تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۸ تا ۲۰ جلسه ۲۲ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی ۷۲ جلسه شرح ویژگیهای منافقین بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸) به نام خداوند بخشنده بخشایشگر و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۸ تا ۲۰ جلسه ۲۲
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۷۲ جلسه شرح ویژگیهای منافقین
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (۸)
—————————————–
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ اللَّعْنَهُ الدّائِمَهُ عَلیَ اَعْدائِهِمْ مِنَ اْلآنِ اِلی قیامِ یَوْمِ الدِّینِ».
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸) یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ (۹) فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ (۱۰)
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (۸) با خدا و مؤمنان نیرنگ مىبازند؛ ولى جز بر خویشتن نیرنگ نمىزنند، و نمىفهمند. (۹) در دلهایشان مرضى است؛ و خدا بر مرضشان افزود؛ و به [سزاى] آنچه به دروغ مىگفتند، عذابى دردناک [در پیش] خواهند داشت. (۱۰)
به دنبال بحث نفاق، به غیبت رسیدیم. معنای غیبت را عرض کردیم که رسول اکرم فرمودند: شما حرفی راجع به برادر دینی خود بزنید که اگر آن را بشنود، دوست نداشته باشد. کلمهای که در این روایت بود «ذِکْرُکَ أَخَاکَ»[۱] که ذکر اعم از قول میشود و شامل اشاره و کنایه و طعنه و کتابت و همهی اینها خواهد شد و ما هم مای عامّه است، از الفاظ عموم است، آن هم شامل بر همهی آنچه که موجب کراهت آن برادر دینی میشود، خواهد شد.
اوّلین مورد در انحای غیبت تصریح به قول است. کسی به زبان، صراحتاً غیبت کسی را بکند یا نقص بدنی او را بگوید یا نقص کاری او را بگوید یا نقص ظاهری او را بگوید یا نقص باطنی او را بگوید، فرقی نمیکند چیزی که موجود است و کلماتی کما در این تعابیر استعمال کردیم، نشان دهندهی این است که اگر تعریف کسی را در غیاب او بکنیم، غیبت مصطلح حرام حساب نمیشود.
دومین مورد آن اظهار به فعل است. اظهار به فعل مثل کسی که راه برود، شبیه آن کسی که میخواهد غیبت او را بکند. مثلاً طرف لنگان راه میرود، او هم همینطور راه برود. یک چشم او نابینا است، یک چشم خود را ببندند و ادای او را دربیاورد و امثال اینها باشد.
سومین مورد تعریض زدن است، مثلاً یک کسی یک عیبی دارد، شما بگویید: الحمدلله که ما یک چنین عیبی را نداریم. الحمدلله که قد ما کوتاه نیست. الحمدلله که چشمان ما بینا است و امثال این موارد.
- این موارد غیبت محسوب میشود یا نمیشود؟
– بله تعریض است، غیبت است.
چهارمین مورد آن کنایه زدن است. مثلاً یک آدم بیانصاف است، کاسب است. شما کنایه بزنید الحمدلله ما انصاف داریم، با کنایه آن را بگویید.
پنجمین مورد آن نوشتن است. روزنامه، مجله، شبنامه. جراید که مینویسند، اینها هم غیبت است. چیزی را علیه کسی بنویسند که اگر نوشتهها را بشنود یا ببیند، دوست ندارد.
مقام بعدی در بحث حرمت غیبت است. روز گذشته اشاره کردیم حرمت غیبت به ادلّهی اربعه ثابت است.
اوّلی از ادلّهی اربعه قرآن، ثقل اکبر است. سورهی مبارکهی حجرات میفرماید: «وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ»[۲] یکی از الفاظی که ظهور در حرمت دارد، نهی است. مثل امر که ظهور در وجوب دارد. ظهور به معنای متفاهم عرفی آن… البتّه دو مبنا در بحث ظهور داریم. یکی متفاهم عرفی است، یکی «قالبیه اللفظ للمعنی» که بخواهید حساب بکنید هر دوی آنها را میشود جمع کرد. یعنی «قالبیه اللفظ للمعنی» که عرف میفهمد. این مهم است. ببینید عرف در مورد آن لفظی که گفته میشود چه میفهمد. ظهور به این معنا است. البتّه خود ظهور در برابر نص است، یعنی احتمال خلاف در آن میرود.
آنچه که از نهی برمیآید، این است که ظهور در حرمت دارد. لذا «لا یَغْتَبْ» یعنی باید هیچ کسی غیبت نکند. «بَعْضُکُمْ بَعْضاً» هیچ کدام از بعض نباید غیبت بعضی دیگر را بکند. آن وقت این نکته را هم اشاره کرده است که «أَ یُحِبُّ» اینجا استفهام انکاری است. «أَ یُحِبُّ» یعنی شما هیچ وقت دوست نمیدارید. «أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ» آیا یکی از شما، احدی از شما اینجا باز یعنی هیچ کسی از شما، دوست ندارد «أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ» که گوشت برادر خود را بخورد. «مَیْتاً» یعنی مردار او را. «فَکَرِهْتُمُوهُ» یعنی بدانید که کراهت دارد، «فَکَرِهْتُمُوهُ» یعنی همهی شما به آن أکل کراهت دارید نه اینکه آن را دوست ندارید، بلکه کراهت دارید. شاهد مثال ما در این مطلب «لا یَغْتَبْ» است، فعل نهی است که ظهور در حرمت دارد.
در سورهی مبارکهی نساءمیفرماید: «لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ»[۳] اینجا «الْجَهْرَ» اطلاق دارد، «السّوء» هم اطلاق دارد. یعنی خدا دوست نمیدارد که شما صدای خود را بلند بکنید، صدای شما جهر داشته باشد، آن هم «بِالسُّوءِ» به بدی «مِنَ الْقَوْلِ» از حرف زدن، از سخن گفتن.
«إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ» یکی از مواردی که جهر بالسّوء از حرف زدن است، غیبت کردن است که اینجا هم قول را فرموده است هم «بِالسُّوءِ» را فرموده است و «إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ» هم استثنای آن است، الّا جایی که شما بخواهید دادخواهی بکنید، به شما ظلم بشود. حالا مجبور هستید بیایید پشت سر آن کسی که به شما ظلم میکند، حرف خود را بزنید، غیبت او را بکنید. استثنای آن را آورده است. «إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ» جایی که مظلومیّت باشد، جایی که ظلم باشد، آنجا دیگر غیب کردن اشکال ندارد.
- همه جا داد بزنیم یا نزد قاضی داد بزنیم؟
– هر جایی که امید اصلاح است، امید این است که ظلم از او برطرف بشود. مثلاً خانم مورد ظلم شوهر قرار میگیرد، نزد پدر شوهر یا پدر خود یا یک بزرگتر یا شورای محل یا قاضی میآید فرق نمیکند. باید بیاید پشت سر او حرف بزند تا کار او اصلاح بشود. «إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ» عمومیّت دارد. یعنی اگر ظلم به هر نحوی بر کسی باشد، غیبت کردن از طرف مظلوم نسبت به ظالم اشکالی ندارد.
همه جا نمیتواند داد بزند، این غیبت است، جایز نیست.
– این آیهی جهر به قول بد، حتّی یک جا است – یکی از مصادیق غیبت این است- باید برود داد بکشد، یک کسی به داد او برسد یا یک صدایی بکند یا یک ناسزایی بگوید. قول بالسّوء شامل همهی اینها میشود. یک وقت یک کسی است تا صدای خود را بلند نکند و یک چیزی نگوید، دست از سر او برنمیدارد. داد بکشد، فریاد بزند، حتّی بالاخره یک چیزی بگوید که او دوست نداشته باشد و او را رها بکند.
یکی از موارد قول بالسوء، غیبت کردن است که این را شامل میشود. میفرماید از اطلاق شمولی در این آیه، نسبت به غیبت کردن هم آن را مشمول است.
در آیهی شریفهی سورهی مبارکهی ق میفرماید: «ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ»[۴] میفرماید: هر چیزی که شما به زبان میآورید… کلمهی تلفّظ را هم آورده است. لفظ یعنی پراندن. «اللفظُ فِی اللُّغهِ الرَّمی» لفظ در لغت به معنای پرتاب کردن است. «الرّمی» یعنی تیراندازی. این لفظ اینجا تصریح شده است، یعنی با زبان حرف زدن که وقتی زبان را شامل بشود، آن مصادیق دیگر را هم، انحای دیگر را هم -که چهار مورد بود- هم شامل میشود.
«ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ» میفرماید: تلفّظ نمیکند مگر اینکه نزد او آن ملکین هستند و دارند رقیب و عتید هستند و دارند همه را ضبط میکنند، مواظب باشید.
سورهی مبارکهی نور، میفرماید: «إِنَّ الَّذینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشیعَ الْفاحِشَهُ فِی الَّذینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ»[۵] کسی که مدام بیاید یک بدی را بگوید، خود غیبت اشاعهی فحشا است. غیبت کردن: یعنی یک کسی یک کار بدی را انجام داده است، ما مدام برویم این طرف و آن طرف آن را بگوییم، این اشاعهی فحشا میشود. نقل قول بکنیم، بگوییم، آن را دنبال بکنیم. این هم دلالت بر حرمت غیبت کردن بعض بعضی را دارد. این چهار دلیل قرآنی بود.
امّا دلیل روایی در مذمّت و عقوبت غیبت که شمّهای از آنها را اینجا بیان فرموده است. روایت از رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است.
جامع السّعادات، و منیه المرید بیان کرده است: «الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ حَرَامٌ دَمُهُ وَ مَالُهُ وَ عِرْضُهُ»[۶] از این کلمهی «عِرْضُهُ» ما میفهمیم غیبت کردن حرام است، چون بر مسلمان واجب است، عرض مسلمان را حفظ بکند و حرمت دارد. اگر کسی آبروی کسی را به وسیلهی غیبت کردن برد، مرتکب حرام شده است. لذا «الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ» مسلم بر گردن مسلمان است که خون او حرمت دارد، باید خون او را حفظ بکند، «دَمُهُ وَ مَالُهُ وَ عِرْضُهُ» الآن در این روایت به این شکل فرموده است ولی آنچه که مسلّم است عرض در مقام اوّل است. بردن عرض و آبروی مسلمان حرام است.
در روایت دیگر فرمود: «إِیَّاکُمْ وَ الْغِیبَهَ»[۷] اینجا تصریح به کلمهی غیبت دارد. یعنی خود را از غیبت کردن دور نگه بدارید، «فَإِنَّ الْغِیبَهَ أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا» این قسمت از حدیث معروف است. «إِنَّ الرَّجُلَ قَدْ یَزْنِی وَ یَتُوبُ» یک وقت یک نفر زنا میکند و توبه میکند. «فَیَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْهِ» و خدا هم توبهی او را قبول میکند. «وَ إِنَّ صَاحِبَ الْغِیبَهِ لَا یُغْفَرُ لَهُ» میفرماید: کسی که غیبت کننده است، بخشیده نخواهد شد، «حَتَّى یَغْفِرَ لَهُ صَاحِبُهُ» تا اینکه آن کسی که غیبت او شده است، او ببخشد. یعنی حقّ النّاس حساب میشود. «إِیَّاکُمْ وَ الْغِیبَهَ» دلالت بر حرمت دارد و همچنین «الْغِیبَهَ أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا».زنا از گناهان کبیره است، میفرماید: غیبت کردن شدیدتر از زنا است.
در روایت دیگری فرمودند. «مَرَرْتُ لَیْلَهَ أُسْرِیَ (لیله المعراج) بِی عَلَى قَوْمٍ یَخْمِشُونَ (یحشمون) وُجُوهَهُمْ بِأَظْفَارِهِمْ فَقُلْتُ یَا جَبْرَئِیلُ … هَؤُلَاءِ الَّذِینَ یَغْتَابُونَ النَّاسَ»[۸] میفرماید: حضرت رسول اکرم فرمود: در شب معراج بر قومی عبور کردم که با ناخنهای خود صورتهای خود را خراش میدادند. پس جبرئیل به حضرت فرموده است: اینان «هَؤُلَاءِ الَّذِینَ یَغْتَابُونَ النَّاسَ» اینها غیبت کنندگان هستند، اینها کسانی هستند که غیبت مردم را میکردند. کلمهی «النّاس» را دارد. غیبت کنندهی ناس هستند. یعنی هر کسی باشد، فرقی نمیکند. کسی که غیبت بکند، حالا غیبت یک مسلمان را بکند یا غیبت یک غیر مسلمان را بکند، فرقی ندارد الّا در مواردی که بعداً استثنای آن را میآوریم. کسی که فسق دارد و فسق او هم آشکار است، آن فرق میکند. البتّه آن هم اگر از موارد اشاعهی فحشا بشود، از آن جهت حرام میشود.
نیز فرمودند: َ«الدِّرْهَمَ یُصِیبُهُ الرَّجُلُ مِنَ الرِّبَا أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ فِی الْخَطِیئَهِ مِنْ سِتٍّ وَ ثَلَاثِینَ زَنْیَهً یَزْنِیهَا الرَّجُلُ وَ إِنَّ أَرْبَى الرِّبَا عِرْضُ الرَّجُلِ الْمُسْلِمِ»[۹] میفرماید: اگر به مردی یک درهم از ربا برسد، نزد خدا «أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ فِی الْخَطِیئَهِ» از ۳۶ زنا بدتر است. اینقدر این گناه نزد خدا سنگین است.
«وَ إِنَّ أَرْبَى الرِّبَا» میفرماید: بزرگترین ربا آبروی مد مسلمان را بردن است که یکی از چیزهایی که باعث آبرویزی یک مسلمان میشود، غیبت کردن است. غیبت کسی را بکنید، آبروی او را ببرید.
وسوسهی شیطان در غیبت
شیطان هم خیلی روی این کار وسوسه میکند و اکثر ما را مبتلا میکند. مواظب باشید که از شیطان در این مواقع اطاعت نکنید که میفرمایند بدترین رباها این است. «أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا» در آن روایت داشته است، تناسب خیلی عالی بین این روایت و روایت قبلی است.
وارد شدن غیبت کننده به جهنّم در اوّلین قدم
و نیز فرمودند: «مَنْ مَشَى فِی غِیْبَهِ أَخِیهِ»[۱۰] کسی که دنبال بکند.. این «مَشَی» به معنای راه رفتن است امّا چون کلمهی مشی است، یعنی دنبالهروی است. یعنی به دنبال یک چیزی رفتن است. «مَنْ مَشَى فِی غِیْبَهِ أَخِیهِ» به دنبال حرف زدن در مورد مردم بودن، این مشی است. یعنی مدام دنبال کردن است. کسی که غیبت برادر خود را دنبال بکند، «وَ کَشْفِ عَوْرَتِهِ» و عورت او را آشکار بکند. عورت او را آشکار بکند، یعنی سرّ او را آشکار بکند. این عورت به معنای سر است. شما عیبی که در او وجود دارد را کشف بکنید آشکار بکنید «کَانَتْ أَوَّلُ خُطْوَهٍ خَطَاهَا وَضَعَهَا فِی جَهَنَّمَ» میفرماید: اوّل قدمی را که برمیدارد، وارد در جهنّم میگذارد.
گفتند که یک بندهی خدایی رباخوار بود. از دنیا رفت. نحوهی از دنیا رفتن او هم این بود که داشتند برای او بنایی میکردند، آن روزها ملات و گل و اینها را با یک ظرفهای خاصّی که آن زمان بود میبردند. کارگر داشت کار میکرد، گفت: تو بلد نیستی بگذار به تو یاد بدهم. یک ظرف را روی این دست خود قرار داد، یکی هم روی آن یکی دست خود قرار داد و از نردبان بالا بردکه روی دیوار بگذارد. وقتی آمد هر دو ظرف را خالی بکند، خیلی هم نمایش میداد که دستان او رها است، از پله بالا رفت، تا ظرفها را خالی کرد از پشت سر افتاد و با سر روی زمین آمد و از دنیا رفت. شب فرزند او، او را در خواب دید گفت: چه خبر است؟ گفت: این حرفها که آخوندها میزنند همهی بیخود است. گفت: از نردبان که سرازیر شدم، قعر جهنّم بودم. گفت: کدام حرف اینها بد است؟ گفت: اینکه میگویند نکیر و منکر و سؤال و جواب میشود. ما یک راست وارد جهنّم شدیم. کسی که غیبت برادر مسلم خود را میکند، دارد پا در جهنّم میگذارد. یک دسته از انسانهایی که بیحساب و کتاب آنها را وارد در جهنّم میکنند (شخص غیبت کننده است). بالاخره آدم را با حساب و کتاب ببرند، بهتر است. یک مقدار از خود دفاع میکند. یک جایی درست میشود امّا کسی که مستقیم به جهنّم واصل بشود، بدترین آدمها است. یکی آن کسی است که غیبت بکند.
بعد میفرماید: «وَ کَشَفَ اللَّهُ عَوْرَتَهُ عَلَى رُءُوسِ الْخَلَائِقِ» خداوند اسرار او را نسبت به خلائق آشکار میکند و او را مفتضح میشود.
«وَ مَنِ اغْتَابَ مُسْلِماً بَطَلَ صَوْمُهُ وَ نُقِضَ وُضُوؤُهُ» کسی که غیبت مسلمانی را بکند، روزهی او باطل است، وضوی او هم نقض میشود. این مهم است. یعنی کسی که روزه گرفته است، غیبت یک مسلمان را میکند این روزه در واقع روزه نیست. حالا حسب ظاهر میگویید: رفع تکلیف میکنید امّا «بَطَلَ» یعنی فاسد است. بطلان به معنای فساد است. یعنی این روزه فاسد میشود، این روزه دیگر روزه نیست و وضوی او هم شکسته میشود.
باز از حضرت رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: «مَنِ اغْتَابَ مُسْلِماً أَوْ مُسْلِمَهً لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ تَعَالَى صَلَاتَهُ وَ لَا صِیَامَهُ أَرْبَعِینَ یَوْماً وَ لَیْلَه»[۱۱] (رسائل الشّهید، صفحهی ۲۸۷- در کتاب رسائل موسوی گلپایگانی، ص ۳۴ یافت شد) اگر یک غیبت از یک مسلم یا مسلمه کردید -این را خوب دقّت بکنید- چهل شبانه روز نماز و روزهی آن مسلمان مورد قبول واقع نمیشود. «مَنِ اغْتَابَ مُسْلِماً فِی شَهْرِ رَمَضَانَ لَمْ یُؤْجَرْ عَلَى صِیَامِهِ»[۱۲] میفرماید: کسی که در ماه مبارک رمضان، غیبت مسلمانی را بکند، اجر صیام در ماه مبارک را نخواهد داشت.
روایت بعدی میفرماید: «مَا النَّارُ فِی الْیُبْسِ بِأَسْرَعَ مِنْ الْغِیبَهِ فِی حَسَنَاتِ الْعَبْدِ»[۱۳] سرعت سوزاندن هیچ هیزمی مثل کاه نیست، کاه به سرعت آتش میگیرد. میفرماید: هیچ آتشی در سوزاندن بیشتر از غیبت کردن نسبت به حسنات نیست. یک غیبت کردید، تمام حسنات را میسوزاند، مثل اینکه آتش کاه را میسوزاند، غیبت کردن حسنات انسان را میسوزاند. خاکستر میکند، آن را نابود میکند.
این روایت خیلی آدم را تکان میدهد. حدیث بعدی «کَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ وُلِدَ مِنْ حَلَالٍ وَ هُوَ یَأْکُلُ لُحُومَ النَّاسِ بِالْغِیبَهِ» میفرماید: دروغ میگوید کسی که فکر میکند و گمان میکند که متولّد از حلال شده است، در حالی که دارد گوشتهای مردم را به وسیلهی غیبت کردن میخورد. «اجْتَنِبِ الْغِیبَهَ» از غیبت کردن اجتناب بکنید. «فَإِنَّهَا إِدَامُ کِلَابِ النَّارِ» میفرماید: چون غیبت نان خورشت سگهای جهنّم است. باید در حلال زاده بودن کسی که غیبت میکند، شک بکنیم. میگوید: گمان نکند حلال زاده است.
- به لحوم بود. میته گوشت برادر دینی. حالا اینجا هم میفرماید: غیبت کردن غذای سگهای جهنّم است که آنجا هم «أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ»[۱۴] داشتیم.
- بااین حساب اصلاً حسنهای باقی نمیماند، چون همه (با غیبت کردن) از بین میرود.
- غیبت کردن آثار خیلی بدی دارد، جامعه را به هم میریزد. سیرهی منافق این است که غیبت افراد را میکند.
– بعضی از طلبهها هستند، به راحتی پشت سر مراجع غیبت میکنند.
– فرق نمیکند میخواهد طلبه باشد، میخواهد مرجع تقلید باشد، میخواهد یک رعیت باشد، میخواهد یک کارگر صفر باشد، غیبت، غیبت است. گناه،گناه است.
– آن فرق میکند. اگر کسی بنشیند بحثهای علمی بکند بحث اجتهاد و استنباط باشد و نظرهای مختلف را بگوید، خدشه در نظرات دیگران داشته باشد، ادلّهی آنها را رد و ایراد بکند، آن غیبت نیست. اگر یک عالمی نشست، راجع به یک مطلبی از عالم دیگری اشکال کرد، آن ناراحت نمیشود. اتّفاقاً خیلی از اساتید دوست دارند سر درس شاگردان حرف بزنند. خود من دوست دارم که شما حرف میزنید، حرف که میزنید، مطلب پخته میشود. این که غیبت کردن نیست. در بین علما داریم که میگویند: یکی از شاگردان او حرف نمیزند، به شاگرد خود گفت: چرا حرف نمیزنی، چرا اشکال نمیکنی؟ گفت: اشکال هم نمیکنی یک حرفی بزنی، همینطور نشستی و هیچ چیزی نمیگویی. غیبت این است که شما پشت سر یک عالمی حرف بزنید و بخواهید آبروی او را ببرید.
– اگر آبروریزی باشد، فرق نمیکند. در مسائل سیاسی باشد، در مسائل شخصی باشد، هیچ فرق نمیکند. حتّی در مسائل سیاسی بدتر است، یک وقت میخواهید آبروی یک حکومت را ببرید. شخص که نیست. بیجهت میآیند مینشینند حرف میزنند. میدانید پسر آقای خامنهای چه کار کرده است؟ شما میفهمید رهبر یک کشور، رهبر کلّ شیعه الآن آقا است، بروید راحت بگویید: پسر او چه کار کرده است؟ گفتم: من پسر ایشان را میشناسم، ما با هم همدرس بودیم، قم با هم بودیم، این حرفها نیست به سرعت یک انگی میزند، اینها از غیبت هم خارج است و واقعاً حرف زدن باید حساب شده باشد.
– همین صحبتهایی که شما فرموید در مورد مراجع تقلید هم میگویند که فلان
– فرق نمیکند. اوّلاً ریشهی تمام حرفهای اینگونهای که باعث آبروریزی بعضی از مسئولین و مراجع و علما میشود، صهیونیستی است. اینها میخوا هند اسلام و شیعه را نابود بکنند. راحت میآیند انگ میزنند که اکثر اینها هم بهتان است.
- رئیس جمهور داماد خود را معاون وزیر کرد، اینقدر گفتند تا او را برداشت.
- هر کسی که مسئولیتی را قبول میکند، برای زیر مجموعههای خود که نمیآید برود کسی که نمیشناسد را بیاورد، خوب مسلّم است که چهار نفر از آشنایان خود را میآورد، مورد اعتماد او باشند. بعضی از مسئولین هم هستند که این وسط سوء استفاده میکنند امّا باید ثابت بشود، همینطور که نمیشود حرف بزنید. این را من جدای از همهی این مطالب بگویم و به قول بعضی از مراجع مثل آیت الله وحید خراسانی اوجب واجبات حفظ نظام است. هزار و چند صد سال گذشته است، حالا شیعه آمده است در دنیا قدرت پیدا کرده است، مواظب باشیم اگر که این نظام را منهدم کردیم، به این زودی دیگر شیعه مستقر نمیشود.
باید اشکال را درست بکنیم. اشکال حکومت جمهوری اسلامی این است که اقتصاد او درست بشود. اقتصاد هم با مسئولین درست نمیشود. همینطور که در جنگ همه با هم کمک کردند. انقلاب را همه با هم انجام دادند، در اقتصاد هم همه باید به هم کمک بکنند، اقتصاد را درست بکنند. اگر همه با هم کمک کردند و اقتصاد…
آن مقامی که در رأس نظام است دارد توصیه میکند اقتصاد مقاومتی درست بکنید. یعنی اقتصاد ما باید چنان بارور بشود که آمریکا که هیچ، اگر کلّ دنیا هم با ما قطع رابطه بکنند، ما نیاز به دنیا نداشته باشیم. نه اینکه اینقدر اقتصاد ما مشکل داشته باشد، با یک کلمه حرف ارزش پول رایج ما در برابر مثلاً آن ارز بین المللی و دلار یک دفعه یک دهم بشود، این خیلی بد است.
باید اقتصاد ما درست بشود. درست شدن آن هم به کمک همه است. من و شما که طلبه هستیم، همه جا باید بگوییم. مردم همه باید روی اقتصاد مؤثّر باشند. اگر خواستید اقتصاد مقاومتی که حضرت آقا فرمودند درست بشود، همه باید با هم درست بکنیم. یک مسئول نمیتواند درست بکند. اگر دنبال اجناس خارجی و اینها باشیم، هیچ وقت اقتصاد ما درست نمیشود امّا اجناس بد ایرانی را به خارجی ترجیح بدهید، میبینید چه میشود. تولید کننده در تولید بعدی خود اشکالها را برطرف میکند تا به رقابت با خارجیها برسد ولی یک بندهی خدایی که الآن آمده است دارد کار اقتصادی و تولیدی میکند -که از همهی اطراف مورد هجمهی رقابتهای شدید قرار میگیرد- چطور میخواهد… من محصول را هم از او نخرم. نتواند در بازار رقابت بکند. باید همه با هم تلاش بکنیم. شما بروید ژاپن را ببینید، اقتصاد آنها چطور پیشرفت کرده است که الآن یک اقتصاد بارور در برابر آمریکا است. چینیها چقدر اقتصاد خود را شکوفا کرده است، همهی دنیا را تحت سیطرهی خود قرار دادند. اقتصاد را باید درست کرد.
عمدهی مشکلات نظام ما اقتصاد است. اگر اقتصاد درست شد، تمام مسائل حل میشود. خصوصاً بدبینیها از بین میرود ولی همهی ما مسئول هستیم. یک وقت یک کسی حرف میزند، مردم را بیدار بکنید، حرف بزنید و آنها را جهت بدهید که مسائل اقتصادی را حل بکنیم. بحث اشتغال را حل بکنیم. بگوییم به ما ربطی ندارد؟ فقط مسئولین باید انجام بدهد. من و شما تک تک مسئول هستیم تا اقتصاد درست بشود. حتّی ما که طلبه هستیم مسئول هستیم. شما در این رابطه چه کار کردید؟
یک پیرمردی بود خیلی شوخ بود. خدا او را رحمت بکند یک آقا آمده بود، مدام از مردم مسئله میپرسید. به این گفت: حاج حسین اصول دین شما چند تا است؟ گفت: ۱۵ تا است. گفت: ۱۵ تا؟ گفت: ۱۸ تا است. طلبه گفت: پنج تا است. (پیرمرد) گفت: چطور تو عدد من را قبول نمیکنی، من پنج تای تو را قبول بکنم؟ گفت: اصول دین خود را بلد نیستی؟ مگر تو مسلمان نیستی؟ گفت: بله امّا کار من این نیست. حالا شوخی میکرد. (پیرمرد گفت) حالا من یک سؤال از شما میکنم. یک جریب زمین چند تا گندم میخواهید بکارید؟ گفت: مگر من کشاورز هستم. گفت: مگر تو نان نمیخوری؟ گفت: بله من نان میخورم. گفت: چطور تو که هر روز داری نان میخوری نمیدانی این نان چطور باید تولید بشود.
بحث این است که همهی ما وظیفه داریم در کارهای اقتصادی همهی ما باید راه بیفتیم، کمک بکنیم. مردم را به سمت تولید، به سمت استفاده از کالاهای ایرانی تشویق بکنیم که تولید بالا برود و مردم بتوانند در اقتصاد شرکت بکنند. اینطور نباشد که الآن انواع و اقسام اجناس خارجی در مغازهها وجود دارد و مردم هم هجوم آوردند و آنها را میخرند و تولید کنندهی ایرانی هم هیچ کاری نمیتواند بکند. اگر که همه با هم دست به هم بدهیم، اقتصاد درست میشود و مشکلات حل میشود و دشمن هم دیگر توان مقابله با ما را ندارد. امّا اگر اقتصاد فلج بشود، هر بار برای ما مشکل درست میکنند و ممکن است مورد هجمهی واقعی قرار بگیریم.
[۱]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۷۲، ص ۲۲۲٫
[۲]– سورهی حجرات، آیه ۱۲٫
[۳]– سورهی نساء، آیه ۱۴۸٫
[۴]– سورهی ق، آیه ۱۸٫
[۵]– سورهی نور، آیه ۱۹٫
[۶]– جامع السّعادات، ج ۲، ص ۳۱۲؛ منیه المرید فی آداب المفید و المستفید، ص ۱۸۵٫
[۷]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۷۲، ص ۲۲۲٫
[۸]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۹، ص ۱۱۹٫
[۹]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۷۲، ص ۲۲۲٫
[۱۰]– کشف الریبه، ص ۱۰٫
[۱۱]– جامع الأخبار(للشعیری)، ص ۱۴۶؛ جامع السّعادات، ج ۲، ص ۳۱۴٫
[۱۲] – همان، ح ۱۱۴۱٫
[۱۳]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۷۲ ، ص ۲۲۹؛ جامع السّعادات، ج ۲، ص ۳۱۴٫
[۱۴]– سورهی حجرات، آیه ۱۲٫
بازدیدها: 1
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.