تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۸ تا ۲۰ جلسه ۲۳ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی ۷۲ جلسه شرح ویژگیهای منافقین بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸) به نام خداوند بخشنده بخشایشگر و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۸ تا ۲۰ جلسه ۲۳
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۷۲ جلسه شرح ویژگیهای منافقین
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (۸)
—————————————–
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ اللَّعْنَهُ الدّائِمَهُ عَلیَ اَعْدائِهِمْ مِنَ اْلآنِ اِلی قیامِ یَوْمِ الدِّینِ».
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸) یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ (۹) فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ (۱۰)
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (۸) با خدا و مؤمنان نیرنگ مىبازند؛ ولى جز بر خویشتن نیرنگ نمىزنند، و نمىفهمند. (۹) در دلهایشان مرضى است؛ و خدا بر مرضشان افزود؛ و به [سزاى] آنچه به دروغ مىگفتند، عذابى دردناک [در پیش] خواهند داشت. (۱۰)
به دنبال بحث توصیف منافقین از آیات هشتم تا بیستم سورهی مبارکهی بقره و توصیف بحث نفاق به بحث غیبت رسیدیم که یکی از علائم و اوصاف منافقین این است که غیبت میکنند. در خود بحث غیبت، معنای غیبت را عرض کردیم و ادلّهی اربعهی بر حرمت آن را هم عرض کردیم که قرآن و روایات و عقل و اجماع است.
روایات و آیات آن را عرض کردیم، در بحث روایات دو روایت دیگر است که خدمت شما عرض میکنیم و اشارهای هم به عقل و اجماع میکنیم و بعد هم به دنبال آن موجبات غیبت را پیگیری میکنیم که چه چیزی باعث میشود انسان زبان غیبت را باز کند.
روایتی را از مستدرک الوسائل نقل کردند، جامع السعادات هم این روایت را نقل کرده است که در حدیثی است که خداوند بر حضرت موسی وحی فرمودند «أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَالَ لِمُوسَى (علیه السّلام) مَنْ مَاتَ تَائِباً مِنَ الْغِیبَهِ فَهُوَ آخِرُ مَنْ یَدْخُلُ الْجَنَّهَ»[۱] کسی که از غیبت کردن توبه کند، آخرین کسی است که وارد بهشت میشود. «وَ مَنْ مَاتَ مُصِرّاً عَلَیْهَا» و کسی که بمیرد و در حالی که مُصر به غیبت کردن بوده است «فَهُوَ أَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ النَّار» اوّل کسی است که داخل در آتش میشود. «مَنْ مَاتَ تَائِباً مِنَ الْغِیبَهِ» کسی که بمیرد در حالی که از غیبت توبه کرده باشد، آخر از همه داخل در بهشت میشود. کسی که مصر باشد بمیرد، او اوّلین کسی است که وارد جهنّم میشود.
در آن روایت هم داشتیم قبلاً حضرت رسول اکرم فرمود: غیبت کننده قدم به جهنّم میگذارد. روایت دیگری از حضرت صادق آل محمّد به آدرس جامع السعادات فرمود: غیبت کننده «فَهُوَ شَرَکَ الشَّیطان»[۲] شیطان در نطفهی او شریک شده است، کسی که غیبت میکند پدر او بسم الله نگفته است. البتّه ادلّهی دیگری هم در این باب است که إنشاءالله به روایات مراجعه میکنید.
مسئله، خیلی مسئلهی با اهمّیّتی است، غیبت یک مسئلهی پر اهمّیّتی است و متأسّفانه قباحت آن یک مقداری از جامعهی فعلی ما از بین رفته است. این یک نکتهی خیلی مهم است که چرا مردم غیبت میکنند؟ عمده این است یک غیبت را قبیح نمیدانند.
عقل سلیم حاکم بر این است غیبت کردن بد و قبیح است، عقل حکم میکند بر اینکه قباحت غیبت است و لذا باید از آن دوری کرد. اجماع هم تمام طبقات مسلمین- حالا چه علما و چه غیر علما- از صدر اسلام تا حالا اتّفاق بر این داشتند که غیبت کردن بد است و همچنین بعضی از آنها و شاید بالاتّفاق آنها حرمت آن را از ضروریات دین میدانند، چون آیات هم بر آن صراحت دارد و دیگر جایی برای حرف در آن نیست.
حالا چه چیزی باعث میشود که آدم غیبت کند؟ مناشیء غیبت، موجبات غیبت چیست؟ ۲۰ مورد را به عنوان موجبات غیبت کننده و غیبت کردن مرحوم طیّب اصفهانی در اطیب البیان آورده است.
اوّلین مورد غضب است. از دست کسی عصبانی میشوید، برای اینکه به آرامش برسید فوراً دربارهی کسی غیبت میکنید. غضب اوّلین منشأ و موجب برای غیبت است.
دومی حقد و کینه است. از شخصی به هر جهتی کینهای به دل دارید، حالا وقتی زمینهای برای شما فراهم شد، غیبت آن شخص را میکنید تا عقدهگشایی کنید. این عقدهگشایی و کینهتوزی است که موجب میشود غیبت کند.
سومین مورد حسد است. متأسّفانه این حسد در بین ما علما هم موجود است. برای اینکه نمیخواهیم طرف مقابل یا دوست و آشنای ما جایگاه خوبی داشته باشد حسادت میکنیم. البتّه روایت معروف هم است که آدم حسود آرامش ندارد «الْحَسُودُ لَا یَسُودُ»[۳]یعنی هیچ وقت سود نمیبرد، هیچ وقت آرامش ندارد، مدام دنبال این است که حسادت خود را اعمال کند، حسادت خیلی ناپسند است.
- نه، آن در بحث علم فرق میکند.
– ین از صفات متّقین حرص در علم است.
– بله، حرص در علم غیر از حسد است. نه، اگر ما در رسیدن به علوم با همدیگر مسابقه بگذاریم و در این حسادت داشته باشیم که من هم مجتهد شوم، من هم تفسیر یاد بگیرم، من هم فقیه شوم، این فرق میکند تا در مقام حسادت علیه یکدیگر غیبت کنیم.
چهارمین مورد سخریّت و استهزاء است. به سخره گرفتن کسی و مسخره کردن دیگران است. اینها موجبات غیبت میشود.
پنجمین مورد مزاح کردن و مطایبه است. مینشینند میخواهند مزاح کنند، اگر یک کسی باشد که خودش حاضر به مزاح باشد آن فرق میکند، امّا خود شخص نیست شروع به غیبت او میکنند. گاهی اوقات هم متأسّفانه غیبتهایی در این دایره خیلی وسیع است وغیبت یک ملّت را میکنند، غیبت اهل یک شهر را میکنند این مزاح کردن گاهی اوقات موجب غیبت میشود.
ششمین مورد لعب و بازی در آوردن است. هفتمین مورد هزلهگویی است، میخواهید یک چیزی را بگویید که هیچ اثری ندارد.
هشتمین مورد افتخار کردن است. غیبت میکنید، بد شخص را میگویید برای اینکه برای خود افتخار کسب کنید. به قول شخصی میگفت دیوارها را خراب میکند تا دیوار خود پیدا شود، تا دیوار خود را ببیند.
نهمین مورد مباهات کردن به آنچه که خود دارد، میخواهد غیبت شخص مقابل را بکند. دهمین مورد دفع نسبت است. همهی اینها مطالب مهمی دارد، یعنی اگر بخواهید برای مردم بگویید روایات هر کدام را باید پیدا کنید و روی آن بحث کنید و قابل توسعه در بحث است. دهمین مورد دفع نسبت است. یعنی غیبت کسی را بکنید برای اینکه بگویید او نسبتی با ما ندارد، حالا پسر عموی شما است ولی غیبت او را میکنید، پشت سر او حرف میزنید، بد او را میگویید، بعد میگویید نه، او کاری به کار ما ندارد.
– فرق مورد هشتم با نهم چیست؟
- فرق افتخار و مباهات این است در مباهات خود را بالا میبرد، در افتخار برای خود فخرفروشی میکند. همان «تفاخر بین النّاس» است، غیر مباهات است. البتّه شاید مسائل برخی تداخل در یکدیگر داشته باشد، امّا خود واژهی مباهات و افتخار با هم فرق میکند.
یازدهمین مورد اثبات شریک برای عمل زشت خویش است. آدم خود یک کاری را انجام میدهد، میبیند عجب اشتباهی کرده است، حالا میخواهد یکی را هم با خود همراه کند، میگوید غیبت فلانی را بکنیم یعنی آن هم بوده است، این دیگر عذر بدتر از گناه میشود.
دوازدهمین مورد مرافقه با دوستان است. میخواهد با دوستان خود رفق و مدارا و گپ بزند، غیبت را شروع میکند. سیزدهمین مساعدت نمودن دوستان در سخن برای اینکه از او ناراحت نشوند. نشستند دارند غیبت میکنند و بد یکی را میگویند، برای اینکه خود را پیش آنها خوب جلوه بدهد، آنها را هم با خود همراه میکند و غیبت میکند تا آنها هم لذّت ببرند و ناراحت نشوند.
چهاردهمین مورد این است که کسی فکر میکند پشت سر شخصی غیبت کرده است و شروع به غیبت میکند. تخیّل اینکه آن غایب در مقام غیبت بوده است و مبادرت به غیبت میکند.
پانزدهمین مورد نظر داشتن به اینکه سخن کسی را رد کند، تکذیب کند و غیبت او را میکند تا مخاطبین و مستمعین تکذیب او را تصدیق کنند. این منشأ غیبت است، تا اینجا این پانزده مورد مواردی است که غیبت قبیح است، امّا پنج مورد داریم که اینها ممدوح است یعنی غیبت در اینها مفسده ندارد.
– میخواهد رد کند، تکذیب کند، پشت سر او شروع به غیبت میکند که باعث شود مخاطبین و مستمعین تکذیب او را تصدیق کنند.
شانزدهمین مورد ترحّم است. البتّه این پنج مورد که میگوییم ممدوح است شرط دارد، به شرطی که طرف مقابل را معرّفی نکنیم، مستمعین او را نشناسند. شخص یک کار زشتی انجام داده است، حالا شما از باب ترحّم غیبت او را میکنید و میخواهید زمینهای شود که او دیگر گناه نکند یا خطا نکند.
هفدهمین مورد حزن و اندوه نسبت به یکی داشتن باعث میشود غیبت کنید. هجدهم مورد اغتمام- غمخواری- کسی که دنبال غمخوار یک کسی است بعد غیبت او را میکند. نوزدهمین مورد تعجّب از اینکه معصیتی از کسی صادر شده است، حالا غیبت او را کردید، دیگر او را معرّفی نکنید.
بیستمین مورد غضب از برای خدا است. از برای خدا غیبت میکنید و برای خدا غضبناک شدید. چرا؟ چون خلاف شرع انجام دادید. حالا البتّه این موارد مهم است، این ۲۰ مورد در باب موجبات غیبت است و آن چیزهایی که باعث میشود انسان زبان غیبت داشته باشد.
من یک مورد را خود اضافه میکنم و آن عادت است. برخی عادت کردند که غیبت کنند، تا دور هم جمع میشوند شروع به غیبت میکنند. دوستشان کنار آنها نشسته است، تا بلند میشود برود غیبت او را میکنند، اصلاً برای آنها عادت شده است که منشأ عادت هم رفع قبح است. یعنی قبح را از آن برداشتند، دیگر قبیح نمیدانند.
یکی از چیزهایی که در گناه کردن است، همین است که قباحت گناه از بین میرود. طبق آن روایتی که فرمود: گاهی اوقات کار به جایی میرسد که اصلاً گناه را ثواب میدانند، منکر را معروف و معروف را منکر میدانند. حالا گاهی اوقات اصلاً غیبت کردن عادت شخص شده است به گونهای که اگر کسی کنار آنها بنشیند غیبت نکند میگویند او چرا حرف نمیزند.
عادت کردن بر غیبت کردن هم یک موردی است که من اشاره کردم. من برخی از دوستان را دیدم، حتّی در مسائل سیاسی، آدمهای سیاسی هم نبودند، دنبال یک لقمه نان بودند، امّا عادت داشتند، همینطور حرف سیاسی میزدند و غیبت این و آن را میکردند، نه اینکه بخواهند در مسائل سیاسی حرف درستی بزنند، امّا یاد گرفته بودند و عادت کرده بودند، نمیشد کاری کرد.
مقام پنجم در بحث غیبت حرمت استماع غیبت است. تا اینجا بحث غیبت کننده بود، کسی که غیبت میکند حالا یا با زبان خود یا با عمل خود یا با نوشتهی خود که پنج مورد بود آن را عرض کردیم. امّا حرمت استماع حرام است که کسی گوش خود را به حرام و غیبت باز کند. یک وقت یک کسی میشنود و میگویند «سَمَعَ»، امّا استماع باب افتعال است، یعنی مدام گوش خود را تیز میکنید تا ببینید چه میگوید. به دنبال آن هستید که او یک چیزی بگوید.
استماع حرام است، در باب استماع آنچه که مسلّم است، اگر مستمع نباشد گوینده جایی نیست. اگر من گوش خود را باز نکنم گوینده نمیتواند حرفی بزند، بداند که من از غیبت کردن بیزار هستم. وقتی بداند حرف نمیزند. استماع یعنی کسی که خود را در معرض شنیدن قرار بدهد، این حرام است. چرا؟ چون خود این منشأ میشود که او غیبت کند. اعانهی بر گناه است، اصلاً از اعانه بالاتر است، این باعث میشود و ریشه خود او است. اگر ریشه شنونده حساب شود، مسلّم این است که اگر ریشه را زدید او دیگر نمیتواند غیبت کند.
در روایت هم داریم در مستدرک الوسائل «السَّامِعُ لِلْغِیبَهِ أَحَدُ الْمُغْتَابَیْنِ»[۴] شنوندهی غیبت یکی از غیبت کنندهها است. یعنی میخواهد بگوید غیبت کننده و شنونده هر دو مغتاب هستند، هر دو غیبت کننده هستند.
اصلاً یک چیزی بالاتر، گاهی اوقات آن کسی که باعث میشود طرف مقابل زبان باز کند شنونده است. اصلاً مرغباتی میآورد و ترغیب میکند تا او بنای به غیبت کند. حالا اظهار تعجّب میکند، مدام بنا به غیبت میکند، او هم شروع به غیبت میکند. یا از باب ریا و از باب تزهّد از این وادی وارد میشود و بنای بر اظهار وجود میکند و آن بدبخت هم شروع به غیبت میکند.
درون منافق مریض است، «فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»[۵] اصلاً دنبال این است که غیبت را شروع کند، لذا به هر طریقی میل باطنی خود را نشان میدهد تا او گوینده شروع به غیبت کند. همهی اینها حرام است، استماع هم غیبت محسوب میشود و لذا حرام است. حالا آیا واجب است که وقتی غیبت انجام میشود از باب رد و انکار منکر آن را رد کنیم؟ إنشاءالله فردا به این سؤال پاسخ خواهیم داد.
«وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد».
[۱]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۹، ص ۱۲۶، ح ۵۰؛ جامع السعادات، ج ۲، ص ۳۱۳٫
[۲]– جامع السعادات، ج ۲، ص ۳۱۳٫
[۳]– غرر الحکم و درر الکلم، ص ۵۵٫
[۴]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۹، ص ۱۳۳، ح ۷٫
[۵]– سورهی بقره، آیه ۱۰٫
بازدیدها: 7
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.