تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۸ تا ۲۰ جلسه ۵ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی ۷۲ جلسه شرح ویژگیهای منافقین بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸) به نام خداوند بخشنده بخشایشگر و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۸ تا ۲۰ جلسه ۵
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۷۲ جلسه شرح ویژگیهای منافقین
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (۸)
—————————————–
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ اللَّعْنَهُ الدّائِمَهُ عَلیَ اَعْدائِهِمْ مِنَ اْلآنِ اِلی قیامِ یَوْمِ الدِّینِ».
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸) یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ (۹) فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ (۱۰)
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (۸) با خدا و مؤمنان نیرنگ مىبازند؛ ولى جز بر خویشتن نیرنگ نمىزنند، و نمىفهمند. (۹) در دلهایشان مرضى است؛ و خدا بر مرضشان افزود؛ و به [سزاى] آنچه به دروغ مىگفتند، عذابى دردناک [در پیش] خواهند داشت. (۱۰)
در آیات هشتم تا بیستم سورهی مبارکهی بقره راجع به توصیف منافقین مطالبی را دنبال میکردیم و به اقسام نفاق رسیدیم؛ بنا بر آنچه که از روایات برآمده است نفاق یا نفاق در عقیده است یا اخلاق است یا در اعمال است. آنچه که مسلّم نفاق «بما هُوَ هُوَ» متحقّق است و هر کسی آن را داشته باشد، توصیف منافق به او میشود، آن قسمت اوّل است. یعنی کسی عقیدتاً در باطن نفاق داشته باشد، از نظر اعتقادی هیچ چیزی را قبول نداشته باشد، ولی از نظر ظاهر خود را به گونهای نشان دهد که مؤمن است. صریح آیه هم همین است «وَ مِنَ النَّاسِ»[۱] که اوّل آیهی هشتم بیان فرموده است «مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ» این مطلب صریح در خود آیه هم است.
بعد فرمودند: دلیل بر اینکه نفاق را شامل همهی این اقسام میدانند، روایات است. حالا روایتی را آوردند که یک بررسی اجمالی از این روایات خدمت شما عزیزان عرض میکنیم.
در کافی از حضرت زین العابدین روایت شده است که «إِنَّ الْمُنَافِقَ یَنْهَى وَ لَا یَنْتَهِی وَ یَأْمُرُ بِمَا لَا یَأْتِی»[۲] میفرماید: از چیزی نهی میکند که خود به آن عمل نمیکند، خود او به دنبال پرهیز از آن نیست یا امر میکند به آنچه که خود نمیآورد «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَََ»[۳].
«وَ إِذَا قَامَ إِلَى الصَّلَاهِ اعْتَرَضَ … وَ إِذَا رَکَعَ رَبَضَ»[۴] میفرماید: وقتی به نماز میایستد تمام حواس او به غیر از خدا است و وقتی که رکوع میکند مثل چهارپایان است یعنی به خدا توجّه ندارد. «یُمْسِی وَ هَمُّهُ الْعَشَاءُ وَ هُوَ مُفْطِرٌ» شب میکند و تمام همّ و غم او این است که فقط غذا بخورد در حالی که هیچ روزهای را نگرفته است. «یُمْسِی وَ هَمُّهُ الْعَشَاءُ وَ هُوَ مُفْطِرٌ وَ یُصْبِحُ وَ هَمُّهُ النَّوْمُ وَ لَمْ یَسْهَرْ» میفرماید: صبح میکند و همّ او این است که فقط بخوابد در حالی که هیچ سحرخیزی را هم نداشته است، شبزندهداری را هم نداشته است.
«إِنْ حَدَّثَکَ کَذَبَکَ» اگر حدیث و سخنی به شما بگوید، دروغ میگوید. «وَ إِنِ ائْتَمَنْتَهُ خَانَکَ» اگر شما امانتی را در اختیار او گذاشتید خیانت میکند. «وَ إِنْ غِبْتَ اغْتَابَکَ» اگر از او غایب شدید پشت سر شما حرف میزند، غیبت میکند. «وَ إِنْ وَعَدَکَ أَخْلَفَکَ» اگر به شما وعدهای داد مسلّم بدانید که خلاف وعده عمل میکند.
در کافی از حضرت صادق آل محمّد روایت شده است که فرمود: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلوات الله علیه و آله و سلّم) مَا زَادَ خُشُوعُ الْجَسَدِ عَلَى مَا فِی الْقَلْبِ فَهُوَ عِنْدَنَا نِفَاقٌ»[۵] آنچه که میخواهید خشوع کنید ظاهر و باطن یکی باشد. «مَا زَادَ خُشُوعُ الْجَسَدِ عَلَى مَا فِی الْقَلْبِ» آنچه که در قلب است همان را ظاهر کنید، زیادتر نیاورید. خدمت شما عرض کردم ظاهر خیلی متدیّنی نداشت، ولی در قنوت خود غلظت ربنّا را میگفت. حضرت رسول فرمودند: «فَهُوَ عِنْدَنَا نِفَاقٌ» این نزد ما نفاق و دورویی است.
باز در کافی از حضرت صادق روایت شده است: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ثَلَاثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ کَانَ مُنَافِقاً»[۶] هر کسی که این سه خصوصیّت را داشته باشد منافق است. ۱- «وَ إِنْ صَامَ وَ صَلَّى» و اگرچه دائم در نماز و روزه باشد «وَ زَعَمَ أَنَّهُ مُسْلِمٌ» و گمان او هم بر این باشد که مسلمان است. ۲- «مَنْ إِذَا ائْتُمِنَ خَانَ» به کسی امانتی داده شود و او خیانت کند. ۳- «وَ إِذَا حَدَّثَ کَذَبَ» و کسی که سخن بگوید دروغ میگوید. «وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ» وقتی وعده میکند بر وعدهی خود تخلّف میکند، وعدهخلافی میکند. این سه خصوصیّتی است که منافق را برای ما تعریف میکند. امانتداری که خلاف آن باشد، به جای اینکه صدق داشته باشد، کاذب باشد. تخلّف وعده به جای اینکه وفای به عهد کند.
در خلاف آن هم داشتیم که حضرت صادق در یک روایتی فرمودند که من مضمون آن را نیاوردم، امّا در خاطرم است که فرمودند: ایمان چهار رکن است، یکی «وَ الْوَفَاءُ بِالْعَهْدِ»[۷]. این نکته خیلی مهم است. تازه در کل روایات که جلو برویم ریشهی همهی آنها کذب است. یعنی به طور کلّی ریشهی نفاق دروغ است. منافق وعده خلافی میکند چون دروغ میگوید، وعدهی درست به شما نمیدهد. امانتداری نمیکند چون اگر راست بگوید باید امانت را بدهد، برای همین دروغ میگوید و خیانت در امانت میکند، حدیث هم که میگوید، حرف و حدیث او هم دروغ است.
آنچه که در این چند روایت بیان شد، بیانگر این است که نفاق یک کلّی است که مقول به تشکیک است یعنی دارای مراتب و درجاتی است. نفاق همیشه بوده است، حالا آیا زمان رسول الله جزء اصحاب هم منافق بوده است یا نبوده است؟ آنچه که حقیقت داشته اینکه بوده است، برخی از اصحاب هم بودند، آن کسانی که همراه حضرت بودند منافق بودند و فرقی هم نداشتند. گرچه اهل سنّت یک روایتی را به رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نسبت دادند که فرمود: «أَصْحَابِی کَالنُّجُومِ بِأَیِّهِمْ اقْتَدَیْتُمْ اهْتَدَیْتُمْ»[۸] که اصحاب رسول اکرم به توصیف خود حضرت مثل نجوم و ستارههایی به دور ایشان هستند که شما به هر کدام اقتدا کنید هدایت پیدا میکنید.
این روایت را اهل سنّت نقل کردهاند. ولی میفرماید: این یک ادّعا و خبری است که طبق آن وجوه زیادی بر رد آن است که اینطور نیست. اوّلین چیزی که بر رد این روایت آمده است، تطبیق این روایات بر آیات قرآنی است؛ چون در روایات متواتر از اهل بیت داریم که اگر سخنی از ما نقل شد و آن را عرضهی بر قرآن کردید و خلاف قرآن بود، «فَضربُوهُ عَلَی الجِدار» یعنی این سخن از ما نیست.
در سورهی مبارکهی برائت، در سورهی مبارکهی منافقین ما آیاتی را نسبت به منافقین داریم که دربارهی منافقین نازل شده است، منافقینی که در زمان خود رسول اکرم بودند نازل شده است و جالب این است که سورهی مبارکهی برائت و سورهی مبارکهی منافقین مدنی است یعنی در مدینه نازل شده است که در اواخر هجرت رسول اکرم است.
– البتّه بروز آنها هم بعد از خود رسول اکرم بود. وقتی حضرت رحلت فرمودند آنها خود را نشان دادند. چون هفتهی وحدت است نمیخواهیم خیلی روی آن مانور بدهیم.
- بله، در صحیح بخاری ۱۴ حدیث از پیامبر روایت شده است که حالا برخی را اینجا آوردهاند. یکی شفاء الصّدور است که «فَلَعَنَ اللَّهُ أُمَّهً أَسَّسَتْ أَسَاسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ»[۹] را بیان کرده است که فردای قیامت جماعتی هستند که فرمودند: پروردگارا! اینان اصحاب من و از امّت من هستند، چرا آنان را از حوزهی من منع فرمودی؟! خطاب میرسد «إِنَّکَ لاَ عِلْمَ لَکَ بِمَا أَحْدَثُوا بَعْدَکَ»[۱۰] شما نمیدانید آنچه که اینها بعد از تو عمل میکنند «انَّهُم ارتَدوا عَلَى ادبَارِهِم القَهقَری» آنها به همان کفر قبلی خود برگشتند. «فَیَقُولِ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ سُحْقًا سُحْقًا لِمَنْ غَیَّرَ بَعْدِی فَیُأمَر بِهِم إلی النَّآرِ» بعد رسول اکرم فرمودند: آنها هلاک باد و بعد دستور داده میشود که آنها را به سمت آتش ببرند.
یا از مسند احمد بن حنبل در موسوعه طبقات الفقهاء نقل شده است که فرمود: «مَنْ آذَى عَلِیّاً فَقَدْ آذَانِی»[۱۱] هر کسی که امیر المؤمنین، علیّ بن ابیطالب را اذیّت کند من را اذیّت کرده است. «یَا أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ آذَى عَلِیّاً بُعِثَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ یَهُودِیّاً أَوْ نَصْرَانِیّاً» هر کسی علی را اذیّت کند روز قیامت یا یهودی و نصرانی مبعوث میشود. یعنی بدون دین اسلام برانگیخته میشود.
یا حدیث متواتر ثقلین و حدیث متواتر سفینه و احادیث دیگری که رسول خدا راجع به علیّ بن ابیطالب فرمودند، در حالی که حیات داشتند کسی بر مخالفت او نمود نداشت و بعد از او همه علم مخالفت را برپا داشتند. مثلاً در کافی، جلد ۱، صفحه ۲۹۴، حدیث ۵۳ یا خصال صفحه ۶۱۱، حدیث ۳۱ ، ارشاد جلد ۲، صفحه ۳۷۱ روایتی نقل شده است که «عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ یَدُورُ حَیْثُمَا دَارَ»[۱۲] (در منابع ذکر شده یافت نشد۱۶:۵۷) چه کسی به این عمل کرد؟ «عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ یَدُورُ حَیْثُمَا دَارَ» عمل نکردیم.
یا حدیثی که به عمار یاسر فرمود: «إِنْ سَلَکَ النَّاسُ کُلُّهُمْ وَادِیاً فَسَلَکَ عَلِیٌّ وَادِیاً فَاسْلُکْ وَادِیَ عَلِیٍّ»[۱۳] اگر همهی مردم به یک وادی دیگری بروند و علی یک وادی غیر از وادی مردم برود، شما وادی علیّ بن ابیطالب را طی کنید و سلک کنید «وَ خَلِّ النَّاسَ طُرّا» و همهی مردم از آن راه بیرون باشند. «إِنَّ عَلِیّاً لَا یَزَالُ عَلَى هُدًى» همیشه علیّ بن ابیطالب ثابت قدم بر هدایت است. «یَا عَمَّارُ إِنَّ طَاعَهَ عَلِیٍّ مِنْ طَاعَتِی» عمار طاعت و عبادت کردن و اطاعت کردن نسبت به علیّ بن ابیطالب مثل طاعت و عبادت کردن من است، «وَ طَاعَتِی مِنْ طَاعَهِ اللَّهِ» و اطاعت از من هم اطاعت از خدا است.
یا در همان روایات معروف راجع به خود حضرت صدیقهی طاهره (سلام الله علیها) است، اگر بخواهیم به این خوب دقّت کنیم چهرهی منافقانهی بعضی از اصحاب روشن است، در همهی احادیث اهل سنّتی هم که نبویّاً نقل شده است اینها است، لذا نمیشود راجع به آن بحث کرد. حضرت فرمود «إِنَّمَا فَاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنِّی یُؤْذِینِی مَا آذَاهَا»[۱۴]، «فَاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنِّی فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِی»[۱۵] البتّه هم در صحیح مسلم و در تذکره الخواص، در هر دو حدیث این روایت نقل شده است. در روایات اهل سنّت اگر مراجعه کردید و این احادیث را ملاحظه کردید برای هر کسی که اهل علم باشد مسلّم میشود. حالا در روایات شیعه میگویند حتماً اینها را جعل کردند که به اعتقاد خود یک چیزهایی را گفتند، امّا وقتی شما در صحاح اینها را بررسی کنید.
– نه، این را قبول دارید.
– این را قبول دارم.
– آیا به در خانهی امیر المؤمنین رفتن و آن واقعهای که همه آن را قبول دارند (را میتوانند انکار کنند؟) دیگر این را نمیتوانند انکار کنند. وقتی رفتند و حضرت زهرا را زدند
– همین را قبول ندارند.
– این را اذیّت نمیدانند، چه کسی قبول ندارد؟
– در خود صحّاح نامهی ششم عمر بن خطّاب به معاویه بن ابی سفیان را ببینید که قصّهی وارد شدن در خانهی امیر المؤمنین و کتک زدن فاطمهی زهرا را خود عمر نقل میکند. این در کتاب خود آنها است، آن را هم قبول ندارند؟ خودشان گفتند. روایت را خود آنها به نقل از عمر آوردند. نامهی ششم را عمر به معاویه مینویسد که چطور وارد شدیم و چه کار کردیم و با فشار درب سینهی حضرت شکست و صدای شکسته شدن استخوانها را خود شنیدم. این در صحاح خود است، این را در نقل خود گفتند.
جالب این است که آقای جرجانی که در مشهد میباشد و از علمای مشهد است، این روایت را در جلسهی روضه بیان کرده بود بعد اهل سنّت آنجا بودند، شش نفر به او گفته بودند اگر شما این روایت را در صحّاح به ما نشان میدادی ما شیعه میشدیم و ایشان هم روایت را در صحّاح آورده بود. هر چه خوانده بود برای آنها کافی بود، همانجا شیعه شده بودند.
چرا حضرت زهرا از دنیا رفت؟ ۱۸ سال سنی نبود، حضرت زهرا که مشکلی نداشت، او را شهید کردند. این مسلّم است که وقتی امیر المؤمنین را با آن وضعیّت بردند، شوهر او بود، اصلاً به حضرت زهرا دست هم نزدند، وقتی که علیّ بن ابیطالب را اینگونه اذیّت کردند و ریسمان به گردن او انداختند، با آن وضعیّتی که با حضرت برخورد کردند، آیا با این کاری که با شوهرش انجام دادند این اذیّت محسوب نمیشد؟! یعنی میخواهیم بگوییم سر خود را داخل برف بکنیم و بگوییم نه، این دیگر «أظهَرُ مِنَ الشَّمس» است. جالب هم همین است که اینها همه «إِیذَاءُ النَّبِیِّ»[۱۶] است.
لذا یکی از چیزهایی که اگر با وهابیها برخورد کردید و راجع به لعنها زیاد بحث میکنند که این لعنها درست نیست، همین آیهی سورهی مبارکهی احزاب، است، در جواب آنها بگوییم «إِنَّ الَّذینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهیناً»[۱۷] کسی که امیر المؤمنین یا حضرت زهرا را اذیّت کرده باشد کأنّه پیغمبر را اذیّت کرده است. کسی که پیغمبر را اذیّت کرده باشد، فرمود: «إِنَّ الَّذینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ».
در بقیع یکی از مرشدین وهابی ایراد میکرد، میگفت: چرا شما به مردهها سلام میدهید؟ گفتیم: از خدا یاد گرفتیم «سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِی الْعالَمینَ»[۱۸] گفت: سلام بعد بحث لعن را گفتم «یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ» خدا لعن میکند، لعنت کردن هم از خدا یاد گرفتیم، لذا «لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ». یعنی کسی که چنین توصیف شود، یعنی آنها کاری بکنند که پیغمبر مورد اذیّت قرار بگیرد، کسی که داماد پیغمبر و وصیّ پیغمبر، علیّ بن ابیطالب است، با آن توصیفات عالی او را اذیّت کند که فرمود: «فَقد آذانی» یا حضرت زهرا (سلام الله علیهم أجمعین) را اذیّت کند، باز فرمود: «فقد آذانی»، «بَضْعَهٌ مِنِّی»[۱۹] پس اینها چیست؟ این دیگر مسلّم است، دنبال چه چیزی میگردید؟ دیگر دنبال بقیّهی آن نگردید.
قاضی مدینه به من گفت: شما اینجا مرتکب خلاف شدید و یکی از خلافها و اتهامات شما این است که مفاتیح به دست گرفتید. گفتم: مفاتیح مگر جرم حساب میشود؟ گفت: بله، برای اینکه مملو از مطالب شرکآمیز است. گفتم: مثلاً؟ گفت: زیارت عاشورا. گفتم: به اعتقاد منِ شیعه آنچه که در زیارت عاشورا آمده است عین توحید است. حالا اگر بحث علمی دارید میتوانیم بحث کنیم. دو قاضی بودند، یکی به دیگری گفت: میگوید اعتقاد من این است که اینها توحید است، شرک نیست، لذا تبرئه شدم. البتّه جواب آنها را با قرآن بدهید همه منکوب هستند و اگر یک چنین جاهایی گرفتار شدید نترسید، فقط مواظب باشید که حرف شما دو تا نشود.
اگر هم روحانی کاروان بودید، به مکّه یا مدینه رفتید و گرفتار شدید، یکی اینکه از آنها درخواست عفو بخشش نکنید که آنها آن را اعتراف حساب میکنند، اقرار بر جرم حساب میکنند، دیگر اینکه مواظب باشید حرف شما دو تا نشود. محکم روی اعتقادات خود باشید بعد خدا هم به شما کمک میکند، نترسید. قرآن هم همه جا با ما است، یعنی اگر ما یک مقداری اطّلاعات قرآنی داشته باشیم، از نظر علمی بر آنها فائق هستیم، آنها چیزی ندارند. چون اگر بخواهند به قرآن تمسّک کنند همه به نفع ما است، اگر هم بخواهند به روایات تمسّک کنند چیزی غیر از آن ندارند.
- یا دربارهی عمار در خلاصهی عبقات الأنوار حدیثی را نقل کردهاند که رسول خدا خطاب به عمار فرمود: «لا یَقتُلکَ أصحابِى وَ لکنَّ تَقتُلُکَ الفِئَهُ البَاغیَّه»[۲۰] مخالفین علی (علیه السّلام) از زمرهی اصحاب خود خارج بودند، اصحاب من تو را نمیکشند، بلکه عدّهای طغیانگر و ظالم تو را میکشند. چه کسانی عمّار را کشتند؟ همینها کشتند. فرمودند: اصحاب من نیستند که تو را میکشند. میگویند این حدیث برای معاویه و عمروعاص وقتی بیان شد، آنقدر معروف قرار گرفت که آنها نتوانستند انکار کنند و در آن متعجّب شدند که عجب آمدند عمّار را کشتند و اینجا نسبت داده شد که اینها از پیغمبر نیستند.
اصلاً بحث کذب ریشهی نفاق و منافق است. ریشهی نفاق خود کذب است. قرآن هم در سورهی مبارکهی منافقون میفرماید: «وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقینَ لَکاذِبُونَ»[۲۱] با تأکیدات مختلف، «إِنَّ الْمُنافِقینَ» همهی منافقین، (الف) و (ل) که بر سر جمع بیاید افادهی عموم میکند.«لَکاذِبُونَ» باز (ل) تأکید است که آن هم با کلمهی کاذب اینجا وزن اسم فاعلی دارد، معنای صفت مشبه است، ثبوت صفت در موصوف است، یعنی کذب در اینها تأثیر میگذارد. حالا خود کذب از گناهان کبیره و جزء کبائر است. آیات و اخبار بسیاری هم دربارهی آنها بیان شده است. ادامه را فردا عرض میکنم.
«وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد».
[۱]– سورهی بقره، آیه ۸٫
[۲]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۳۹۶٫
[۳]– سورهی صف، آیه ۲٫
[۴]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۳۹۶٫
[۵]– همان،، ص ۳۹۶٫
[۶]-همان، ص ۲۹۰٫
[۷]– همان، ص ۱۶۲٫
[۸]– المغنی لابن قدامه، ج ۳، ص ۴۴۲، باب الفصل السادس جزاء ما کان دابه من الصید.
[۹]– شفاء الصدور، ص ۴۲، ص ۲۸۹٫
[۱۰]– صحیح بخاری، ج ۸، ص ۱۲۰٫
[۱۱]– مناقب علی لابن المغازلی، ج ۱، ص ۱۰۴٫
[۱۲]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۱۰، ص ۴۳۲٫
[۱۳]– نهج الحق و کشف الصدق، ص ۲۲۴٫
[۱۴]– تذکره الخواص، ص ۱۷۵، صحیح مسلم، ص ۱۹۰۲، ح ۲۴۴۹٫
[۱۵]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۲۹، ص ۳۳۷٫
[۱۶]– من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۱۲۴٫
[۱۷]– سورهی احزاب، آیه ۵۷٫
[۱۸]– سورهی صافات، آیه ۷۹٫
[۱۹]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۲۹، ص ۳۳۷٫
[۲۰]– عبقات الأنوار فی إمامه الأئمه الأطهار، ج ۲۰، ص ۳۷۷٫
[۲۱]– سورهی منافقون، آیه ۱٫
بازدیدها: 7
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.