه مردم بعد از پیامبر عمدتا دنبالهروی چه کسی شدند؟ دنباله روی سقیفه شدند. متاسفانه چیزی بوده است که ولی خب میدانستند همانها هم پیامبر را دیده بودن و حجت نسبت به خودشان تمام شده بود گرچه علم ابابکر را نداشتند ولی آدمهایی بودند افرادی بودند که میدانستند پیامبر را دیده بودند پیغمبر چگونه عمل میکند. در بحث غدیر خم بودند همه اینها را شاهد بودند بههرحال.
« فریق منهم »آنچه که مسلم است این است که اینها علمای یهود بودند.
این بحث سیاق عوض شد به جهت اینکه اونها فکر کردند که بیایند و کتمان کنند خداوند تبارک و تعالی چیزی از آن نمیداند درحالیکه خداوند همه چیز برایش آگاه است. ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ (۷)
«وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلا بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ قالُوا أَ تُحَدِّثُونَهُمْ بِما فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ لِیُحَاجُّوکُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّکُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ» (۸) دو مرتبه مخاطب نیست اینجا باز دوباره در این آیه بحث غائب از آنها توصیف میکند.« إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا »(۹) وقتی انها ملاقات میکنند مومنین را «قالوا آمنا». این عوامی که جزو علما نبودند اما یک چیزهایی بلد بودند، شنیده بودند دیگر. قبل از ظهور اسلام اینها شنیده بودند که چه خبر است ،مثل عوام مردم که الان که از امام زمان و انتظار حضرت خیلی چیزها را بلد هستند، علائم و علامتهایی را شنیدهاند پای منبرها لذا اینها هم شنیده بودند اینها میآمدند به مسلمانان میگفتند که بله در تورات این را دارد، در تورات ما این حرفها را زدهاند.
لذا اینها این علمای یهود اینها میگوید وقتی میآمدند پیش آدمهای مومن و مسلمانها میگفتند ما ایمان آوردیم. این بحث نفاقشان میخواهد اینجا را درست کنند. قالو آمنا اینها میگفتند که ما ایمان آوردیم وَ إِذا خَلا بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ ۱۰) ولی وقتی با بعضی از خودشان برخورد میکردند و خلوت میکردند به آنها میگفتند «أَ تُحَدِّثُونَهُمْ بِما فَتَحَ اللَّهُ »۱۱) حرفهایی را شما میزنید به مسلمانها که اونها در وقت محاجه علیه ما به کار ببرند؟ نگویید این حرفها در تورات بوده است. فکر میکردند که آنها نمیدانستند فکر میکردند که خدا نمیداند. اینها اینجور فکر میکردند.
یکی از چیزهایی که در وجود انسانها ولو علمای یهود باشد، در وجود انسانهای متمرد غیر موحد واقعی هست این است که احمقند، حماقت در انها می باشد لذا فکرش را نمیکنند که خدا به همه آنچه که در عالم است و نیست، حسب ظاهر ما او عالم است ، ان علامه است ،نمیدانند ان ها از حماقتشان است وحمق دارند. سرهایشان پوک است، نمیفهمند. اگر کله اینها کار میکرد و تعقل واقعی در وجودشان بود آنوقت فرق میکرد، ان وقت مثل انهایی میشدند که آمدند مسلمان شدند ،چون اصلا در تورات دارید و انها حتی میآمدند میگفتند مرحوم علامه این را اشاره کرده خود حضرت موسی دستور داشته است که به پیامبر ایمان بیاورند ،پیامبر خاتم را. وقتی خود حضرت موسی دستور داد به اینکه مسلمان شود معلوم است که پیروانش به طریق اولی است که انها همه جوره باید بیایند تحت پیامبری رسول خاتم ایمان بیاورند.
انها تمرد کردند، تحریف کردند، آنچه را که میدانستند حسب ظاهر حجت برشان تمام بود و انچه که مسلم ست این است که نفاق داشتند «إِذا لَقُوا الَّذِینَ »دو تا جمله شرطیه آورده که با کلمه اذا هست هر دوتا حتمیت هست در انها. یعنی شرطش در مشروطش واجب الوجود است یعنی واجب است که اون وجود داشته باشد در مشروطش و الا مشروط نمیآید. «وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا» (۱۲) انها میگفتند که ما ایمان آوردیم.
«إِذا خَلا بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ قالُوا أَ تُحَدِّثُونَهُمْ بِما فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ لِیُحَاجُّوکُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّکُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ»۱۳ یعنی شما فکر نمیکنید و این حرفها را میزنید. اینجا معلوم است که نفاقشان مسلم بوده، یعنی بخاطر اینکه خودشان را حفظ کنند در جهت اینکه مسلمانها متعرض انها نشوند، بتوانند در حیطه امنیت و حکومت قرار بگیرند، انها حسب ظاهر به مومنان مسلمان میگفتند «آمنا» اما خودشان که با خودشان بحث میکردند میگفتند حرفهایی که ما بلد هستیم و ایمان داشتیم از قبل راجع به حضرت موسی و تورات و انجیل و اینها، اینها را نروید بگویید. اگر رفتید گفتید میگویند که شما پیروی کتاب خودتان را هم نمیکنید. افلا تعقلون؟
و بعد میفرماید که «أَ وَ لا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ»(۱۴) این بدبختها نمیفهمند اینقدر و حماقت دارند که فکر میکنند که خدا نمیداند آنچه را که در سینهها دارند و خدا همه چیز را میداند. فکر کردند که اینها وقتی کتمان بکنند از مسلمانها اون وقت خدا هم نمیداند لذا کسی هم متوجه آن نمیشود، انها راه خودشان را طی میکنندلذا «أَ وَ لا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ»(۱۵) «اولایعلمون »آیا نمیدانند که خدا اولا«یعلمون» یعنی خدا میداند اما خودشان را میزنند به خریت و حماقت. «یعلم ما یسرون» انچه که انها در اسرار خودشان قرار میدهند پنهان میکنند و «ما یعلنون» اونچه که در علن و در آشکار قرار میدهند.
«و منهم» حالا این دسته مال علمای آنها است. وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لا یَعْلَمُونَ الْکِتابَ إِلَّا أَمانِیَّ وَ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ(۱۶) حالا این بحث«أُمِّیُّونَ» که استعمال شده است در قرآن کلمهای از امی هست که جمعش میشود«أُمِّیُّونَ» ان وقت استعمالات در قرآن حدود چهار پنج تا استعمال داریم چهار تا استعمال داریم در کلمه امی که اولینش امی در سوره مبارکه زخرف آیه چهار که راجع به خود قرآن است. میفرماید که« وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ»(۱۷) این یک معنا. مستعملاتی که درقرآن هست راجع به کلمه امی و ام را اینجا بیان میفرماید مرحوم طیب اصفهانی در اطیب البیان که به معنا اصل کتاب و به اشاره لوح محفوظ است.
مرحوم طیب اصفهانی میفرماید و بعد میفرماید که آیه بعدی «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ»۱۸) که ام الکتاب بر سوره فاتحه نیز اطلاق میشود. دومین استعمال و مستعمل فیه در قرآن نسبت به کلمه امی بر محکمات قرآن هست که در واقع نصوص و ظواهر محکم قرآن را به آن محکمات میگویند. میفرماید که« مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ»(۱۹) این هم نحوه دوم استعمال.
سومین استعمال کلمه ام در استعمال به معنای مادر است که میفرماید« یَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَ لا بِرَأْسِی» (۲۰) که این کلمه در اینجا به معنای مادر است. یابن ام یعنی ای پسر مادر، به معنای مادر استعمال شده.
اطلاق چهارم و استعمال چهارم در کلمه ام براصل « الْقُرى» است چنانکه در آیه شریفه وَ ما کانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرىحَتَّى یَبْعَثَ فِی أُمِّها رَسُولًا(۲۱)
۱) سوره بقره آیه ۷۵
۲)سوره بقره آیه ۷۵
۲) سوره بقره آیه ۷۵
۳) سوره بقره آیه ۷۵
۴) سوره بقره آیه ۷۵
۵) سوره بقره آیه ۷۵
۶) سوره بقره آیه ۷۵
۷) سوره بقره آیه ۷۶
۸) سوره بقره آیه ۷۶
۹) سوره بقره آیه ۷۶
۱۰) سوره بقره آیه ۷۶
۱۱) سوره بقره آیه ۷۶
۱۲) سوره بقره آیه ۷۶
۱۳) سوره بقره آیه ۷۷
۱۴) سوره بقره آیه ۷۷
۱۵) سوره بقره آیه ۷۸
۱۶) سوره زخرف آیه ۴
۱۷) سوره رعد آیه ۳۹
۱۸) سوره آل عمران آیه ۷
۱۹) سوره طه ۹۴
۲۰) سوره قصص آیه ۵۹
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.