تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۸ تا ۲۰ جلسه ۴ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی ۷۲ جلسه شرح ویژگیهای منافقین بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸) به نام خداوند بخشنده بخشایشگر و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۸ تا ۲۰ جلسه ۴
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۷۲ جلسه شرح ویژگیهای منافقین
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (۸)
—————————————–
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ اللَّعْنَهُ الدّائِمَهُ عَلیَ اَعْدائِهِمْ مِنَ اْلآنِ اِلی قیامِ یَوْمِ الدِّینِ».
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸) یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ (۹) فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ (۱۰)
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (۸) با خدا و مؤمنان نیرنگ مىبازند؛ ولى جز بر خویشتن نیرنگ نمىزنند، و نمىفهمند. (۹) در دلهایشان مرضى است؛ و خدا بر مرضشان افزود؛ و به [سزاى] آنچه به دروغ مىگفتند، عذابى دردناک [در پیش] خواهند داشت. (۱۰)
در بحث نفاق و معنای منافق نکاتی را عرض کردیم و اشاره کردیم که نفاق و «نَفَقٌ» و «نَزَعٌ» معناهایی دارند، گرچه هر دو از نظر ظاهر و ترجمهی فارسی یک معنا میشوند، امّا «نفقٌ» به معنای چیزی را از خود کندن، چیزی را از خود بیرون کردن، اخراج کردن، چیزی را از تعلّق خود رها کردن با اختیار است. امّا «نزعٌ» شخص دیگری از شما میگیرد. لذا در سورهی مبارکهی آل عمران که اشاره کردیم که خدا فرمود: «تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ»[۱] خدا میگیرد. «نفقٌ» جدا کردن اختیاری است، امّا «نزعٌ» به معنای تأدیّهای است که کسی دیگر از او میکند، مال را از او میگیرد.
در اقسام نفاق و دو رویی یک نکاتی است که لازم است آنها گفته شود و همه برگرفته از روایات است. مرحوم آیت الله طیّب اصفهانی نفاق را سه گونه معنا کردند که البتّه ما یک مورد را بیشتر قبول نداریم که به معنای منافق مصطلح است. دو نوع دیگر آن به یک نحوی توجیه میشود.
قسم اوّل که فرمودند نفاق در عقیده است، یعنی کسی که عقیدهی باطل دارد، در باطن و در اعتقاد خدا را، دین را، اسلام را قبول ندارد و کفر باطنی دارد و در باطن مشرک است، ولی در ظاهر اظهار به اسلام و تشیّع میکند که اینها جزء فرق ضالّهی باطلی است که اهل بدعت و خدعه و نیرنگ هستند. آن چیزی که رکن نفاق منافق است این است که در اعتقاد و در باطن خراب است. حالا اجمالی که این یک قسم را فرمودند و یک قسم دیگر را فرمودند نفاق در اخلاق و نفاق در اعمال است.
نفاق در اخلاق اگر با نفاق در عقیده باشد این منافق متحقّق است. ولی اگر کسی نفاق در عمل داشته باشد، یعنی باطن او خوب نباشد، امّا عمل خود را درست کند. اعمال خود را به اعمال صالحه ترسیم کند و عمل کند، عمل به خوبیها و سخاوتمندی و کرامت و بذل و بخشش، نماز شب خواندن و اینها داشته باشد. در اعتقاد چطور؟ اگر در اعتقاد منافق باشد منافق است. امّا اگر در باطن نفاق نداشته باشد، ظاهر خود را در عمل به این صورت در بیاورد، یکی از راههای اصلاح رذایل اخلاقی عمل است. ممارست و تمرین و عمل به خوبیها است که انسان بتواند خود را در مسائل عالیه قرار بدهد. آن چیزی که در این اقسام است باید حتماً نفاق در اعتقاد و دورویی باشد، وگرنه نفاق معنا پیدا نمیکند.
یکی دیگر از اقسام نفاق در اعمال است. نفاق در اعمال یعنی عمل او، ظاهر او خیلی عالی است، امّا باطن خیلی خوب نیست. اگر این نفاق در عمل که ما میگوییم به گونهای باشد که نفاق در عقیده هم داشته باشد منافق است. امّا کسی خیلی شخص درستی نیست، امّا در اعتقاد خود آن قسم را ندارد، به آن شدّت نیست، ولی اعمال خود را خیلی زیبا انجام میدهد. این نفاق مصطلح معنا پیدا نمیکند. گرچه ایشان این را گفته است، ولی خود ایشان هم توضیح داده است.
- در اعتقاد چه موقع خلل وارد میشود؟
– ببیند رکن نفاق این است که اعتقاداً، عقیدتاً، باطناً موافق اسلام و تشیّع و دین و اسلام نیست.
- اینطور که اعتقاد نیست؟
– همین دیگر، منافق میشود. حالا ظاهر عمل او، گفتار او باید درست باشد. این منافق میشود.
امّا اگر کسی نفاق در عقیده نداشته باشد و ما اینگونه ترسیم کنیم که نفاق در عقیده ندارد. یک وقت بحث اظهار در اعتقادات است، شاید بتوانیم این تقسیم را درست کنیم، از روایات هم همین برمیآید. اگر دقّت کنیم وجود دارد.
خود مرحوم آیت الله طیّب فرمودند کسی که ظاهر او قبیح است، ولی باطن او عالی است، این معنا ندارد، عکس این میشود. یعنی ظاهر او قبیح است، امّا باطن او آدم خیلی خوبی است، این منافق نیست.
حتّی بعضی جاها لازم است که این کار را انجام بدهد. «لَا دِینَ لِمَنْ لَا تَقِیَّهَ لَهُ»[۲] این تقیّه میشود. یعنی اگر عکس آن شد دیگر نفاق معنا ندارد، کسی که در باطن آدم بسیار خوبی است، امّا در ظاهر آدم خوبی نیست. اعمال ظاهری خود را طوری انجام میدهد که دیگران فکر میکنند او آدم درستی نیست. آن وقت گاهی اوقات این برای انسان واجب میشود که تقیّه کند.
در توضیح این مطالبی که گفته شد که اقسام نفاق را میفرماید، نفاق در عقیده، نفاق در اخلاق و نفاق در اعمال. بحث ما این است که نفاق در اخلاق و نفاق در اعمال باید نفاق در عقیده را هم داشته باشد، والّا منافق، منافق نیست.
- وقتی باطن درست باشد، ظاهر هر کاری هم کند باطن نمیگذارد که تظاهر به خلاف کند!
- چرا هستند. حتّی روایت داریم که بعضی از آدمها هستند که خود را محفوف به یک سری ناشایستیها میکنند که شناخته نشوند. نه اینکه حالا فسق داشته باشد! عمل فاسقانه که ندارد! فقط خود را آنطور قلمداد نمیکند که شما فکر کنید.
– آن «اتّقوا من مواضع» جای خود دارد، امّا اینجا بحث از محاط تقیّه است. اگر محاط تقیّه باشد که دیگر نفاق نیست.
آن چیزی که مسلّم است این است که رکن نفاق، نفاق در عقیده است. یعنی در باطن طرف خراب باشد (ذات او درست نباشد). حالا ظاهر خود را چه درست کند چه نکند، معلوم است که این منافق است. بله، اظهار به اسلام میکند. یک وقت یک کسی یک سری کارهای شایسته در ظاهر انجام میدهد این منافق است. یک وقت نه، یک کسی ظاهر خود را مانند باطن قرار میدهد این کافر است.
حالا بدّترین افراد که خدا برای آنها بدّترین عذابها و سختترین و شدیدترین عذابها را گذاشته است و درک اسفل نار را هم خدا برای آنها قرار داده است «إِنَّ الْمُنافِقینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ».[۳] سورهی مبارکهی نساء، است. اینها از نظر کفر و بدی و خباثت بدترین هستند. از آن چیزی که اسلام تا به حال ضربه خورده است همینها بودند. ما از همینها ضربه خوردیم. بدترین آدمها همینها بودند.
اینها از نظر عمل و آن چیزی که در جامعه میخواهند پیاده کنند اقبح هستند، شدیدترین قباحتها را اینها درست میکنند و معمولاً ضربات را اینها میزنند. نمونهی اینها گفته شده است و در نظام جمهوری اسلامی برملا شده است که البتّه به توصیف قرآن اینها هیچ وقت نمیتوانند قدرت بگیرند. قرآن میفرماید: «کَصَیِّبٍ مِنَ السَّماء».[۴] اینها میخواهند کاری کنند، امّا وقتی قامت خود را بلند میکنند چنان رعد و برق و تاریکی میشود که نمیتوانند قدم از قدم بردارند. نوری برای آنها نیست. چرا؟ چون زود خود را برملا میکنند.
لذا آیت الله طیّب توصیف کرده است: «آنچه از مصائب و بدبختیها را دامنگیر مسلمین کرده است اینها هستند». معمولاً اینها بودند. ببینید در اصحاب پیغمبر هم اینها نمود دارد. وقتی در غدیر خم به روایات متواتر آمدند گفتند «بخٍ بخٍ یا علی» چه کردند؟ علی ایّ نحوٍ نفاق خیلی بد است. این سردرگمی مسلمانها، این فرق مختلف مسلمانها که منجر به گمراهی بسیاری از فرق و مسلمانها شده است نفاقی است که در بین بعضیها بوده است که آنها آمدند تخم نفاق را در بین اسلام و مسلمین کاشتند و اینگونه شد که ما باید مشکلات آن را تحمّل کنیم.
بعضیها میگویند کافر که بدتر است، چون هم ظاهر او قبیح است و هم باطن او قبیح است! آن وقت جواب میدهیم نه، ظاهر و باطن کافر یکی است، شمشیر را از رو بسته است و ما تکلیف خود را میدانیم که باید در برابر او محیّا به مبارزه باشیم و با او بجنگیم و جهاد کنیم، امّا آن کسی که دام پنهان قرار میدهد خطرناک است که در دامن اسلام بیاید و پنهان خود را طوری قرار بدهد که منهدم کنندهی اسلام و مسلمین باشد و علیه مسلمین خدعه و نیرنگ کند. دام پنهان این است و خطرناکتر است! یک وقت شما در میدان جنگ روی زمین مسطّح قرار میگیرید و با دشمن خود میجنگید. این خطرناکتر است یا در میدانی وارد شوید که هر آن روی مین بروید یا تلهی انفجاری باشد که شما را منفجر کند و منهدم کند یا یک کانالی، خندقی کنده باشند که شما اگر مرکب و زره پوشی داشته باشید در آن منهدم شوید. کدام است؟ مسلّم است. میدانی که دشمن از مقابل است و شمشیر را هم از رو بسته است و جلوی شما آمده است و میداند که باید مبارزه کند. او هم «هل من مبارز» میطلبد.
امّا کسی که در صف شما به عنوان مسلمان بیاید، ظاهر او هم ظاهر خیلی موجّه باشد، «وَ إِذا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ»[۵] یعنی اینها طوری خود را قرار میدهند که شما میگویید عجب آدم حسابی و خوبی است، بعد میبینید خراب اندر خراب است. حرف که میزند حرفهای زیبایی میزند و انسان مشتاق است آن را گوش بدهد. قرآن میفرماید: «وَ إِنْ یَقُولُوا تَسْمَعْ» وقتی حرف میزند شما قول و حرف آنها را گوش میدهید، چون زیبا سخن میگوید. امّا همه چیز خراب است. این خطرناکترین است.
درست است که ظاهر و باطن کافر خراب است، امّا کافر نمیگوید من مسلمان هستم! شما هم فریب او را نمیخورید، علیه شما خدعه نمیکند. این نکته خیلی مهم است. لذا اشد و اعظم و اقبح اقسام کفر منافقی است که اعتقاداً نفاق داشته باشد. مرحوم آیت الله طیّب در جلد دوم از اطیب البیان این مطلب را در صفحهی ۲۲ و ۲۳ بیان فرموده است.
حالا نفاق در اخلاق به حسب تقسیم ظاهری این است، منتها این نفاق در اخلاق آن نفاقی است که اعتقاد او همان باشد. یعنی اعتقاد در باطن خراب باشد، آن وقت اخلاق خود را بیاید متظاهر کند. یک جا عمل خود را متظاهر میکرد، اینجا اخلاق خود را متظاهر میکند.
- نفاق چند مدل است که این بدتّرین آن است؟
- نفاق بدترین کفر است، در تقسیمهایی که مرحوم آیت الله طیّب آوردهاند فرمودند نفاق در عقیده، نفاق در اخلاق و نفاق در اعمال. ولی اینها را که جمع کنید میفهمید که همه نفاق در عقیده است. حالا چه عمل و چه اخلاق و هر چیزی را که به صلاح انجام بدهد و بخواهد نسبت به مردم خدعه کند و نیرنگ کند و آنها را فریب بدهد، اعتقاد خراب است.
یعنی در تمام این سه قسمی که مرحوم آیت الله طیّب فرموده است، آن خرابی و کفر باطنی که اشدّ کفر برای کافر است باید داشته باشد، وگرنه منافق نیست. اگر اعتقادات کسی خیلی محکم نباشد، امّا خدعه و نیرنگ هم نمیکند و شروع به انجام کارهای خوب میکند. اینکه خیلی خوب است. رذایل اخلاقی را باید همینطور از دل بیرون کرد. عمل و ممارست به خوبیها کنید، آن وقت کار از نظر عمل درست میشود. از نظر اخلاق هم همینطور است. اخلاق الهی هم داشته باشید. عمل اخلاقی و رفتاری شما نسبت به افراد دیگر نیک باشد، این راه اصلاح است، راه این است که انسان به صلاح برسد. اگر اعتقاد خراب باشد این نفاق میشود. چه در عمل متظاهر به حسن شود و چه در اخلاق و رفتار با دیگران. فرق نمیکند.
- پس چرا اینجا آن را دو قسم کردید؟
- این حسب تصوّرات عقلیّه، یک چیزی را که ما میخواهیم تقسیم کنیم اینگونه تقسیم میکنیم.
- ابتدا گفتید عقیده درست، ولی در عمل متظاهر است.
– نه، عکس آن را گفتیم. گفتیم اگر کسی عکس این باشد، یعنی در اعتقاد بسیار آدم خوبی است، یعنی ایمان واقعی دارد، امّا ظاهر عمل او اینطور نیست. آیا این نفاق است؟ نه نفاق نیست. این تقیّه نیست.
– اسم این را چه میگذارند؟ این شخص الآن متظاهر است.
– دیگر به او منافق نمیگویند! در اصطلاحات عربی و محاورهای به این شخص منافق نمیگویند. کسی که باطن خوبی دارد، اعتقادات او محکم است، امّا ظاهر خود را خیلی آراسته نمیکند.
– این با اخلاق چه فرق کرد؟
– این بحث تقیّه است. ببینید شیعه است، برای اهل بیت جان میدهد، امّا جایی قرار گرفته است که مجبور است مثلاً به اهل سنّت تظاهر کند. چون اگر تظاهر نکند و بخواهد به پیشانی مهر بگذارد، اگر چند وهّابی تندرو هم باشند میگویند او را بکشید تا به بهشت بروید. باید برای حفظ جان خود تقیّه کند. «لَا دِینَ لِمَنْ لَا تَقِیَّهَ لَهُ»[۶] تقیّه گاهی اوقات واجب است. لذا این را نفاق نمیگویند.
ببینید وقتی میگوییم به کسی ظاهر و باطن او یکی نباشد منافق میگویند، نه اینکه هر طوری باشد منافق میشود. نه، آن کسی که باطن و اعتقادات او خراب باشد و ظاهر خود را به حسن نشان دهد این منافق میشود؛ حالا چه در اخلاقیّات و چه در اعمال.
پدر من تعریف میکرد میگفت یک بنده خدایی بود که خانم خود را خفه کرده بود. بعد آمده بود صحنه سازی کرده بود که آمدند او را کشتند. او به سرکار رفته است و بعد از او کسانی آمدند و همسر او را خفه کردند. بعد پدر من میگفت این کسی که از آگاهی آمده بود داشت به همه چیز و همهی افرادی که در خانه بودند خوب دقّت میکرد. یک وقت من را کنار کشید و گفت رضوانی، این قاتل خود شوهر او است. گفتم از کجا میگویید، اینها خیلی با هم دوست بودند و رفیق بودند. گفتم جناب سروان از کجا میدانید؟ گفتم من داشتم نگاه میکردم که دست خود را جلوی صورت گرفته است و دارد گریه میکند، امّا بعضی اوقات از لای انگشتان خود نگاه میکند ببینید چه خبر است! ببینید این شمّ کسی است که بخواهد در آگاهی کار کند و بفهمد چه خبر است.
من دیدم این گریه میکند، امّا بعضی اوقات از بین انگشتهای خود نگاه میکند ببیند چه خبر است. معلوم است که این مشکل داشته است. لذا او را برای اعتراف برده بودند و در اولین بازجویی اعتراف کرده بود که من با نیرنگی که دیگران من را فریب دادند زن خود را کشتم. بعد هم که زن خود را خفه کردم آمدند به من کمک کردند و صحنه سازی کردیم. بعد هم من سر کار رفتم و بعد هم عصری آمدم و گفتند ای داد بیداد که زن من را کشتند! این نفاق میشود. اینها علایمی است که شخص باید شمّ کار خود را بلد باشد و بفهمند.
کسی که منافق است پشت سر آقا میایستد و الله اکبر را خیلی غلیظ میگوید و خیلی هم با شدّت نماز میخواند و سجده و رکوع میکند، امّا یک جا او را امتحان کنید. یک امانت به دست او بدهید ببینید چه کار میکند. یک حدیث از او بخواهید ببینید چه میگوید. گفتیم وقتی حدیث میخواند دروغ میگوید. وقتی امانت به او بدهید خیانت میکند. وقتی وعده میکند خلف وعده میکند. آدم منافق در اعتقاد خراب است، حالا اعمال او ظاهر میشود، رفتار و کردار اخلاقی او ظاهر میشود. شما نگاه میکنید که خیلی زیبا است، امّا زیبایی او طوری است که در باطن کار خیلی خراب است. مانند اناری که در ظاهر خیلی زیبا است، امّا در باطن پوسیده است و خاکستر شده است.
باطن منافق این است، گرچه نگاه میکنید که مانند آن انار درشت و باهیبت است. آدم منافق همین است، زود خود را رها میکند. میخواهد خدعه و نیرنگ خود را به عمل برساند و به نتیجه برسد و به قول معروف خود را لو میدهد.
بنابراین نفاق و دو رویی یکی در عقیده است، وقتی در عقیده نفاق داشته باشد یعنی اعتقادات او خراب است و کفر باطنی دارد، هیچ چیزی را قبول ندارد، از نظر اخلاق و اعمال آن کافری که به او منافق میگوییم طوری عمل میکند که نسبت به شما خدعه کند و شما را فریب بدهد و بگوید من آدم حسابی هستم. ببینید من چقدر آدم سخاوتمند و با کرامتی هستم، امّا در باطن دارد شمشیر میزند. یک نفر بود که میگفت فلان شخص اینقدر نیرنگ باز است که وقتی از روبهرو میآید خیلی زیبا احوالپرسی میکند و شما را در آغوش میگیرد، امّا از پشت خنجر را فرو میکند. منافق این است. ظاهر را زیبا میآراید، امّا در باطن به شما خنجر میزند.
اینها همیشه در طول تاریخ برای مسلمین و غیر مسلمین محسوس بوده است. بالاخره در بعضی از ادیان دیگر منافق بوده است. ظاهر خود را نشان میدادند که متدیّن به آن دین هستند، امّا در واقع و در باطن هیچ اعتقادی به دین و آیین و مذهب نداشتند.
نفاق در اعمال همان چیزی است که عرض کردیم و باید با اعتقاد مخالف باشد. حالا نفاق در اعمال یعنی میگوید خلوت او مخالف با ظاهر و ملأ او است، ظاهر او مخالف با باطن او است، پنهان او، غیر آشکار است. اینها توصیفات مختلف است. غیبت او غیر حضور او است. یکی از علامتهای منافق میدانید چیست؟ با شما حرف میزند سلام و احوالپرسی میکند، ولی وقتی رد میشوید به شما ناسزا میگوید و پشت سر شما غیبت میکند. این منافق و آدم دو رویی است. در ظاهر متّقی است، ولی باطناً غیر از آن است.
البتّه این را هم بگوییم که تظاهر به گناه غیر از این حرفها است. یک وقت کسی مطلب را اشتباه برداشت نکند. یک وقت بحث تظاهر به گناه است که اشاعهی فحشا میشود. خود این حرام است. لذا تظاهر به گناه و اینکه ما باید معصیّت را مخفی کنیم ربطی به ما نحن ندارد.
«وَ صلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدِ وَ آلِ مُحَمَّد».
[۱]– سورهی آل عمران، آیه ۲۰٫
[۲]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۲۱۷٫
[۳]– سورهی نساء، آیه ۱۴۵٫
[۴]– سورهی بقره، آیه ۱۹٫
[۵]– سورهی منافقون، آیه ۴٫
[۶]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۲۱۷٫
بازدیدها: 5
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.