تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۱ – جلسه ۶ حجت الاسلام و المسلمین رضوانی شرح خطبه مُتَّقین (همّام) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (۲۱) به نام خداوند بخشنده بخشایشگر اى مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانى را […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۱ – جلسه ۶
حجت الاسلام و المسلمین رضوانی
شرح خطبه مُتَّقین (همّام)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (۲۱)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
اى مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانى را که پیش از شما بودند آفرید، تا پرهیزکار شوید. (۲۱)
————————————————————
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ اللَّعْنَهُ الدّائِمَهُ عَلیَ اَعْدائِهِمْ مِنَ اْلآنِ اِلی قیامِ یَوْمِ الدِّینِ».
«یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ».[۱]
لازم است نکاتی در مورد آیاتی که پیرامون آثار و ثمرات تقوا بیان شده است، بیان بکنم. البتّه مضمون کلّی آنها را روز گذشته عرض کردیم که ده تا از آیات را آوردیم و ثمرات تقوا را از بیان قرآن، بیان کردیم. منتها نکات ظریفی دارد که این نکات از نظر ادبیاتی و لغتی بسیار مهم است که شاید در ترجمهها هم به آنها دقّت نشده است.
یک مورد در سورهی مبارکهی آل عمران است. فرمودند: «وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً»[۱]، که «لا یَضُرُّ» مضارع منفی است. مضارع منفی همیشه دلالت بر این دارد که آنچه در مادهی آن کلام است، هیچ وقت محقّق نمیشود. این نکتهی این کلام است. «لا یَضُرُّکُمْ» یعنی هیچ موقع ضرری از ناحیهی کید دشمنان و بدخواهان به شما نخواهد رسید. تأکید مطلب آن هم بر این است که کلمهی «شَیْئاً» را آورده است که «لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً» یعنی هیچ چیزی از نظر ضرر برای شما وجود نخواهد داشت که هم صیغهی «لا یَضُرُّ» و هم تأکید «شَیْئاً» دلالت بر آن دارد که اینجا معنای آن را کامل میکند و از الفاظ عموم است. یعنی هیچ چیزی از نظر ضرر بر شما نخواهد بود.
منتها شرط آن صبر و تقوا است که این را هم عرض کردیم سیاق این آیات، صبر و تقوا را با هم آورده است. منتها از نظر تقدّم و تأخّر «تَصْبِرُوا» را اوّل گفته است.
اوّل صبر را فرموده است، بعد تقوا را فرموده است که در واقع نتیجهی صبر که ایمان است، تقوا را به ما میرساند. به عبارت دیگر بندگی باید حاصل بشود تا تقوا حاصل بشود.
چون آخر آیه داشتیم که «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»[۲] (در سورهی آل عمران، آیه ۱۲۰ ذکر نشده) کلمهی «لعلّ» هم نشان دهندهی ثمرات تقوا است که تقوا ثمرات بندگی میشود و ثمرات تقوا اینها است که یک به یک داریم بیان میکنیم.
پس عدم ضرر بر ما، عدم ضرر بر مؤمنین و متّقین نسبت به کید و حیله و نقشههایی که دشمن میکشد و جالب هم این است که تجربه چه در زمان پیامبر و حتّی در زمان پیامبران دیگر مثل قصّهی حضرت یوسف (علی نبیّنا و آله و علیه السّلام) که از قصص قرآن است، میبینیم کیدی که علیه یوسف چه از ناحیهی حسادت و کینهتوری برادران او، چه از ناحیهی زلخیا میشود، هیچ کدام به او ضرر نمیزند و مدام او را تعالی میدهد. او را در چاه انداختند، امّا با در چاه انداختن او را به درجات بالا هدایت کردند و شروع سخن گفتن این پیامبر با خداوند تبارک و تعالی از طریق وحی و واسطه در همین چاه شروع میشود.
- صبر بدون تقوا.
- اوّل باید صبر باشد، «إِنْ تَصْبِرُوا» بعد «وَ تَتَّقُوا» اوّل باید صبر داشته باشیم که ایمان درست بشود. اگر ایمان درست شد، ایمان به معنای «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ»[۳] ایمان به معنای «یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ»[۴] ایمان به معنای «وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ» اگر اینها درست بشود، اینها باعث میشود که تقوا درست بشود.
- «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ»[۵] .
- اینها را میگوییم.
- اگر صبر بدون تقوا
– آن که مسلّم است اصلاً «الصَّبْرُ رَأْسُ الْإِیمَانِ»[۶] معروف است. «بعض الایمان» نیست، بعضی که رأس است. حتّی رکن هم بالاتر است.
– منظور من این است که میوهی صبر بدون تقوا هم میتواند در دنیا میوهی لذیذی داشته باشد.
– اوّل رتبه صبر است، بعد رتبه تقوا است. یعنی میتوانیم آدم صابری داشته باشیم امّا تقوا نداشته باشد ولی آدم متّقی بدون صبر معنا ندارد. آدم متّقی همیشه صبر دارد. لذا اینجا مقدّم داشته است. «وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً»[۷] البتّه این را در آیات دیگر هم داریم.
در سورهی مبارکهی آل عمران میفرماید: «وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»[۸] این «مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» که بیان فرموده است، یعنی آن کارهایی است کسی قاطعیّت در امر دارد. «مِنْ عَزْمِ» کسی که عازم است، کسی که قاطع است، کسی که با ثبات قدم بر یک کاری میگذارد که معمولاً کسی قدم در کارهای خوب بگذارد «مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» میگویند. حالا آنجا هم دارد: «وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا»[۹] تمام اینها از نظر سیاق کلامی در یک ردیف حساب میشوند و این تقدّم و تأخّر بیمعنا نسیت.
در ادبیات مثلاً در علم نحو داریم که اصل بر چه چیزی تقدّم است، اصل بر چه چیز تأخّر است. اینجا هم وقتی «تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا» میگوید، از نظر معانی بیان مقدّم داشتن «تَصْبِرُوا» یعنی صبر مقدّم است تا شما صبر نکنید، به تقوا نمیرسید. اوّل باید صابر باشید، بعد میتوانید… اینها در رتبهی هم هستند که مترتّب بر هم هستند. نمیشود کسی بدون صبر متّقی باشد. نمیشود کسی بدون صبر مؤمن باشد. صبر باید باشد، بعد تقوا.
کید هم که اینجا فرمودند همه چیز را شامل میشود. از نظر آنچه که دشمن علیه دشمن میآید پیاده میکند. حیله کردن، مکر کردن، نقشه کشی کردن. در طول تاریخ انبیاء و اولیاء و ائمّهی اطهار و اسلام هر نقشهای که آمدند علیه مسلمانها کشیدند، همه به ضرر خود آنها شد.
حتّی در واقعهی شهادت حضرت أبا عبدالله الحسین که به حسب ظاهر آنها پیش بردند امّا پیش نبردند. شما قصّهی یزید بن معاویه را ببینید که آمد چنین مصیبتی را بر عالم وجود به وجود آورد، کلاً سه سال و اندی بعد از واقعهی عاشورا زندگی کرد، آن هم با چه مشکلات و فضاحتی که در بحث شام داشت که بعد خود در برابر دشمن او سر به زیر شد و مجبور شد به خواستههای اهل بیت تن بدهد و در نهایت هم با چه بدبختی مرده است. نحوهی مرگ او را دو نوع گفتند ولی من فکر میکنم این مورد آن صحیحتر است که به شکار رفته بود و بعد هم اسب او رم میکند و در رکاب اسب خود سرازیر میشود و هر یک ذرهای از بدن او به یک صخره و سنگ و خار و خاشاکی گیر میکند. وقتی اسب پیش لشکر و اصحاب او برمیگردد، میبینند فقط یک تکه پا از او است. لذا الآن شما در شام هم بروید، قبری را برای یزید تعریف نکردند. یعنی این هم نهایت است. آن کسانی هم که با یزید همراهی کردند را ببینید مختار -روح او شاد- چه انتقامی جانانه از آنها گرفت. کدام یک از آنها توانستند به ری برسند، کدام یک از آنها توانستند به خواستههای خود برسند؟ یعنی اگر حساب بکنیم آنها هم به نتیجه نرسیدند. کید و حیله و نقشه و هر کاری که کردند، به ضرر خود آنها شد.
- اینها را که شما میگویید با دید مؤمنین میتوانیم بگوییم پیروز شدند ولی با دید کفّار یزید پیروز شده است.
– اوّلاً که الآن دیگر هر کسی نگاه بکند
- دیدگاه ما این است: از حضرت زینب سؤال کرد دیدی خدا با برادر تو چه کرد ؟ فرمود: «ما رأیتُ» دیدگاه حضرت زینب دارد این جواب را میدهد.
– آن که درست است. هر کسی به اعتقادات خود باید اظهار آنچه که در معتقد است بگوید. امّا نه اینکه شما میفرمایید. الآن حتّی شما بیایید برای تاریخ نویسهای تاریخ غیر مسلمان غیر موحّد هم واقعهی عاشورا را ترسیم بکنید و آنها تاریخ را مطالعه بکند، قضاوت بر پیروزی امام حسین میکند. اعتقاد واقعی شیعهی اثنی عشری و آن موارد را هم لازم ندارد. وقتی در هند میآیند امام حسین را به عنوان یک سمبل و اسوه برای آزادی خواهی قرار میدهند و الآن حتّی بر او عزاداری میکنند، با اینکه اعتقاد دینی ندارند، نماز نمیخوانند، روزه نمیگیرند، امام حسین را از جهت مسلمانی و از جهت اینها قبول ندارند ولی از جهت یک آزادی خواه، یک کسی که آنگونه در طول تاریخ درخشیده است، قبول دارند و او را پیروز میدانند. اینها نکتههای ظریف در بحث حماسهی عاشورا است، اینها را دقّت بکنیم. همان زمان هم همینطور بوده است. ببینید مرگ و اینکه به حسب ظاهر آنها امام حسین را شهید کردند پیروز نشدند. آنها افتضاح خود را درست کردند.
– از دیدگاه دنیا پرستان پیروز شدند.
– همان وقت هم خود یزید اظهار کرد که عمر و اینها زیادهروی کردند. شاید یک دلخوشی گذرا برای آنها شد ولی در حقیقت چیزی به دست نیامد.
در سورهی مبارکهی احزاب، میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا»[۱۰] اینجا خطاب به مؤمنین است. «اتَّقُوا اللَّهَ» نگویید کسی که مؤمن است تقوا ندارد؟ اینها رتبه دارد. اوّل ایمان به معنای عام است، بعد تقوا بعد ایمان به معنای «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»[۱۱] اینها نکاتی است که قبلاً هم گفته شده است.
بعد میفرماید: «وَ قُولُوا قَوْلاً سَدیداً»[۱۲] در ردیف تقوا میفرمایند: حرف با دلیل بزنید. حرفی که سند داشته باشد بزنید. حرفی که راست باشد.
قول سدید هم حرف راست را شامل میشود و هم حرفی که مستند است. مستند بودن آن هم این است که حتماً باید در آنچه که به خدا و رسول نسبت داده میشود، در قرآن و در روایات -که همان نقلیّات است- مستند باشد که البتّه در بحث قرآن ما بحث سندی نداریم، آنچه که وجود دارد بحث دلالی است، آنچه که مشتبّهات در آیات است، در بحث دلالت آن است، راجع به سند آن کسی حرفی ندارد بزند و آنچه که بحث در روایات اهل بیت میشود، برگشت همهی مباحث آن به اسناد روایات است. دلالات آن واضح است. آنچه که مسلّم است این است که ما باید در بحث اسناد بحث و بررسی بکنیم.
«وَ قُولُوا قَوْلاً سَدیداً» سدید را محکم گفتند ولی در واقع یعنی حرف نیکو و حرف راست. قول سدید همان قول… حرف این کسانی که مدام قسم میخورند قسم بالله و تالله و به خدا قسم یا این قسم خوردنها برای آنها معمولی شده است. عادت آنها شده است، تکه کلام آنها شده است یا دارند دروغ میگویند. دروغ که دارند میگویند، میخواهند یک چیزی بیاورند، آن را مهار بکنند، به آن تکیه بدهند، میخواهند یک یدک کش برای آن بگذارند، مدام قسم میخورند و الّا کلام راست و کلام نیکو خود به خود اثر خود را میگذارد، نافذ است، احتیاج به قسم خوردن و بالله و تالله و و الله و قسم پدر و مادر و اینها را ندارد، قسم خوردن مدام ندارد.
خود راست سدید است. لذا در ترجمهها هم بعضیها وقتی ترجمه میکنند، میگویند: سخن نیکو و راست بگویید. یعنی سخن زیبا بگوید. طیّب در کلام عربی یعنی زیبا را، زیبا بگویید. یعنی حرف را هم از آن حرفهایی که مستند و مایهدار و استخواندار است بزنید، هم زیبا حرفها را بزنید.
زیبا سخن گفتن یکی از علائم خوش خلقی است که حضرت صادق هم در آن روایت داشتند، یک بار دیگر هم خدمت شما گفتیم که یکی از علائم خوش خلقی طیب الکلام است. خود طیب الکلام حسن الخق است. طیب الکلام یعنی زیبا سخن گفتن، آن هم سخن زیبا را. چون یکی است ممکن است خیلی زیبا سخن بگوید امّا حرفهای نامربوط میزند. یک وقت یک کسی هم است که حرفهای زیبا و خوب میزند امّا بلد نیست آنها را بیان بکند. با زیبا سخن گفتن… کسی هنر واخلاق نیکو دارد که حرفها را با زیبایی بیان بکند، آن هم حرفهای مایهدار را (اینگونه بیان بکند). سدید شامل سخن راست و زیبا و زیبا گفتن شامل میشود.
خود حضرت موسی و هارون (علی نبیّنا و آله و علیهم السّلام) وقتی مأمور شدند سراغ فرعون بروند، آنجا امر شد که با آنها لیّن صحبت بکنید. یعنی با تندی با آنها حرف نزنید. هر چه بگوییم اقلّ آن این است که اینها پیغمبر خدا بودند، باید درست حرف بزنند، زیبا سخن بگویند.
یکی از درسهایی که این کلمات برای من و شما که در لباس طلبگی هستیم و تمام اسلحه و سلاح و آنچه که ما برای کار خود داریم، زبان ما است. لذا حتّی در انکار منکر همیشه باید زبان خود را خوش قرار بدهیم. حتّی اگر در انکار منکر با زبان خوش و با زبان لیّن با مردم برخورد بکنیم، بسیار آثار مثبتی را به دنبال خواهد داشت.
نکتهی بعدی در این آیه میفرماید: «یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمالَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ»[۱۳] در ترجمهها میگویند: تا اعمال شما اصلاح و گناهان شما بخشیده شود. این اشتباه است. اینجا «یُصلح» فعل معلوم است، «اصلحَ» «یُصلحُ» فاعل میخواهد. فاعل آن الله است. معلوم است «یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمالَکُمْ» اینجا مجهول نیست که آن را به معنای مجهول معنا بکنیم، به معنای معلوم است. یعنی خدا «یُصْلِحْ» همیشه اصلاح میکند، آن هم «لَکُمْ» یعنی هر چه به نفع شما است. اصلاحگری خدا یک طرفه است، قرارداد ترکمنچای برای شما است. یعنی همه چیز به نفع شما قرار میگیرد. «یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمالَکُمْ» برای خدا که ضرر ندارد.
خدا «غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمینَ»[۱۴] است. بینیاز از همهی موجودات، همهی عالم است، چون همه مخلوق او هستند. امّا همهی اینها، همهی عالم فقیر به خدا هستند.
لذا اگر خدا خواست اصلاح بکند، اصلاح را بر چه کسی که میکند؟ یعنی به فایده و سود چه کسی تمام میشود؟ مخلوق. لذا میفرماید: «یُصْلِحْ لَکُمْ» نفرمود: «یُصْلِحْ أَعْمالَکُمْ» فرمود: «یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمالَکُمْ» خدا اعمال شما را به نفع و سود شما اصلاح میدهد و همیشه این کار را انجام میدهد. «یُصْلِحْ» فعل مضارع است، خود آن باز دلالت بر استمرار دارد.
«وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ» این «یَغْفِرْ»، میگوید شرط قرار میگیرد که اگر شما این کار را کردید، باز دوباره خدا برای شما «یَغْفِرْ» یعنی غفران و مغفرت الهی همیشه شامل شما خواهد شد.
دوباره «لَکُمْ» غفران را روز گذشته عرض کردیم: یعنی گناهان و سیّئات شما را صفح و عفو میکند و تازه آنها را برای شما تبدیل به حسنه میکند، این غفران میکند. «یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ» در واقع همهی آنچه که از شما سر میزند چه اعمال خوب، چه اعمال بد، چه اعمال خراب، خدا همه را برای شما، به نفع شما و برای شما اصلاح میکند.
«شرط آن اتَّقُوا اللَّهَ»[۱۵] است. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدیداً».
در «قَوْلاً سَدیداً» یک نکتهای وجود دارد. با چه کسی صحبت بکنید ندارد. میفرماید قول سدید را همه جا به کار ببرید. قول مطلق است، هر کجا حرف میزنید، قول شما، قول سدید باشد. این هم نکاتی در این آیه بود.
سورهی مبارکهی مائده، میفرماید: «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ»[۱۶] که در واقع منحصر است «إِنَّما» از ادات حصر است. در معانی بیان خواندیم. «یَتَقَبَّلُ اللَّهُ» یعنی تقبّل و قبولی خداوند اعمال را، از شما منحصر میکند بر متّقین شما. آنچه که مقبول الهی است، از متّقین است. این اعمال چه اعمالی باشد؟ هر عملی از متّقین سر بزند، خدا قبول میکند. امّا هر عملی از غیر متّقین سر بزند، فایدهای ندارد. «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ» خدا از آدمهای متّقی هر آنچه که عمل میکنند (قبول میکند) چون در سایهی تقوا است.
البتّه این را هم باید دقّت بکنیم که ما تقوا پیشه کردیم، باید باز همهی کارهای خود را هم با تقوا بررسی بکنیم. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ»[۱۷] یعنی در بررسی و مراقبت از اعمال خود هم تقوا داشته باشید، با تقوا همه را پیشه بکنید و آنها را با تقوا بررسی بکنید.
اگر ما واقعاً در سایهی تقوا حرکت بکنیم، آن وقت خدا همیشه با ما است. آن آیهی شریفه را خواندیم که فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوْا»[۱۸] خدا همیشه با متّقین است. یعنی همراه است، یعنی کمک آنها است، یار آنها است. این «مَعَ» معنای تصاحبیّه دارد، روز گذشته هم اشاره کردیم. یعنی خدا یار و مددکار متّقین است. «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوْا» خدا همراه آن کسانی است که تقوا پیشه بکنند.
هر کجا شما زیر سایه و چتر تقوای الهی باشید، هیچ ترسی ندارید. «لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» اینطور است. چرا از مرگ میترسیم؟ چون با خدا نیستیم، اگر با خدا بودیم، هیچ وقت از مرگ هم ترس نداشتیم. مثل امیر المؤمنین که در هنگام مرگ «فُزْتَ وَ رَبِّ الْکَعْبَهِ» میگوید، بودیم. در حالی که حرفی از درد نزد. اوّلین کلام امیر المؤمنین بعد از ضربت ابن ملجم ملعون «فُزْتَ» بود، «فُزْتَ وَ رَبِّ الْکَعْبَهِ».
نکات زیبایی هم دارد. «فُزتُ» فرمود، بعد رب فرمود، الله نگفت، قسم به رب خورد آن هم «رَبِّ الْکَعْبَهِ». کعبه کجا است؟ مکان به دنیا آمدن خود او است. جایی است که شرافت آن به خود او است. شرافت کعبه به علیّ بن ابیطالب (علیه السّلام) است. از حضرت آدم که بنای کعبه را گذاشت تا حضرت خاتم و إلی زماننا هذا تنها اتّفاقی که در کعبه افتاده است، یک اتّفاق بیشتر نیست، آن هم تولّد امیر المؤمنین است که دوست و دشمن آن را قبول دارند، روایات آن بسیار صحیح است و تاریخ کاملاً آن را جمعآوری کرده است، هیچ کسی هم نتوانسته است آن را انکار بکند.
تنها اتّفاقی که آن هم با معجزه (افتاده است تولّد امیر المؤمنین است) یک وقت کلیدار در را باز میکرد و فاطمهی بنت اسد وارد میشد، باز خروج او دوباره همینطور بود، این خیلی به چشم نمیآمد امّا اینکه دیوار شکافته بشود و به امر خدا دیوار کنار برود و فاطمهی بنت اسد وارد بشود، دوباره دیوار سر جای خود برگردد، سه روز بعد دوباره همین اتّفاق بیفتد با مولود خود (علیهم صلوات الله اجمعین) خارج بشود این خیلی مهم است. یعنی در واقعهی کلّ عالم یک چنین چیزی نداریم. چون تولّد ایشان در کعبه بوده است، اینجا هم «وَ رَبِّ الْکَعْبَهِ» میفرماید که یک روزی علیّ بن ابیطالب باید به امر خدا در کعبه متولّد بشود، به دنیا آوردندگان او هم فرشتگان آسمانی باشد و حلّهی بهشتی برای او بیاورند و الآن هم در محراب عبادت خدا کلام او «وَ رَبِّ الْکَعْبَهِ» است. هیچ کلامی از درد بر زبان نیاورد.
پس فرمود: «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوْا»[۱۹] میخواهید خدا همه جا با شما باشد، تقوا پیشه بکنید. اگر تقوا پیشه بکنید، خدا همه جا با شما است. این هم نکاتی که در این آیه به نظر میرسید.
در آیهی «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»[۲۰] ظرف کرامت انسان، عند الله است. این نکته، نکتهی بسیار ظریفی است که گرامی داشتن انسان و کرامت داشتن انسان که مورد تکریم قرار میگیرد، عند الله است. مهم است که یک کسی عند الله مورد تکریم الهی قرار بگیرد امّا شرط دارد.
شرط آن این است که تقوا داشته باشد. هر چه بخواهید خدا بیشتر شما را تکریم بکند، باید تقوای خود را بالاتر ببرید.
تقوا یعنی پرهیز دادن خود از آنچه که غیر خدا است بیشتر بکنید. هر چه از خود را غیر خدا و غیر آنچه که مرضی حضرت حق است، بیشتر پرهیز بدهید و خود را در حریم الهی حفظ بکنید، آن وقت آنجا کرامت شما بالاتر است، مورد تکریم بیشتر قرار میگیرید. «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ». نکات دیگری باز وجود دارد تا برسیم در توصیف متّقین که من یک پیشنهادی خدمت شما عرض بکنم، اگر موافق باشید إنشاءالله بعد از این بحث ثمرات تقوا، توصیف متّقین را از خطبهی همام از نهج البلاغهی امیر المؤمنین یک چند جلسهای بیان بکنیم.
[۱]– سورهی آل عمران، آیه ۱۲۰٫
[۲]– سورهی بقره، آیه ۱۸۳٫
[۳]– سورهی بقره، آیه ۳٫
[۴]– همان، آیه ۴٫
[۵]– سورهی مائده، آیه ۲۷٫
[۶]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۸۷٫
[۷]– سورهی آل عمران، آیه ۱۲۰٫
[۸]– همان، آیه ۱۸۶٫
[۹]– همان، آیه ۱۲۰٫
[۱۰]– سورهی احزاب، آیه ۷۰٫
[۱۱]– سورهی مؤمنون، آیه ۱٫
[۱۲]– سورهی احزاب، آیه ۷۰٫
[۱۳]– سورهی احزاب، آیه ۷۱٫
[۱۴]– سورهی آل عمران، آیه ۹۷٫
[۱۵]– سورهی احزاب، آیه ۷۰٫
[۱۶]– سورهی مائده، آیه ۲۷٫
[۱۷]– سورهی حشر، آیه ۱۸٫
[۱۸]– سورهی نحل، آیه ۱۲۸٫
[۱۹]– سورهی نحل، آیه ۱۲۸٫
[۲۰]– سورهی حجرات، آیه ۱۳٫
Views: 1
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.