تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۸ تا ۲۰ جلسه ۱۴ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی ۷۲ جلسه شرح ویژگیهای منافقین بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸) به نام خداوند بخشنده بخشایشگر و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۸ تا ۲۰ جلسه ۱۴
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۷۲ جلسه شرح ویژگیهای منافقین
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (۸)
—————————————–
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ اللَّعْنَهُ الدّائِمَهُ عَلیَ اَعْدائِهِمْ مِنَ اْلآنِ اِلی قیامِ یَوْمِ الدِّینِ».
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸) یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ (۹) فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ (۱۰)
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (۸) با خدا و مؤمنان نیرنگ مىبازند؛ ولى جز بر خویشتن نیرنگ نمىزنند، و نمىفهمند. (۹) در دلهایشان مرضى است؛ و خدا بر مرضشان افزود؛ و به [سزاى] آنچه به دروغ مىگفتند، عذابى دردناک [در پیش] خواهند داشت. (۱۰)
بحث ما پیرامون آیات هشتم یا بیستم سورهی مبارکهی بقره که در توصیف منافقین است. در تعبیرات روایی منافقین را به دو وجهی و دو لسانی یعنی کسی که ذا وجهین است، در برابر شما با یک صورت گشاده و مسرور و به صورت مستقبل وارد میشود و پشت سر شما وجه دیگری را به خود میگیرد. وجه دشمنی و پرخاشگری و افترا و اتّهام. به این ذا وجهین میگویند یعنی دو صورت دارد.
بعد هم فرمودند این دو صورت، دو زبان دارد. یعنی وقتی با چهرهی گشاده میآید حرفهایی که با شما میزند حرفهای خوب و خوش و آنچه که مورد پسند شما است میزند. وقتی پشت سر شما میرود حرفهایی میزنند مانند اغتیاب، یأکله، یعنی گوشت مردار برادر خود را میخورد، یعنی غیبت میکند که در روایت داشتیم که روز قیامت زبانی از پشت سر آنها بیرون میآید و زبانی هم در دهان و اینها شعلههای آتش را فوران میکند، به گونهای که خدّعهها یعنی گونهها را شعلهور میکند.
داریم که وقتی یک چیزی آتش میگیرد بعضی، بعضی دیگر را میسوزاند و حالت شعلهوری به آن میدهد. این هم همینطور است. روز قیامت انسان ذا وجهین و ذا لساناً به این صورت در میآید.
بحث ما به رسید که اگر کسی اکراه شد و از قوّهی قهریهی دشمن بر او استیلایی ایجاد شد چه کار کند؟ همان صورت واقعی خود را نشان دهد یا نه؟ عرض کردیم اینجا هم محطّ تقیّه است، یعنی جایی است که انسان باید تقیّه کند. یعنی آنچه را که واقعیّت بر او است باید بپوشاند. چرا؟ چون منجر به هلاکت و نابودی او میشود. روایات زیادی را در باب تقیّه عرض کردیم که به تناسبهای مختلف این بحث را عرض کردند که اگر کسی تقیّه نکند دین و ایمان ندارد. «لَا دِینَ لِمَنْ لَا تَقِیَّهَ لَه»[۱]، «لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا تَقِیَّهَ لَهُ».[۲]
حالا چرا این تعبیرات به این تندی دربارهی افرادی که باید تقیّه کنند شده است یا چرا این تعبیرات راجع به کلّ مؤمنین شده است؟ به جهت اینکه در زمانی که بنی العبّاس بودند و بعد بنی الامیّه بودند و خصوصاً بنی العبّاس و بعد از آنها اگر تقیّه علوی نمیماند. اگر تقیّه را رعایت نمیکردند هیچ علوی و شیعهای باقی نمیماند. به جهت اینکه اگر یک نفر از شیعه آشکار میشد خود او و دودمان او را به هلاکت میرساندند. به دنبال این بودند که یک نفر علوی را پیدا کنند و به دنبال آن بستگان و دوستان و خویشاوندان او را پیدا کنند و قلع و قمع کنند. لذا این جهت خیلی مهم است. حالا نمیگویم علّت تامّه و جهت کامل، امّا آن چیزی که در ما نحن مهم است و تقیّه را اهمیّت دادند به این خاطر بوده است.
جدا از اینکه در روایاتی مانند روایت عمّار داریم که اگر او تقیّه نمیکرد او را میکشتند. روایت آن را هم در اینجا آوردند. این روایت را مرحوم طبرسی در مجمع البیان، آورده است و مرحوم مجلسی (رحمه الله علیه) در بحار الانوار، آورده است. «کَلَّا، إِنَّ عَمَّاراً مُلِئَ إِیمَاناً مِنْ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِه»[۳] میفرماید سر تا پای جناب عمّار ایمان بود. «وَ اخْتَلَطَ الْإِیمَانُ بِلَحْمِهِ وَ دَمِهِ» میفرماید ایمان به گوشت و خون او مختلط و عجین شده بود.
این مهم است، این کلمات یک معارفی برای ما دارد که باید اینها را درس بگیریم. طلبگی یکی از با عظمتترین راهها برای رسیدن به خدا و از راههایی است که باعث رساندن دیگران به خدا است. اگر کسی با آن عجین شود آن وقت گوشت و خون او به طلبگی مختلط و عجین میشود و هیچ چیزی نمیتواند او را از طلبگی باز بدارد. نه اینکه مثلاً میبینید یک طلبه که دارد در خیابان میرود به او متلک میگویند، او هم لباس خود را در میآورد و لباس شخصی میشود. نه، این شایسته نیست. طلبه باید در هر حالی خود را نشان دهد. البتّه ما که اینجا نشستیم چهرهی ما آخوند است.
منتها یک راهی دارد، آقایانی که معمّم هستند این را به عنوان بشارت و آن کسانی که هنوز تن به لباس ندادند و مکلّاً راه میروند این را بدانند. یک راه دارد که مردم به شما ناسزا نگویند و متلک هم نگویند. راه آن این است که تا به مردم میرسید زبان خود را باز کنید و سلام کنید. ۹۹ درصد متلکها و فحشها را برمیگرداند و تبدیل به حسنه میکند. این تجربه شده است. ببینید اگر معمّم شوید و لباس بپوشید چهرهی شما را هم نشان میدهد. البتّه اینطور متوجّه نشوید که آن کسانی که لباس نمیپوشند نفاق دارند. نه، در این وادی نیستیم. امّا واقعیّت این است که ما باید چهرهی خود را نشان دهیم.
شما وقتی وارد پادگان میشوید هر نوعی از لباس که بر آن پادگان وضع شده باشد تمام پرسنل آن پادگان باید آن را بپوشند. رفتگران شهرداری هم لباس خود را میپوشند. بالاترین و مهمترین انسانها آن کسانی هستند که هادی مردم هستند، به عنوان هدایتگر مردم به سوی خدا هستند. اینها هم برای خود لباس دارند و لباس آنها، لباس آخوندی است. ما نمیگوییم این عمّامهای که ما بر سر گذاشتیم عین همانی است که پیغمبر گذاشته بود. این عبا و ردا عینا همان است، امّا به زماننا هذا این لباس منتسب به رسول الله است. اگر ما بخواهیم نوکری و سربازی واقعی ایشان را داشته باشیم باید آن… حالا اگر ماشین ندارید من قول میدهم معمّم که شوید خدا وسیلهی نقلیّه را هم برای شما فراهم میکند. اگر در قوت و غذا و معاش خود کم و کاستی دارد برکت بر تو خواهید رسید و شما را غنی میکند. یعنی شما بینیاز میشوید. از لباس نترسید.
لباس آخوندی بر آن کسانی که معمّم نیستند… در کلّ علما یک حاج آقا رحیم ارباب را داریم که عمّامه نمیگذاشت. حالا شما تمام علمای دیگر را کنار گذاشتید و میگویید حاج آقا رحیم ارباب عمّامه نمیگذاشت. ایشان لباسهای دیگر میپوشید فقط عمّامه نمیگذاشت.
- ایشان همیشه قبا میپوشید، شاید برای نماز هم یک چیزی به عنوان عمّامه سر خود میگذاشت. علی ایّ نحوٍ پرچم و علامت برای طلبگی ما لباس ما است و از آن نباید دوری کنیم.
الآن حکومت ایران منتسب به روحانیّت است، در صدر آن هم یک مجتهد جامع الشّرایط قرار دارد. بله، بعضی اوقات این کسانی که در مسائل و مشکلات اداری و معیشتی میآیند ممکن است یک چیزی بگویند و ما هم سپر بلا شویم، امّا اگر طلبه با بهترین برخورد، برخورد کند، بدتّرین را در راه میآورد.
من برج یک امسال رفتم تاکسی سوار شوم، دیدم اگر برای مسیر خود اسنپ بگیریم بهتر است. یک آقایی آمد که خیلی به ظاهر خود رسیده بود. خلاصه ما را سوار کرد. البتّه کمی ما را معطّل کرد. ابتدا گفت: حاج آقا پول خورد دارید، اگر ندارید پایین بروید. گفتم: آقا پول خورد هم دارم. گفت: حاج آقا سه دفعه جلوی شما رد شدم، امّا توقّف نکردم. نمیخواستم بایستیم، امّا بالاخره به دل من افتاد که شما را سوار کنم. گفتم: چرا؟ چه شده است؟ گفت: پریروز یک روحانی را سوار کردم و کرایه نداد و من را نصیحت کرد! نکند ما بخواهیم اینطور عمل کنیم!
حالا من با این آقا نشستم کمی صحبت کنم در مسیری که میخواستم بروم. ما با او دوست شدیم و او همیشه در رکاب ما است، یعنی اگر به او زنگ بزنم هر کاری داشته باشم میآید انجام میدهد. با برخورد خوب او را جذب کردم.
طلبه نباید از موقعیّت خود سوء استفاده کند و حتّی مرحوم کربلایی احمد که از شاگردان مرحوم لولایی بود به ما توصیه کرد گفت طلبهها! وقتی به مغازه می روید چانه نزنید. اگر جنسی را پسندید و قیمت کردید بخرید و چانه نزنید. گفتیم آقا میگویند چانه بزنید تا پیشانی شما عرق کند -البتّه این را ما هم نشنیده بودیم، از عوام شنیده بودیم- ایشان گفتند که اشتباه است، دلیلی ندارد. این کار برای طلبه حرام است. گفتیم چرا حرام است؟ گفت چون امام زمان بسیار ناراحت میشود که شما نزد یک مثلاً پارچه فروش، لوازم فروش، لباس فروش بروید و مدام چانه بزنید. این خیلی بد است. این بزرگترین ضربه به طلبه و آخوندی است که ما به خاطر کمبودهای مالی خود بایستیم و چانه بزنیم که ما طلبه هستیم.
یک مورد هم اینکه وقتی با هم بیرون میروید مثلاً به رستوران میروید غذا بخورید یا بستنی بخورید، هیچ موقع عقب نکشید که آن عوام حساب کند، عقب نکشید که دوست شما حساب کند. پول خوب است، امّا عزّت انسان به خرج کردن پول است. در روایات داریم که یا باید مال را خرج کنید که عزیز شوید یا باید مال را حفظ کنید که خود شما ذلیل میشوید و مال شما عزیز میشود. کدام بهتر است؟ اینها خصوصیّاتی است که ما باید رعایت کنیم و چهرهی خود را چهرهی آخوندی کنیم و همیشه معمّم باشیم. بله، یک وقت جایی است که اگر ما با لباس وارد شویم انگشت نما میشویم و باعث هتک حرمت لباس میشود، آنجا شما باید رعایت کنید، امّا عموم جاها، بیشتر جاهایی که ما میرویم لباس زیبنده ما است.
اصلاً مرحوم آیت الله بهاء الدّینی در توصیهی خود به طلّاب گفته بود که همین که شما معمّم میشوید و در کوچه میروید وقتی چشم یک نفر به شما بیفتد سر خود را زیر میاندازد و چشم پلشتی نمیکند. یا یک دختر جوان بدحجاب که باعث تهییج و تحریک جوانها میشود تا یک آخوند میبینید روسری خود را پایین میآورد و مؤدّب میشود تا این آخوند رد شوید، فرموده بودند همین برای قیامت ما طلبهها کفایت میکند. بنابراین آن کسانی که معمّم نیستند کمی به خود بیایند، راحت طلبی خوب نیست. آن کسانی که معمّم هستند معمّمیّت خود را بیشتر حفظ کنند.
سعی کنید درست لباس بپوشید، درست عمّامه بپوشید. لباس چروک نپوشید، لباس وصلهدار نپوشید. بله، زمان امیرالمؤمنین که لباسها آنطور بود به این خاطر بود که صنعت اینقدر پایین بود که یک تکّه پارچه آنتیک بود، حالا دیگر آن حرفها نیست. لباس زیبا بپوشید و رفتار در خانههای خود را آخوندی کنید. گفتند حضرت امام زیر شلواری خود را هم اتو میکرد. گفتند آقا زیر شلواری را برای چه اتو میکنید؟ فرموده بودند که من ساعات زیادی را در خانه با خانم خود طی میکنم، حدّاقل اگر همسر من، من را دید لباسی که به تن دارم زیبا و تمیز باشد. اینها مهم است.
نه اینکه چون ما طلبه هستیم بوی بد عرق بدن و لباس ما همه را آزار بدهد. زن و فرزند ما هم چیزی نمیگویند، ولی ما باید رعایت کنند. بعضی از علمای قدیم را وقتی میدیدید و با آنها انسان مصافحه و همنشینی میکرد از بوی عطر آنها آدم دوست نداشت که آنها را ترک کند. اینها را باید رعایت کرد.
«فَأَتَى عَمَّارٌ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ» عمّار پیش پیغمبر آمد «وَ هُوَ یَبْکِی» او گریه میکرد. «فَجَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَمْسَحُ عَیْنَیْهِ» حضرت رسول دو چشم خود را… بعضی اوقات همسر یا فرزند شما گریه میکنند. دست خود را روی چهرهی بچّه بکشید و اشک آنها را پاک کنید، اینقدر این اثر دارد خصوصاً روی زنها. «یَقُولُ: مَا لَکَ!» فرمود عمّار چه شده است؟ «إِنْ عَادُوا لَکَ فَعُدْ لَهُمْ بِمَا قُلْتَ» اگر مشرکین تو را گرفتند و تو را اکراه بر این امر کردند که ارتداد بگویی آنچه را که گفتند بگو و اعاده کن و نترس.
«إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإیمان»[۴] عمّار کسی است که دل او پر از ایمان است. حالا که او را اکراه کردند و یک حرفی را زد، در حالی که قلب او مطمئن به ایمان است هیچ اشکالی ندارد. این راجع به تقیّه است. همچنین قصّهی میثم تمّار، هجر بن عدی، رشید هجری، عمرو بن حمق خزایی و از اصحاب خاصّ امیر المؤمنین که…
البتّه عمرو بن حمق خزایی جزء اصحاب امیر المؤمنین بود امّا بعد از شهادت امیر المؤمنین در جرگهی معاویه میرود و از صف مسلمین خارج میشود. اینها نمونههای مختلفی در این باب هستند و مرحوم مجلسی هم شرح مفصّلی از قصّهی آنها را در بحار الانوار ذکر فرموده است که اگر لازم شد اینها را مراجعه کنید و ببینید اینها همینگونه بودند، مطمئن به ایمان.
غیر از اینکه میگویند عمرو بن حمق خزایی زنا زاده بود، جزء اصحاب حضرت امیر المؤمنین بود، تا زمانی که حضرت امیر المؤمنین بود در کار خود بسیار مستقیم بود و بارها خواستند او را بخرند و سمت معاویه ببرند ولی نمیرفت. بعد از شهادت آقا امیر المؤمنین سمت معاویه رفت و جزء نزدیکان معاویه قرار گرفت و کار او خراب شد.
[۱]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۲۱۷٫
[۲]– همان، ص ۲۱۸٫
[۳]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۲۹، ص ۴۰۵؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۲۰۳٫
[۴]– سورهی نحل، آیه ۱۰۶٫
Views: 1
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.