تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۱ – جلسه ۱ حجت الاسلام و المسلمین رضوانی شرح خطبه مُتَّقین (همّام) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (۲۱) به نام خداوند بخشنده بخشایشگر اى مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانى را […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۱ – جلسه ۱
حجت الاسلام و المسلمین رضوانی
شرح خطبه مُتَّقین (همّام)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (۲۱)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
اى مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانى را که پیش از شما بودند آفرید، تا پرهیزکار شوید. (۲۱)
————————————————–
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ اللَّعْنَهُ الدّائِمَهُ عَلیَ اَعْدائِهِمْ مِنَ اْلآنِ اِلی قیامِ یَوْمِ الدِّینِ».
«یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ».[۱]
آیه ۲۱ از سورهی مبارکهی بقره، بعد از بیان فِرَق ثلاثه، متّقین، کافرین و منافقین که قرآن آنها را توصیف کرد و بیان چگونگی حالات آنها را در بحث منافقین بیان فرمودند، در آیه ۲۱ خداوند دستور به بندگی میدهند که حالا نکاتی را در کلمات آیه ۲۱ عرض میکنیم و مطالبی را پیرامون آن از تفسیر المیزان بیان خواهیم کرد.
در تفسیر المیزان بیانی ذیل این آیه دارد: «یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا لما بین سبحانه: حال الفرق الثلاث»[۱] می فرماید بعد از اینکه خداوند سبحان بیان فرمودند و روشن کردند حال سه گروه را، «المتقین و الکافرین و المنافقین». آن وقت «و أنّ المتّقین على هدى من ربّهم» نتیجهی آن توصیفاتی که در آخر آیه بود این بود «على هدىً من ربّهم و القرآن هدىً لهم» و قرآن هادی برای آنها است. اینها نکات زیبایی است، گرچه به عنوان بیان مرحوم علّامه در ذیل این آیه آوردیم ولی ببینید «القرآن هدىً لهم» یعنی قرآن مطلق هدایت برای متّقین است. به معنای اسم فاعل مصدر آورده است. لذا مطلق هدایتگری و هدایت کنندگی مربوط به قرآن است.
«و أنَّ الکافرین مختومٌ على قلوبهم» و اینکه بر دلهای کافرین مهر زده شده است «و على سمعهم و على أبصارهم غشاوهٌ» و بر گوش و چشم که البتّه سمع که فرموده است یعنی آن چیزی که از جهت شنوایی باعث ادراک انسان میشود؛ نگفت اذن. ابصار فرمود، نفرمود أعین. یعنی آن چیزی که باعث روشنی دل میشود. «على» آنچه که بر ضرر شنوایی و بینایی که در دل و وجود انسان وجود دارد، آن هم برای کافرین، «غشاوهٌ» یعنی یک حائلی است، یک چیزی است که نمیگذارد حق به آنها برسد. سیستم الکتریکی را اگر بخواهند از جایی محروم کنند یک عایق بین آن میگذارند، یک غشاوه میگذارند. حالا به واسطهی اینکه آنها کفر ورزیدند به آن شکلی که در آیات بیان شد «مختومٌ على قلوبهم» یعنی غشاوهای که دیگر هیچ روزنهای بین حق و حقیقت پیدا نمیکنند.
«و أنَّ المنافقین مرضى» منافقین هم مریض هستند. «و زادهم الله مرضاً» خدا مرض آنها را زیاد کرد. «و هم صمُّ بکمّ عمیٌ» و آنها هم کر و کور و لال هستند. آنها نه میشنوند و نه میتوانند حق را بگویند و نه میتوانند ببینند. «و ذلک فی تمام تسع عشره آیه» میفرماید اینها در نوزده آیه، آیهی اوّل «الم»[۲] این مطالب را بیان کرده است.
بعد میفرماید: «فرع تعالى»[۳] تفریع فرمود. یعنی با تمام توصیفاتی که از حال سه گروه شد، خداوند بر آنچه که فرموده بودند تفریع فرموده بودند. «على ذلک» بر اینها «أن دعا النّاس إلى عبادته» که مردم را به بندگی خود دعوت کند. «و أن یلتحقوا بالمتّقین دون الکافرین» و اینکه آنها به متّقین ملحق شوند. مردم را دعوت کرد که به متّقین ملحق شوند، «دون الکافرین» نه کافرین، «و المنافقین» و همچنین منافقین. «بهذه الآیات الخمس» به وسیلهی این پنج آیه، آیات ۲۱ تا ۲۵٫ این کلّ مطلبی است که بیان فرمودند. «إلى قوله: خالِدُونَ» تا آخر کلمهی خالدون این پنج آیه مطلب را بیان کرده است.
«و هذا السّیاق یعطی کون قوله» میفرماید این سیاق از آیاتی که اینگونه بیان شده است اعطا میکند اینکه «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ متعلقاً بقوله: اعْبُدُوا» اینجا کأنّه ظرف است، ظرف مجازی متعلّق میخواهد. حالا متعلّق به چه چیزی است؟ به «اعْبُدُوا…لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ». «دون قوله خَلَقَکُمْ» نه اینکه متّعلّق آن «خَلَقَکُمْ» باشد. «و إن کان المعنى صحیحاً على کلّا التّقدیرین» گرچه در معنای ترکیبی و ادبی اگر بخواهیم آن را به عنوان متعلّق آن حصر بگوییم هر دو صحیح است.
بعد میفرماید: «و قوله تعالى: فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً»؛ «انداد» جمع ند است، ند یعنی مثل. در این آیه میفرماید شما مثل برای خدا قرار ندهید، «فَلا تَجْعَلُوا» یعنی یک چیزی را برای خود درست نکنید که به عنوان مثل برای خدا باشد، ند. «وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» جالب است که میگوید میدانید، یعنی انداد را قرار میدهید و برای خدا مثل درست میکنید، در حالی که میدانید. چه میدانید «وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» شما به واقعیّتها آگاهی دارید. «تَعْلَمُونَ» هم به صورت فعل مضارع میگوید یعنی همیشه آگاهی دارید و طوری نیست که از شما گرفته شود.
«بقیدٍ خاص و جعله حالاً من قوله تعالى فَلا تَجْعَلُوا یفید التّأکید» اینجا که فرمودهاند «فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» میفرماید این تأکید است. لذا «فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ، الأنداد جمع ند کمثلٌ، وزناً و معنىً و عدم تقیید قوله تعالى: وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ بقیدٍ خاص» میفرماید: و عدم تأیید قول خدای تعالی که فرمودند: «أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» بقید خاص است. «و جعله حالا من قوله تعالى فَلا تَجْعَلُوا» یعنی «وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» را میخواهد بگویید در حالی که شما میدانید، علم مستمر دارید به اینکه خداوند مثل و ند ندارد. «فَلا تَجْعَلُوا وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» این جملهی حالیه برای «لا تَجعَلوا» است.
آن وقت «یفید التّأکید» این فایده میدهد تأکید را «البالغ فی النّهی» اینکه آن در کلمهی نهی که دارد «فَلا تَجْعَلُوا» آن را مؤکّد کند. این نهی بسیار مهم است و منهی بسیار مذموم است. «بأنّ الإنسان و له علمٌ» به اینکه برای انسان علم است «ما کیفما کان لا یجوز له أن یتّخذ لله سبحانه أندادا» میفرماید در حالی که انسان علم دارد و به کمّ و کیف همه چیز آگاهی دارد، آن وقت همیشه جایز نیست یا به عبارت دیگر هیچ موقع جواز ندارد، مجوّز ندارد بر اینکه «یتّخذ لله سبحانه أندادا» که برای خدا انداد –جمع ند- را اخذ کند.
«و الحال أنّه سبحانه هو الّذی خلقهم» در حالی که خداوند آن انسانها و ناس را «خلقهم». «و الّذین من قبلهم» و کسانی که قبل شما بودند را خدا خلق کرده است. «ثمّ نظم النّظام الکونی لرزقهم و بقائهم» نظام هستی را خداوند چنان تنظیم فرموده است که رزق و روزی آنها از نظر تکوینی است، هدایت تکوینی برای آنها موجود است و همچنین برای اینکه بتوانند ادامهی زندگی بدهند و بقاء داشته باشند. نه اینکه فقط آنها را خدا خلق کند؛ هم آنها را خلق کرده است و هم نظام را طوری تنظیم فرموده است که آنها بتوانند ارتزاق کنند و بتوانند بقاء داشته باشند، به حیات خود ادامه بدهند.
در خود آیه بیاییم «یا أَیُّهَا النَّاسُ» این «یا» حرف ندا است، یعنی بعد از اینکه خداوند حال تک تک انسانها را بر سه وصف بیان فرموده است، یکی وصف تقوا، یکی وصف کفر و یکی وصف نفاق. حالا اینجا تمام انسانها را بیدار باش بوده است و آنها را دعوت میکند. «یا» که حرف ندا است به معنای «أُدعوا» یعنی تمام انسانها را دعوت میکند. «النَّاسُ» شامل تمام انسانها میشود. مصداق اکمل انسانیّت اهل بیت و انبیاء و اولیاء هستند و تمام انسانها در کلمهی ناس آورده شدهاند. «یا أَیُّهَا النَّاسُ»؛ ناس اسم جنس است، «أَیُّهَا» مبهم است، کلمهای است که آورده شده است و بین حرف ندا و «النّاس» واسطه قرار گرفته است. همیشه «أَیُّهَا» سر ناس قرار میگیرد، یعنی سر اسم جنس قرار میگیرد. «یا أَیُّهَا الانسان»، «یا أَیُّهَا النَّاسُ».
«اعْبُدُوا»، «عبد»، «یعبد» در لسان ادبی صرفی، در بابهای اصل قرار گرفته است، بابهای اصول. فعل ثلاثی مجرّد در صرف شش باب داشت. سه تا از آن بابها را بابهای اصول میگفتیم، سه باب را باب فروع میگفتیم. حالا این «عبد»، «یعبد» در بابهای اصول صرف شده است یعنی انحاء بندگی را میخواهد داشته باشد. اصل در صرف تغییر بود، به جهت همین هم به این باب اصل میگویند. چون در اینجا عین الفعل در فعل مضارع و عین الفعل در فعل ماضی حرکت متفاوتی دارند، لذا به آن اصل میگویند. آن فتحه است، آن ضمّه، اگر باز بعدی فتحه باشد و بعدی کسره باشد میشود اصول. اگر ضمّه و ضمّه میشود فروع، فتحه و فتحه فروع میشود، کسره با کسره هم فروع میشود. امّا اصول را آوردند و صرف کلمهی «عَبَدَ»، «یَعبُدُ» در اصول است، یکی از آن چیزهایی است که در معنای اصول ایجاد میکند، در این کلمهی «ع»، «ب»، «د» این است که انحاء بندگی مخصوص چه کسی باید باشد؟ خدا. یعنی هر نوع بندگی که شما بخواهید بکنید مخصوص ذات احدیّت است.
«اعبدوا» در جمع آوردن خیلی نتایج دارد که «یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا» که همزهی آن همزهی وصل است، وقتی ما بخواهیم آن را متّصل کنیم خوانده نمیشود. اینها در تفسیر نتیجه دارد که ما هر نوع بندگی که خواستیم بکنیم فقط برای خدا است.
یکی از اشکالاتی که بعضی از ما در کارهای شیعهگری خود میکنیم غلو است. مثلاً به حرم امام رضا میرویم به سجده میافتیم، این حرام است، شرک است. ما فدایی امام رضا هستیم، امّا حق اینکه او را سجده کنیم نداریم. حقّ اینکه تعظیم و رکوع کنیم نداریم. اینها برای خدا است. فقط باید برای خدا آن کارها را کرد. چون ذات احدیّت است که آنها صلاحیّت دارند. اصلاً خود انبیاء، اهل بیت، پیامبر تمام اینها برای این آمدند که ما مشرک نباشیم. «أَلاَّ تُشْرِکُوا»[۴] اینکه شما شرک نورزید، حالا خود ما در برابر حضرت رضا میرویم شرک بورزیم.
ما اهل بیت را باید به عنوان شفیع قرار بدهیم. به عنوان واسطه باید قرار بدهیم، باید حواس خود را جمع کنیم که یک وقت اینطور عمل نکنیم. لذا وقتی در حرم آقا علیّ بن موسی الرّضا میرویم، در حرم سیّد الشّهداء میرویم، در کلّ حرم های معصوم (علیهم صلوات الله اجمعین) میرویم باید آنها را تکریم کنیم، امّا حق اینکه بر آنها سجده کنیم نداریم. بله میتوانیم به ضریح آنها متبرّک کنیم، حتّی قبر آنها را میتوانیم ببوسیم و تبرّک کنیم، امّا حق اینکه سجده کنیم نداریم. سجده بر امام رضا حرام است.
- میشود مستقیم از آنها چیزی بخواهیم؟
- ببینید به این جهت ما آنها را تکریم میکنیم که آنها متّصل به ذات احدیّت هستند.
– آنها شفیع هستند، از آنها بخواهیم که از خدا بخواهند حاجات ما را بدهد.
– هر کاری نه، ببینید یک سری از کارها مخصوص خدا است. در قرآن میفرماید: «ادْعُونی»[۵] خواهان و داعی من باش. «ی» متکلّم آورده است. کار به همین جا میرسد که بعضیها میگویند علیّ بن ابیطالب (علیه السّلام) خدا است. حضرت امیر فرمود یک دسته از دشمنان ما آن کسانی هستند که دربارهی ما غلو میکنند!
حالا ما باید به مردم اینها را گوشزد کنیم که مثلاً وقتی به زیارت آقا علیّ بن موسی الرّضا میروید او را ناراحت نکنید. چون عظمت و وجود آنها برای توحید است. همهی آنچه که در سیره و در عمل و در رفتار ۱۲۴ هزار نبی، از حضرت آدم ابو البشر تا خاتم انبیاء (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و به دنبال از وصایت سیّد الاوصیاء، امیر المؤمنین تا خاتم الاوصیاء حضرت بقیه الله الاعظم (روحی و الارواح العالمین لمقدمه الفداء) است همه برای توحید است. آن هدفی است که همه در آن شریک هستند و همه باید برای خدا بندگی کنند.
قرآن فرمود: «وَ أَنِ اعْبُدُونی»[۶] ی متکلّم یعنی دلالت بر توحید دارد. فقط ذات احدیّت را باید بندگی کرد. «وَ أشهَدُ أنٌَّ مُحمّداً عَبدُهُ وَ رَسولُه» ببینید اوّل میگوییم «عَبدُهُ»، عبد و بندهی خدا است یعنی کسی است که بندگی خدا را میکند و اینطور به او اطلاق میکند. مطلق بندگی در وجود کمّل عقول حضرت نبیّ مکرّم است و بعد رسالت او را میگوید. ترتیب در اینها خیلی مهم است؛ «عَبدُهُ وَ رَسولُه». اوّل میگوییم عبد و بعد میگوییم رسول یعنی تا بندگی پیامبر نباشد نمیتواند رسالت ایشان باشد؛ اوّل بندگی و بعد رسالت.
– نه، اگر رکوع باشد حرام است، امّا اگر دست به سینه احترام میکنند اشکال ندارد. امّا اگر رکوع به عنوان آن رکوعی که «رُکَّعاً سُجَّداً»[۷] باشد حرام است. خیلی از چیزها است که مخصوص خدا است. در قرآن هم تصریح شده است.
اینکه خداوند امر کرده است که ای مردم بیایید بندگی خدا و من را بکنید این کلمه «عَبَدَ»، «یَعبُدُ» که در باب اصول صرف شده است، یکی از چیزهایی که میتوانیم یا به معنای دلالی که در باب اصول این حرکتها متفرّق است و اختلاف دارد یا نه، اقلّاً داعی بر این است که انحاء بندگی را برای خدا داشته باشید. هر طور بندگی که میخواهید بکنید فقط برای خدا باشد، برای غیر خدا بندگی نکنید.
روایت داریم که فرمودند: اگر از کسی خواستید قرض کنید مواظب باشید که از چه کسی قرض میکنید. آن کسی که قرض دهنده است هر کسی نباشد، چون حالت بندگی برای او پیدا میکنید، آن بندگی که حالت بردگی دارد. اینها نکتهای بود که بد نیست آدم بداند. آدم برای هر کسی سفرهی دل خود را باز کند. گرچه قرض دادن در قرآن توصیه شده است و حتّی در روایات قرض دادن اشرف و افضل بر صدقه دادن است. این خیلی مهم است.
علی ایّ نحو «یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا» که «اعْبُدُوا» را جمع آورده است. یکی از چیزهایی که میشود استخراج کرد به دلالتهایی که در این آیه است از جمع و اینکه خداوند امر به جمع فرموده است این است که خدا عبادتهای دسته جمعی را خیلی دوست دارد. لذا تأسیس نماز به جماعت بوده است. تأسیس نماز به این بوده است که نماز را جماعت بخوانید. تا میتوانیم باید نماز را به جماعت بخوانیم. یکی از اشکالاتی که در ما شعیان است این است که غافل هستیم. به محض اینکه میبینیم عمّامهی آقا کج است به او اقتدا نمیکنیم. در صورتی که خدا اینها را نخواسته است.
میگویند امام جماعت باید عادل باشد، امّا عدالت او چیست؟ اینکه بر شما آشکار نباشد که این آقا گناه کند، یعنی ترک واجب کند یا ارتکاب معصیّت کند. اگر دیدید آن وقت… حالا فرض هم که شما بدانید امام جماعت فاسق است، یعنی ترک واجب میکند و مرتکب محرّم میشود. آیا اگر در مسجد رفتید که نماز بخوانید و افراد زیادی پشت سر او اقتدا کردند، شما میتوانید نماز فرادا پشت سر او بخوانید؟ نه، هتک جماعت و یا هتک امام جماعت میشود که هتک امام جماعت، هتک جماعت است. لذا حرام است. نمیتوانید اقتدا کنید، از رفع تکلیف نمیشود، چون میدانید که او فاسق است، امّا وقتی در صفوف رفتید نماز را باید طوری بخوانید که کسی نبیند شما دارید فرادا میخوانید. نباید مشهود باشد که هتک جماعت شود، اینها مهم است.
در خود احکام نماز جماعت داریم که در هر جای نماز جماعت رسیدید بهرهمند میشوید، حتّی آنجایی که رسیدید امام جماعت دارد سلام میدهد. میگویند تکبیره الاحرام را به عنوان نماز واجب و فریضه بگو، تجافی روی زمین کنید، ثواب جماعت را میبرید. اصلاً در نماز جماعت سلام هم دادند و ان الله را هم خواندند، شما رسیدید، میگویند تا صفوف جماع برپا است شما نماز خود را بدون اذان و اقامه بخوانید ثواب اذان و اقامه برای شما است.
به هر حال خدا عبادت جمعی را خیلی دوست دارد که جمع مسلمین یک جمع هزار نفری، ده هزار نفر باشد، همه با هم عبادت و بندگی خدا را بکنند و شعار ظاهری اسلام مانند نماز، مانند نماز جمعه را عمل کنند. خدا اینها را دوست دارد که همه با یک لسان با خدا صحبت کنند و در برابر خدا رکوع و سجده کنند اینها نکات ظریفی است. لذا «یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ» میفرماید «رَبَّکُمُ»، نفر «یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا الله».
«الله» مستجمع تمام صفات کمال و جمال است، امّا اینجا کلمهی «رَبّ» را می آورد یعنی با عاطفه و مهربانی میخواهد صحبت کند. «رَبّ» یعنی کسی که تو را تربیت میکند، پرورش میدهد، میپروراند. این خیلی مهم است. «رَبَّکُمُ» یعنی «رَبّ» و این مربّی برای شما است. «الَّذِی» این «ربّ» یک وصف دیگری دارد، خود او شما را آفریده است. «الَّذِی خَلَقَکُمْ» نه اینکه فقط شما را خلق کرده است، «وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ» انسانهای قبلی را هم خدا خلق کرده است. «وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ» چون کلمهی « الَّذِینَ» آورده است مصداق آن انسانهای ما قبل ما هستند. «اعْبُدُوا … لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون» که این در بیان حضرت آیت الله طباطبایی هم فرموده بودیم «یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا … لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون». شاید بعضیها بگویند چون «خَلَقَکُمْ» به «لَعَلَّکُمْ» نزدیک است این باشد، ولی معنای بهتر آن، آن چیزی که وجود دارد، گرچه آن صحیح است، امّا اصحّ آن این است که متعلّق «لَعَلَّکُمْ»، «اعْبُدُوا» باشد.
منابع و مآخذ
[۱]– المیزان فى تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۵۷٫
[۲]– سورهی بقره، آیه ۱٫
[۳]– المیزان فى تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۵۷٫
[۴]– سورهی انعام، آیه ۱۵۱٫
[۵]– سورهی غافر، آیه ۶۰٫
[۶]– سورهی یس، آیه ۶۱٫
[۷]– سورهی فتح، آیه ۲۹٫
TafsirRezvan-02-21-0001-1
بازدیدها: 14
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.