تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۸ تا ۲۰ جلسه ۱۱ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی ۷۲ جلسه شرح ویژگیهای منافقین بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸) به نام خداوند بخشنده بخشایشگر و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۸ تا ۲۰ جلسه ۱۱
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۷۲ جلسه شرح ویژگیهای منافقین
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (۸)
—————————————–
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ اللَّعْنَهُ الدّائِمَهُ عَلیَ اَعْدائِهِمْ مِنَ اْلآنِ اِلی قیامِ یَوْمِ الدِّینِ».
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸) یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ (۹) فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ (۱۰)
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (۸) با خدا و مؤمنان نیرنگ مىبازند؛ ولى جز بر خویشتن نیرنگ نمىزنند، و نمىفهمند. (۹) در دلهایشان مرضى است؛ و خدا بر مرضشان افزود؛ و به [سزاى] آنچه به دروغ مىگفتند، عذابى دردناک [در پیش] خواهند داشت. (۱۰)
در کلمهی «یُخادِعُونَ اللَّهَ»[۱] به صیغهی مخادعه و خدعه نکاتی را عرض کردیم و تا مراتب مخادعه رسیدیم که چهار مرتبه مرحوم آیت الله طیب در اطیب البیان آورده است.
همان مقاماتی که برای انسان عالی است.
مرتبهی اوّل در امور اعتقادی چه کسانی هستند؟
- منافقین.
– همهی منافقین که هستند، منتها آنکه مسلّم است از جهت خدعه مثل کفّار، مخادعهی کفّار و اهل ضلال و ارباب مذاهب باطله است که روز گذشته هم در بحث قبلی اشاره کردیم. وهابیها امور اعتقادی خود را آنگونه عمل میکنند که نیرنگ و خدعهی آنها چنان مردم را فرا میگیرد که آن بیچارهها به ورطهی نابودی خود عمل میکنند.
مرتبهی دوم که مخادعهی در امور نفسانی است، مثل کسی که دعوی عدالت دارد، کسی که دعوی علم، اجتهاد، سخاوت، تواضع، شجاعت، زهد، خوف از خدا، توکّل، انقیاد و تسلیم و امثال اینها، ورع و تقوا دارد، خود را اینگونه خدعه و نیرنگ میزند که مردم به او اینطور نگاه کنند. با تواضع راه میرود، خود را به دیگران نشان میدهد، امّا در باطن اینگونه نیست، این خدعه است. نیرنگبازی دارد. کسی که متّصف به هیچ کدام از این موارد نیست، کسی که متصّف و متلبس به هیچ کدام از اینها نیست، نه عادل است، نه عالم است، نه سخاوتمند است، امّا میخواهد خود را اینگونه نشان بدهد، ولی در واقع اینگونه نیست.
مرتبهی سوم را عرض کردیم در عبادت و اعمال است، همان بحث ریا و ریاکاری را درست میکند. یعنی عمل خود را به صورت ریا انجام میدهد، ظاهر به گونهای ریا است در حالی که در باطن اینگونه نیست، چه واجبات و چه مستحبات فرقی هم نمیکند. حالا چه واجبات را بیاوریم و چه مستحبات را بیاوریم، ریائاً باطل است. ریائاً شما چه واجب را عمل کنید، خصوصاً اگر عبادت باشد مسلّم باطل است.
لذا اینکه مرتبهی سوم را کلمهی عبادت آورده برای همین است. یعنی در امور عبادیّه، آن چیزهایی که قصد قربت میخواهد؛ چون اعمال واجب دو دسته هستند: یک دسته نیاز به قصد قربت دارد، یک دسته نیاز به قصد قربت ندارد. اوّلی را عبادی میگوییم، دومی را توسّلی میگوییم.
لذا اگر کسی اعمال عبادی را به قصد ریا بیاورد باطل است، شک هم نکنید. اگر نماز را با ریا خواندید باید دوباره بخوانید. به قصد ریا وضو گرفتید مبیح صلاه نیست، یعنی وقتی که باطل باشد، آثار وضعی هم در آن وجود ندارد. مستحبات هم همینطور است.
– نه، اگر شما با علم به اینکه ریا کردید آن را انجام دادید باطل است، وقتی که باطل باشد که رفع تکلیف نمیکند.
– نه، آن مبطلات عمل نماز است، اینجا نیّت او باید عبادی باشد. نماز باید حتماً به قصد قربت باشد. بین اعمال واجبهی عبادیّه که تعبدیّات است و توسّلیات فرق است. عبادیّات حتماً قصد قربت میخواهد، بدون قصد قربت که باطل است.
مستحبات هم همینطور است، حالا چه شما مستحبات را از جهت اینکه برای خود نذری، سوگندی خورده باشید و بخواهید آنها را انجام بدهید یا نه، بخواهید همینطور آنها را انجام بدهید، به همان قصد قربت مستحباً انجام بدهید، نه اینکه قبلاً نذر آن را داشته باشید یا واجب هم شده باشد. علی أیّ نحوٍ آن مستحبات عبادی قصد قربت لازم دارد. حالا اگر با ریا آوردید، این بحث پیدا میشود که شما در اینجا خدعه کردید، این یک نوع مخادعه و خدعه است.
ابن بابویه به اسناد خود از حضرت صادق (علیه الصّلاه و السّلام) نقل میکند که حضرت از پدرش سؤال کرد، موجب نجات فردای قیامت چیست؟ چه چیزی باعث و موجب میشود که ما روز قیامت نجات پیدا کنیم؟ فرمود: «إِنَّمَا النَّجَاهُ فِی أَنْ لَا تُخَادِعُوا اللَّهَ فَیَخْدَعَکُمْ»[۲] اینکه علیه خدا خدعه نکنید، اگر خدعه کردید بلافاصله خدعه و نیرنگ خدا حال شما را میگیرد.
«النَّجَاهُ» الف و ل بر سر اسم جنس آمده است، اطلاق شمولی دارد. اینکه «أَنْ لَا تُخَادِعُوا اللَّهَ» هیچ خدعهای علیه خدا انجام ندهید، خدا میداند، میخواهید خدا را فریب دهید؟! نمیشود. «فَإِنَّهُ مَنْ یُخَادِعِ اللَّهَ یَخْدَعْهُ وَ یَخْلَعْ مِنْهُ الْإِیمَانَ» اگر علیه خدا خدعه کردید، اوّلاً خدا علیه شما خدعه میکند و نیرنگ شما را به مکافات و آنچه که سزای تو است، میرساند و همچنین ایمان را از شما خلأ میکند، از شما میگیرد. «وَ نَفْسَهُ یَخْدَعُ لَوْ یَشْعُرُ» و همچنین خود را از خود خلأ میکند اگر شعور داشته باشی، اگر بفهمی، اگر منافق باشی که «ما یَشْعُرُونَ»[۳]، «لا یَشْعُرُونَ»[۴]، «لا یَعْلَمُونَ»[۵].
امّا اگر شما یک مقداری بفهمید و یک کمی متّصف به ایمان باشید، کمترین مرتبهی ایمان را داشته باشید، ایمان را از شما میگیرد و خدا بر نفس خودت هم خدعه میکند، مشروط به اینکه شعور داشته باشید. منتها در این روایت میگوید: «لَوْ یَشْعُرُ»[۶]، لو امتناعیّه میآورد، یعنی کسی که خدعه کند، محال است که شعور داشته باشد. کسی که علیه خدا خدعه کند و مصداق «یُخادِعُونَ اللَّهَ»[۷] باشد او شعور ندارد.
لذا با کلمهی «لَو» میآورد که عرض کردیم یک دسته از ادات شرط امتناعیّه هستند، یعنی شرط آنها ممنوع است که واقع شود، محال است که واقع شود. لذا امّ الباب آنها لو امتناعیّه است و اسم آن را لو امتناعیّه گذاشتند.
– بله، پس حضرت صادق به حضرت باقر فرمود: «وَ کَیْفَ یُخَادِعُ اللَّهَ»[۸] چطور علیه خدا خدعه میکنند؟ «قَالَ یَعْمَلُ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ ثُمَّ یُرِیدُ بِهِ غَیْرَهُ» آنچه که خدا امر فرموده است او عمل میکند، امّا برای کسی دیگری است.
گفتند یک کسی در تاریکی شب در مسجد نماز شب میخواند و به خود خیلی امیدوار شده بود، بعد یک سر و صدایی داخل مسجد شنید، او بنا بر این کرد که نماز خود را غلیظتر بخواند، الفاظ را غلیظتر بگوید، رکوع و سجدهی خود را طولانیتر کند. نماز خود را که تمام کرد، برگشت دید یک الاغ داخل مسجد آمده است، روز قیامت هم میگویند برای چه کسی این کار را انجام دادی؟ بفرمایید اجر خود را از الاغ بگیرید.
گاهی اوقات ببینید شیطان چگونه آدم را اغوا میکند که انسان نصف شب بلند شود، خواب شیرین خود را کنار بگذارد، به مسجد برود و تنهایی به عبادت خدا بایستد بعد یک سر و صدا که بیاید رنگ عوض کند و علیه خود خدعه کند، به گونهای که بعد نگاه کند…
این یک نوع بدبختی است، گفتند یک کسی چلهنشینی کرد، در مسجد سهله و جاهای دیگر ریاضت کشید که امام زمان را ببیند. بعد هم یک روز یک کسی آمد، به او گفت: تو چه میخواهی که ۴۰ روز اینجا نشستی؟ گفت: میخواهم آقا را ببینم. گفت: فرض آقا را دیدی، چه میخواهی؟ گفت: حالا که ندیدم. گفت: فرض کن دیدی –حالا آقا داشت به او میگفت- گفت: من از او چیزهای زیادی میخواهم. گفت: تو نیازت را بگو. گفت: از کجا بفهمم که تو میتوانی بگویی؟ گفت: از هر کجا. گفت: اگر راست میگویی تو این بیل را تبدیل به پارو کن تا من بفهمم میدانی. گفت: باشد. یک بیل شکسته آنجا افتاده بود، آقا نظر کرد و پارو شد، روی خود را برگرداند و دید کسی نیست. گفت: ای داد و بیداد، ۴۰ روز نشستم برای اینکه بیل من پارو شود. وقتی آدم واقعی و مخلصانه به درگاه حضرت حق سر فرود نیاورد و به دنبال مخادعه باشد و بخواهد خدعه کند و بخواهد خودنمایی کند در پایان اینگونه میشود. این همه زحمت میکشد بعد بیل او تبدیل به پارو میشود، این چه فایدهای داشت؟ ۴۰ شبانه روز آنجا خود را بیچاره کرده است.
میفرماید: «قَالَ یَعْمَلُ» عمل میکند به آنچه که «بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ» یعنی خدا امر کرده است، یعنی مأموریتهای الهی را انجام داده است «ثُمَّ یُرِیدُ بِهِ غَیْرَهُ» به این عمل غیر خدا را اراده کرده است. «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الرِّیَاءَ» ما طلبهها باید مواظب باشیم.
من به برخی از آقایان مداح میگویم شب عاشورا میآیید مداحی میکنید، همهی مردم محزون میشوند، تو مسرور میشوی. تو با خواندن و آواز و شعرها و مطالب خود مردم را محزون میکنی و به گریه میاندازی، وقتی مردم محزون هستند و دارند گریه میکنند تو خوشحال میشوی که عجب صوتی داشتم، عجب آوازی داشتم، مسرور میشود که توانستی مردم را به گریه بیندازی، وای به حال تو!. ما واعظها هم همینطور هستیم، یک وقت یک جا یک کاری میکنیم که نتیجهی عکس عاید ما میشود و همهی رد میشوند و به مقصد میروند، امّا ما هنوز سر چهارراه ایستادهایم و این خیلی بد است.
لذا فرمودند: «فَاتَّقُوا اللَّهَ» تقوای الهی پیشه کنید «وَ اجْتَنِبُوا الرِّیَاءَ» و از ریا دوری بجویید، اجتناب کنید. اجتناب، افتعال یعنی به دنبال این باشید که از ریا دور بمانید، مواظب باشید ریا انسان را به نابودی میکشد؛ چون به همهی اعمال انسان نتیجهی عکس میدهد. همهی اینها خدعه علیه خود انسان میشود.
کلمهی تقوا هم که اینجا «فَاتَّقُوا اللَّهَ» فرموده است، این را خوب دقّت کنید در قرآن ۱۲۹ «فَاتَّقُوا اللَّهَ»، «یَتَّقِ الله»، «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ» و امثال اینها داریم که همه امر به وقایهی الهی است. یعنی تقوای الهی، خدا نگهداری است. یعنی میخواهید هر کاری انجام بدهید خدا را برای خود نگه دارید. اگر همهی کارهای خود را در حیطهی تقوا انجام دادید کار درست است.
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ»[۹] میگوید: ای مؤمنین! این باری که برای خود جمع کردید، اوّلاً تقوا را پیشه کنید و باید بدانید آنها را همراه با تقوا بررسی کنید. یک تقوا قبل از آن و یک تقوا بعد از آن باید باشد. «وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ» قبل از آن یک «اتَّقُوا اللَّهَ» است و بعد از آن یک «اتَّقُوا اللَّهَ» است. «وَ لْتَنْظُرْ» یعنی خوب آنها را نظاره کنید، بررسی کنید. عرض کردیم کلمهی نظر یعنی نگاه با مطالعه، یعنی نگاه عمیق، یعنی خوب آنها را بررسی کنید، امّا با تقوا، نه با توجیه.
حالا اگر خواستیم از آنچه که داریم انجام میدهیم، از ریا دور بمانیم باید تقوا در آن باشد. یعنی آنطور که خدا فرموده است و رضای حضرت حق است و باعث خدا نگهداری برای شما میشود، آنطور باید عمل کنید و اجتناب کنید و اعمال خود را بررسی کنید.
فرمود: «فَإِنَّهُ»[۱۰] ریا «شِرْکٌ بِاللَّهِ» شرک به خدا است. شرک بدترین گناهان است. «إِنَّ الْمُرَائِیَ یُدْعَى یَوْمَ الْقِیَامَهِ بِأَرْبَعَهِ أَسْمَاءٍ» کسی که ریاکار است، روز قیامت او را به چهار اسم صدا میزنند. «یَا کَافِرُ یَا فَاجِرُ یَا غَادِرُ یَا خَاسِرُ» مواظب باشیم این همه برای خود ریاضت بکشیم، ولی برای خدا نباشد. آن وقت ما فکر میکنیم الآن مؤمن و آدم حسابی هستیم، روز قیامت ما را به کلمهی کافر، غادر صدا بزنند. کافر که معلوم است، کسی را که به کلمهی کافر صدا میزنند، یعنی کسی که حق را پوشانده است، کسی که همه چیز را میدانسته است و پنهان میکرده است. این را قبلاً در «إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا»[۱۱] عرض کردیم.
فاجر هم کسی است که فجور دارد و همه چیز را در حیطهی غیر خدا عمل میکند. بعد غادر کسی است که زیان کار شده است یعنی همه چیز خود را از دست داده است. غادر یعنی حیلهگر، خاسر یعنی ضرر کننده. حیلهگری برای انسان مورد خطاب شود یا خاسر.
وقتی میخواهید با عربها معامله کنید… اگر ما اصفهانیها با آنها چانه میزنیم، میگویند خسارت، خسارت. یعنی سود که به ما نمیدهید، یک مقدار از خرید و رأس المال خود را هم باید ضرر کنم یا اصلاً کل آن را باید بدهم، به این خسارت میگویند. مثلاً خاسر یعنی کسی که اصل آن را هم از دست میدهد. یعنی نه اینکه با این نمازی که خوانده است سودی نبرده است، بلکه با ریایی که انجام داده است، همه چیز خود را از دست داده است. انسانیّت او هم از بین رفته است، لذا او را خاسر میگویند یعنی زیانکار، غادر هم یعنی حیلهگر.
بعد میفرمایند: «حَبِطَ عَمَلُکَ»[۱۲] حبط شد، یا اگر آن را معلوم هم بخوانیم یعنی «حَبَطَ» یعنی حبط کرد یا «عَمَلَکَ» عمل تو را «وَ بَطَلَ أَجْرُکَ» و اجر تو را هم از بین برد، باطل کرد، فاسد کرد، «وَ لَا خَلَاقَ لَکَ الْیَوْمَ» و روز قیامت هم خلاصی برای تو نیست، «فَالْتَمِسْ أَجْرَکَ مِمَّنْ کُنْتَ تَعْمَلُ لَهُ» میگوید حالا برو اجر خود را از کسی بگیر که کار را برای او انجام دادی.
آن شخص سر خود را که بلند کرد، دید سر و صدای الاغ است، خود گفت: من باید بروم پاداش نماز خود را از الاغ بگیرم! اینطور میشود. اگر کسی برای غیر خدا مأموریت الهی را انجام داد، اجر آن را باید از همان کسی که این کار را انجام داده بگیرد. ریا اینگونه است. من کاری انجام بدهم که در برابر شما ریا شود و باید اجر آن را از شما بگیریم، شما میتوانید بدهید؟ نه، اصلاً معنا ندارد.
آنچه که در این مراتب به ذهن میخورد و لازم است که توصیه شویم، این است شیطان همیشه در هر حال قسم خورده است که ما را اغوا کند. «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ»[۱۳] به عزّت خدا قسم خورده است که همهی مردم را اغوا میکند. منتها یک نکتهای است و اینکه شیطان در بین آن کسانی که در اعمال خود لاابالی هستند، خیلی سرمایهگذاری نمیکند.
- به عزّت و جلالت.
– آن کسانی که مدّعی هستند و آن کسانی که در مقاماتی هستند که جای تقوا و جای پرهیزگاری و جای الهی شدن دارند، آنجا بیشتر سرمایهگذاری میکند. به عبارت دیگر جبههی اوّل شیطان مساجد و حوزههای علمیّه و بین ما است منتها با نیرنگ وارد میشود و اغوا میکند. ما را از راههای مختلف اغوا میکند و عمل خود را توجیه میکنیم. مواظب باشیم اینها باعث توجیه نشود.
اگر ریایی در کارهای خود ایجاد کردیم و بعضی از مردم را فریب دادیم و مردم ما را مدام بالا بردند و احترام کردند، عزّت گذاشتند، مواظب باشیم که اینها دست و پا گیر ما نشود و ما را در خود نپیچاند، کم کم به جایی برسد دیگر هیچ راهی برای خلاصی نداشته باشیم. طبق آن روایت هم که فرمود: «فَلَا خَلَاصَ لَکَ الْیَوْمَ»[۱۴] لای نفی جنس است، هیچ خلاصی برای ما نیست. هیچ چیزی که ما را از آن راحت کند وجود ندارد.
مرتبهی چهارم در خدعه، خدعهی در مقامات دینی است که این هم اکثر ما به آن مبتلا هستیم. فکر میکنیم آدم حسابی هستیم، مقاماتی که انسان دارد، از مقام ماده و نطفه تا مقام قرب طی میکند و به اهل معرفت میرسد که صد مقام از آنها را شمردند، حالا ما فکر کنیم در مقام پنجاه و دوم، ذاکر هستیم یا انیس الهی هستیم. یا در مقام عارف بالله قرار گرفتیم، در مقام معرفت قرار گرفتیم، نسبت به اینها فکر کنیم آن وقت بیاییم اینها را نمایان کنیم یعنی بیاییم آنها را به دیگران بیاموزیم.
بعضی هستند که دکان درست کردند، مردم بنده خدا هم به دنبال آنها راه میافتند. یکی از آقایانی که اهل فضل و علم هم است، امّا مردم را بیچاره کرده است. یک آدم بیسوادِ ساده دل پیش او میآید، میگوید ذکرهای توحیدی را به من یاد بده، شخص را بیچاره میکند.
یک بار ما با خود ایشان مکّه بودیم، به او گفتم چرا خودت این کارها را انجام نمیدهی؟ چرا برای مردم دکّان درست کردی؟ آنها گناه دارند. شما این بنده خداها را به این اذکار مشغول میکنی و برای خود دکان درست کردی، ذکرهای توحیدی و ذکرهایی که برای ما وارد شده است، درست است امّا نه به این نحوی که شما عمل کنید، مردم را به در به دری بکشانید. چرا خودت عمل نمیکنی؟ واقعاً این یک نکته است.
خدا حاج آقا کمال را حفظ کند، خاطرهای از یک طلبه میگفت که یک روز یک خانمی آمد و خیلی مؤدّب و سرسنگین نشست و گفت: حاج آقا من یک خواستهای از شما دارم. گفتم: بفرمایید. گفت: میخواهم از شوهر خود که طلبهی مدرسهی شما است بخواهید که من را طلاق بدهد. گفتم: برای چه؟ گفت: شما بگویید. گفتم: نمیشود، من تا دلیل آن را ندانم نمیگویم. بالاخره آقا با پافشاری باعث شد که بگوید، او هم گفت: میگویم به شرطی که به کسی نگویید. (حالا ما هم که میگوییم کسی او را نمیشناسد کیست، منتها به عنوان نکته و مثالی است که ما طلبهها از آن درس بگیریم که یک وقت افراط نکنیم و ریا باعث نشود که مفرط شویم). الجاهل اما مفرط أو مفرط»
گفت: بالاخره بنا شد که دلیل خود را بگوید. امّا در حضور شوهر خود میگویم. به شوهر خود هم گفت و آمد، نشستند. گفتم: دلیل شما چیست؟ گفت: دلیل من این است که این آقا از اوّل ازدواج تا حالا من را اذیّت میکند. گفتم: چه کار کرده است؟ گفت: حالا برای شما مثال میزنم، شب زفاف آقا به حجله آمده است، به من میگوید ذکر یونسیّه را میدانی؟ گفتم: بله. یک تسبیح به دست من داده و میگوید ۷۰۰ مرتبه ذکر یونسیّه بگو. بعد گفت: تسبیحات اربعه که در رکعت سوم و چهارم نماز میخوانی را میدانی؟ گفتم: بله. ۳۰۰ مرتبه هم تسبیحات اربعه بگو.
خلاصه ما را به این اذکار مشغول کرد تا اذان صبح شد. اذان صبح هم گفت: حواس ما نبود وقت نماز شب گذشت. با عجله رفت و جا نماز را پهن کرد و به نماز ایستاد. نماز را خواند و بعد هم قرآن خواند و نزدیک آفتاب گفت: حالا من خسته هستم باید استراحت کنم. سه شبانه روز در حجله کار ما ذکر و ورد گفتن شده بود. گفت: در نهایت به او گفتم آقا این چند روزه شب اوّل قبر من بوده است یا شب عروسی و زفاف من بوده است؟! باید مواظب باشیم.
یک طلبه با خانم خود دعوا داشتند، آنها از هم جدا شدند، رفتار او اینگونه بود نامزد را موقع عقد به مشهد برده بود، از اینجا که رفته بود، گفته بود میدانی در مسافرت روزه گرفتن مستحب است. گفته بود: بله. گفت: پس نذر میکنیم سه روز آنجا روزه بگیریم. خانم خود را سه روز به مشهد برده بود، روزه گرفته است، سحری نان و پنیر و گردو خورده بودند، افطاری هم نان و گردو و پنیر خورده بودند. این اصلاً حماقت محض است. وقتی آدم در ورطهی شیطانی و ریا و این چیزها قرار میگیرد حتّی «ما أَمَرَ اللَّهُ»[۱۵] را انجام میدهد امّا برای غیر خدا انجام میدهد. لذا منشأ اینها جهل است که انسان را یا به افراط میکشاند یا به تفریط میکشاند. حالا توضیح مقامات دینی را إنشاءالله فردا خدمت شما عرض خواهم کرد.
«وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد».
[۱]– سورهی بقره، آیه ۹٫
[۲]– الأمالی( للصدوق)، النص، ص ۵۸۲٫
[۳]– سورهی بقره، آیه ۹٫
[۴]– همان، آیه ۱۲٫
[۵]– همان، آیه ۱۳٫
[۶]– الأمالی( للصدوق)، النص، ص ۵۸۲٫
[۷]– سورهی بقره، آیه ۹٫
[۸]– الأمالی (للصدوق)، النص، ص ۵۸۲٫
[۹]– سورهی حشر، آیه ۱۸٫
[۱۰]– الأمالی( للصدوق)، النص، ص ۵۸۲٫
[۱۱]– سورهی بقره، آیه ۶٫
[۱۲]– الأمالی (للصدوق)، النص، ص ۵۸۲٫
[۱۳]– سورهی ص، آیه ۸۲٫
[۱۴]– ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، النص، ص ۲۵۵٫
[۱۵]– سورهی بقره، آیه ۲۷٫
بازدیدها: 24
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.