تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۸ تا ۲۰ جلسه ۱۹ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی ۷۲ جلسه شرح ویژگیهای منافقین بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸) به نام خداوند بخشنده بخشایشگر و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۸ تا ۲۰ جلسه ۱۹
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۷۲ جلسه شرح ویژگیهای منافقین
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (۸)
—————————————–
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ اللَّعْنَهُ الدّائِمَهُ عَلیَ اَعْدائِهِمْ مِنَ اْلآنِ اِلی قیامِ یَوْمِ الدِّینِ».
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸) یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ (۹) فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ (۱۰)
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (۸) با خدا و مؤمنان نیرنگ مىبازند؛ ولى جز بر خویشتن نیرنگ نمىزنند، و نمىفهمند. (۹) در دلهایشان مرضى است؛ و خدا بر مرضشان افزود؛ و به [سزاى] آنچه به دروغ مىگفتند، عذابى دردناک [در پیش] خواهند داشت. (۱۰)
پیرامون کلمهی ظلم به تناسب بحث تقیّه که به دنبال بحث نفاق بیان شد و بحث مدارات پیامبر با مخالفین و با کلّ مردم را مطرح کردیم. بعد کلمهی ایضاء و ظلم را رسیدیم تا اینجا که بحث ظلم را مطرح کردیم. دو نکته پیرامون ظلم مانده است و چند روایت در آثار ظلم و إنشاءالله دو کلمهی دیگر راجع به تحقیر عرض کنیم.
یک نکتهای در این روایت رسول اکرم، در کتاب کافی داریم. نکتهی آن، این بحث «اتَّقُوا الظُّلْم»[۱] این کلمهی «الظُّلْم» اسم جنس است. الف و لام سر آن آمده است و اینجا اطلاق شمولی دارد. لذا «اتَّقُوا» یعنی شما باید پرهیز کنید و دوری از مطلق ظلم بجویید. هیچ جای ظلم حسن نیست، یعنی کسی نگفته است که ظلم حسن است. بعضی از چیزها مانند کذب هستند که گاهی وقتها مصلحت آفرین میشود، امّا ظلم هیچ موقع مصلحت آفرین نمیشود. یعنی قباحت ظلم یک قباحت ذاتی است و هیچ روی برگردانی از ظلم نیست. لذا «اتَّقُوا الظُّلْم» یعنی از مطلق ظلم، به هیچ وجه کسی به سمت و سوی ظلم نرود.
روایت بعدی که فرمود: «الظُّلْمُ ثَلَاثَهٌ»[۲]، کلّ ظلم را میفرماید که در سه قسم تقسیم میشود. ظلم به خود انسان که فیما بین ما و خدا است و قابل بخشش است، ظلمی که خدا او را نخواهد بخشید و شرک است و ظلمی که خداوند از آن نخواهد گذاشت و آن «فَالْمُدَایَنَهُ بَیْنَ الْعِبَاد» است، جایی که یک دینی، یک حقّی از عباد در آن باشد. این هم اطلاق شمولی دارد و همهی ظلم را در این مطلب منحصر میکند.
آخرین مطلبی که روی آن بحث کردیم و اجمالاً از آن گذشتیم توضیحی میدهیم.
ظلمی که انسان به خود میکند آن وقت بین خود او و خدا میشود. گناهانی که مربوط به شخص انسان و خدای خودش است. نافرمانیهایی که حقّ النّاس در آن نیست. این را ظلم به نفس میگویند که قابل بخشش است. ظلمی که خدا هیچ وقت آن را نمیبخشد و آن شرک است.
- نماز نخواندن ظلم به خود است؟
– بله، کسی که نماز خود را عمداً ترک کند.
– این به چه قیمتی بخشیده میشود؟ خیلی سخت باید باشد.
- باید توبه کند و قضای آن را بخواند. بالاخره گناهی کرده است که حقّ النّاس در آن نیست.
متصوّر عقلی در بحث ظلم این است یا ظلم به نفس است، یا ظلم به خدا است و یا ظلم به غیر است. امّا در این روایت این نحو بیان را فرموده است که ظلم یا ظلمی است که خدا او را میبخشد که مربوط به خود انسان و خدا است، یعنی گناهان و معصیّتهایی که مربوط به شخص انسان است، کاری به حقّ النّاس نداریم.
یک گناهانی است که ظلم به خدا است و قابل بخشش نیست. این شرک است.
سوم هم ظلمی که به غیر میکنیم. یعنی ظلمی که به دیگران انجام میدهید، این حقّ النّاس است.
- ظلم گفتیم سه قسم است. یک قسم آن ظلم به خدا است. از مصادیق ظلم به خدا شرک است. شرک منظور بت پرستی است یا نه، شرک خفی را هم شامل میشود؟
– ببینید اینجا «الشِّرک» میفرماید. این شرکی که فرموده است شرک مطلق است. هر نوع شرکی باشد. اگر شما ظلمی به خدا بکنید آن هم ظلمی باشد که خدا آن را نبخشد یعنی شرک است، یعنی شما برای خدا شریک قائل شدید. حالا شرک خفی و اینها بحث خود را دارد که ما ببینیم شرک خفی بعضی جاها قابل بخشش است، معفو است یا نیست، اصلاً شرک است یا نیست. اگر شرک باشد و آن برای خدا کسی را، چیزی را شریک قرار داده باشد قابل بخشش نیست، خدا نمیبخشد. ظلمی که منحصر به خود حق است و قابل بخشش نیست شرک است. بزرگترین گناه کبیره هم شرک است. یأس و ناامیدی از درگاه الهی یک نوعی از مصادیق شرک است.
بعد این روایتی که از حضرت صادق آل محمّد (صلوات الله أجمعین) نقل شده بود، در کافی و یا مستدرک الوسائل حدیث چهار میفرماید: «مَنْ ظَلَمَ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِ مَنْ یَظْلِمُه»[۳] این هم ادات عموم است. «مَن» موصوله ادات عموم میکند، یعنی هر کسی که ظلم میکند، این استثناء ندارد. این بچه آقا است و این آقازاده است و این حاکم است و آن فقیر است نداریم، فرقی نمیکند. یک وقت یک آدم ضعیفی است، امّا به زن خود ظلم میکند، به عروس خود ظلم میکند، به داماد خود ظلم میکند، به مستأجر خود ظلم میکند، به صاحب خانهی خود ظلم میکند.
حالا تا کلمهی ظالم در ذهن انسان خطور میکند میگوییم یعنی اگر سلطان باشد، یک آدم قهّار و ستمگر باشد، در حالی که بعضی از این انسانهای ضعیف از فرعون بدتر هستند.
چون فرعون یک خصوصیّت خوب داشت که بذل و بخشش داشت، بعضیها هستند که بذل و بخشش در کار آنها نیست. یکی از خصوصیّاتی که فرعون داشت این بود که دست و دلباز بود. برای همین است که همه به سمت او میرفتند. ریخت و پاش زیاد داشت. حدود ۴۰۰ سال ادّعای خدایی کرده است و بر مردم حکومتی میکرد و او را سجده میکردند.
- ۴۰۰ سال عمر کرده است؟
- بیشتر عمر کرده است. اینکه میگویند حکومت فراعنه…
- یکی از آنها ۴۰۰ سال عمر کرد یا همهی آنها؟
- فرعون بزرگ را میگویند معروف است.
– چطور خدا اینقدر به این فرجه داد؟!
– حوصلهی خدا خیلی است. امّا این نیامد (به سمت خدا بازنگشت) تا غرق شد. وقتی غرق شد توبهی او پذیرفته نشد.
حالا «مَنْ ظَلَمَ» هر کسی که ظلم کند «سَلَّطَ اللَّهُ» این باب تفعیل است، تسلیط یعنی خیلی مسلّط میشود از طرف خدا، «عَلَیْهِ» بر علیه آن کسی که ظلم کرده است «مَنْ یَظْلِمُه» کسی را که به او ظلم کردهاند. این مهم است. یا «أَوْ عَلَى عَقِبِهِ» کسی که فرزند او به دنبال او میآید، یا «أَوْ عَلَى عَقِبِ عَقِبِه» یعنی نوه و نوادگان او. «قُلْتُ» راوی میگوید: «هُوَ یَظْلِمُ فَیُسَلِّطُ اللَّهُ عَلَى عَقِبِهِ» آن ظلم میکند، خدا بر فرزندان او، او را مسلّط میکند؟ «أَوْ عَلَى عَقِبِ عَقِبِهِ»؟ سؤال میکند. فرمود: «فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُول» خداوند همیشه اینطور فرموده است: «وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّهً ضِعافاً خافُوا عَلَیْهِمْ»[۴] بر آنها بترسید، «فَلْیَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلًا سَدِیداً» این آیه را شما دقّت کنید که خدا چه فرموده است. فرموده است بترسید از اینکه عواقب آن دنبال شما بیاید. همان جملهای که مردم میگویند زادون کنند و رودون کشند این همین جمله است.
حالا بحثی که در ما نحن مهم است این است که آیا…
گنه کرد در بلخ آهنگری
به شوشتر زدند گردن مسگری
از آن طرف هم در قرآن داریم سورهی مبارکهی انعام، داریم: «وَ لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرى»[۵] بار هیچ کسی را، هیچ کسی حمل نمیکند. این قبول است. جمع بین این دو آیه و روایات ذیل آن آیه با این چطور میشود؟ جوابی که مرحوم طیّب اصفهانی به این داده است این است که میفرماید: کسی که ظلم کرده است یک وقت ظلم کرده است و مسلّط بر مال و اموال مردم شده است و حالا از دنیا میرود. بچّهها و فرزندان و نوادگان او میدانند که این مال برای چه کسی است. مصادیق آن را هم شما در اطرافیان خود میشناسید. فرزندان که میدانند اینها مال و اموال را به ظلم از دیگران گرفتند از اینها استفاده میکنند. حالا عواقب این ظلم برای این بشر و دیگران، آن کسانی که به آنها ظلم شد بر اینها مسلّط شوند هیچ منافاتی با «وَ لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرى» نخواهد داشت.
وجه دو این است که از فعل پدران خود راضی باشند. میگویند مال نیست که در تصرّف اینها باشد، امّا پدران ظلمی کردند و فرزندان و نوادگان به ظلم آنها افتخار میکنند. مثلاً افتخار میکنند که مردم را میزدند.
- اظهار برائت میکنند؟
– نه راضی به فعل پدران خود هستند.
در این باب روایت از نهج البلاغه، خطبهی ۱۵۴ داریم: «الرَّاضِی بِفِعْلِ قَوْمٍ کَالدَّاخِلِ فِیهِ»[۶] کسی که راضی به فعل قوم شد مثل این است که خود او در آن قوم داخل بوده است و در آن فعل شریک بوده است.
در وسایل الشیّعه، داریم: «الرَّاضِی بِفِعْلِ قَوْمٍ کَالدَّاخِلِ … فِیهِ»[۷] مانند کسی که داخل در آن قوم است. معلوم است وقتی اینها اینطور باشند انتقام از آنها گرفتن مانند این است که دارید از ظالم انتقام میگیرید.
وجه سوم این است که نه، آن که مال را تصرّف میکنند که هیچ، راضی به فعل آنها هستند و خود آنها هم دنباله رو هستند. خود آنها به سنّت ظلم پدران و آباء و اجداد خود عمل میکنند. مثلاً محمد رضا شاه ظلم رضا شاه را انجام میدهد و بعد هم اینطور بدبخت میشود و آواره کشورهای دیگر میشود. پس اقتدا کردن به عمل شوم و سنّتهای بد و اجداد. بنابراین اینجا هیچ مشکلی نیست در اینکه بخواهیم بگوییم گناه کسی دیگر بوده است و کسی دیگر بخواهد عواقب آن را ببرد.
یا اصلاً بگوییم مانند ظلم، اعانه به ظالم. یعنی کمک کردن به ظلم ظالم. کسی که دارد ظلم میکند اعانه بر آن بکند یا تکیه کردن به ظالم. در روایات و در آیات رکون داریم.
«وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ»[۸] بر اثم و عدوان تعاون نکنید. اثم یعنی گناه کردن و فحشا، عدوان هم یعنی دشمنی کردن. یعنی به ظالمها کمک کنید. این هم در سورهی مبارکهی مائده آیه ۲ است. یا سورهی هود، آیه ۱۱۳ «وَ لا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ»[۹]، «وَ لا تَرْکَنُوا» یعنی میگوید به کسانی که ظلم میکنند تمایل نداشته باشید «إِلَى الَّذینَ ظَلَمُوا».
شما چطور میتوانید به آنها تمایل داشته باشید؟ یعنی آنها را قبول داشته باشید و راضی به وجود آنها باشید، بخواهید آنها بمانند. مانند قصّهی هارون و حضرت کاظم و آن شخصی که شترها را داده بود که نام او صفّان بود. صفّان راضی بود که هارون شترها را برگرداند و اجارههای آنها را بدهد. هارون یک آدم ظالم بود. لذا قرآن میفرماید: «وَ لا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذینَ ظَلَمُوا» شما نباید کمترین تمایلی داشته باشید نسبت به کسانی که ظلم میکنند. «فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ» اگر این کار را کردید نتیجه این میشود که شما تماس با آتش گرفتید، دست به آتش آنها بردید، میسوزید.
از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در وسایل الشّیعه، روایت شده است: «إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ نَادَى مُنَادٍ»[۱۰] منادی ندا برمیدارد «أَیْنَ أَعْوَانُ الظَّلَمَهِ» ظالمها کجا هستند؟ اعوان ظلمه کجا هستند؟ این خیلی مهم است، یک کسی دارد به دیگری ظلم میکند، بعضی اوقات در مسائل جزئی آدم همینطور میشود. مثلاً یک زن و شوهر از اقوام شما دارند به همدیگر ظلم میکنند، یک نفر دارد به دیگری ظلم میکند و شما طرف ظالم و خویش و قوم هستید و روی احساسات او را کمک میکنید. این اعوان ظلمه میشود. چون عرض کردیم ظلم مطلق است اینجا هم تمام ظالمها را شامل میشود.
- داور که محسوب نمیشوند؟
– نه، داور میآید با آن زن و مرد صحبت میکند و نظر میدهد که اینها میتوانند با هم زندگی کنند یا نه. بله اگر آنها از روی احساسات بخواهند داوری کنند که حکم آن داور نافذ نیست.
روز قیامت منادی نداد میدهد ظالمها کجا هستند؟ اعوان ظلمه کجا هستند؟ «وَ مَنْ لَاقَ لَهُمْ دَوَاهً» آن کسی که جوهر را برای قلم آنها در آن جادواتی قرار داد. «أَوْ رَبَطَ کِیساً» یا کسی که در کیسهی آنها را دوخت. «أَوْ مَدَّ لَهُمْ مَدَّهَ قَلَمٍ فَاحْشُرُوهُمْ مَعَهُمْ» یا قلم را بر کار آنها کشید، «فَاحْشُرُوهُمْ مَعَهُمْ» اینها با ظالمین محشور میشوند. باید مواظب باشیم.
باز یک روایت در جامع الاخبار، داریم که حضرت رسول اکرم فرمودند: «مَنْ مَشَى مَعَ ظَالِمٍ فَقَدْ أَجْرَمَ»[۱۱] این نکته خیلی مهم است. کسی که مشی کند، حالا مشی را ابتدا میگویند راه برود، مشی برود، یعنی در واقع دنباله روی کند. کسی که دنبالهرو ظالم شود «فَقَدْ أَجْرَمَ» پس به تحقیق او مجرم است. جرم را مرتکب شده است.
روایتی از حضرت صادق آل محمّد در جامع الاخبار، نقل شده است: «الْعَامِلُ بِالظُّلْمِ وَ الْمُعِینُ لَهُ وَ الرَّاضِی بِهِ شُرَکَاءُ ثَلَاثٌ»[۱۲] کسی که عامل به ظلم است و کسی که کمک کنندهی ظلم است و کسی که راضی به ظلم ظالم است اینها هر سه شرکای ظالم هستند.
باز در روایت دیگری از حضرت صادق آل محمّد در کافی و جامع السّعادات، نقل شده است «مَنْ عَذَرَ ظَالِماً بِظُلْمِه»[۱۳] هر کسی به ظالم در ظلمش کمک کند، «سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِ مَنْ یَظْلِمُهُ» خدا بر او مسلّط میکند همانی که به او ظلم شده است «فَإِنْ دَعَا لَمْ یَسْتَجِبْ لَهُ» این هم از آثار آن است. اگر دعا کند دعای او مستجاب نمیشود. «وَ لَمْ یَأْجُرْهُ اللَّهُ عَلَى ظُلَامَتِهِ» میفرماید: و خداوند او را بر مظلومیّتی که بعد پیدا میکند اجر نمیدهد.
- زجر هم میکشد، ولی هیچ فایدهای ندارد.
– ببینید خدا همیشه به مظلوم اجر میدهد، امّا مظلوم واقعی که ظلماً به او ظلم شود. کسی که مظلومی باشد که قبلاً ظالم بوده است. اثر ظلم او ظلم به خود او شده است. حالا اینجا خدا او را مأجور قرار نمیدهد.
اخبار دیگری در بحث اعانه بر ظلم اینجا است که در بحث فقه و مسائل فقهی هم در قضا و شهادات و در حدود متعرّض شده است بر آنچه که لازم بود بر کلمهی ظلم در این قسمت بحث شود، آن هم طرداً للباب، به مناسبت بحث ایذا که به دنبال آن بحث ظلم را گفتیم، چون ایذا آزار زبانی بود که إنشاءالله مورد توجّه حضرت قرار بگیرد و قبول شود.
بحث بعدی این است که شما به دنبال ایذا و ظلم کسی را تحقیر کنید. در این هم نکتهی قابل توجّهی است که خود این نوعی از ظلم است. کسی را که تحقیر کنید، روایت دیگری هم در این باره کافی از حضرت صادق آل محمّد نقل فرموده است: «مَنْ حَقَرَ مُؤْمِناً مِسْکِیناً أَوْ غَیْرَ مِسْکِینٍ، لَمْ یَزَلِ اللَّهُ- عَزَّ وَ جَلَّ- حَاقِراً لَهُ مَاقِتاً»[۱۴] کسی که مؤمن مستمند یا نه، مستمند هم نیست، آدم حسابی است، امّا او را کوچک بشمارد و او را تحقیر کند، خدا همواره او را کوچک میشمارد و او را دشمن میدارد تا تحقیر آن مؤمن بازگشت شود که بخواهیم آن را برگردانیم. آیا میشود؟ این شخص باید مدام مورد کوچک شمردن خدا قرار بگیرد. خدا او را نابود میکند «لَمْ یَزَلِ اللَّهُ» یعنی دائماً -دو تا نفی که بیاید یعنی همیشه- خداوند تبارک و تعالی او را تحقیر میکند، کوچک میشمارد و دشمن دارد، «حَتّى یَرْجِعَ عَنْ مَحْقَرَتِهِ إِیَّاهُ». تا اینکه به آن مؤمنی که تحقیر شده است بازگشت کنید و توبه کنید و از او حلالیّت بطلبید. برای آن بین مردم اعادهی حیثیّت کنید. حالا این میشود یا نه، بعضی اوقات جای برگشت ندارد. یعنی غایتی است که حتّی محال میشود.
یک مورد دیگر هم اهانت به مؤمن است. این روایت قدسی است که خداوند فرمود: «قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحَارَبَتِی»[۱۵] کسی که به دوست من توهین کند، البتّه توهین نه اینکه یک چیزی به شخصی بگویید و او هم بگوید توهین کردید. توهینی که اهانت به او باشد، باعث سستی مقام و منزلت او شود. چون اهانه از هون گرفته شده است. اهانت به معنای اینکه منزلت طرف را پایین بیاورید و او را سست کنید. «مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحَارَبَتِی» کسی که به ولیّ من و دوست من توهین کند و او را خار شمارد، برای جنگ با من آماده شده است. «فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحَارَبَتِی» مترصّد بر این شده است که با من بجنگند. با خدا میشود جنگید؟! همین که خدا اراده کند انسان نابود است.
آن کسانی که نمیفهمیدند با اولیاء خدا یعنی اولیاء درجهی اوّل مانند انبیاء، مانند ائمّهی اطهار در افتادند و زمان صدر اسلام خیلی از آنها قرآن هم میدانستند، یعنی اطّلاعات از قرآن هم داشتند و بعضی از آنها مانند خوارج کسانی بودند که پیامبر را هم زیارت کرده بودند و بعضیها حتّی از همراهان پیغمبر بودند و خلاصه کار به جایی رسید که آمدند ولیّ خدا را کشتند. ببینید به مفهوم اولویّت چه میشود که بیایند ولی خدا را بکشند، در برابر فرزندان رسول خدا صف آرایی کنند و آنها را بکشند و توهین و اهانت کنند. یعنی از ظلم چیزی نسبت به آنها باقی نگذاشتند.
در بحث واقعهی عاشورا و حضرت اباعبدالله یعنی هر آنچه که از ظلم در دنیا میشد اینها بر اهل بیت و بر پسر پیغمبر آوردند. واقعاً هم خدا بر آنها مسلّط کرد. یک گوشه را اگر نگاه کنید بحث کوفه است. خداوند حجّاج را برا آنها مسلّط کرد. حجّاج به هیچ کدام از آنها ترحّم نکرد. یعنی ظلمی به آنها کرد… ۲۰سال بر کوفیان حکومت کرد و ظلمی به آنها کرد که مصداق دعا و نفرینی که حضرت اباعبدالله کردند که بعد از من خدا آن کسی را بر شما مسلّط کند که به شما رحم نکند.
حالا به چه کسانی مسلّط شد؟ آن افرادی که مباشرتاً آمراً مانند یزید، شمر و خولی، چطور خدا انتقام آنها را گرفت. در سال ۶۴ هجری یعنی سه سال و اندی بعد که نقل شده است در ماه شوّال یزید به شکار رفت و در آن شکار به دنبال یک آهو یا چیزی که باید شکار میکرد رفت. خود او شخصاً میخواست انجام بدهد. خلاصه در تاختن به سوی شکار یک جا پرتگاه بود و اسب رَم کرد و یزید به زمین سرازیر شد. پای او به رکاب اسب گیر کرد و این اسب هم تاخت تا به سربازها رسید.
میگویند وقتی رسید فقط یک قسمت از پای او در رکاب بود. بقیّهی هر ذرّهی او توسّط سنگی و خار و خاشاکی کنده شده بود. آن چیزی که به نظر میرسد این روایت برای مردن یزید صحیحتر است، چون هیچ قبری هم برای یزید در هیچ جایی نیست. در تاریخ ننوشتند که یزید را کجا خاک کردند. خبر صحیح یا چیزی که صحیح و مستنداً گفته باشند یزید را کجا دفن کردند، نداریم. حالا معاویه را داریم، امّا یزید نه.
یا مختار ثقفی (رحمه الله علیه) چطور از تک تک آنها تقاص پس گرفت و انتقام خون سیّد الشّهداء را به یک نحوی گرفت.
تسلّط حجّاج به کوفیها
آن کسانی که راضی بودند و جبههی امام حسین را خالی کردند و پشت جبههی دشمن را پر کردند کوفیها بودند. کوفیها اینقدر بعد از امام حسین به دست حجّاج ظلم کشیدند. این مصادیق عینی این روایات است که در این باب است. بحث توهین که از مصادیق آن تحقیر و اهانت میشود، یکی از مصادیق ظلم حساب میشود.
حضرت رسول اکرم فرمودند: «قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ نَابَذَنِی مَنْ أَذَلَّ عَبْدِیَ الْمُؤْمِن»[۱۶] به دشمنی من برخاسته است کسی که بندهی مؤمن من را خار و ذلیل کند. مواظب باشید اگر به یک جایگاهی رسیدید، حتّی در خانواده، یک وقت کسی را ذلیل و خار نکنید.
[۱]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۳۳۲٫
[۲]– الأمالی (للصدوق)، النص، ص ۲۵۳٫
[۳]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۳۳۲؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۱۲، ص ۹۸٫
[۴]– سورهی نساء، آیه ۹٫
[۵]– سورهی انعام، آیه ۱۶۴٫
[۶]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۴۹۹؛ وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۱۴۱٫
[۷]– وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۱۴۱٫
[۸]– سورهی مائده، آیه ۲٫
[۹]– سورهی هود، آیه ۱۳٫
[۱۰]– وسائل الشیعه، ج ۱۷، ص ۱۸۱، ح ۱۶٫
[۱۱]– جامع الأخبار(للشعیری)، ص ۱۵۵، ح ۱۲۲۷٫
[۱۲]– همان، ح ۱۲۲۴٫
[۱۳]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۲، ص ۳۳۴، ح ۱۸؛ جامع السّعادات، ج ۲، ص ۲۵٫
[۱۴]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۳۵۱٫
[۱۵]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۳، ص ۵۸٫
[۱۶]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۳۵۲٫
Views: 18
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.