تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۸ تا ۲۰ جلسه ۵۴ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی ۷۲ جلسه شرح ویژگیهای منافقین بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸) به نام خداوند بخشنده بخشایشگر و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا […]
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۷۲ جلسه شرح ویژگیهای منافقین
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (۸)
——————————————————
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ اللَّعْنَهُ الدّائِمَهُ عَلیَ اَعْدائِهِمْ مِنَ اْلآنِ اِلی قیامِ یَوْمِ الدِّینِ».
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸) یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ (۹) فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ (۱۰)
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (۸) با خدا و مؤمنان نیرنگ مىبازند؛ ولى جز بر خویشتن نیرنگ نمىزنند، و نمىفهمند. (۹) در دلهایشان مرضى است؛ و خدا بر مرضشان افزود؛ و به [سزاى] آنچه به دروغ مىگفتند، عذابى دردناک [در پیش] خواهند داشت. (۱۰)
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * أُولئِکَ الَّذینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَهَ بِالْهُدى فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ وَ ما کانُوا مُهْتَدینَ»[۱].
اشتراء چهار رکن دارد.
آنچه که در آیه مورد توجّه است، بحث ثمن و مُثمن است.
مثمن ضلالت است، ثمن هدایت است. برای اینها شرایطی وجود دارد. شرایط عوضین میگویند. عوضین باید یک سری شرایط در معامله داشته باشد. همانطور که متعاملین باید یک شرایطی داشته باشد. همانطور که باید در خود معامله و عقد یک سری شرایط لحاظ بشود.
در اینجا چه چیزی مناط و ملاک برای هدایت و ضلالت است؟ اگر ما به آخر آیه دقّت بکنیم، خیلی از این مسائل حل میشد و آخر آیه بحث «وَ ما کانُوا مُهْتَدینَ» است. «کانُوا» که آمده است، مای نافیّه هم آمده است، یعنی هیچ وقت، حتّی یک لحظه اینها به دنبال هدایت نبودند. یعنی هیچ موقع اینها پذیرای هدایت نشدند. آن وقت آن بحث را هم جواب دادیم که وقتی اینجا مشتری که میخواهد اشتری بکند، ثمن را میخواهد بدهد، اصلاً این ثمن را ندارد، منافق که هدایت ندارد.
هدایت عام الهی خدای متعال و برخورد متفاوت انسانها
خداوند فرمود: «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً»[۲] اینجا «السَّبیلَ» مطلق است. «هَدَیْناهُ السَّبیلَ» یعنی ما انسان را، همه را هدایت کردیم، فرق نمیکند. راه را برای آنها گذاشتیم.
یک عدّهای شاکر و مهتدی شدند، یک عدّه کافر شدند و راه ضلالت را گرفتند. لذا آن اشکال رفع میشود.
ملاک و مناط هدایت، متابعت از عقل و شرع است. یک منافق میتوانست به دنبال عقل و شرع برود. مناط ضلالت هم عکس این است. مخالفت با عقل و شرع است.
چون اطاعت از خدا، یک امر عقلی است. لذا «أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ»[۳] میفرماید: این امر، امر ارشادی است. یعنی اگر امر را امر مولوی بگیریم، تحصیل حاصل است، چون عقل حاکم بر این است که ما باید از مولا اطاعت بکنیم. پس قرآن که «أَطیعُوا اللَّهَ» فرموده است، اینجا ارشاد به حکم عقل میکند که ما خدا را اطاعت بکنیم. آنچه که مناط بحث هدایت و ضلالت است، موافقت و مخالفت با عقل و شرع است.
اگر کسی در تحصیل آنچه که در عقل و شرع است، کوتاهی کرد و خود را به اعتقادات حقّه نرساند، مصداق اکمل و اتمّ آن منافق است. منافق کسی است که اصلاً خود را در وادی هدایت قرار نداد و در برابر عقل و شرع هم مخالفت کرد. پس این که فرمودند: ضلالت را خرید به اینکه هدایت را داد، یعنی زمینهی هدایتی را که خدا بر او قرار داده بود را داد و ضلالت را به دست آورد.
حضرات معصومین کسانی هستند که یک ذرّه وارد مخالفت با عقل و شرع نشدند، بقیه مقداری شدند ولی حضرات معصومین مصداق اکمل آن کسانی هستند که اصلاً وارد ضلالت که همان مخالفت با عقل و شرع است، نشدند. لذا به همین دلیل به آنها معصوم میگویند.
مطلب بعدی در بحث تجارت در دین است که وقتی ما میخواهیم در دین تجارت بکنیم، باید چه کار بکنیم تجارت صحیح کدام است، تجارت غلط و اشتباه کدام است.
دنیا مزرعهی آخرت
این روایت معروف از نبی مکرّم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است که فرمودند: «الدُّنْیا مَزْرِعَهُ الْآخِرَه»[۴] دنیا مزرعه ای است که باید آن را کشت بکنید و محصول آن را در آخرت درو بکنید.
در اینجا به نکتهای اشاره بکنم و آن این است که در این دنیا دنبال چه چیزی میگردید؟ دنبال خوشی میگردید؟! چیزی وجود ندارد. اگر دنبال خوشی و دنبال آنچه که دوست دارید باشیم، نمیشود. یعنی اگر فکر میکنیم به هر چه که در این دنیا دوست داشته میرسیم، اینطور نیست، نمیرسیم. اگر برای خدا باشد، به هر چه بخواهید میرسید، چون برای خدا است. بعد کار به جایی میرسد که در جایی که در خون خود هم غلط بخورید، میگویید: «رضاً بِرضائک» امام حسین میشوید.
یعنی همهی اصحاب و یاران خود را داده است، در مقابل دیدگان او همه شهید شدند، میداند بعد از او هم، زن و فرزند او اسیر میشوند و چه مصیبتهایی خواهند کشید، خود او هم الآن در مسلخ قرار گرفته است، در مقتل قرار گرفته است ولی هیچ وقت گریزان از این امر نیست و همیشه داعی بر این است که «رضاً بِرِضَاک»، «رضاً بِقَضَائِک» یا حضرت زینب فرمود: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا»[۵] وقتی اهل بیت را به کاخ ابن زیاد در کوفه بردند، او (ابن زیاد) این آیهی «تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ»[۶] را خواند و گفت: ببین خدا با شما چه کار کرد؟ شما علیه امیر المؤمنین خروج کردید. آن وقت ایشان (حضرت زینب) جواب داد: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا» او را با این حرف به زمین زد. یعنی اصلاً بینی او را به خاک مالید که ما هر چه دیدیم فقط زیبایی دیدیم. شما نمیفهمید.
بنابراین آنچه که ما در این دنیا، در این تجارت باید دقّت داشته باشیم ایناست که در تجارت، جهت را خلاف نکنیم. یک زارع هم وقتی میخواهد کشت بکند، گندمها را در کلوخها میپاچد .اگر یک کسی نداند چه کار دارد میکند، میگوید: این زارع دیوانه شده است که گندمهای به این زیبایی را دارد در کلوخها میپاچد؟ دنیا همین است. در دنیا باید در کلوخ بپاچید و آن طرف درو بکنید.
انسان در اینجا چند بُعد دارد که برای این تجارت باید این کارها را انجام بدهد. مرحوم ملّا مهدی نراقی نکات جالبی را در جامع السّعادات دارد و مرحوم طیّب هم اینها را به خوبی آورده است. که فرمودند: در تجارت انسان نسبت به آنچه که وظیفهی او است، باید مواظبت داشته باشد، چه کار بکند.
در آیات قرآن همه به آنها توصیه شده است. مثلاً در سورهی مبارکهی صف، میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا»[۷] اینجا ناس نمیگوید، مؤمنها را میگوید که به معنای عام (مؤمن) است. «هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلى تِجارَهٍ تُنْجیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ» میگوید: آیا میخواهید شما را راهنمایی بکنیم به تجارتی که شما را از عذاب دردناک نجات بدهد؟ این مهم است که آدم از یک چیزی نجات پیدا بکند. این تجارت، تجارت معاملهی با خدا است. تجارت هم فرموده است، بیع نگفته است، اشتری نگفته است. تجارت یعنی کسی که خیلی پول به دست میآورد، خیلی سود میکند، تاجر است. تاجرهایی که به اروپا میروند، محصولات صنایع دستی ایران را میبرند ممکن است چند برابر خرید خود سود بکنند، لذا به آن تجارت میگویند، تاجر هستند.
این تجارت را چطور باید انجام بدهیم؟ اوّل باید با نفس خود مشارطه بکنیم، یعنی قرارداد ببندیم، قرارداد ما با نفس خود این است که این نفس چه کار باید بکند. باید با نفس خود قرارداد ببندیم از صبح که بلند میشود تا وقتی که میخواهد بخوابد باید چه کار بکند. فرمودند: اوّلین مرحلهی آن مشارطه است.
دومین آن مراقبه است –اینها را توضیح میدهیم- مراقبه هم یعنی دقّت داشته باش، او را مراقبت بکند تا کارهای خود را به خوبی انجام بدهد. مثل بچّه که میخواهد راه برود، باید از او مراقبت میکنید که زمین نخورد.
سومین مورد آن مرابطه است. یعنی او را از گزند خارج و اطراف مواظبت بکنید.
و چهارمین مورد آن هم محاسبه است ما باید اینها را عمل بکنیم. اینها را برای تذکّر داریم میگوییم. هم برای ما مفید است و هم برای ناس مفید است. نباید کار ما به جایی برسد که دیگر راه برگشت نداشته باشیم. یعنی اگر درست عمل نکردیم «رَبِّ ارْجِعُونِ»[۸] هم که بگوییم…
قرآن در سورهی مبارکهی مؤمنون آیه ۹۹ و ۱۰۰ میفرماید (آنها میگویند): «رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ»[۹] خدا میفرماید: «کَلاَّ» این «کَلاَّ» یعنی بر دهان ما میزند. یعنی دیگر خفه بشوید، فایدهای ندارد. چرا ما کاری میکنیم که بعد بخواهیم «رَبِّ ارْجِعُونِ» را بگوییم؟! البتّه این «رَبِّ ارْجِعُونِ» را -آنچه که در آیه وجود دارد- شاید همه بگویند، امّا فرق میکند. شاید قصّهی اسکندر و شهر ظلمت را شنیدید، گفت: شما را از این شهر گذر میدهم، از خاک این بردارید. برندارید، پشیمان هستید، کم بردارید پشیمان هستید، زیاد هم بردارید پشیمان هستید.
واقعاً همین است. در این دنیا شهر ظلمت است امّا اگر توانستید در این دنیا زراعت بکنید، آن وقت برد کردید. هر چه زراعت بیشتری بکنید، باز هم پشیمان هستید چرا کم کردید. اگر اصلاً زراعت نکرده باشید که خیلی پشیمان هستید.
اوّلین مرحله مشارطه است. اگر مشارطعه نکردید، یعنی وظیفهی نفس خود را مشخّص نکردید، راه را برای آن نگذاشتید، با او قرارداد معلوم نکردید.
دومین مرحله این است که از آن محافظت بکنید، مراقب آن باشید که درست برود. عقل باید این کار را بکند. اگر آنها را رها کردید، ممکن است خلاف بکند، ممکن است از خط خارج بشود، این را مراقبه میگویند.
بعد باید با آن مرابطه داشته باشید. یعنی باید مواظب باشید، همیشه ارتباط خود را با آن داشته باشید که دیگران نخواهند آن را اذیّت بکنند. از بیرون خنّاسین جنّی و انسی نخواهند به او صدمه بزنند، مواظب نفس خود باشید. در خیابان دارید میروید باید مراقب باشید که یک دختر یا زن بدحجاب نفس شما را فریب ندهد. اموالی را دید، فریب نخورد.
واقعاً بعضی وقتها آدم متحیّر میشود که بعضیها چطور خود را به مقدار ناچیزی در این دنیا میفروشند. حتّی در این لباسی که ما هستیم، به ثمن بخس میفروشند. یعنی به یک بهای خیلی پست و کم مایه میفروشند. یعنی انسان در راهی قرار گرفته است که بهترین راه جایگاه است، آن وقت خود را بفروشد، نه تنها هدایتی در کار نباشد، وجود خود به خاطر یک مقدار ناچیز یا مطرح کردن بفروشد و محو و نابود بکند. انسان واقعاً پست و دون میشود، انسان. باید مراقبه داشته باشید.
خدا هم برای ما مراقبه را گذاشته است، باید مواظب باشید قرآن در سورهی مبارکهی ق، آیه ۱۷ میفرماید: «إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیانِ عَنِ الْیَمینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعیدٌ»[۱۰] خدا دو ملک را گذاشته است، هر حرکتی میکنید مینویسد و آنها را ضبط میکند و بر همهی آنچه که شما دارید انجام میدهید مراقبت دارد.
یا در سورهی مبارکهی ق فرمود: «ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ»[۱۱] یک کلمهی لفظ میگوید. یعنی حتّی باید مواظب یک حرفی باشید که از دهان شما بیرون میآید که هر لفظی باشد آن را میگیرند و ثبت میکنند. حالا راحت -خصوصاً علما- راحت حرف میزنند، راحت قضاوت میکنند. بیدلیل نباید قضاوت کرد.
گفتند: یک مؤمنی از دنیا رفت، یکی از دوستان او در مکاشفهای او را در برزخ زیارت کرد. وقتی وارد برزخ شد، دید که یک جایگاه بسیار خوبی دارد نشسته بود، یک وقت دید که یک اژدهایی آمد، از تخت او بالا رفت، از روی پاهای او بالا رفت، این زبان او را درآورد و یک نیش به آن زد و آمد رفت، این هم از حال رفت. بعد از مدّتی سر حال شد، از او پرسید: نه این جایگاه خوبی که در برزخ داری، نه به این نیشی که میآید و تو را میزند؟ گفت: من یک قضاوت بیجا کردم برای همین حالا باید تا آخر برزخ خود، یعنی تا روز قیامت هر روز یک بار این نیش را به این زبان من بزند و برود. تا روز قیامت بشود و دیگر به من کار ندارد. گفته بود: چه قضاوتی کرده بودی؟ گفت: داشتم در بازار میرفتم، دو نفر با هم دعوا کردند. یکی میگفت: من یک تومان از تو طلبکار هستم، طرف دیگر هم میگفت: تو طلبکار نیستی. من ایستادم بین اینها قضاوت کردم گفتم: یک مقدار تو نگیر، یک مقدار هم تو بده، تا این مشکل حل بشود. حالا اگر خود او داده بود اشکالی نداشت امّا به او گفته بود: بده و به دیگری گفته بود: نگیر. آن بندهی خدا که به عنوان بدهکار قلمداد شده بوده است یک ریال بدهکار نبوده است، ولی حرف این را قبول کرده است و مقداری از آن را داده بوده است. گفته بود: قضاوت بیجا کردم تا بین اینها را اصلاح بکنم. حالا این باید هر روز یک بار بیاید زبان من را یک نیش بزند و برود.
باید مواظب بود یک کلمه حرف از این زبان بیرون بیاید، حساب و کتاب دارد مخصوصاً من و شما. میخواهیم روی منبر یا هر جا حرف بزنید، باید مستند به روایات و قرآن حرف بزنیم. در مباحث اجتماعی و سیاسی و خانوادگی و اینها میخواهیم حرف بزنیم، بیحساب نباید حرف بزنیم. اگر یک جا هم واقعاً به ضرر شما است اشکالی ندارد این را بگویید.
«إِنَّ النَّاسَ کُلَّهُمْ أَحْرَارٌ إِلَّا (اتقی النّاس) مَنْ أَقَرَّ عَلَى نَفْسِهِ»[۱۲] امیر المؤمنین فرمودند: با تقواترین مردم کسانی هستند که علیه خود شهادت و گواهی بدهند.
«ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ»[۱۳] تلّفظ نمیکنید یک حرفی را نمیزنید، مگر اینکه مراقبی آماده نزد شما ایستاده است و آن را ضبط میکند. «فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُون»[۱۴] یعنی فیلم آن را کامل برای شما میگذارند که ببینید. دیگر نمیتوانید انکار بکنید. در آنجا شما را به همه چیز آگاه میکنند میگویند: ببین چه کار کردی؟ دیگر هیچ کاری هم نمیشود کرد. وقتی فیلم کارهای ما گذاشته بشود که دیگر نمیشود آن را کتمان کرد. این نکته بسیار باید مورد دقّت باشد که ما باید مواظب باشیم هر حرفی که داریم میزنیم، نوشته میشود. «ما یَلْفِظُ» یعنی یک کلمه، یک حرف، تلفّظ نمیشود الّا اینکه ضبط میشود.
خداوند در سورهی مبارکهی انفطار میفرماید: «وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظینَ»[۱۵] «عَلَیْکُمْ» یعنی بر علیه شما، یعنی مواظب هستند چیزی خطا نکنید. «لَحافِظینَ» محافظت کنندههایی هستند. «کِراماً کاتِبینَ»[۱۶] و مینویسند. باید مواظب اینها باشیم. هر کاری میکنیم شوخی ندارد. هر چه در این دنیا انجام میدهیم…
بعضی آقایان حتّی آن حسن کلام را کنار میگذارند و حرفهای رکیک به زبان جاری میکنند، حق ندارید، باید مواظب باشید. باید خیلی مراقبت داشته باشید. اگر مراقبت نفس را نکردید، کار خراب میشود. پس بعد از اینکه باید مشارطهی با نفس داشته باشیم، باید مراقبه هم داشته باشیم.
امّا بعد از مراقبه مرابطه است. مرابطه یعنی از بیرون هم مواظب باشیم، (نفس ما) فریب نخورد. در خیابان رفت، مال مردم را دید، مواظب باشد که فریب نخورد. یک وقت یک تطمیعی برای انسان درست میشود و متأُسّفانه مردم فریب میخورند. به طمع مال یا شهوت یا مقام و پست، همه چیز را از دست میدهد ولی باید بدانید همهی اینها فانی است، همه از بین میرود. آنچه که برای ما خواهد ماند، آن است که آن طرف برای ما مفید است.
اینکه ما از مرگ میترسیم اعمال ما است که مشکل درست کرده است و الّا اگر اعمال ما اعمالی باشد که مورد رضای حضرت حق باشد، آن وقت مرگ، مرز وصال خالق و مخلوق است. لذا مرگ برای ما شیرین میشود.
چرا مرگ برای ما شیرین نیست، چرا ما از مرگ میترسیم و از آن فرار میکنیم؟ ما داریم در قبر گذاشتن میّت را میبینیم ولی انگار نمیبینیم، خیلی بد است. دقّت داشته باشیم که اینها واپسین دارد، از خود مراقبت داشته باشیم، از بیرون هم مواظبت داشته باشیم.
و در نهایت اعمال خود را حسابرسی بکنید، بحث محاسبه است. بحث محاسبه هم در پایان امر است که خداوند تبارک و تعالی د رسورهی مبارکهی انبیاء، آیه ۴۷ فرمود: «وَ نَضَعُ الْمَوازینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَهِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَ إِنْ کانَ مِثْقالَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنا بِها وَ کَفى بِنا حاسِبینَ»[۱۷] همه چیز را (محاسبه میکند).
همان آیهی شریفهی سورهی مبارکهی زلزال است که فرمود: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ»[۱۸] این هم همین را میفرماید. ما موازین قسط را برای روز قیامت قرار دادیم. آنجا «شَیْئاً» یعنی یک به مقدار یک ذره چیزی که بخواهد در این دنیا وجود پیدا بکند، به کسی ظلم نمیشود. «فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ» به هیچ نفسی ظلم نمیشود. «وَ إِنْ کانَ مِثْقالَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ»[۱۹] ولو مثقالی از خردل باشد. «أَتَیْنا بِها» آن را میآوریم. «وَ کَفى بِنا حاسِبینَ» واینکه ما حاسب باشیم و محاسبه بکنیم، کفایت کامل میکند.
یا پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) روایتی دارد در جامع السّعادت، جلد ۲، صفحهی ۲۲۸، بحار الانوار، جلد ۶۷، صفحهی ۷۳، حدیث ۲۶ که میفرماید: «حَاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا وَ زِنُوهَا قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا» میفرماید: خود شما به حساب خود رسیدگی بکنید. خود من ببینم چقدر به شما بدهکار هستم، خود من به شما بگویم: این مقدار به شما بدهکار هستم. قبل از اینکه طلبکار بیاید به شما بگوید اینقدر بدهکار هستید و خود را بسنجید که مورد سنجش قرار میگیرید. «وَ زِنُوهَا» یعنی شما را میسنجند، خود شما خود را بسنج، آن وقت راحت میشوید یا حضرت صادق آل محمّد فرمودند: «فَحَاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا عَلَیْهَا»[۲۰] میفرماید: حساب خود را بکنید، قبل از اینکه علیه شما حساب بکنند. اینها در این دنیا است، در آن دنیا هم وجود دارد.
خدا به ما بینش واقعی به ما بدهد که باید در این دنیا تجارت بکنیم امّا تِجارَهٍ تُنْجیکُمْ»[۲۱] تجارتی که شما را نجات میدهد «مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ».
[۱]– سورهی بقره، آیه ۱۶٫
[۲]– سورهی انسان، آیه ۳٫
[۳]– سورهی نساء، آیه ۵۹ و سورهی مائده، آیه ۹۲ و سورهی محمّد، آیه ۲۳٫
[۴]– عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، ج ۱، ص ۲۶۷٫
[۵]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۴۵، ص ۱۱۶٫
[۶]– سورهی آل عمران، آیه ۲۶٫
[۷]– سورهی صف، آیه ۱۰٫
[۸]– سورهی مؤمنون، آیه ۹۹٫
[۹]– سورهی مؤمنون، آیات ۹۹ و ۱۰۰٫
[۱۰]– سورهی ق، آیه ۱۷٫
[۱۱]– همان، آیه ۱۸٫
[۱۲]– من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۱۴۱٫
[۱۳]– سورهی ق، آیه ۱۸٫
[۱۴] – سورهی جمعه، آیه ۸٫
[۱۵]– سورهی انفطار، آیه ۱۰٫
[۱۶]– همان، آیه ۱۱٫
[۱۷]– سورهی انبیاء، آیه ۴۷٫
[۱۸]– سورهی زلزال، آیه ۷٫
[۱۹]– سورهی انبیاء، آیه ۴۷٫
[۲۰]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۸، ص ۱۴۳٫
[۲۱]– سورهی صف، آیه ۱۰٫
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.