تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۸ تا ۲۰ جلسه ۴۴ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی ۷۲ جلسه شرح ویژگیهای منافقین بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸) به نام خداوند بخشنده بخشایشگر و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۸ تا ۲۰ جلسه ۴۴
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۷۲ جلسه شرح ویژگیهای منافقین
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (۸)
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ اللَّعْنَهُ الدّائِمَهُ عَلیَ اَعْدائِهِمْ مِنَ اْلآنِ اِلی قیامِ یَوْمِ الدِّینِ».
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸) یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ (۹) فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ (۱۰)
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (۸) با خدا و مؤمنان نیرنگ مىبازند؛ ولى جز بر خویشتن نیرنگ نمىزنند، و نمىفهمند. (۹) در دلهایشان مرضى است؛ و خدا بر مرضشان افزود؛ و به [سزاى] آنچه به دروغ مىگفتند، عذابى دردناک [در پیش] خواهند داشت. (۱۰)
«وَ إِذا قیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ»[۱] در بحث کلمهی «لا تُفْسِدُوا» که در بحث افعال استعمال شده است بحث افساد را از خصوصیّات منافقین شمردند که افساد در ارض و افساد بین مؤمنین معنای قابل توجّهی دارد. یک وقت کسی فاسد است، یعنی نسبت به بعضی از اعمال خود فساد اخلاقی دارد، امّا یک وقت کسی مفسد است. کسی که مفسد است روی همه چیز مهر بطلان میزند. یعنی در جامعه هم فساد اخلاقی ایجاد میکند و هم بین مردم را به هم میریزد، نمّامی میکند، سخن چینی میکند، غیبت میکند، سعایت میکند. تمام اینها افساد میشود. افساد هر چیزی هم به حسب خودش است. فساد صلاه آن بطلان صلاه است، یعنی کاری کند که نماز دیگر نماز نیست. منافقین از هر حیثی در جامعه فساد ایجاد میکنند و همه چیز را به هم میریزند. این مقابله با صلاه مقابله ضدیّت است، یعنی آنها در مقام تضاد هستند، یعنی در مقابل فساد صلاه است. در مقابل مفسده مصلحت است. لذا این خصوصیّتی است که منافقین دارند و جامعه را به واسطهی افسادی که ایجاد میکنند و فسادهایی که در همهی ابعاد زندگی بشر و انسانها و مؤمنین ایجاد میکنند آنها را به ورطهی نابودی میکشاند.
در تکلمهی بحث دیروز یک نکتهای را باید عرض کنیم و آن بحث این بود که در ذیل آیهی سورهی مبارکهی اعراف، میفرماید: «وَ إِذْ قالَتْ أُمَّهٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ»[۲] برای چه شما موعظه میکنید قومی را که خدا آنها را هلاک میکند یا عذاب میکند، آن هم عذاب شدید. «قالُوا مَعْذِرَهً إِلى رَبِّکُمْ» ما اینها را امر به معروف میکنیم و نهی از منکر میکنیم تا پیش پروردگار خود معذور باشیم، یعنی دیگر حجّتی برای ما نباشد که چرا آنها را امر به معروف و نهی از منکر نکردیم. حدّاقل این است که «وَ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُون» شاید آنها تقوا پیشه کنند. بین منافقین هم آدمهایی هستند که ممکن است بیدار شود و بصیرت پیدا کنند. این نکتهی قبلی بود که اشاره کردیم.
امّا در بحث افساد که کلمهی بعدی در این آیه است توضیح دادیم. مطالبی را از تفسیر اطیب البیان خدمت شما در بحث افساد و در فضیلت اصلاح بیان میکنم. روایتی از رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در کنز العمّال و در جامع السّعادات نقل شده است که رسول اکرم فرمود: «فَسَادُ ذَاتِ الْبَیْنِ وَ هِیَ الْحَالِقَه»[۳] فساد کردن و ایجاد فساد بین دو نفر -«ذَاتِ الْبَیْنِ» یعنی دو نفر، بین دو قوم، بین دو خانواده، بین چند نفر- و در میان مردم «هِیَ الْحَالِقَه» یعنی از بین برندهی دین است، دین را از بین میبرد. مقرّراتی که خدا برای صلاح بشر قرار داده است نابود میکند.
در باب فضیلت اصلاح، در وصایای امیر المؤمنین علی (علیه السّلام) به دو فرزند بزرگوار خود که آن را از رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل میکند. نهج البلاغه، نامه چهل و هفتم. اگر چاپها مختلف باشد نامهی چهل و هفتم از نهج البلاغه میفرماید: «صَلَاحُ ذَاتِ الْبَیْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّهِ الصَّلَاهِ وَ الصِّیَام»[۴] اصلاح کردن در بین مردم بهتر است از یک سال نماز و روزه. حالا یک سال نماز و روزه، یعنی یک سال نماز بخوانید، واجبات را بخوانید، مستحبات را بخوانید و هر چه هم وقت دارید نماز بخوانید، مانند نماز جعفر طیّار، نماز ائمّه را بخوانید یا کلّ سال را روزه بگیرید. یک بار بین مردم اصلاح ذات البین کنید فضیلت بالایی دارد.
یکی از چیزهایی که برای ما آخوندها خیلی قابل توجّه است اصلاح ذات البین است. یک بار ما سوریه رفته بودیم مدیر کاروان گفت: اینها را میخواهیم به لبنان ببریم. گفتم: من حوصلهی لبنان رفتن را ندارم. گفت: حاج آقا من یک مصلحتی را میدانم که به شما میگویم. گفتم: چه مصلحتی؟ گفت: شما که باشید یک ترمزی برای اینها است. اینها هر جایی هر کاری نمیکنند، هر جایی نمیروند، هر حرکتی نمیکنند. گفتم: یعنی مترسک هستم! موافقت کردم و رفتیم. وقتی رفتیم، بخشی از این اتوبوس از کاروان ما بودند و یازده نفر از اینها تهرانی بودند. وقتی ما نشستیم و اتوبوس حرکت کرد، ما گفتیم دعای سفر را بخوانند. گاهی اوقات این تهرانیها خیلی شفاف و رک هستند. گفتند: این مردک عمامه به سر را چرا دنبال ما راه انداختید حالا ما میشنیدیم ، امّا ما خود را به غفلت و تغافل زدیم. ما چیزی نگفتیم و رفتیم. آنجا جاهای مختلف که بازدید بردند ما همراه اینها بودیم. قایقرانی رفتند، بالاخره آنجا هواداری کردند. با وجود عمّامه به سر یک مقدار مراعات میکردند.
بعد از اینکه اذان شد ما را لب ساحل بیروت بردند. گفتیم مسجد کجا است؟ گفتند: این اطراف نیست. خلاصه حواس ما به مسجد و نماز خواندن شد، دیدیم اینجا پر از کافه و رستوران است. رفتیم گفتیم: میخواهیم نماز بخوانیم. اینها میز و صندلیها را جمع کردند و موکت پهن کردند و جا نماز آوردند و مهر آوردند و ما نماز جماعت را با زائرها خواندیم. البتّه بعضیها اهل نبودند و نیامدند، امّا بیشتر اینها نیامدند، حتّی از غیر ما هم آمدند. وقتی نماز تمام شد و سلام دادیم و به امام رضا خواستیم سلام بدهیم فهمیدیم اینجا مشروب فروشی است! اصلاً حواس ما نبود. به هر حال ما نماز خود را خواندیم.
بعد این زائرها را به یک فروشگاه بزرگ، مانند این فروشگاههای هایپر ما بردند، یک مقدار خرید کردند. در اتوبوس که نشستیم این تهرانیها با هم دعوا کردند. این دعوا کردن همانا و طوری شده بود که روی صندلی بلند میشدند هم را میزدند. زن غریبه، مرد را میزد! زن روی صندلی بلند شده بود و مرد را میزد. بعد این مدیر کاروان برگشت گفت: حاج آقا یک کاری کن! ما بلند شدیم آخر اتوبوس رفتیم و یک مقدار اینها را به آرامش دعوت کردیم و با آنها صحبت کردیم و بالاخره بین آنها را اصلاح کردیم. صلح کردند و از هم عذرخواهی کردند. این کار ما نیم ساعت طول کشید. یکی از این تهرانیها که مخالف جرکات آنها بود گفت دیدید این عمّامه به سر به درد شما میخورد! وگرنه شما همدیگر را از بین میبردید.
حالا ما آخوندها هر جا میرویم باید به فکر اصلاح مردم باشیم و آنها را به سازش و صلح دعوت کنیم. نه اینکه خدایی ناکرده خود ما مردم را به هم بریزیم. گاهی اوقات اینطرو میشود یک طلبه در منطقه میرود و از وضعیّت مردم آگاهی ندارد، کسی یک چیزی میگوید و او هم آن را علیه شخص دیگری به کار میبرد و مردم را به هم میریزد. این خیلی بد است و افساد بین مردم ایجاد میشود.
امّا اصلاح برای همه قابل توجّه است و خیلی فضیلت دارد و برای یک روحانی جایگاه خاصّ خود را دارد و مردم در جای خود، ولو اینکه اعتقاد به آخوند و دین نداشته باشند، امّا در این مقام پذیرا هستند.
لذا همیشه سعی کنید بین مردم را اصلاح کنید. اگر در مسجد هستید بین هیئت امنا و بسیج و بچّههای نمازخوان و بقیّه مردم سعی کنید کسی باشید که اینها را به هم گرم کنید. علیه بعضی از آنها موضع نگیرید. موضع به نفع دیگرانی که منجر به افساد بین آنها شود نگیرید. صلاح بر این است و مصلحت واقعی بر این است که شما بین مردم را اصلاح کنید، بزرگتری کنید. دنبال آقایی کردن بر مردم باشید، نه اینکه خدایی نکرده بخواهید از مردم سوء استفاده کنید و بین آنها را به هم بریزید. بالاخره در یک مسجد و محل اعتقادات مختلف و سلایق مختلف جمع هستند. آن روحانی است که میتواند آنها را با هم گرم کند و از گرمایش بین مردم و ارتباط گرم مردم میتواند علیه دشمنان اسلام و علیه منافقین و علیه هر چیزی که به ضرر جامعه است استفاده کند و عمل کند. این نکته خیلی مهم است. به هر حال فرمود: «صَلَاحُ ذَاتِ الْبَیْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّهِ الصَّلَاهِ وَ الصِّیَام».
یکی از بحثهای افساد و یکی از تعابیر آن القای نقار است. اینجا میفرمایند القای نقار یعنی بین مردم خصومت و منازعه ایجاد کردن. کاری ندارد، خیلی راحت میتوان بین دو نفر، بین دو قشر، بین دو دسته منازعه ایجاد کرد، امّا خدا رضایت به این امر نمیدهد. صلاح و مصلحت جامعه را باید در نظر گرفت و بین مردم را باید اصلاح کرد. یعنی باید مشکلات و نابسامانیها را درست کرد.
راههایی که منجر به خصومت و منازعه ایجاد کردن است مانند غیبت کردن، تهمت زدن، سخن چینی است. اینها منجر به همین میشود. اینکه راحت غیبت کسی را میکنیم، یا تهمت بزنیم و نمّامی کنیم یا سعایت کنیم، سعایت به معنای بهتان زدن است، به معنای غمّاضی و بدگویی کسی نزد حاکم است. یعنی کسی غمّاضی کند و بدگویی یک قوم و گروهی را کند. اینها خیلی بد است و منجر به افساد میشود. آن وقت چه کسی این کارها را میکند؟ کسی که منافق است.
قرآن میفرماید یکی از اوصاف منافقین برای اضمحلال جامعهی بشری همین بحث افساد است. نه اینکه فقط فساد اخلاقی ایجاد کنید. یکی از مصادیق افساد و مفسده این است که فساد اخلاقی ایجاد میکند و همه چیز را فاسد میکند. یعنی هر چیزی را فاسد میکنند و بر آن مهر بطلان میزنند. افساد میکنند و وحدت مردم را به هم میزنند. اینها واقعاً قابل توجّه است و همهی روحانیون و طلّاب که در جامعه هستند، از خانواده تا کلّ دنیا همه ما مسئول هستیم که بین مردم را از هر جهتی اصلاح کنیم و نگذاریم به فساد کشیده شود. اینها گاهی اوقات منجر به خونریزی و قتل و دعواهای بسیار گسترده میشود.
من یک قصّهی دیگر برای شما بگویم. روز عاشورا ما در یک محلّی بودیم، دو دسته دعوا کردند. در حدّ کشت و کشتار و چاقوکشی، اینها شمشیرهای تعزیه را برداشتند که همدیگر را بکشند. خیلی بد شد، بعد هم به درازا کشید و اینها ده تا دوازده روز علیه هم لشکر کشی میکردند. پاسگاه و دادگاه از دست اینها عاصی شده بودند. بنده آنجا برای کارهای تبلیغی رفته بودم. ما بین این دو گروه وارد شدیم. ۴۸ ساعت بین اینها مذاکره راه انداختیم و این دو دسته را رو به روی هم نشاندیم و با شیرینی و شربت بین آنها صلح ایجاد کردیم و بین آنها رفق و مدارا ایجاد کردیم و چقدر اثر داشت. رئیس دادگاه آنجا آمد از ما تشکّر کرد و میگفت ما دیگر نمیدانستیم بین اینها چه کار کنیم. اینها واقعاً همدیگر را میزدند، من به یاد قبایل زمان جاهلیّت افتاده بودم. ولی این مسائل وجود دارد.
یک روحانی خیلی میتواند مؤثّر باشد تا ضدّ اعمال منافقین عمل کند. یک منافق جامعه را به هم میزند و جالبی هم همین بود که بین اینها یک نفر بود که نفاق داشت. میآمد اینها را علیه یکدیگر میشوراند. ما این یک نفر را معرّفی کردیم و واقعیّت را که فهمیدند به خود آمدند که چرا این همه همدیگر را زدند. نزدیک بود یکی دو نفر هم کشته شوند که البتّه با کمک پزشکان این اتّفاق نیفتاد. این منجر به جنگ و خونریزی میشد. آن زمانها بین قبایل بود، الآن هم اینطور است. من این مثال را زدم که فکر نکنید الآن اینطور نیست.
آدم در عمل منافقین یک سری آثار میبیند. مثلاً در مسجد که میروید میبینید یک عدّه نماز جماعت نمیخوانند، یک عدّه برای خود نماز فرادا میخوانند. حالا غافل از اینکه فتوای مراجع این است که در جایی که نماز جماعت برپا میشود، ولو شما آگاهی داشته باشید که امام جماعت فاسق است، حقّ خواندن نماز فرادا را در زمان نماز جماعت ندارید. این مهم است. یعنی اگر بدانید امام جماعت فاسق است شما یا باید اقتدا کنید یا اینکه حق ندارید آنجا نماز فرادا بخوانید در حالی که نماز جماعت برگزار میشود، چون وهن جماعت میشود یا وهن امام جماعت میشود. چون مفسدهی آن وهن جماعت و وهن نماز جماعت و وهن امام جماعت میشود، کسی حقّ خواندن نماز فرادا را ندارد و معصیّت است. یعنی نماز خواندن در آنجا نه تنها باطل است بلکه نماز آنها حرام است. اینها مهم است. گاهی اوقات جاهایی که میروید باید اینها را بیان کنید.
حالا آن بحث نماز اقتدا کردن به مخالفین و اینکه بعضی از مراجع هم فرمودند اگر مفسدهای به دنبال ندارد شما نیّت جماعت نکنید و نماز فرادا بخوانید در صورتی است که آنها متوجّه نشوند. یعنی وهن نشود، شما جماعت را وهن نکنید. این شرایط با لحاظ شود. وگرنه اگر کسی علنی نماز فرادا بخواند در جایی که نماز جماعت است، ولو در اقتدا کردن به مخالفین، این جایز نیست.
حالا این کلمهی «لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ»[۵] تمام اینها را شامل میشود. «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ»؛ «لا تُفْسِدُوا» از باب نهی از منکر است. کلمهی قول هم در آن است. لذا ما آنچه که در باب امر به معروف و نهی از منکر در این آیه لازم بود را عرض کردیم.
به دنبال این آیه میفرماید: «قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ» همه با هم میگویند، نه اینکه بعضی بگویند. همهی منافقین در این باب قائل به این هستند که ما مصلح هستیم. «إِنَّما» میگویند ادات حصر که تأکید را هم به دنبال دارد و «نَحْنُ» که در اینجا جملهی اسمیّه میآورند؛ «مُصْلِحُونَ» اینها همه تأکید است. مصلح که میگویند یعنی ما میخواهیم اصلاح ایجاد کنند. امّا دروغ میگویند. اینها دارند افساد میکنند. چون دنبالهی آیه خداوند تبارک و تعالی چه میفرماید؟ میفرماید: «أَلا»[۶] این به ما آگاهی میدهد، به ما بیدار باش میدهد. «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ» اینها مفسد هستند.
نشانهی منافقین
اینکه شما گاهی اوقات در جامعه میبینید که بعضیها از این تعبیرات استعمال میکنند مواظب باشید که فریب نخورید. یکی از صفات منافقین این است که تا میخواهید به آنها چیزی بگویید میگویند ما اصلاحگر هستیم. حالا آن طایفه که در مسائل سیاسی اصلاح طلب هستند ناراحت نشوند، منظور ما صد درصد آنها نیست. امّا خیلی از دشمنان و منافقین وقتی وارد گود جامعه میشوند به اسم اصلاح طلب میآیند، به اسم اصلاحگر میگویند. باید مواظب باشیم، آنها هم از این شعارها استفاده میکنند. این صریح آیهی قرآن است که وقت میفرماید: «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ»[۷] قرآن میگوید این نشانهی منافقین است. لذا باید مواظب باشیم.
من یک نکتهای را یک بار گفتم اصلاح طلب بدون اصولگرا دروغ است، نفاق است. کسی واقعاً مصلح است که به اصول پایبند باشد. کسی که پایهی تقوا و دین را برای خود نداشته باشد نمیتواند اصلاح کند. پایهی او باید قوی باشد آن وقت میتواند مصلح باشد. امّا کسی که پایه و اساسی دینی نداشته باشد و بر مسائل بسیار ضعیف بخواهد تکیه کند که دین اسلام ربطی به آن نداشته باشد نمیتواند مصلح باشد. لذا میبینیم که خیلی از این باب سوء استفاده میشود. خیلیها در جامعهی ما هستند که اصلاح طلب هستند و اصول را هم دارند، امّا اینها باید از خود مواظبت کنند که کسانی اطراف آنها جمع میشوند که منافق هستند و میگویند ما مصلح هستیم. یک وقت کسی چهرهی اصلاح طلبی دارد و خود او هم اصول گرای واقعی است. مقام معظّم رهبری اصلاح طلب نیست؟ چرا. آقایانی که به عنوان اصول گرا مطرح هستند هیچ کدام جامعه را اصلاح نمیکنند؟ چرا.
امّا بعضیها که این را به عنوان اصلاح طلبی شعار میدهند و دنبالهی آن یک سری راه میافتند حتّی دشمن راه میافتد. بعضی اوقات دشمن وارد گود میشود و از آنها سوء استفاده میکند. در سایهی آنها، آنها را سپر خود میکنند و میخواهند کلّ جامعه را از بین ببرند. سال ۸۸ دیدید چه کار کردند؟ آمدند در سایه بعضی از مردم که اعتراض داشتند و قانون باید به اعتراض آنها جواب میداد… من به یاد دارم که اوباما یک هفته قبل نسبت به جمهوری اسلامی چهرهی دیگری داشت تا این مشکلات و تظاهرات پیش آمد چهره را عوض کرد. این دشمن است، فوراً چهرهی او عوض میشود. باید مواظب باشیم که در جامعه نفاق نخواهد از بعضی از کارهایی که ما میخواهیم بکنیم سوء استفاده کند. فونداسیون را درست کنید، اگر فونداسیون درست شود اصلاح طلب واقعی اصول گرای واقعی و اصول گرای واقعی اصلاح طلب واقعی است.
مانند واژهی شیعه و سنّی. مگر میشود شیعه سنّی نباشد؟ مگر میشود سنّی شیعه نباشد؟ سنّی واقعی یعنی کسی که به سنّت رسول الله عمل میکند شیعهی واقعی است. اگر کسی واقعاً تمسّک به قرآن دارد بدون اهل بیت نمیتواند. اگر کسی واقعاً حسینی باشد بدون قرآن نمیشود. اینها از هم جدا نمیشوند. آن روایت معروف ثقلین که فرمود: «لَنْ یَفْتَرِقَا»[۸] اینها هرگز از هم جدا نمیشوند.
حالا در بحث سیاسی در جامعهی ما اصلاح و اصول با هم است. اصلاً نمیشود. کسی که میخواهد اصلاح کند باید متّصل به اصول باشد. یعنی باید واقعاً به اصول معتقد باشد. مانند حضرت امام، حضرت آقا، مانند بزرگانی که بودند و هستند یا از دنیا رفتند. اینها واقعاً آدمهای اصول گرای واقعی بودند که اصول را زیربنا و پایهی اعتقادات و گرایشات دینی و مذهبی خود قرار دادند و برای اصلاح حرکت کردند. این همان حرکت أبا عبدالله الحسین میشود. حرکت أبا عبدالله الحسین اصلاحی بود که مبتنی بر اصول بود. اصول بود که ظهر عاشورا در حال حرکت و تهاجمات دشمن نماز جماعت را ترک نمیکند. حالا آن کسانی که اعتقاد آنها درست نیست خیلی اوقات برای امام حسین عزاداری میکنند امّا نماز آنها قضا میشود یا اصلاً اعتنایی به نماز ندارند یا معلوم است که مبنا و اصول آنها ضعیف است. در مبحث بعدی «إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ»[۹] را توضیح میدهیم.
[۱]– سورهی بقره، آیه ۱۱٫
[۲]– سورهی اعراف، آیه ۱۶۴٫
[۳]– کنز العمّال، ج ۳، ص ۵۸، ح ۵۴۷۷؛ جامع السّعادات، ج ۲، ص ۲۸۹٫
[۴]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۴۲۱٫
[۵]– سورهی بقره، آیه ۱۱٫
[۶]– همان، آیه ۱۲٫
[۷]– همان، آیه ۱۱٫
[۸]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۲۳، ص ۱۳۳٫
[۹]– همان، آیه ۱۱٫
بازدیدها: 0
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.