۞ امام علی (ع) می فرماید:
امام صادق عليه السلام فرمود: مسلمان برادر مسلمان اسـت بـه او ظلم نمى كند و وی را خوار نمى سازد و غیبت وی را نمى كند و وی را فریب نمى دهد و محروم نمى كند. ‌وسائل الشيعه 8: 597 ‌

موقعیت شما : صفحه اصلی » تفسیر آیات 08 تا 20
  • شناسه : 2165
  • 11 فوریه 2022 - 6:19
  • 183 بازدید
  • ارسال توسط :
  • نویسنده : تفسیر رضوان
  • منبع : حوزه علمیه اصفهان
آیه ۸ تا ۲۰ بقره (صفات منافقین ) جلسه ۴۱
آیه ۸ تا ۲۰ بقره (صفات منافقین ) جلسه 41

آیه ۸ تا ۲۰ بقره (صفات منافقین ) جلسه ۴۱

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۸ تا ۲۰ جلسه ۴۱ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی ۷۲ جلسه شرح ویژگیهای منافقین بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸)  به نام خداوند بخشنده بخشایشگر و برخى از مردم مى‏گویند: «ما به خدا […]

...فهرست مطالب

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۸ تا ۲۰ جلسه ۴۱

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی

۷۲ جلسه شرح ویژگیهای منافقین

http://bayanbox.ir/view/7348000871258179768/hadith-line.png

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸) 

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

و برخى از مردم مى‏گویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده‏ ایم»، ولى گروندگان [راستین‏] نیستند. (۸)

http://bayanbox.ir/view/5122040553263843431/poster4.jpg

—————————————–

«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ اللَّعْنَهُ الدّائِمَهُ عَلیَ اَعْدائِهِمْ مِنَ اْلآنِ اِلی قیامِ یَوْمِ الدِّینِ».

وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸)  یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ (۹)   فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ (۱۰)

و برخى از مردم مى‏گویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده‏ ایم»، ولى گروندگان [راستین‏] نیستند. (۸) با خدا و مؤمنان نیرنگ مى‏بازند؛ ولى جز بر خویشتن نیرنگ نمى‏زنند، و نمى‏فهمند. (۹) در دلهایشان مرضى است؛ و خدا بر مرضشان افزود؛ و به [سزاى‏] آنچه به دروغ مى‏گفتند، عذابى دردناک [در پیش‏] خواهند داشت. (۱۰)

http://bayanbox.ir/view/1308105324576933146/006.gif

واجب بودن امر به معروف و نهی از منکر از نظر قرآن و روایات

در ذیل آیه‌ی شریفه‌ی: «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ»[۱] در دنباله‌ی این آیه پیرامون امر به معروف و نهی از منکر مطالبی را دنبال می‌کردیم. اوّل حکم تکلیفی آن را عرض می‌کردیم که امر به معروف از نظر قرآن و روایات واجب است و دوم بحث شرایط امر به معروف و نهی از منکر را عرض کردیم.

 یک نکته‌ای در این ذیل مانده است و آن این است: آیا کسانی که می‌خواهند آمر به معروف و ناهی از منکر باشند، باید عامل باشد؟ یعنی خود آن‌ها هم باید تارک منکرات و عامل به معروفات باشند یا از نظر این‌که امر به معروف و نهی از منکر واجب است، فرقی نمی‌کند چه عامل باشند چه عامل نباشند.

تصریح قرآن بر عامل بودن شخص آمر به معروف و ناهی از منکر

در قرآن -چون بحث ما قرآن است اوّل همیشه از قرآن بحث خود را می‌گوییم- در سوره‌ی مبارکه‌ی صف، می‌فرماید: «لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ * کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ»[۲]؛ «لِمَ» این‌جا توبیخ است، استفهام توبیخی است. برای چه می‌گویید چیزی را که عمل نمی‌کنید. «تَفْعَلُونَ» کلمه‌ی فعل را آورده است، یعنی چیزی که شما آن را با اعضاء و جوارح انجام نمی‌دهید.

تفاوت فعل با عمل

فعل و عمل با هم فرق می‌کند عمل اعمّ از فعل است. یعنی به هر فعلی عمل می‌گویند امّا به هر عملی فعل نمی‌گویند. خیلی از عمل‌ها است که به منصه‌ی رسیدن به اعضاء و جوارح نیست. لذا آن‌ها فقط نیّت درونی است. عمل هم نیّت درونی را شامل می‌شود، هم آن که انسان به منصه‌ی جوارح می‌رساند. با دست و پا و چشم و گوش و این‌ها را انجام می‌دهد.

علّت سرزنش قرآن از آمر به معروف و ناهی از منکر

قرآن می‌فرماید: چرا چیزی را که خود شما به فعلیّت و به اعضا و جوارح نمی‌رسانید، می‌گویید؟ «لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ» این‌جا توبیخ می‌کند. «کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ» می‌فرماید: بزرگ است از جهت این‌که دارید دشمن خدا می‌شوید. «مَقْتاً» یعنی دشمن هستید «عِنْدَ اللَّهِ»، «أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ» این که حرفی را بزنید که هیچ وقت عمل نمی‌کنید.

در سوره‌ی مبارکه‌ی بقره می‌فرماید: «أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ»[۳] آیا شما همیشه مردم را به نیکی امر می‌کنید «وَ تَنْسَوْنَ» و همیشه هم در فراموشی خود هستید؟ یعنی نسبت به خود غفلت دارید، اصلاً توجّه به خود ندارید. این در آیات قرآن است.

در روایات از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در مجمع البیان، جلد ۱، صفحه‌ ۲۱۵، وسائل الشّیعه، جلد ۱۱، صفحه‌ ۴۲، حدیث ۱۱٫ جامع السّعادات، جلد ۲، صفحه‌ ۴۰٫ روایت شده است. این روایت به اسناد مختلف نقل شده است و روات مختلف و محدّثین آن را نقل کرده‌اند،

عذاب الهی برای عامل نبودن شخص آمر به معروف

روایت شده است که حضرت فرمودند: در شب معراج جماعتی را دیدم که بعضی از فرشتگان عذاب با مقراض -یعنی با قیچی- گوشت بدن آن‌ها را می‌چیدند و حضرت فرمود: آن‌ها کسانی هستند که مردم را به نیکی امر می‌کنند و خود آن‌ها عمل نمی‌کنند.

قباحت عقلی نسبت به عامل نبودن شخص آمر به معروف و ناهی از منکر

از نظر عقل هم عقل حاکم بر این است که کسی که خود او عملی را انجام نمی‌دهد -که معروف است- یا منکری را مرتکب می‌شود، آن وقت به دیگران امر بکند یا دیگران را منع بکند. استهجان بر آن قائل است. یعنی عقل بسیار آن انسان را بد می‌شمارد، برای او قباحت قائل است. مثلاً کسی که خود او مرتکب زنا بشود، بعد بگوید: به نامحرم نگاه نکن. آنچه که مسلّم است از نظر عقلی نکوهش و مذمّت عقلانی بر او است که خود او عمل نمی‌کند و دیگران را به آن عمل امر می‌کند. خود او مرتکب حرام می‌شود و دیگران را نهی از منکر می‌کند.

قاعده‌ی عقلایی در امر به معروف و نهی از منکر

قاعده‌ی عقلا هم بر همین است. یعنی کلّ ادلّه حاکم بر این است و دلالت بر این دارد که کسی که می‌خواهد آمر به معروف باشد، خود او عمل بکند. کسی که ناهی از منکر است، خود او باید تارک باشد. هم از نظر ادلّه‌ی قرآن که ادلّه‌ی نقلیّه‌ی قرآن باشد که از مهمترین نقلیّات ما است، چه در بیان اهل بیت در روایات که خود آن‌ها مبیّن قرآن هستند، ادلّه حاکم بر این است و دلالت بر این دارد که باید خود آمر به معروف و ناهی از منکر عمل بکند.

وظیفه‌ی همگانی در امر به معروف و نهی از منکر

آیا خود این دلالت التزامی بر این دارد که آن کسی که باید آمر به معروف و ناهی از منکر بشود، به عنوان این‌که این حکم بر او واجب است، اگر خود او عمل نکند، وجوب از گردن او ساقط می‌شود یا ساقط نمی‌شود؟ اگر آن را جزء شرایط لحاظ بکنیم، باید خود او توبه بکند که دیگر از این به بعد منکری را مرتکب نشود. توبه بکند که واجبی را ترک نکند. یعنی باید برای خود مقدّمه‌ی واجب لحاظ بکند و بعد هم واجب را انجام بدهد که به این بیان یعنی امر به معروف و نهی از منکر واجب است و از عهده‌ی هیچ کسی برداشته نمی‌شود.

واجب بودن تعلّم قبل از انجام واجبات

 تعلّم قبل از انجام واجبات واجب است.این (امر به معروف و نهی از منکر) هم همان گونه می‌شود. تعلّم واجب است امّا آیا چون این آقا به انجام آن واجب جاهل است ولی حکم را می‌داند، از عهده‌ی او برداشته می‌شود؟ نه، برداشته نمی‌شود؛ باید آن را انجام بدهد. امر به معروف و نهی از منکر هم این‌طور است. این مطلب بسیار مهمّی است، حتماً در ادلّه‌ی آن غور بکنید که هم در روایات، هم در آیات، هم به حکم عقل، هم به سیره‌ی عقلا مدلّل است و باید آمر به معروف و ناهی از منکر عامل به معروفات و تارک به منکرات باشد.

امر به معروف و نهی از منکر دارای مراتب است؟

مطلب بعدی راجع به این است که آیا امر به معروف دارای مراتب است یا دارای مراتب نیست؟ قبلاً عرض کردیم که خود امر: یعنی دستور زبانی به انجام فعل و نهی: یعنی دستور به ترک آن هم زبانی. یعنی ما باید با زبان دستور بدهیم. البتّه این‌جا دستور، کلمه‌ی امر دلالت بر آن می‌کند، به «من العالی الی الدّانی» اگر علوّ نیست، باید استعلا در آن باشد که آیا مؤمنین این‌جا بعضی بر بعضی علوّ دارند؟ فرمودند: به دلالت آن آیه که «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ»[۴] که بعضی از مؤمنین بر بعضی ولایت دارند. خود بحث ولایت یک بحث مفصّلی است.

شرط ولایت بر دیگران در مورد احکام دینی

آنچه که ما اجمالاً از آن می‌فهمیم این است که مثلاً بعضی از مؤمنین عالم هستند، علم دارند، تکالیف را می‌دانند، واجبات خدا را بلد هستند، محرّمات خدا را بلد هستند. بعضی‌ها بلد نیستند. آن کسانی که بلد هستند، بر آن‌ها که بلد نیستند ولایت دارند. ولایت بر این دارند که دستور بدهند که این معروفات را انجام بده یا نه اصلاً هر دوی آن‌ها عالم هستند امّا یکی التفات دارد، یکی التفات ندارد. خود التفات منجر به این می‌شود که باید امر به معروف بکند. الآن التفات دارید اذان ظهر شده است، متوجّه تکلیف هستید، نماز جماعت هم برپا است. می‌گویید: بفرمایید صلاه این امر به معروف است یا شما می‌دانید این راهی که این آقا می‌رود، دارد به سمت منکر می‌رود. او را متوجّه می‌کنید و نهی از منکر می‌کنید. او التفات ندارد، شما التفات دارید.

شرط عالم بودن به معروفات و منکرات

اگر به یاد داشته باشید جزء شرایط امر به معروف و نهی از منکر این است که خود آن کسی که باید امر به معروف بشود یا نهی از منکر بشود، باید خود او عالم به معروفات و منکرات باشد. منتها شما باید او را امر بکنید که او بفهد چه کار باید بکند. این معروف است، باید انجام بدهید. این منکر را باید ترک بکند. امّا اگر اصلاً بلد نباشد، علم نداشته باشد، نداند معروف یعنی چه. منکر چیست؟ اگر آن‌طور باشد آن وقت از شرایطی است که لحاظ نشده است. لذا وجوب امر به معروف و نهی از منکر مخدوش می‌شود.

ذو مراتب بودن امر به معروف و نهی از منکر

آنچه که مسلّم است و به ذهن همه می‌رسد، این است که امر به معروف و نهی از منکر ذو مراتب است.

رد ذو مراتب بودن امر به معروف و نهی از منکر

البتّه ما اجمالاً ذو مراتب بودن آن را قبول نداریم. چون اگر شرایط امر به معروف و نهی از منکر باشد، باید آن کسی که در حیطه‌ی تکلیف قرار می‌گیرد که امر به معروف و نهی از منکر بکند، باید بکند و لذا مراتبی دیگر لحاظ نمی‌شود.

تفاوت انکار منکر و نهی از منکر

آنچه که این‌جا به ذهن می‌رسد این است که آن مراتب را بیان بکنیم که بعضی از آن مراتب در نهی از منکر و انکار منکر خلط شده است. یعنی انکار منکر، غیر از نهی از منکر است. یک وقت شما به یک کسی می‌خواهید بگویید: این کار منکر است، انجام نده. یک وقت یک کسی است دارد منکر مرتکب می‌شود، باید او را از آن منکر باز بدارید. می‌گویند: انکار منکر. یک وقت یک کسی است می‌خواهید به او بفهمانید این کاری که شما می‌خواهید بکنید، ظلم به مردم می‌شود. این نهی از منکر می‌شود. یک وقت این‌طور نیست، چوب برداشته است دارد طرف را می‌زند. این‌جا باید انکار منکر کرد. یعنی باید او را از ظلم باز بدارید، این را انکار منکر می‌گویند.

مراتب داشتن انکار منکر

 مراتب انکار منکر مسلّم است. یک وقت انکار منکر به این است که طرف یک تشر می‌‌زند، تمام می‌شود. یک کلمه که بگوید تمام می‌شود. یک وقت باید جلو برود، حتّی دست به کار بشود. برود چوب را از دست او بگیرد و نگذارد بزند. به یاد دارم در کودکی یک جمعی با هم دعوا کرده بودند. یک عمو داریم، خیلی قلدر بود. داشتند همدیگر را می‌زدند، رفت گوش آن که سر مصدر بود و دعوا را راه انداخته بود و می‌زد، را گرفت او را کشید و به کنار برد. انکار منکر کرد. اگر این جوان را رها بکنید، طرف را از بین می‌برد. خود این هم دارد منکری را مرتکب می‌شود امّا نمی‌توانید او را را با امر به معروف و منهی که می‌کنید از کاری که دارد می‌کند باز بدارید، باید با عمل باز بدارید.آن وقت مراتب این مسلّم است.

مراتب ده‌گانه امر به معروف و نهی از منکر

مرحوم طیّب اصفهانی در اطیّب البیان آمده است و ده مرتبه برای امر به معروف و نهی از منکر بیان کرده است.

۱) انکار قلبی و بغض و تأثّر از معصیت

 اوّلین مورد آن انکار قلبی و بغض و تأثّر از معصیت داشته باشد. شاید این از شرایط اثر آن امر به معروف و نهی از منکر باشد. یعنی کسی می‌خواهد آمر به معروف باشد، ناهی از منکر باشد، باید قلباً آن منکر را دوست نداشته باشد. قلباً معروف را دوست داشته باشد. بغض از معصیت داشته باشد. به سرعت متأثّر بشود از این‌که کسی مثلاً نماز خود را به تأخیر بیندازد، نماز خود را دیر بخواند، نماز خود را نخواند. لذا می‌فرمایند: انکار قلبی و بغض و تأثّر از معصیت. چه در ترک واجب، چه در ارتکاب محرّم.

ایشان به عنوان مراتب امر به معروف و نهی از منکر بیان کرده است، ما می‌گوییم این یکی از شرایط آمر به معروف و ناهی از منکر است.

۲) تذکّر و تعریف و تنبّه

دوم تذکّر و تعریف و تنبّه. تذکّر که بیان فرموده‌اند یعنی باید به زبان باشد. تعریف یعنی باید به طرف بشناسانید که این منکر است و این معروف است. اگر تنبّه را تنبیه می‌گفت، بهتر بود. چون باید دیگران را آگاه بکند.

اهمّیّت آگاه کردن نسبت به اعتقاد دینی

اعتقاد دینی خیلی از مردم درست است امّا جاهل هستند، آگاهی ندارند. یکی از چیزهایی که در جامعه‌ی ما مسلّم است در مورد بحث حجاب است که مردم آگاهی از حجاب ندارند. اصلاً نمی‌دانند حجاب یعنی چه. خیلی بدحجاب‌ها آد‌م‌های خوبی هستند، آدم‌های متدیّنی هستند. امّا آگاهی دینی و مذهبی و اعتقادی برای آن‌ها ایجاد نشده است. چون کسی برای آن‌ها نگفته است. در یک خانواده و در یک محیطی هم زندگی ‌کردند که از نظر حجاب خیلی حجاب خوبی نداشتند، در مراودات آن‌ها هم قصد و غرضی نیست. آگاهی این‌ها کم است، بلد نیستند. اثر حجاب را نمی‌دانند، حکم حجاب را نمی‌دانند آگاهی ندارند. باید آن‌ها را متذکّر بشویم، باید برای آن‌ها تعریف بکنیم.

اهمّیّت بیان آثار نماز و وضو برای مردم

 باید آثار نماز را برای او بگویم و بشناسانیم که وضو گرفتن ۱۰۳ اثر دارد. اگر شما این وضو را داشته باشید و دائم الوضو باشد، ۱۰۳ اثر برای شما دارد و این اثرها را یک به یک برای این‌ها بگویید، تشویق می‌شود به طرف این برود که دیگر دائم الوضو باشد و بتوانیم آن‌ها را متنبّه بکنیم، بعد بسیاری از آن‌ها هم به واجبات پی می‌برند و هم کم کم از منکرات متنفّر می‌شوند.

غفلت طلّاب نسبت به اهمّیّت نماز جماعت

متأُسّفانه خیلی از ما طلبه‌ها نسبت به اهمّیّت نماز جماعت یک مقدار کوتاهی می‌کنیم ولی آنچه که مسلّم است این است که ما باید از بعضی از عوام مردم یاد بگیریم. تا اذان می‌شود، در بازار می‌دود، خود را به نماز جماعت برساند. امّا طلبه‌ دارد به آرامی راه می‌رود. به او می‌گوید: نماز شده است، هیچ توجّهی نمی‌کند. این خیلی بد است. ما باید از عوام یاد بگیریم که به سمت نماز جماعت بدویم.

اهمّیّت تباکی و گریه بر اهل بیت

در روضه‌های ائمّه‌ی اطهار -مثلاً ایام سوگواری حضرت زهرا (سلام الله علیها) است- مردم به شدّت گریه می‌کنند آقا اصلاً متوجّه نیست. از مردم یاد بگیریم، برای ابا عبدالله گریه بکنیم، اشک بریزیم. اشک ندارید، تباکی بکن. خود را به گریه کردن بینداز، یک حرکتی بکنید. دارد روضه می‌خواند، هیچ حرکتی از خود نشان نمی‌دهد. مردم دارند گریه می‌کنند، خود آقا که دارد روضه می‌خواند، دل شاد می‌شود. می‌گوید: عجب روضه‌ای خواندم، عجب صدایی دارم. مردم دارند گریه می‌کنند. مردم را اندوهگین کرده است، محزون کرده است، خود او… این را هم باید از مردم باید بگیریم.

یادگیری طلّاب از عوام در سه مورد

ما طلبه‌ها باید سه چیز را از عوام یاد بگیریم

۱) گریه کردن بر سیّد الشّهداء

۲) دویدن به سمت نماز جماعت.

۳) انس با مفاتیح.

این مفاتیح بعضی وقت‌ها در میان عوام خیلی مورد توجّه است امّا خیلی از طلبه‌ها متوجّه آن نیستند، اهمّیّت نمی‌دهند.

هشدار قرآن نسبت به منافقین

اگر ما خواستیم آمر به معروف و ناهی از منکر بشویم، باید به مخاطب خود تنبّه بدهیم. یعنی اوّل برای او تعریف بکنیم، بیدار باش به او بزنیم که قرآن همین کار را می‌کند. «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لکِنْ لا یَشْعُرُونَ‏»[۵] آگاه باشید منافقین مفسد هستند. نه این‌که فاسد هستند و همچنین علاوه بر فسادی که در آن‌ها وجود دارد و موجب فساد می‌شوند «وَ لکِنْ لا یَشْعُرُونَ‏» هیچ درکی هم ندارند که چه کاره هستند.

۳) اظهار کراهت و دوری و اعراض

پس بنابراین مراتبی که عرض شد مرتبه‌ی اوّل انکار داشتن انکار قلبی، بغض قلبی، متأثّر شدن از معصیت. دومین مرحله تذکّر و تعریف و تنبیه. سومین مورد آن اظهار کراهت و دوری و اعراض. باید اظهار بکند نه این‌که بنشیند با بد حجابی با خوبی صحبت بکند. باید اظهار بکند که من این را دوست ندارم. دوری بکند، اعراض بکند. حتّی معاشرت‌های خود را با او ترک بکند. با آن‌ها دوستی نکند، دوستی که باعث این بشود آن‌ها فکر بکنند که آدم حسابی هستند. آمر به معروف و ناهی از منکر نباید با اهل معصیت رفت و آمد داشته باشد. البتّه این‌ها به عنوان مراتب بیان کرده است. این‌ها شرایط است. ما باید این‌ها را رعایت بکنیم تا امر به معروف و نهی از منکر ما در طرف مقابل اثر بکند.


[۱]– سوره‌ی بقره، آیه ۱۱٫

[۲]– سوره‌ی صف، آیات ۱ و ۲٫

[۳]– سوره‌ی بقره، آیه ۴۴٫

[۴]– سوره‌ی توبه، آیه ۷۱٫

[۵]– سوره‌ی بقره، آیه ۱۲٫

http://bayanbox.ir/view/1308105324576933146/006.gif

Visits: 0

فهرست مطالب

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

New Page 1