۞ امام علی (ع) می فرماید:
امام صادق عليه السلام فرمود: مسلمان برادر مسلمان اسـت بـه او ظلم نمى كند و وی را خوار نمى سازد و غیبت وی را نمى كند و وی را فریب نمى دهد و محروم نمى كند. ‌وسائل الشيعه 8: 597 ‌

موقعیت شما : صفحه اصلی » تفسیر آیات 71 تا 80
  • شناسه : 4417
  • ۲۹ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۳:۴۹
  • 107 بازدید
  • ارسال توسط :
  • نویسنده : تفسیر رضوان
  • منبع : حوزه علمیه اصفهان
آیه ۸۰ | پندار و توهّم یهود | جلسه ۱
آیه 80 | پندار و توهّم یهود | جلسه 1

آیه ۸۰ | پندار و توهّم یهود | جلسه ۱

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۸۰ جلسه ۱ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی تفسیر آیات ۷۹ و ۸۰ و ۸۱ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏ وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَیَّاماً مَعْدُودَهً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً فَلَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ (۸۰) بَلى‏ مَنْ کَسَبَ سَیِّئَهً […]

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۸۰ جلسه ۱

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی

تفسیر آیات ۷۹ و ۸۰ و ۸۱

http://bayanbox.ir/view/7348000871258179768/hadith-line.png

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَیَّاماً مَعْدُودَهً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً فَلَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ (۸۰) بَلى‏ مَنْ کَسَبَ سَیِّئَهً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطیئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ (۸۱) وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّهِ هُمْ فیها خالِدُونَ (۸۲)

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

و گفتند: آتش [دوزخ‏] جز چند روزى به ما نمى ‏رسد. بگو: آیا [بر این عقیده خود] از نزد خدا پیمانى گرفته‏ اید؟ که هرگز خدا از آن پیمان تخلّف نخواهد کرد، یا جاهلانه چیزى را به خدا نسبت مى ‏دهید؟ (۸۰)  [نه چنین است که مى ‏گویید] بلکه کسانى که مرتکب گناه شدند و آثار گناه، سراسر وجودشان را فرا گرفت، آنان اهل آتشند و در آن جاودانه‏اند. (۸۱) و کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند، اهل بهشت ‏اند و در آن جاودانه ‏اند. (۸۲)

http://bayanbox.ir/view/5122040553263843431/poster4.jpg

تفسیر سوره مبارکه بقره – آیه ۸۰

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی

http://bayanbox.ir/view/7348000871258179768/hadith-line.png

«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَیَّاماً مَعْدُودَهً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً فَلَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ (۸۰) بَلى‏ مَنْ کَسَبَ سَیِّئَهً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطیئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ (۸۱) وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّهِ هُمْ فیها خالِدُونَ (۸۲)

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

و گفتند: آتش [دوزخ‏] جز چند روزى به ما نمى ‏رسد. بگو: آیا [بر این عقیده خود] از نزد خدا پیمانى گرفته‏ اید؟ که هرگز خدا از آن پیمان تخلّف نخواهد کرد، یا جاهلانه چیزى را به خدا نسبت مى ‏دهید؟ (۸۰)  [نه چنین است که مى ‏گویید] بلکه کسانى که مرتکب گناه شدند و آثار گناه، سراسر وجودشان را فرا گرفت، آنان اهل آتشند و در آن جاودانه‏اند. (۸۱) و کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند، اهل بهشت ‏اند و در آن جاودانه ‏اند. (۸۲)

«وَقَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّآ أَیَّامًا مَعْدُودَهً ۚ قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْدًا فَلَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُٓۖ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ» ۱

ادعای قوم یهود

قوم یهود بعضی از ادعا هایی را دارند در بعضی از صور و آیات قران که آنها را خداوند تبارک و تعالی ذکر فرموده و تذکر داده مثل این آیه که ترجمه تحت الفظی آیه این می باشد : قوم یهود می‌گویند هرگز ما آتش را مسّ نمی کنیم مگر ایام کمی یعنی در واقع منکر این هستند که خلود در آتش داشته باشند که خداوند متعال می فرمایند بگو ای پیامبر ، خداوند مگر عهد و پیمانی به شما داده است یا شما پیمان و عهدی از خداوند گرفته اید که در نتیجه خداوند آن عهد خود را بر هم نزند و خلاف آن عهد عمل نکند یا شما چیزی را میگویید که خودتان هم نمی‌فهمید؟

آرزوی مرگ

در سوره مبارکه جمعه خداوند متعال می فرماید «قُلْ یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ هَادُوٓا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَآءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ»۲ که این آیه ناظر به این مطلب می باشد که یهود قائل به این هستند که اولیاء و دوست خداوند هستند و واقعا فکر میکنند که دوست خداوند هستند لذا خداوند می فرماید اگر اینطور گمان دارید که واقعا دوست خدا هستید پس بیایید  تمنّا و آرزوی مرگ کنید چون اگر کسی دوست خداوند باشد آنچه که مرز بین خدا و بنده هست مرگ می باشد یعنی آن چیزی که میتواند شما را به ملاقات دوست برساند مرگ می باشد بنابر این باید تمنّای مرگ کنید در حالی که هیچ کس تمنّای مرگ نمی کند و در ادامه می فرماید شما هیچ وقت چنین تمنّایی نخواهید کرد به آنچه که عمل کرده اید لذا در حالی می باشد که یهود اینجور می گویند .

نفی ابد

در ادامه آیه می فرماید «لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ» در اینجا کلمه «لن» گفته اند که بعضاً برای تأکید نفی می باشد و بعضاً برای تأیید نفی اما در اینجا برای نفی ابدی می باشد یعنی هیچ وقت مدخول «لن» حاصل نمی شود .

تفاوت مسّ،لمس و مسح

مسّ یعنی دو چیز که با هم الصاق پیدا کنند به طوری که هیچ فاصله ای بین آنها نباشد مثل لمس منتهی فرق می باشد بین مس ، لمس و مسح ، که این سه لغت از نظر زبان فارسی یک معنا دارند اما هر کدام واژه جدا گانه ای می باشند بنابراین مس یعنی تماس دو چیز با هم دیگر به طوری که فاصله ای بین آنها نباشد ،لمس هم همین معنا را می دهد ولی فرق بین مس و لمس این می باشد که مس یعنی لمس همراه با احساس اما لمس با احساس همراه نمی باشد یعنی شما این میز را لمس می کنید ولی مس نمی کنید ولی اگر دستتان را روی بدن همسرتان گذاشتید مس می کنید لذا با احساس مس و لمس می کنید .

معنای مسح

مسح یعنی شما لمس می کنید و همراه با جریان دادن مس و لمس می باشد لذا مسح می‌تواند هم با احساس باشد هم بدون احساس مثلا شما می‌خواهید مسح در وضو بگیرید دست میگذارید و می کشید که به این عمل مسح می گویند پس لمس معنا ندارد و در وضو خواستید مسح بکشید باید دست را بگذارید و بکشید اگر دست را گذاشتید روی سر و بردارید و لمس کنید این فایده ای ندارد لذا مس و مسح را باید جر بدهید و جریان داشته باشد .

مقصود از مسّ

آنچه که در این آیه مراد است منظور این است که چسبندگی با آتش همراه با عذاب می باشد لذا اگر در بهشت بود می گفتند مس همراه با احساس و لذت عالی اما اگر در آتش باشد یعنی لمس و مس کند آتش را در حالی که احساس عذاب و گرفتاری های جهنم را می چشد لذا می گویند ما هیچ وقت لمس نمیکنیم آتش را به طوری که احساس داشته باشیم بر اینکه عذاب می کشیم لذا وقتی قرآن اینحور تعبیر می کند عمق نیت یهود و آن چیزی که در دل آنها می باشد را بیان می کند .

تفسیر ایّام معدود

در ادامه می فرماید «إِلَّآ أَیَّامًا مَعْدُودَهً» ما آتش را لمس نمی کنیم به طوری که احساس عذاب داشته باشیم جز چند روز که در آتش هستیم و بعد نجات پیدا می کنیم ، لذا ایام معدود را بعضی ها قائل هستند که کمتر از یک هفته منظور می باشد و بعضی دیگر در مفهوم ایام معدود گفته اند چهل روز منظور می باشد البته مقدار ایام معدود در جایی معین نشده است ، بلکه آنچه که عرف متعارف و محاوره ای مردم می باشد که ایام معدود را تعبیر می کنند به هفت روز یا چهل روز یا کمتر یا بیشتر ولی آنچه که مسلم می باشد در این آیه ،این ادعایی که یهود دارد که ما در آتش جهنم خلود پیدا نمی کنیم یعنی انکار خلود می کنند .

خلود کفار و مشرکین

اما مسئله خلود کفار و مشرکین در عذاب را که خداوند فرموده در آیات مختلفه قران زیاد می باشد که در آیات دیگر خداوند مثلا فرموده « ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ»۳ که عذاب عظیم عظمتش از خلود بالا تر می باشد یا «عذاب ألیم» که عذابی دردناک است .

خلف وعده

 در ادامه خداوند می فرماید «قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْدًا» که این از آیات قلائل می باشد که اول آن کلمه «قل» آمده که خطاب به حضرت نبی مکرم صلی الله علیه و آله وسلم می باشد که حضرت باید به یهود  بگوید که معنی تحت الفظی اینگونه می شود که « بگو ایا شما از خدا عهد و پیمان گرفته اید ؟» یعنی از خداوند تعهدی گرفته اید که شما را در اتش خلود جهنم جای قرار ندهد؟

در ادامه می فرماید «فَلَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُٓ» بله خداوند اگر عهد و پیمانی به کسی داد ،هیچ وقت خداوند خلاف وعده اش انجام نمی دهد لذا در آیه دیگر فرموده «إِنَّکَ لَا تُخْلِفُ الْمِیعَادَ»۴خداوند هرگز خلاف وعده اش عمل نمیکند  که جمله اسمیه می باشد و «ان» تحقیقیه اول جمله آمده و « لا تخلف» فعل نفی مضارع لذا معنای آیه این می شود که خداوند هیچ موقع خلاف وعده اش عمل نمی کند .

فرض محال

اگر خدا به فرض محال عهدی با یهود بسته بود که آنها را در آتش جهنم خلود نمی داد لذا خداوند خلف وعده عمل نمی کرد لکن خداوند چنین وعده ای را نداده است ،در واقع این استفهام ،استفهام انکاری می باشد یعنی خداوند چنین وعده ای را به یهودیان نداده است که از معنای استفهام اینگونه برداشت می شود .

«أَمْ» متصله و منقطعه

در ادامه ایه می فرمایند که «أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ»  یعنی اینکه شما حرف هایی می زنید که علم و توجه به سخن های خود ندارید و لذا کلمه «أَمْ» که در اول جمله وارد شده در مقابل همزه می باشد که کلمه «أَمْ» یا متصله می باشد یا منقطعه ،اگر متصله باشد تعدد و تقسیم را ایجاد می کند اگر منقطعه باشد به معنای «بل» اضرابیه می باشد ودر این آیه هر دو طرف همزه کلمه«أَمْ» وارد شده یعنی اینکه خداوند نه عهدی با شما بسته است که منجر به این شود که تخلف نکند و کلمه  «أَمْ» یعنی بلکه شما چیزی را می گویید که خود شما هم به آن علم ندارید بنابراین کلمه «أَمْ» به معنای متصل کردن دو طرف همزه به هم دیگر نیست بلکه منقطعه می باشد به معنای «بل» می باشد و به عبارت دیگر یعنی آنچیزی را که شما نسبت به خدا می دهید افتراء علی الله می باشد بنابراین  اگر بگویید که خداوند عهد و پیمانی داده است در اینصورت شما افتراء می زنید بلکه حرف هایی می زنید که علم ندارید . آیه بعدی :«بَلَىٰ مَنْ کَسَبَ سَیِّئَهً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِیٓئَتُهُ فَأُولَٰٓئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ»۵  خداوند در این آیه تمام تصورات و توهمات قوم یهود را رد می کند.

تفاوت «بَلَىٰ» و «نعم»

کلمه «بَلَىٰ» برای جواب قول یهود می باشد که گفتند «لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّآ أَیَّامًا مَعْدُودَهً» لذا فرق است بین «بَلَىٰ» و «نعم» لذا «بَلَىٰ» برای جواب نفی استفهام وارد می شود مثلا درباره حضرت ابراهیم علی نبینا خداوند فرمود «قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ» حضرت جواب دادند که «قَالَ بَلَىٰ وَلَٰکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی»۶ یعنی اگر نفی یا استفهام وارد شود در جواب نفی و استفهام با کلمه «بَلَىٰ» جواب داده می شود مثل همین جملاتی که بین مردم متعارف می باشد که اگر کسی عاقد و وکیل شود از طرف دیگری ، میپرسد آیا به اینجانب وکالت می دهید (یعنی با استفهام بیان می کند) که عقد دائمی و همیشگی شما را جاری کنم ؟ آنوقت طرف مقابل کلمه«بَلَىٰ» را میگوید ،با اجازه بزرگتر ها بله لذا این بله همان کلمه«بَلَىٰ» می باشد .

اطمینان قلبی

 در این آیه هم حضرت ابراهیم علی نبینا فرمودند «بَلَىٰ وَلَٰکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی» من این را از تو پرسیدم که به من نشان دهی که من باور قلبی پیدا کنم بنابر این میخواهی بدانی آیا امیر المومنین علیه السلام عظمتش بیشتر می باشد نسبت به حضرت ابراهیم علی نبینا که حضرت ابراهیم پیامبری مهم بوده است و از پیامبران مهم تاریخ نبوت بوده ؟ کدام یک فضیلت و عظمت بیشتری دارند و رتبه کدام یک بالا تر است ؟ از همین آیه میفهمیم که حضرت ابراهیم به دنبال اطمینان قلبی بود برای چگونگی احیاء اموات در روز قیامت اما حضرت علی علیه السلام فرمودند:« اگر تمام پرده ها کنار رود ذره ای به یقین من اضافه نخواهد شد» یعنی همه چیز برای ایشان مورد اطمینان است .

نفس مطمئنه

 لذا مصداق آیه «یَآ أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ»۷ اهل بیت علیهم السلام هستند و مصداق اکمل آیه حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه هستند برای اینکه همه چیز برای او مورد آزمایش قرار گرفت اما ذره ای در خودشان شک و تردید راه ندادند در حالی که همه ی اطرافیان _ پیر و جوان_ میدانستند که راهی که امام حسین علیه السلام می روند ،راه برگشت ندارد اما به خودشان هیچ تردیدی راه ندادند .

معنای «بَلَىٰ»

خلاصه اگر کلمه «بَلَىٰ»را دقت کنیم ،برای جواب نفی یا استفهام واقع می شود که بر سبیل جهد و انکار است اما کلمه «نعم» برای تصدیق مقول قول و آنچه که گفته میشود به کلمه «نعم» تعبیر میکنند مثلا می‌گوید شما به فلان جا رفتید ؟ شما جواب می دهید «نعم» یا شما فلان چیز را دوست دارید ؟جواب میدهیم «نعم» البته تصدیق «نعم» میتواند خبر  باشد یا استفهام اما کلمه «بَلَىٰ» مخصوص استفهام و نفی می باشد مثلا در آیات دیگر مثل این آیه که خداوند می فرماید : «زَعَمَ الَّذِینَ کَفَرُوٓا أَنْ لَنْ یُبْعَثُوا ۚ قُلْ بَلَىٰ وَرَبِّی» گمان کردند که وقتی کافر شدند هرگز مبعوث نمی شوند در قیامت ، بگو خیر، بلکه مبعوث خواهید شد قسم به پروردگارم،یا در آیه ألست که خداوند خطاب میکند به بنی الآدم می فرماید :«أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ»۹ که آیا من پروردگار شما هستم ؟«قَالُوا بَلَىٰ» که در آیه اول که بحث یبعثون می باشد « قل بلیٰ» یعنی « قل بلیٰ یبعثون» ودر آیه دوم که فرمود :«أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ» فرمود «قالوا بلیٰ» یعنی « قالوا بلیٰ أنت ربنا» .

معنای «نعم»

کلمه نعم که عرض کردیم برای تصدیق می باشد اعم از تصدیق خبر می باشد که یا استفهامی می باشد یا غیر استفهامی ،مثبت یا منفی باشد مثلا در آیه مبارکه  خداوند متعال می فرماید : «فَهَلْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَ رَبُّکُمْ حَقًّا ۖ قَالُوا نَعَمْ» ۱۰ آیا شما به دست آوردید آنچه را که پروردگارتان به شما وعده داده بود ؟که این خطاب به اهل آتش می باشد لذا آنها تصدیق میکنند و میگویند «قَالُوا نَعَمْ» لذا تصدیق می کنند آن چیزی که از آنها سؤال می شود .

ابطال نفی و استفهام

گاهی اوقات وارد شدن خود کلمه «بلیٰ» برای نفی یا استفهام که مورد آیه یا کلام باشد در واقع ابطال نفی می باشد و یا ابطال آن چیزی که مورد استفهام قرار میگیرد و روی گردان میکند آن را به صورت غیر اثباتی لذا کلمه «بلیٰ» در آیه مورد نظری که ما بحث میکنیم اذعان به همین موضوع دارد «بَلَىٰ مَنْ کَسَبَ سَیِّئَهً» خداوند متعال می فرماید «کسی که به دست آورد و تحصیل نمود سیئه ای را و خطای او دورش را احاطه کرد پس او همراه آتش می باشد.

معنای مصاحبت

لذا اصحاب و همراه شدن با آتش به دو گونه متصور می باشد : یاهمراه با یک چیزی انسان می باشد که از آن جدا نمی شود یعنی مفارقت از هم دیگر ندارند و گاهی اوقات با هم عجین می باشند یعنی یکی هستند اما گاهی اوقات عجین نیستند لذا این همراهی و مصاحبت یا با کلمه صحبت می آید مثل همین آیه که «اصحاب النار» بیان شده یا با کلمه «مع» وارد می شود یا با حرف «واو»به معنای  معیت می آید که اینها اگر دقت کنید با هم  فرق می کنند بنابر این تصاحبیّتی که کلمه صحبت در آن باشد و لفظ صحبت باشد اینها یکی می‌شوند .

آتش جهنم

 لذا اینکه می فرماید «فَأُولَٰٓئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ» یعنی اینها خود آتش می باشند مثل انجا که فرمود  «وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَهُ»۱۱ یعنی خود این افراد آتش می باشند یعنی اینها به قول معروف همان نفت و سوختی هستند که آتش را درست می کنند لذا آن چیزی که آتش را ایجاد می کند در اینجا و موجب اتش می شود خود ناس و مردم می باشند که «واو»معیت می باشد بین«النَّاسُ وَالْحِجَارَهُ» خلاصه کلمه صحبتی که در اینجا وارد شده یعنی اینها همه یکی هستند همراهی هستند که از هم جدا نمی شوند اگر خواستند از هم جدا شوند دیگر نمی توانند آن ماهیت خودشان را داشته باشند لذا «فَأُولَٰٓئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ» یعنی آتش و وجود این کسانی که «کَسَبَ سَیِّئَهً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِیٓئَتُهُ» وجودشان یکی می باشد و جدای ازهم نیستند.

معنای خلود

بنابراین «هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ» توصیف می کند که اینها دیگر خلود دارند ،یعنی سوخت آنها به اصطلاح دیگر تمام نمی شود ،چون سوخت آنها خودشان هستند و در مقابل آنها «وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَٰٓئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّهِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ»۱۲ کسانی هستند که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند ، اینها هم با بهشت عجین می باشند و در بهشت خلود دارند درواقع بهشت را خود اهل بهشت درست می کنند لذا بعضی اوقات با برخورد با بعض افراد انسان حس میکند که با کوهی از صفا برخورد کرده است و وقتی انسان آنها را می بیند حس میکند که صفای بسیار خوبی دارند و لذت میبرد از اینکه با اینها انسان مصاحبت کند ،نشست و برخاست داشته باشد و سفر برود بر عکس اینها هم وجود دارند ،انسان هایی هستند که وقتی با اینها برخورد میکنیم آرزو میکنیم که دیگر یک لحظه با اینها مصاحبت نکنیم.

منابع

۱_سوره مبارکه بقره آیه ۸۰

۲_سوره مبارکه جمعه آیه ۶

۳_سوره مبارکه بقره آیه ۷

۴_سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۹۴

۵_سوره مبارکه بقره آیه ۸۱

۶_سوره مبارکه بقره آیه ۲۶۰

۷_سوره مبارکه فجر آیه ۲۷

۸_سوره مبارکه تغابن آیه ۷

۹_سوره مبارکه اعراف آیه ۱۷۲

۱۰_سوره مبارکه اعراف آیه ۴۴

۱۱_ سوره مبارکه بقره آیه ۲۴

۱۲_سوره مبارکه بقره آیه ۸۲

بازدیدها: 1

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

New Page 1