۞ امام علی (ع) می فرماید:
امام صادق عليه السلام فرمود: مسلمان برادر مسلمان اسـت بـه او ظلم نمى كند و وی را خوار نمى سازد و غیبت وی را نمى كند و وی را فریب نمى دهد و محروم نمى كند. ‌وسائل الشيعه 8: 597 ‌

موقعیت شما : صفحه اصلی » تفسیر جامع رضوان » تفسیر آیات 06 تا 07
  • شناسه : 1616
  • ۲۴ آذر ۱۴۰۰ - ۲۱:۱۱
  • 462 بازدید
  • ارسال توسط :
  • نویسنده : تفسیر رضوان
  • منبع : حوزه علمیه اصفهان
آیه ۶ و ۷ بقره | انذار کافرین | جلسه ۸
آیه ۶ و ۷ بقره | انذار کافرین | جلسه 8

آیه ۶ و ۷ بقره | انذار کافرین | جلسه ۸

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۶ و ۷ جلسه ۸ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی ۲۰ جلسه شرح ویژگیهای کافران بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏ إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ (۶)  خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ وَ عَلى‏ سَمْعِهِمْ وَ عَلى‏ أَبْصارِهِمْ غِشاوَهٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ […]

...فهرست مطالب

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۶ و ۷ جلسه ۸

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی

۲۰ جلسه شرح ویژگیهای کافران

http://bayanbox.ir/view/7348000871258179768/hadith-line.png

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ (۶)  خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ وَ عَلى‏ سَمْعِهِمْ وَ عَلى‏ أَبْصارِهِمْ غِشاوَهٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ (۷)

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

بى‏تردید کسانى که [به خدا و آیاتش‏] کافر شدند براى آنان یکسان است چه [از عذاب‏] بیمشان دهى یا بیمشان ندهى، ایمان نمى‏آورند. (۶) خدا [به کیفر کفرشان‏] بر دل‏ها و گوش‏هایشان مُهرِ [تیره‏بختى‏] نهاده، و بر چشم‏هایشان پرده‏اى [از تاریکى است که فروغ هدایت را نمى‏بینند]، و براى آنان عذابى بزرگ است. (۷)

http://bayanbox.ir/view/5122040553263843431/poster4.jpg

«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ اللَّعْنَهُ الدّائِمَهُ عَلیَ اَعْدائِهِمْ مِنَ اْلآنِ اِلی قیامِ یَوْمِ الدِّینِ».

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ (۶)  خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ وَ عَلى‏ سَمْعِهِمْ وَ عَلى‏ أَبْصارِهِمْ غِشاوَهٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ (۷)

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

بى‏تردید کسانى که [به خدا و آیاتش‏] کافر شدند براى آنان یکسان است چه [از عذاب‏] بیمشان دهى یا بیمشان ندهى، ایمان نمى‏آورند. (۶) خدا [به کیفر کفرشان‏] بر دل‏ها و گوش‏هایشان مُهرِ [تیره‏بختى‏] نهاده، و بر چشم‏هایشان پرده‏اى [از تاریکى است که فروغ هدایت را نمى‏بینند]، و براى آنان عذابى بزرگ است. (۷)

http://bayanbox.ir/view/1308105324576933146/006.gif

 *مرور بحث گذشته پیرامون معانی «کَفَرَ»

بحث ما راجع به معانی «کَفَرَ» و ماده‌ی کُفر در قرآن بود؛ یعنی مستعملات قرآنی و آنچه که استعمال شده است. کلمه‌ی «کَفَرَ» را که در قرآن فرمودند، اقسام کفر و معانی مستعمله در قرآن راجع به کلمه‌ی کفر شش معنا است که خلاصه‌ی آن‌ها را عرض کردیم و در روایت به الوجه الخامس رسیدیم.

*دوری جستن از غیر خدا

 البتّه در این روایت پنج وجه را فرموده است و آن «کُفرُ البَرائَه»[۱] بود. «کُفرُ البَرائَه» یعنی بیزاری جستن، دوری جستن، همان «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّه‏»[۲] است یا در سوره‌ی مبارکه‌ی ممتحنه آیه‌ی چهارم می‌فرماید: «کَفَرْنا بِکُمْ وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَهُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ»[۳] این «کَفَرْنا» «یَتَبَرَّأ»[۴] برائت می‌جوییم، بیزاری می‌جوییم، تبرّی می‌‌جوییم.

* یکتاپرستی حضرت ابراهیم

یا در آیه‌ی سوره‌ی مبارکه‌ی ابراهیم می‌فرماید: «إِنِّی کَفَرْتُ بِما أَشْرَکْتُمُون‏»[۵] همان قصّه‌ای که حضرت ابراهیم وارد شدند و دیدند که مردم خورشید را می‌پرستند، ماه را می‌پرستند، ستاره می‌پرستند. گفتند ستاره‌ها بزرگ هستند، بعد گفتند ماه که بزرگ‌تر است، خورشید که بزرگ‌تر است. بعد هم فرمود: «إِنِّی کَفَرْتُ بِما أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْل‏» فکر نکنید من از ابتدا این‌ها را می‌پرستیدم، من از چیزهایی که شما می‌پرستیدید بیزاری می‌جستم. «بِما أَشْرَکْتُمُونِ» چون شما برای خدا شریک قرار می‌دادید و شرک داشتید.

 این‌جا شاهد مثال روی «کَفَرَ» است که در صیغه‌ی «کَفَرْتُ»، «إِنِّی کَفَرْتُ» یعنی «تبرئتُ»…

-‌  حضرت ابراهیم می‌توانست از همان ابتدا این کار را بکند؟

-‌ ببینید ما در مقام بیان آن نیستیم که حضرت ابراهیم چه کرد و برای چه کرد و بخواهیم شأن ایشان را تعریف کنیم.

آن چیزی که ما روی آن بحث داریم بحث استعمال کلمه‌ی کفر در صیغه‌ی «کَفَرْتُ» در این آیه است به معنای برائت جستن و بیزاری جویی.

* بیزاری جستن از شریک قرار دادن برای خدا

-‌ حضرت ابراهیم که در آن‌جا شریک نبودند

– نه، چون قبل از این‌که برائت بجوید و به آن‌ها بگوید که من نمی‌پرستم، می‌خواست به آن‌ها بگوید آن وقتی که شما گفتید من ستاره می‌پرستم. من می‌گفتم چه ستاره‌های زیبایی، ماه را می‌پرستیدید می‌گفتم چه ماه زیبایی. بعد این‌ها غروب کردند گفتید خورشید که بزرگ‌تر است. خورشید هم که غروب کرد، بعد فرمود: «إِنِّی کَفَرْتُ بِما أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ» من از همان ابتدا هم موافق این چیزی که شما می‌پرستید نبودم. منتها می‌خواستم به شما بفهمانم این چیزی که شما آمدید خورشید را می‌پرستید که بزرگ‌تر از همه‌ی آن‌ها است این فایده ندارد، چون غروب می‌کند. ماه هم از خورشید نور می‌گیرد غروب می‌کند و ستاره ها هم همین‌طور.

این کلمه‌ی «مِنْ قَبْلُ» را که می‌آورد می‌خواهد بگوید که من قبل هم خدا را می‌پرستیدم. لذا «إِنِّی کَفَرْتُ» این شدّت بیزاری و تبرّی‌جویی را دارد که کلمه‌ی «کَفَرَ» را استعمال کرده است. مثلاً به من می‌گویند چایی می‌خوری؟ می‌گویم نه. ولی شما اصرار می‌کنید که بخور. من می‌‌گویم من کافر به چایی هستیم. وقتی این را می‌گویم دیگر کسی به من کاری ندارد و اصرار نمی‌کند. حضرت ابراهیم می‌خواهد شدّت بیزاری خود را از شریک قرار دادن برای خدا بیان کند و کلمه‌ی «کفرتُ». «إِنِّی کَفَرْتُ بِما أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ»، «قَبلُ» یعنی چه؟ این یعنی آن جاهایی که من با شما بودم خدا را می‌پرستیدم. آن زمان که شما برای خدا شریک قرار می‌دادید من بیزاری می‌جستم.

* معنی کلمه‌ی «کفر» در سوره‌ی عنکبوت

در سوره‌ی مبارکه‌ی عنکبوت، داریم که «إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً مَوَدَّهَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا ثُمَّ یَوْمَ الْقِیامَهِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ»[۶] می‌فرماید بعضی از بعضی تبرّی می‌جستند. بعضی از بعضی بیزاری می‌جستند. این هم معنای پنجم که در روایت آمده بود. این‌ها هم از استعمالات کلمه‌ی کفر در قرآن بود.

-‌ بعضی، بعضی را لعنت می‌کنند؟

– لعنت را گفته است «یَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضاً» آن کاری به این ندارد. اگر ما همیشه بخواهیم این‌ را بگوییم از آیات خود فارغ می‌شویم. ما آنچه که شاهد مثال در این آیات است می‌آوریم. استعمال کلمه‌ی «کُفر» و «کَفَرَ» در معانی مختلفی که در قرآن است که یکی از معانی آن بحث تبرّی جستن و بیزاری جستن است.

-‌ آیه «الزُّرَّاعَ»[۷]

– در این روایت نیاورده بود.

– می‌خواستم بدانم تحت عنوان کدام یک از اقسام کفر است؟

-‌ ببینید آن معنای لغوی بود.

یکی از جاهایی که کلمه‌ی کفر در قرآن استعمال شده است زارعان و کشاورزان را می‌گویند. چرا؟ چون بذرها را زیر کلوخ‌ها پنهان می‌کند. با معنای لغوی آن مناسبت دارد. این‌جا در روایت بود که مرحوم طیّب آورده بود.

* کتاب اطیب البیان مکمّل تفسیر المیزان

این را به دوستان توصیه می‌کنم که اطیب البیان در کنار المیزان تفسیر عالی است. خیلی از طلبه‌ها که دنبال فارسی می‌گردند این یک کتاب خوبی است. لذا اطیب البیان را حتماً برای فهم المیزان مطالعه کنید. نکات خیلی خوب و مطالب خیلی خوب و از روایات بهتر استفاده کرده است. بیشتر حرف‌هایی که زده است در قالب روایات بیان کرده است که مبیّن با قرآن و اهل بیت هستند. لذا روی همین جهت وارد شدیم که متن اطیب البیان را تا حدّی که مقدور است بگوییم.

کفر ممدوح

کفر و معناهای مختلف کفر را در آیات را عرض کردیم. آن‌هایی که از ابتدا از لسان العرب و امثال این‌ها در استعمالات قرآنی بود آوردیم. ۱۲ معنا بود. در این روایت پنج تا بود. مرحوم طیّب (رحمه الله علیه) شش بیان فرموده است که پنجمین مورد آن را فرمود در برائت است. البتّه من در تعبیرات خود کفر ممدوح را گفتم. البتّه این کفر ممدوح که بیان کرده اعمّ از آن است، یعنی ممکن است برعکس باشد. یعنی کفّار هم ممکن است این «کَفَرْتُ‏»[۸] را استعمال کنند و از مسلمانی و از دین بیزاری بجویند، امّا کفّر ممدوح همان بود که در قرآن داشتیم که این شامل همان هم می‌شود. «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّه‏»[۹] که آن‌جا هم کفر است. منتها معنای بیزاری در آن «کفر» است. «یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» کسی که بیزاری و تبرّی از طاغوت، از شیطان بجوید. «وَ یُؤْمِنْ بِاللَّه» و از آن طرف ایمان دائمی و کامل به حضرت جلّ و علی داشته باشد. این تعبیری که در این آیه دارد این است. این را این‌جا اشاره نکرده است.

 *  کفر جهود؛ ارتکاب حرام و ترک واجبات

مرحوم طیّب می‌فرماید: کفر در کتاب خدا بر پنج وجه است. کفر جهود که جهود بر دو قسم است و کفر به واسطه‌ی ترک اوامر الهی یعنی واجبات. البتّه این‌که واجبات می‌گوید شامل ترک محرّمات هم می‌شود؛ یعنی ترک اوامر و نواهی خدا. آن‌جا ترک فعل است، این‌جا ارتکاب فعل است که هر دو گناه است. به عبارت دیگر یکی از معناهای کفر ارتکاب حرام است. ارتکاب حرام شامل ترک واجب و ارتکاب محرّم، هر دو می‌شود. آیت الله بهجت (رحمه الله علیه) توصیه می‌فرمودند: گناه نکنید. این گناه نکنید نه این‌که فقط دروغ نگویید و غیبت نکنید و زنا نکنید و مال مردم را نخورید و خیانت در امانت مردم نکنید. نه، غیر از این یعنی سر وقت نماز خود را بخوانید، روزه‌های خود را بگیرید، خمس خود را بدهید، حجّ خود را بروید. یعنی هم انجام واجبات و هم ترک محرّمات باید با هم باشد. این یعنی گناه نکردن. گناه کردن ضدّ آن است. یعنی اگر ترک واجب کنید گناه است. ارتکاب محرّم گناه است. در ذهن محاوره‌ای مردم این است گناه نکنید دیگر کاری به نماز خواندن ندارند.

اوایل انقلاب آمده بودند از یک آقایی تحقیق کنند که برود در سپاه استخدام شود. از یک آدمی پرسیده بودند او چطور آدمی است؟ گفته بود من دیدم این روزه می‌خورد، ولی خدا شاهد است که تا حال ندیدم نماز بخواند.

پس کفر به واسطه‌ی ترک اوامر الهی و نواهی الهی. از باب غلبه دیگر نواهی را نمی‌گوییم. کفر برائت و بیزاری جویی که عرض کردیم.

کفران نعمت پروردگار

مورد بعدی کفران نعمت است. خدا برای انفاق واجب النّفقه و بعد برای خیرات و مبرّات به شما پول داده است. اگر غیر از آن شد این کفران می‌شود. لذا در قرآن داریم که «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ»[۱۰]؛ «وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ» نه این‌که کفر جهودی داشته باشیم. نه، کفر جهودی نداریم، خدا را قبول داریم، واجبات را انجام می‌دهیم و محرّمات را ترک می‌کنیم، امّا شکر نعمت‌های خدا را به جای نمی‌آوریم. یعنی جایی که باید آن را استفاده کنیم، استفاده نمی‌کنیم. آن را از بین می‌بریم و لئامت داریم. بعضی‌ها لئیم هستند.

چهار دسته از انسان‌ها

آدم‌ها چهار دسته هستند:

* ۱) یک دسته کریم هستند یعنی بزرگوارانه می‌بخشند.

* ۲) یک دسته لئامت دارند؛ نه خود خورند، نه کس دهند، گنده کنند به سگ دهند.

* ۳) بعضی‌ها سخاوت هم دارند، یعنی می‌بخشند و می‌خورانند، ولی ممکن است سر طرف منّت بگذارند، بزرگواری ندارند. افراد کریم «إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً».[۱۱]

* ۴) یک دسته هم هستند که بخیل هستند. هر چه وجود دارد می‌خواهند خود آن‌ها بخورند و نمی‌گذارند کسی دیگر بخورد. فقط خود را می‌بینند.

* انکار خداوند یک نوع کفر جهودی

امّا قسم اوّل کفر جهود انکار پروردگار ربّ العالمین است. کسی که ذات اقدس الهی را منکر شود. این کفر جهودی می‌شود. بعد می‌فرماید آن گفتار کسی است که می‌گوید پروردگاری نیست، بهشت نیست، دوزخ نیست! مواظب باشید بعضی اوقات مسلمان‌ها و اطرافیان ما وقتی عصبانی می‌شوند و در تنگنا قرار می‌گیرند این حرف‌ها را می‌گویند. می‌گویند چه بهشتی، چه جهنّمی، چه نمازی، چه روزه‌ای. این‌ تعبیرات خیلی بد است. هر چه ادّعای انسان بالا برود امتحان را بالا می‌برد. یک بچّه اوّل دبستان که می‌رود می‌گویند بگو بابا آب داد. امتحان آن‌ها هم همین است، چون بار سبک است. امّا یک وقت ادعا پیدا می‌کند که من دیپلم گرفتم و می‌خواهم به دانشگاه دولتی رشته‌ی پزشکی، دندانپزشکی یا دارو سازی بروم. ۶۵۰ هزار نفر در این رشته شرکت کردند. چند نفر را به عنوان پزشکی قبول می‌کنند؟ دو هزار نفر. رقابت خیلی سخت است.

بعد دانشگاه می‌روید و می‌خواهید وارد فوق لیسانس شوید و کارشناسی ارشد بگیرید، هزار نفر، دو هزار نفر شرکت می‌کنند و می‌خواهند ده نفر، بیست نفر را بگیرند. باز هم امتحان سخت‌تر می‌شود، چون ادّعا بالا می‌رود. دکترا خواستید بگیرید باید به دفعات زیاد تلاش کنید تا بتوانید تز خود را بدهید. تا بتوانید آن هنر خود را اعلام کنید که حالا که من دکتری خود را گرفتم توانستم خلع علم کنم. این‌ها ادّعا است. هر چه ادّعا برود امتحان سخت می‌شود. انسان هم همین‌طور است. اگر پیش خدا مدّعی شد، وقتی ادّعا کرد خدا امتحان سخت از او می‌گیرد.

*  امتحان الهی حضرت ابراهیم (علیه السّلام)

البتّه وجود خیلی از بزرگان و اهل بیت و انبیاء چون عظمت داشتند امتحان آن‌ها سخت‌تر بود. شما ببینید حضرت ابراهیم (علیه السّلام) که یکی از پیامبران بزرگ و جدّ اعلای پیامبر ما است، امتحان ایشان در حدّی بود که اسماعیل را به مذبح بیاورید، کارد را روی گلو او بگذارد، امّا این‌که ببرد نه. امتحان او در حدّی است که دل بکند، امّا آیا گلوی اسماعیل را می‌برد؟ نمی‌برد. خون می‌بیند؟ نمی‌بیند.

مقام بالای امام حسین (علیه السّلام) و امتحان سخت الهی

امّا امتحان حضرت اباعبدالله الحسین چون مقام خیلی متعالی است امتحان سخت‌تر است. یعنی باید ببیند که علی اکبر را «فَقَطَعوهُ بِسُیُوفِهِم إرباً إربا»[۱۲] این‌جا امتحان خیلی سخت‌تر است. در همان حال هم باید دست به آسمان بلند کند و همان‌طور که در خون خود غلت می‌خورد بگویند: «رِضًى بِقَضَائِک‏».[۱۳]

درخواست حضرت ابراهیم از خدا

آن وقت نشانه‌های آن چیست؟ این است که حضرت ابرهیم می‌فرماید نشانی به من بده که چطور این آدم‌ها را دوباره زنده می‌کنید؟ «أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى»[۱۴] ایمان دارم. «لِتَطْمَئِنَّ»[۱۵] یعنی اطمینان قلبی نداشت. امّا حضرت امیر می‌فرماید: «لَوْ کُشِفَ الْغِطَاءُ»[۱۶] اگر تمام پرده‌ها کنار برود کمی به یقین علی اضافه نمی‌شود، همه چیز برای او واضح است. این‌ها مقامات است.

آن وقت نگویید چرا حضرت عیسی که خواست متوّلد شود مادر او باید پای صخره و پای درخت خرما خشکیده برود. آن‌جا باید وضع حمل کند و بعد برگردد. مقام خیلی فرق می‌کند.

امیرالمؤمنین (علیه السّلام)، مولود کعبه

حضرت آدم باید جایی که امیر المؤمنین متولّد می‌شوند بسازد، حضرت ابراهیم بیاید بازسازی کند با آن همه عظمت و قربانی کردن حضرت اسماعیل بر این خانه، تمام کارها را بکند تا یک زمانی فاطمه‌ی بنت اسد (علیها السّلام) پشت دیوار بیاید، دستان خود را بالا ببرد تا دیوار شکافته شود و دوباره دیوار سر جای خود برمی‌گردد. سه روز و سه شب این‌جا محلّ تولّد حضرت علی‌ّ بن ابی‌طالب شود. بعد از معجزه‌ی بزرگی که همه‌ی مردم آن زمان دیدند، همه پشت خانه‌ی کعبه جمع شده بودند و مسلّم بود که این معجزه خیلی بزرگ است. دوباره همان دیوار شکافته شود و فاطمه بنت اسد با مولود کعبه با حلّه‌های بهشتی بیرون بیاید، بچّه را به دستان پیغمبر بدهد و چشمان علی (علیه السّلام) به صورت پیغمبر باز شود. این از عظمت امیر المؤمنین است، این افتخار ما شیعیان است. آن وقت شروع به خواندن قرآن کند. «السَّلامُ عَلَیکَ یَا رَسُولَ الله» و بعد قرآن بخواند. قرآنی که هنوز بر پیغمبر نازل نشده است. این مقام امیر المؤمنین است.

مقام والای امام علی (علیه السّلام)

 حالا تا قیامت باید اطراف کعبه دوست و دشمن باید طواف کنند. نمی‌دانند که دارند آن‌جا طواف می‌کنند. شرافت کعبه به امیر المؤمنین است. عظمت و فضل کعبه به امیر المؤمنین است. این افتخار ما است ولی ما متوجّه نیستیم. تا این افتخار ما باید این‌قدر ذوق کنیم که بمیریم. آدم خیلی ذوق زده شود این‌طور می‌شود. ارزش دارد که آدم پای این کار بمیرد و جان بدهد. چون خیلی برای ما عظمت دارد. تمام مسلمان‌ها به سمت کعبه نماز می‌خوانند و قبله‌گاه آن‌ها است. این مقام علیّ بن ابی‌طالب است.

معرّفی امیرالمؤمنین توسّط پیامبر به عنوان جانشین ایشان

مقام علیّ بن ابی‌طالب آن مقامی است که بعد از ۲۲ سال که از رسالت پیامبر گذشت، این همه جنگ و غزواتی که داشتند، این همه فداکاری که کردند، تازه خدا به پیغمبر خود امر بفرماید: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ»[۱۷] شخص عربی به من گفت شما از کجا می‌دانید غدیر خم و ولایت برای امیر المؤمنین است؟ گفتم در « بَلِّغْ ما أُنْزِلَ»؛ این عبارت «ما أُنْزِلَ» چیست؟ چه چیزی را باید تبلیغ کند؟ پیغمبر که همه چیز را تبلیغ کرد، از فروع گفت، از اصول گفت، از اخلاق و همه چیز گفت. از تاریخ گفت. پس چه چیزی مهم است؟ «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه‏» اگر این کار را انجام ندهید کأنّه هیچ کاری انجام ندادید. ده‌ها روایت از اهل سنّت آمده است که فقط بحث غدیر خم و معرّفی امیر المؤمنین است. یعنی اگر پیغمبر نیاید و علیّ بن ابی‌طالب را با آن طمطراق و وضعیّت آشکارا معرّفی نکند انگار هیچ کاری نکرده است.

تکمیل دین با ولایت امیر المؤمنین (علیه السّلام)

همین باعث می‌شود که خداوند دین را تکمیل کند. «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُم‏»[۱۸] با امیر المؤمنین کفّار مأیوس می‌شود. «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ» اکمال دین شد، رضایت حق به این‌که دین اسلام برای مردم دین باشد و انتخاب شود. همه‌ی این‌ها فقط به خاطر وجود مقدّس امیر المؤمنین است. این مقام بسیار با عظمتی است که همه‌ی ما مفتخر به همین ادّعای شیعه‌گری و محبّیّت امیر المؤمنین و اولاد ایشان داریم.

امّا شیطان نمی‌گذارد. شیطان با آن کسانی که دنبال ابو سفیان و دنبال معاویه و دنبال یزید هستند کاری ندارد. آن‌ها از شیطان بدتر هستند. شیطان به آن‌ها کاری ندارد. شیطان کسانی که ادّعا دارند، آن هم ادّعای ولایت امیر المؤمنین را دارند در نظر می‌گیرد. لذا ما باید مواظب باشیم، امتحان ما سخت است.

امتحانات الهی

الآن هم که این مشکلات اقتصادی اضافه شده است. درست است که اختلافات داخلی تنش و مشکلات درست می‌کند، ولی آن چیزی که مسلّم است این است که کلّ کفر در برابر ما ایستاده است و نمی‌توانیم آن را کتمان کنیم. کلّ کفر در برابر ما ایستاده است. یعنی استکبار جهانی هر چه در توان دارد علیه جمهوری اسلامی استفاده می‌کند. ما باید این‌ها را به مردم بگوییم و بدتر از این‌ها را هم ما طی کردیم. زمان جنگ وقتی ما می‌جنگیدیم چیزی نداشتیم. از نظر اقتصادی نسبت به الآن خیلی عقب بودیم. این را هم بدانیم که سر اعتقاد ما است که دشمن این‌طور جلو آمده است و دارد خرج می‌کند.

ترامپ گفته است ما در این چند سال ۷ تریلیون دلار خرج کردیم که جمهوری اسلامی را از بین ببریم. ولی هیچ ثمری برای ما نداشت. به افغانستان، عراق، بحرین، سوریه و این‌جا که آمدند برای ایران آمدند. آمدند تا بتوانند راهی پیدا کنند تا ما را از بین ببرند. تازه ما از لحاظ نظامی تقویّت شدیم، امّا نمی‌خواهیم کارهای خود یا مسئولین را توجیه کنیم. یک وقت کم کاری کردند، یک وقت از مال بیت المال استفاده کردند. امّا به هر حال باید این را بدانیم که ادّعای ما بزرگ است. ادّعای بزرگ امتحان سخت دارد. این نکته مهم بود و ما باید آن را دقّت می‌کردیم.

لزوم اقتصاد مقاومتیو عدم وابستگی به استکبار جهانی

إن‌شاءالله خدا کمک کند و همه‌ی ما دل های یکی شود و دست به دست هم بدهیم تا بتوانیم اقتصاد خود را اقتصادی مقاومتی کنیم که دیگر آمریکا هیچ اهمّیّتی برای ما نداشته باشد. یعنی دلار آمریکا هیچ ارزشی برای ما نداشته باشد، وابسته به دلار آمریکا نباشیم. پول ما در برابر دلار آمریکا چیزی نیست. امسال نزدیک به ۲۰۰ الی ۳۰۰ درصد پول آمریکا در برابر پول ما رشد کرد، چرا؟ چون ما وابسته به آن‌ها هستیم. اگر وابسته نباشیم این مرگ بر آمریکا را عمل کردیم. امّا اگر مرگ بر آمریکا بگوییم و لباس ما آمریکایی باشد، ماشین ما کادیلاک آمریکایی باشد، محصولاتی که در خانه استفاده می‌کنیم آمریکایی باشد این‌طور نمی‌شود.

 ژاپن به ما درس داد. بعد از جنگ جهانی دوم ژاپن چیزی نداشت. حتّی منابع هم نداشت. ایستادند و اقتصادی درست کردند که ابر اقتصاد دنیا هستند. از نظر اقتصادی در برابر آمریکا حرفی برای گفتن دارند. آمریکا کاری با آن‌ها نمی‌تواند بکند. خیلی مهم است.

 ما چطور؟ ما اقتصادی کار نکردیم و تمام ما هم مسئول هستیم. نگویید به ما چه، تمام ما که این‌جا هستیم از بزرگ‌ترین مقام عالی کشور که مقام عظمای ولایت است که مسئولیّت ایشان سنگین‌تر از همه است تا تک تک ما همه مسئول هستیم. تا کارگرها، حتّی پیرمردها و پیرزن‌ها همه مسئول هستند. ما باید دست به دست هم بدهیم و اقتصاد را بارور کنیم که نیاز به صهیونیست و آمریکا نداشته باشیم. آن وقت این مرگ بر آمریکا عملی می‌شود. آن وقت اگر به زبان هم نیاوردیم طوری نیست. چرا؟ چون کاری به آن‌ها نداریم. ولی حالا که آمریکا مدام عرض اندام می‌کند و ما را تحریم می‌کند، می‌گوید به ما هواپیما نفروشند و غیره، این‌ها باعث لطمه خوردن ما می‌شود. بعضی از مسئولین می‌گویند برویم مذاکره کنیم. دشمن که دست از سر ما برنمی‌دارد. اگر آن‌ها می‌خواهند که شما مذاکره کنید می‌خواهند شما تسلیم شوید. زور او به شما نرسیده است که در میدان شما را از بین ببرد می‌گوید پای میز مذاکره بیایید. امّا خود ما باید این کار را بکنیم و سفت و سخت بایستیم.

مقاومت رزمنده‌ها با وجود کمبود امکانات در جنگ ایران و عراق

 در جنگ همه ما ایستادیم. در برابر دشمن. من در مهندسی رزمی در یکی از عملیّات‌ها دستگاهی که بتوانیم خاکریز بزنیم نداشتیم. رفتیم دستگاه عراقی‌ها رابرداشتیم خاکریز زدیم، بچّه‌ها پدافند کردند و خطّ ما تثبیت شد. ما تفنگ و فشنگ نداشتیم. در یکی از عملییّات‌های فاو، خود من حضور داشتم، وقتی به عراقی‌ها رسیدیم که باید جنگ تن به تن می‌شد و عراقی‌ها کشته می‌شدند، در خشاب ما فشنگ نبود. در کانال و سنگرهای عراقی‌ها رفتیم، فشنگ برداشتیم، خشاب‌های خود را پر کردیم و جیب‌های خود را پر کردیم. باور کنید هر نفری ۲۰۰ إلی۳۰۰ نفر عراقی را کشتیم. این‌طور بود. امّا مهم این بود که همه‌ی دل‌ها یکی بود. همه با هم بودند.

همبستگی توصیه مقام معظّم رهبریدر راستای پیشرفت

به قول مقام معظّم رهبری دل‌ها را یکی کنیم و متحّد شویم، آن وقت در برابر دشمن بدون اسلحه و ابزار می‌توانیم بجنگیم و پیروز شویم. امّا اگر همه چیز داشته باشیم، امّا دل‌های ما یکی نباشد دشمن ما را دوز می‌زند. ما را به جان یکدیگر می‌اندازد. این داعش و این‌ها را دشمن درست کرد. بزرگ‌ترین خدعه و نیرنگ اسرائیل این بود که در عصر حاضر خود مسلمان‌ها را علیه خود مسلمان‌ها وا داشته است، به طوری سر همدیگر را می‌بُرند. دشمن این کار را در نتیجه‌ی اختلاف ما کرده است. وگرنه اگر همه ما در یک جبهه معتقد باشیم هیچ وقت نمی‌تواند ما را فریب بدهد. این خشونتی که مسلمان علیه مسلمان دارد اگر برای اسرائیل اعمال کند او را نابود می‌کند آن وقت «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُم»[۱۹] را همه عمل می‌کنند.

«وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد»

منابع و ماخذ 

[۱]– تفسیر نور الثقلین، ج ‏۴، ص ۱۵۵٫

[۲]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۵۶٫

[۳]– سوره‌ی ممتحنه، آیه ۴٫

[۴]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۵۶٫

[۵]– سوره‌ی ابراهیم، آیه ۲۲٫

[۶]– سوره‌ی عنکبوت، آیه ۲۵٫

[۷]– سوره‌ی فتح، آیه ۲۹٫

[۸]– سوره‌ی ابراهیم، آیه ۲۲٫

[۹]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۵۶٫

[۱۰]– سوره‌ی ابراهیم، آیه ۷٫

[۱۱]– سوره‌ی فرقان، آیه ۷۲٫

[۱۲]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۴۵، ص ۴۴٫

[۱۳]– زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص ۱۳۴٫

[۱۴]–  سوره‌ی بقره، آیه ۲۶۰٫

[۱۵]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۲۶؛ سوره‌ی انفال، آیه ۱۰٫

[۱۶]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۴، ص ۱۸۱٫

[۱۷]– سوره‌ی مائده، آیه ۶۷٫

[۱۸]– همان، آیه ۳٫

[۱۹]– سوره‌ی فتح، آیه ۲۹٫

http://bayanbox.ir/view/1308105324576933146/006.gif

بازدیدها: 1

فهرست مطالب

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

New Page 1