تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۸ تا ۲۰ جلسه ۲۸
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۷۲ جلسه شرح ویژگیهای منافقین
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (۸)
—————————————–
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ اللَّعْنَهُ الدّائِمَهُ عَلیَ اَعْدائِهِمْ مِنَ اْلآنِ اِلی قیامِ یَوْمِ الدِّینِ».
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸) یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ (۹) فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ (۱۰)
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (۸) با خدا و مؤمنان نیرنگ مىبازند؛ ولى جز بر خویشتن نیرنگ نمىزنند، و نمىفهمند. (۹) در دلهایشان مرضى است؛ و خدا بر مرضشان افزود؛ و به [سزاى] آنچه به دروغ مىگفتند، عذابى دردناک [در پیش] خواهند داشت. (۱۰)
در توصیف منافقین نسبت به غیبت کردن آنها که آنها لسان غیبت کننده را دارند، در معالجهی موجبات غیبت را بیان میکردیم. عرض کردیم گاهی اوقات غیبت کردن برای همراهی با نزدیکان و رفقا است. یعنی یک عدّه نشستند و دارند غیبت میکنند و شما هم با آنها همراه میشوید و غیبت میکنید. این هم شامل غیبت کنندهها میشود و هم شامل شنوندگان غیبت میشود. آن چیزی که مسلّم است موجب خریدن رضای مخلوق میشود به واسطهی اینکه رضای خالق را بدهید. یعنی رضایت خالق را از دست میدهید و رضایت مخلوق را به دست میآورید. این سخط الهی را به دنبال دارد و این برای ما بسیار مورد مذمّت است.
آخرین موجبهی غیبت این است که کسی به تخیّل اینکه آن آقای غایب پشت سر این غیبت میکند. یعنی ابتدا توهّم میکند و بعد هم خیال میکند و با خیالی که برای او حاصل میشود که آقای غایب در حال غیبت او است و یا غیبت او را کرده است شروع به غیبت کردن میکند. آن چیزی که اینجا است این است که این آقا دارد قضاوت بیجا میکند و نباید این کار را بکند. او هم دارد غیبت او را میکند و هم موجب تهمت او نسبت به غیبت خود میشود. این هر دو را شامل میشود، لذا باید از آنها پرهیز شود.
در آن پنج موجب آخر که عرض شد غیبت مجاز است مسلّم ما دنبال علاج آن نیستیم. چون یک وقت برای ترحّم است که میخواهید غیبت کنید یا برای اینکه مشکل او را حل کنید یا غم او را بخورید -اغتمام فرمودند- یا از باب تعجّب باشد یا از باب غضب باشد که شنوندهها هم آن را نمیشناسند. شما اگر غیبت کنید مشکلی ندارد و گفتند آن غیبت، غیبت جایز است. البتّه اگر کسی بیاید و از روی ریا و اینکه خودنمایی کند بیایید غیبت را انجام بدهد گناه او مضاعف است.
حالا در باب اینکه کسی غیبت کرد یا غیبت را شنید یا شنوندهی غیبت بود یا گویندهی غیبت بود باید چه کار کند؟ مسلّم این است که باید توبه کند. لذا در مقام توبهی غیبت دو بحث داریم. یعنی اگر خواستید از غیبت توبه کنید دو جنبه دارد، یک جنبهی الهی دارد و یک جنبهی حق النّاسی دارد. جنبهی حقّ اللّهی این است که انسان نادم شود، ندامت را در خود ببیند و طلب عفو و مغفرت الهی را داشته باشد، جنبهی دوم آن حقّ النّاسی است که در غیبت کردن این خیلی مهم است که چگونه باید حقّ کسی که غیبت شده است را ادا کرد؟ دو راه دارد.
یا اینکه اگر به او بگویید که من غیبت شما کردم راحت است و آن شخص میگذرد. این استحلالی که بکنید کافی است. یک وقت است که نه. البتّه یک وقت این غیبت به او رسیده است، یعنی شنیده است که تو غیبت او را کردهای یا نشنیده است. اگر شنیده باشد و بعد هم متوجّه شوید که اگر با او صحبت کنید مشکلی برای شما ایجاد نمیشود، تیب خاطر او را باید به هر زبانی به دست آورید و از نظر اینکه کینهای در دل او ایجاد شده است برای او تیب خاطر ایجاد کنید.
امّا اگر که به او بگویید موجب عدوات و دشمنی میشود، ناراحتی و درگیری درست میشود. اگر بخواهید به او بگویید گردن او شر میشود. این جنبه را باید با استغفار برای او، با شریک کردن او در عبادات و کارهای خیر جبران کنید یا نه طرف مرده است. فوت شده است، حالا که فوت شده است که نمیشود از او حلالیت بطلبید. باید برای او استغفار کنید، خیرات بدهید، در عبادات او را شریک کنید تا خدا از تو هم بگذرد.
روایتی از رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در جامع السّعادات و بحار الانوار داریم: «کَفَّارَهُ مَنِ اغْتَبْتَهُ أَنْ تَسْتَغْفِرَ لَه»[۱] کفّارهی کسی که تو غیبت او را کردی این است که برای او طلب غفران کنی.
در روایت دیگری در جامع السّعادات که همان آدرس روایت قبلی است، فرمود: «مَنْ کَانَتْ لِأَخِیهِ عِنْدَهُ مَظْلِمَهٌ فِی عِرْضٍ أَوْ مَال»[۲] کسی که برای برادر خود، نزد او یعنی به گردن او مظلمهای است، حالا در مال او یا از جهت آبرو و عرض. یک وقت شما از نظر مالی به کسی مدیون هستید، یک وقت حقّ عرض و آبروی او را به شما به گردن دارید و غیبت او را کردید. البتّه اینجا عرض که فرمودند شامل غیر غیبت هم میشود. یک وقت به او تهمت زدید. اینها را هم شامل میشود. «فَلْیَسْتَحْلِلْهَا مِنْهُ» پس باید حلالیت از او بطلبد «منْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لَیْسَ هُنَاکَ دِینَارٌ وَ لَا دِرْهَمٌ» قبل از آنکه وقتی برسد که انسان هیچ دینار و درهمی را مالک نیست. «یُؤْخَذُ مِنْ حَسَنَاتِهِ» آن وقت باید از حسنات او به او بدهند. میگویند اگر شما حقّی از کسی به گردن دارید، حالا یا مالاً یا عرضا، باید از او حلالیّت بطلبید. اگر حلالیّت نطلبید وقتی میشود که باید آن را پس بدهید که از حسنات تو میگیرند و به او میدهند. حالا یک وقت کسی میگوید من حسنات ندارم، اشکال ندارد، سیّئات او را به شما میدهند.
- بعضیها نمیتوانند حقّ خود را پس بگیرند.
- یعنی چه؟
– یعنی مثلاً من از برادر خود نمیتوانم حقّ خود را بگیرم.
– نگفته است که حقّ خود را بگیر، میگوید ادا کن. این روایت در مقام ادا حق است نه در مقام استیفاء حق. ببینید من غیبت شما را کردم، یک حقّ آبرویی به گردن من افتاده است که من باید بدهم حالا حضرت به من میفرماید که بده، جای آن حلالیّت بطلب. اگر نه، یک روزی میرسد که نه درهمی است نه دیناری. نمیشود مالاً آن را درست کنید یا با زبان او را راضی کنید. آن وقت چه کار میکنند؟ حسنات تو را به او میدهند. آن وقت تو او را حلال کن. یا نه، آن طرف حسنات ندارد که به تو بدهد. اشکال ندارد، حسنات نداشته باشد، سیّئههای او را گردن تو میاندازد.
آیت الله دستغیب در داستانهای شگفت یک قصّه دارد. خواب دیده بود یا مکاشفه بود که شخصی در آتش داشت میسوخت. به اندازهی یک درهم قضاوت بیجا کرده بود، میگوید بگذارد به اندازه این سرانگشت من که اندازهی یک درهم است به بدن تو بزنم که خنک شود. بعد هم از خواب بیدار شد و تا آخر عمر هم سینهی آن آقا زخم بود.
این روایت همین را میفرماید که «فَلْیَسْتَحْلِلْهَا مِنْهُ» باید طلب حلالیت از او بکند «منْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ» قبل از آنکه بیاید «یَوْمٌ لَیْسَ هُنَاکَ» روزی که در آنجا دینار و درهمی نیست. «یُؤْخَذُ مِنْ حَسَنَاتِهِ» آن وقت از حسنات او خواهند گرفت. «فَإِنْ لَمْ تَکُنْ لَهُ حَسَنَاتٌ» اگر حسنهای نباشد «أُخِذَ مِنْ سَیِّئَاتِ صَاحِبِهِ» از سیّئات کسی که صاحب حق است برای شما میفرستند. «فَیَزِیدُ عَلَى سَیِّئَاتِهِ.» آن وقت سیئههای خود زیاد میشود.
در روایت دیگری از حضرت صادق آل محمّد نقل شده است. در جامع السّعادات و در مصباح الشّریعه نقل کرده است: «إِنِ اغْتَبْتَ فَبَلَغَ الْمُغْتَابَ فَاسْتَحِلَّ مِنْه»[۳] میفرماید اگر شما واقعاً غیبت کسی را کردید، آن وقت به گوش غیبت شونده رسید که شما غیبت او را کردید، «فَاسْتَحِلَّ شما باید از او حلالیت بطلبید «فَإِنْ لَمْ تَبْلُغْهُ وَ لَمْ تَلْحَقْهُ فَاسْتَغْفِرِ اللَّه» اگر به او نرسید یا مرده بود و طوری نبود که به او برسانید و از او حلالیّت بطلبید باید برای او از خدا طلب غفران کنید.
- غیبت حقّ الله است یا حقّ النّاس است؟
– گفتیم دو جنبه دارد.
- حقّ الله چیست؟ اینکه گناه کردید، معصیّت کردید. حقّ النّاس این است که آبروی مردم را بردید.
لذا دو جنبهی توبه دارد. یکی اینکه نادم باشید، عرض کردیم برای توبه باید چه کار کنید. گفتیم نادم باشید و طلب عفو و مغفرت الهی را کنید. بعد هم حقّ مردم را ادا کنید. حقّ النّاس همینطور است. گناهی که در باب حقّ النّاس است، دو جنبه در توبه دارد. یکی اینکه از خدا طلب مغفرت کنید و یکی اینکه حقّ مردم را ادا کنید. تا حقّ مردم را ادا نکردید توبه کامل نمیشود.
- حقّ النّاس مهمتر است یا حقّ الله؟
– ببینید حقّ الله این است که شما راحتتر با خدا کنار میآیید. حقّ النّاس باید ادا کنید. حق الله شما گریه و زاری میکنید و ندامت خود را نشان میدهید و خدا هم میبخشد. امّا حقّ النّاس محتاج هستند. چه زمانی میگوید؟ آن موقع که دیگر هیچ چیزی نیست.
- اگر ما به شخص بگوییم از ما ناراحت میشود.
- میگوید اگر شما به شخصی گفتید که من غیبت شما را کردم و این برای شما مفسدهای دارد برای او استغفار کن. در اعمال خیر خود او را شریک کنید.
- اینطور میشود؟
– بله، برای او جبران میشود.
- کسی که از دار دنیا رفته است، اگر غیبت او را کردیم او از دار دنیا رفته است!
- ببینید عرض آبروی مؤمن زنده و مرده ندارد. آبروی مؤمن زنده و مرده ندارد.
– حالا من یک جملهای در رابطه با این آقا گفتم…
– به هر حال اگر غیبت باشد، یعنی بد او را گفته باشید باید استغفار کنید. اگر خوب او را گفتید خدا ملائکهای را مأمور میکند که آنها هم برای تو این کار را بکنند.
مطلب بعدی و وصف بعدی منافقین بهتان زدن است. راحت تهمت میزنند. بهتان یعنی نسبت دادن چیزی به برادر دینی. شما چیزی را نسبت بدهید که از او صادر نشده است. شما دروغ بگویید. حالا فرق نمیکند چه در حضور باشد و چه در غیبت. شما چه در حضور کسی به او بهتان و تهمت بزنید و چه در غیبت او. افراد منافق معمولاً در پشت سر شخص این کار را میکنند، یعنی تهمت زدن آنها در غیبت است. البتّه جایی میرسد که دیگر حیای آنها میریزد و تملّق گویی و چهرهی دو روی آنها آشکار میشود و همه جا این سخن خود را میگویند.
در قرآن مجید، سورهی نساء، میفرماید: «وَ مَنْ یَکْسِبْ خَطیئَهً أَوْ إِثْماً ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَریئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبیناً»[۴] میفرماید هر کسی که یک خطا و لغزشی را به دست بیاورد «ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَریئاً» خود را از او بری بداند. «فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبیناً»؛ «فَقَدِ احْتَمَلَ» «ف» نتیجهی آن عمل میشود، بعد «قد» تحقیقه، «احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبیناً» آن وقت این احتمال دیگر نیست. این آشکارایی است. «فَقَدِ احْتَمَلَ» یعنی واقعاً بهتان و گناه آشکاری را متحمّل شده است.
از رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در کافی، جلد دو، صفحهی ۳۵۷، حدیث پنج نقل شده است «مَنْ بَهَتَ مُؤْمِناً أَوْ مُؤْمِنَهً أَوْ قَالَ فِیهِ مَا لَیْسَ فِیهِ »[۵] کسی که بهتان بزند به مرد مؤمنی «أَوْ مُؤْمِنَهً» یا زن مؤمنی «أَوْ قَالَ فِیهِ مَا لَیْسَ فِیهِ » و چیزی را بگویید که در او نیست «أَقَامَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ عَلَى تَلٍّ مِنْ نَارٍ» خدا او را بر تپّهای از آتش واقع میکند. «حَتَّى یَخْرُجَ مِمَّا قَالَهُ فِیه» و او را بر آن تل آتش نگاه میدارد تا از آن حرفی که گفته است برون بیاید و خارج شود.
در روایتی از حضرت صادق آل محمّد نقل شده است، عیون اخبار الرّضا، جلد دو، صفحهی ۳۷، حدیث ۶۳ و در جامع السّعادات دارد: «مَنْ بَهَتَ مُؤْمِناً أَوْ مُؤْمِنَهً بِمَا لَیْسَ فِیهِ»[۶] کسی که به مرد مؤمن یا زن مؤمنهای بهتان بزند به آنچه که در او نیست. «بَعَثَهُ اللَّهُ فِی طِینَهِ خَبَالٍ» میفرماید خدا او را در قطعهای از گِل هلاک کننده مبعوث میکند.
حالا این گِل هلاک کننده را توصیف میکند که چیست؟ «حَتَّى یَخْرُجَ مِمَّا قَالَ» تا او را از آنچه که گفته است خارج کند. «قُلْتُ وَ مَا طِینَهُ الْخَبَالِ» ای طینت و خبال چیست؟ این گِل هلاک کننده چیست؟ «قَالَ صَدِید یَخْرُجُ مِنْ فُرُوجِ المُومِسَاتِ» میفرماید این تلّی از کثافاتی است که از فروج زنهای فاحشه خارج میشود. علی ایّ نحوٍ اینها نکاتی بود که پیرامون بهتان و غیبت وجود دارد.
در اینجا اگر کسی عکس آن را بگویید، غیبت کند، امّا از شخص تعریف کند یا حرفی بزند که در او وجود ندارد، امّا بد نیست. مثلاً بگوید این آقا نماز شب خوان است. شاید اصلاً او نماز شب نمیخواند امّا میگویند او نماز شب خوان است. او آدم متدیّنی است، از او تعریف میکنند. در این در واقع ضدّ غیبت و تهمت میشود و تبدیل به مدح میشود. مدح کسی را کردن جایز است، امّا شرایطی دارد.
در اینجا مرحوم طیّب اصفهانی شش شرط را برای مدح میگذارند. شما مدح کسی را میتوانید بکنید به شرطی که یک کذب و اغراق در آن نباشد، دروغ نباشد. دوم تعریف کسی را میکنید موجب مذمّت و توهین به دیگران نشود. از کسی تعریف میکنید، امّا در اصل دارید به دیگران طعنه میزند که این موجب مذّمت میشود و جایز نیست.
سوم، مدح کننده منافق و متملّق نباشد. کسی که دارد مدح میکند اگر روی نفاق باشد، یعنی چه؟ یعنی اینجا تعریف میکند و جای دیگر کار دیگر میکند. از روی نفاق جایز نیست. ممدوح مستحقّ ذم و نکوهش نباشد. یعنی کسی را که دارید مدح میکنید کسی نباشد که باید او را مذمّت کرد. مثلاً شما مدح یک منافق را بکنید، یک آدم ظالم و فاسد را مدح کنید، یک مبدع -کسی که در دین بدعت آورده است- را مدح کنید. این مستحقّ مذمّت است نه اینکه شما او را مدح کنید.
در اینجا روایاتی از حضرت رسول اکرم در کنز العمّال داریم که حضرت رسول اکرم میفرماید: «إنَّ اللهَ یَغضِبَ إذا مُدِحَ الفاسِق»[۷] خدا خشمگین میشود وقتی آدم فاسقی را مدح کنید. پس چیزی که موجب خشم الهی میشود جایز نیست.
یا مدح راجع به اموری باشد که ثابت کردن آن به این راحتی نیست. مثلاً آیت الله بهجت درون آدمها را میبیند. شما چطور میتوانید این را ثابت کنید؟! یعنی یک حرفهایی بزنید که اثبات آن با عقل همخوانی ندارد یا ثابت کردن آن به این راحتی نباشد. خود مدح قابلیّت ممدوح را داشته باشد.
ششمین شرط، مدح شما موجب عُجب، غرور، کبر، سستی، فطور آن ممدوح در آن عمل نشود. اگر او را مدح کردید کاری نکنید که او را ذبح کنید، نابود کنید.
إنشاءالله این نکات را رعایت کنیم و مواظب باشیم که ما در مدح هم نباید زیاده روی کنیم.
- مورد پنج چه بود؟
– مدح راجع به اموری که به ثبوت آن مطمئن نیستید نباشد.
– حاج آقا در مورد شیخ رجبعلی خیّاط که باطن افراد را میدید و یا آیت الله بهجت که…
- اینها دروغ است.
- ببینید ما در مقام این بحث نیستیم که او دیده است یا نمیداند و نمیبیند، بحث ما این است که چیزی نگویید که در اثبات کردن آن به مشکل بخورید.
- در کتابهای خود
- بگویند، آنها هم زیادی مدح کردند.
– یعنی کسی خارج کسی دیگر را نمیبیند.
– نمیتواند، خدا ستار العیوب است.
– پس چطور امام…
- نه، امام و اینها…
[۱]– جامع السّعادات، ج ۲، ص ۲۴۲؛ بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۷۲، ص ۲۴۲٫
[۲]– جامع السّعادات، ج ۲، ص ۲۴۲٫
[۳]– جامع السّعادات، ج ۲، ص ۲۴۲؛ مصباح الشریعه، ص ۲۰۵٫
[۴]– سورهی نساء، آیه ۱۱۲٫
[۵]– عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج ۲، ص ۳۳٫
[۶]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۳۵۷؛ جامع السّعادات، ج ۲، ص ۳۲۵٫
[۷]– کنز العمال، ج ۳، ص ۵۷۵، ح ۷۹۶۶٫