تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۳۷ جلسه ۱ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی شش جلسه تفسیر آیه سی و هفتم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ « فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا کانا فیهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حینٍ».[۱] «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۳۷ جلسه ۱
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
شش جلسه تفسیر آیه سی و هفتم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
« فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا کانا فیهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حینٍ».[۱] «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیم»[۱].
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
پس شیطان موجب لغزش آنها از بهشت شد؛ و آنان را از آنچه در آن بودند، بیرون کرد. و (در این هنگام) به آنها گفتیم: «همگى (به زمین) فرود آیید! در حالى که بعضى دشمن دیگرى خواهید بود. و براى شما در زمین، تا مدت معینى قرارگاه و وسیله بهره بردارى خواهد بود.» (۳۶) سپس آدم از پروردگارش کلماتى دریافت داشت؛ (و با آنها توبه کرد.) و خداوند توبه او را پذیرفت؛ چرا که خداوند توبهپذیر و مهربان است. (۳۷)
تفسیر سوره مبارکه بقره – آیه ۳۷
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
«فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیم»[۱].
«فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیم»[۱]. در آیه ۳۷ سورهی مبارکهی بقره، «ف» را ابتدای آیه آوردند که به دنبال بحث قبلی یعنی آیهی ۳۶ که اضلال شیطان بر حضرت آدم و حوّا بود و تأثیراتی که بر آدم و حوّا گذاشت و آنها از بهشت رانده شدند. بعد میفرماید: «فَتَلَقَّى».
تلقّی اینجا به معنای پذیرش چیزی است. یعنی حضرت آدم «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ» اینجا فقط آدم را فرموده است، نفرموده است آدم و حوّا را. «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ» به معنای پذیرفتن چیزی و معنای متابعت در باب تفعّل را دارد که آدم از طرف پروردگار خود پذیراننده شد. یعنی به دنبال پذیرفتن چیزی شد بر این که بتواند برگردد و توبه کند.
«مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ» که در «کَلِماتٍ» اقوال مختلفی است. «فَتابَ عَلَیْهِ» این «تابَ» اگر به «إلی» متعدّی شود مربوط به انسان است، امّا اگر با «عَلَی» متعدّی شود مربوط به این است که خدا توبه را پذیرفته است. لذا اینجا «فَتابَ عَلَیْهِ» یعنی خدا توبهی آنها را پذیرفت. چرا؟ چون به دنبال آن دارد «إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیم». امّا اگر «وَ تُوبُوا إِلَى اللَّه»[۲] یعنی به سوی خدا توبه کنید، به سوی خدا برگردد.
این بحث «کَلِماتٍ» را که در اینجا بیان فرمودند، در مجمع البیان یا بحار الانوار عبارت است از این کلمات «اللّهمّ لا إله إلّا أنت سبحانک و بحمدک ربِّ إنّی ظلمت نفسی فاغفر لی إنّک خیر الغافرین»[۳] دست به دعا برمیدارد –دعای اصطلاحی ما- و اوّل تحلیل میکند «لا إله إلّا أنت سبحانک و بحمدک» تسبیح و تحمید دارد، «ربِّ إنّی ظلمت نفسی» میگوید خدایا من به خود ظلم کردم «فاغفر لی» پس تو غفران خود را بر من بفرما، یعنی گناه من را ببخش. غفران یعنی بخشش گناه، عفو از گناه و تبدیل آن به حسنات. چون غفران علاوه بر پذیرش توبه این است که خداوند از حسنات هم به او میدهد همان تبدیل سیّئه به حسنه.
«اللّهمَّ لا إله إلّا أنت سبحانک و بحمدک، ربِّ إنّی ظلمت نفسی فارحمنی إنّک خیر الرّاحمین»[۴]، باز دوباره «اللّهمَّ لا إله إلا أنت سبحانک و بحمدک ربِّ إنّی ظلمت نفسی فَتُب عَلَیَّ »[۵] یعنی خدایا توبهی من را بپذیر. چون این با «عَلَی» متعدّی شده است «إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیم».
در بعضی از اخبار این «کَلِماتٍ» را اینطور بیان فرمودند. در تفسیر عیّاشی و بحار الانوار میفرمایند مراد از «کَلِماتٍ» در این آیه این است «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَهِ وَ الرُّوحِ سَبَقَتْ رَحْمَتُکَ غَضَبَکَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی وَ ارْحَمْنِی إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ الْغَفُورُ»[۶] این عبارتی است که فرمودند مراد از کلمات در اینجا این است.
در بعضی از اخبار روایت شده است، مانند کافی و فقیه که کافی جلد هشت، صفحهی ۳۰۴، حدیث ۴۷۲ و در بحار الانوار، جلد ۱۱، صفحهی ۱۷۷، حدیث ۲۳ و در فقیه هم ادّعا شده است که وجود دارد، البتّه آدرس نداشت. مراد از کلماتی که در اینجا است «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ»[۷] نام پنج تن آل عبا (علیهم صلوات الله) است. یعنی اسامی خمسهی طیّبه حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، امیر المؤمنین کلمهی علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم صلوات الله أجمعین).
مرحوم طیّب میفرماید چون حضرت آدم انوار و اشباح آنها را در عرش خدا مشاهده فرمود و به مقام قرب آنها به خدا پی برد، لذا خداوند را به آنها قسم داد که خداوند توبهی آنها را بپذیرد.
حالا اگر جمع بین اینها را داشته باشیم این است که -این سه دسته اخبار که سه نوع کلمات را تعبیر کردند- اوّلاً حضرت آدم اعتراف به گناه خود کرد. بعد از اینکه اعتراف کرد… حالا عبارت قرآنی هم این است در سوره اعراف میفرماید: «قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ»[۸] که اینجا به گناه و تقصیر خود اعتراف کرده است و خداوند را به وحدانیّت و اسماء مقدّسهی او ستوده است و یاد نموده است که همان اسماء خمسهی طیّبه باشد و او را قسم داده است که توبهی او را بپذیرد و مورد قبول خود قرار بدهد.
پس بنابراین جمع بین این سه دسته اخبار این است که هم «اللّهمّ لا إله إلّا أنت سبحانک و بحمدک، ربِّ إنّی ظلمت نفسی فاغفر لی إنّک خیر الغافرین»[۹] و «اللّهمَّ لا إله إلّا أنت سبحانک و بحمدک، ربِّ إنّی ظلمت نفسی فارحمنی»[۱۰] و «اللهم لا إله إلا أنت سبحانک و بحمدک ربِّ إنّی ظلمت نفسی فتُب علیَّ»[۱۱] هر سه مورد به عنوان این است که خود را در معرض گذاشته است که من به گناه خود اعتراف میکنم و تسبیح و تقدیس میکند و حضرت حق را تحمید میکند و از او طلب پذیرش توبه میکند، آن هم با قسم دادن به اسماء طیّبه خمسهی آل محمّد (صلوات الله علیهم أجمعین).
در اعمال مسجد کوفه آن قسمتی که مربوط به مقام حضرت آدم (علی نبیّنا و آله و علیه السّلام) در آن دعاها کاملاً ذکر شده است. این مطلب اوّل در «کَلِمات» است.
مورد بعد «فَتابَ عَلَیْهِ»[۱۲] یعنی خداوند توبهی او را پذیرفت. چون با حرف «عَلَی» متعدّی شده است. اگر به «إلی» متعدّی میشد یعنی انسان توبه کرده است. مانند سورهی مبارکهی احقاف: «إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ»[۱۳] یا «تُوبُوا إِلَى اللَّه»[۱۴] یعنی به سوی خدا بگردید. امّا اینجا در عباراتی که داشتیم، اوّلاً در خود آن عبارت داشتیم که حضرت آدم در یکی از آن کلمات «فتب علیَّ»[۱۵] فرمود. یعنی خدایا توبهی من را بپذیر. حالا تعبیر خودمانی این است که وقتی انسان توبه کند و به سمت خدا برود یک وقت خدا دیگر به انسان نظر نمیکند، یعنی عدم پذیرش. امّا یک وقت میپذیرد و دست نوازش بر سر انسان میکشد. مانند پدری که فرزند او خطا میکند. وقتی فرزند نزد پدر خود میرود پدر روی خود را برمیگرداند و جواب سلام او را هم نمیدهد. یک وقت هم نه، کار به جایی میرسد که دست نوازش به سر او میکشد و او را میپذیرد.
ما از خدا میخواهیم که وقتی ما توبه میکنیم خداوند توبهی ما را بپذیرد، همانطور که جدّ اعلای ما این کار را کرد و خداوند توبهی او را پذیرفت. به نصّ قرآن که فرمود: «فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ».[۱۶]
حالا این بحث توّاب را هم بگوییم. توّاب هم برای انسانها است «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابین»[۱۷] یا اینجا داریم «هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ»[۱۸] این یعنی آدمهای توبه کننده. این توّاب یعنی خداوند هم آدمها را میپذیرد و هم دست نوازش را بر سر انسان میکشد. غفران و رحمتهای واسعهی خود را بر سر آنها سرازیر میکند. لذا توّاب که میگویند به همین خاطر است.
البتّه این را بگوییم که توبه کردن از طرف بنده واجب است. اگر کسی گناه کرد واجب است که توبه کند امّا اینکه بخواهیم بگوییم خداوند… حالا اگر اینجا امر شده است و امر او در مقام خواهش و دعا است برای خدا که واجب نیست. گرچه در قرآن داریم که خداوند توّاب است و توبهی توبه کنندگان را میپذیرد، امّا این بگوییم خدا توّاب است و بر خدا واجب است که توبه را بپذیرد نه اینطور نیست. چون بعضی اوقات خلاف عادت میشود که خدا بخواهد توبهی کسی را بپذیرد یا نه شرایطی نیست که توبهی توبه کننده طوری باشد که خداوند بخواهد توبهی او را بپذیرد. پس هم باید شرایط درست باشد و هم باید خلاف عبادت حضرت حق نباشد. لذا اینکه بگوییم این قبولی توبه از طرف خدا واجب است و واجب آن هم واجب عقلی است و امثال اینها، این در مقام توصیف حضرت حق درست نیست.
امّا اینکه آدم باید بعد از معصیّت و گناهی که میکند توبه کند بله، هر کسی که گناه میکند واجب است که توبه کند و وجوب آن هم وجوب عقلی است، چون باید دفع ضرر محتمل کند. لذا عقل به او میگوید این کار را انجام بده. حالا اگر در آیات و روایات هم تصریح شده است که توبه کند و امر به توبه شده است این امر ارشادی میشود. هر جا ما امر عقلی بر یک چیزی داشته باشیم، اگر بر نقلیّات اوامری بر آن آمده باشد آن نقلیّات ارشادی میشوند. کما اینکه در اطاعت همینطور است. در اطاعت خداوند عقل حکم میکند و ذاتی اطاعت برای بنده است. پس اگر «أَطیعُوا اللَّهَ» در قرآن داریم این به معنای ارشاد حکم عقل است، چون خود عقل درک میکند که باید اطاعت از مولا را داشته باشد.
البتّه در توصیف این مثلاً در سورهی مبارکهی توبه داریم: «أَنَّ اللَّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَهَ عَنْ عِبادِهِ»[۱۹]؛ اوّلاً «أَنَّ» برای تأکید آمده است. بعد در این جملهی اسمیّه ضمیر فصل آمده است که همهی اینها تأکید درست میکند. «یَقْبَلُ التَّوْبَهَ عَنْ عِبادِهِ» توبه را از بندگان خود قبول میکند. آن وقت خدا خلف وعده ندارد، امّا آیا اگر جایی، کسی توبه کرد و این خلاف عدالت بود هم خدا میپذیرد؟ نه. تازه توبه کننده باید شرایط توبه را رعایت کند. اوّل اینکه باید از آنچه که انجام داده است صد درصد پشیمان باشد. ندامت بر خود داشته باشد که دیگر این گناه را نکند. امّا اگر پشیمان نباشد و فقط لقلقهی زبان کند این توبه نیست، توبهی حقیقی نیست.
علاوه بر اینکه اگر خلاف عدالت بود هم وعدهی خدا بر این نیست که خلاف عدالت عمل کند. نه، خدا عادل است و به عدالت عمل میکند. جدا از اینکه توبه یک وقت نماز و روزه و مسائل عبادی است که باید جبران کند تا خدا قبول کند، یک وقت حقّ النّاس است که ابتدا باید حقوق مردم را بدهد و بعد توبه کند. توبه کند، مقدّمات واقعی توبه و آن چیزی که محتوای توبه است را انجام ندهد این توبه نیست.
معنای حقیقی کلمه توبه این است: پشیمانی و ندامت از عمل، جبران مافات بر آنچه که کرده است و ردّ حقوق غیر که در واقع در یک کلمه میشود حقّ غیر را ادا کند. حقّ غیر یک وقت حقّ خدا است که باید نمازها را قضا کند، روزهها را قضا کند، یک وقت حقّ ناس است که باید از نظر مادّی ادا کند، از نظر معنوی استحلال کند. حالا اگر هم بخواهد به او بگوید شر میشود پس برای او استغفار کند. بنابراین باید حقوق غیر را در بحث توبه رعایت کند.
- برای جبران مافات مثلاً طرف زنا کرده است، آن را باید چه کار کند؟
- باید پشیمانی واقعی از این کاری که کرده است داشته باشد و از لحاظ اینکه حقّ کسی را ادا کند.
- همهی کارها جبران مافات نمیخواهد، بعضی از آنها میخواهد.
- بله. آن گناهانی که جبران مافات دارد را باید ادا کند. بالاخره یک وقت ظلم به یک زن کرده است، به یک دختر ظلم کرده است، حقّ این است که برود او را بگیرد. اینطور نیست که شما فکر کنید که اگر زنا کرد توبه کند کار تمام است.
- در زنای محصنه که همه چیز حرام میشود!
- شما روی مورد خاص دست گذاشتید.
پس توّاب که صیغهی مبالغه است عرض کردیم نسبت به خداوند است، نسبت به بندگان است، امّا نسبت به خداوند این است که توبه پذیری خداوند از جهت اینکه هم میپذیرد و هم به دنبال پذیرش توبه این است که خداوند اعمال طرف را به حسنه تبدیل میکند.
البّته توابیّت خدا به دنبال آن رحیمیّت هم دارد، لذا «هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ»[۲۰] لذا خداوند هم بسیار خوب توبه میپذیرد و بنده را از منجلاب گناه بیرون میآورد و هم همراه با شفقت و مهربانی و دلسوزی رحمانیّت خداوند است که البتّه «الرَّحیم» در بحث آخرت است.
یعنی رحمت خدا در آخرت شامل حال او خواهد شد، چون در بحث «الرّحمن» و «الرّحیم»، «الرّحمن» صیغهی رحمت خاص است و شمول عام دارد، امّا رحیم عام است و شمول خاص دارد، شامل خواص میشود. کسی که توّاب باشد و توبه کند خدا هم بر او توّاب و رحیم است.
[۱]– سورهی بقره، آیه ۳۷٫
[۲]– سورهی نور، آیه ۳۱٫
[۳]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۱۱، ص ۱۵۷؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۲۰۰٫
[۴]– شرح فروع الکافی (للمولى محمد هادی بن محمد صالح المازندرانی)، ج ۴، ص ۳۹۵٫
[۵]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۱۱، ص ۱۵۷٫
[۶]– تفسیر العیاشی، ج ۱، ص ۴۱؛ بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۱۱، ص ۱۸۷، ح ۳۸٫
[۷]– سورهی بقره، آیه ۳۷٫
[۸]– سورهی اعراف، آیه ۲۳٫
[۹]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۱۱، ص ۱۵۷٫
[۱۰]– شرح فروع الکافی (للمولى محمد هادی بن محمد صالح المازندرانی)، ج ۴، ص ۳۹۵٫
[۱۱]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۱۱، ص ۱۵۷٫
[۱۲]– سورهی بقره، آیه ۳۷٫
[۱۳]– سورهی احقاف، آیه ۱۵٫
[۱۴]– سورهی نور، آیه ۳۱؛ سورهی تحریم آیه ۸٫
[۱۵]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۱۱، ص ۱۵۷٫
[۱۶]– سورهی بقره، آیه ۳۷٫
[۱۷]– همان، آیه ۲۲۲٫
[۱۸]– سورهی بقره، آیه ۳۷٫
[۱۹]– سورهی توبه، آیه ۱۰۴٫
[۲۰]– سورهی توبه، آیه ۱۰۴٫
بازدیدها: 8
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.