۞ امام علی (ع) می فرماید:
امام صادق عليه السلام فرمود: مسلمان برادر مسلمان اسـت بـه او ظلم نمى كند و وی را خوار نمى سازد و غیبت وی را نمى كند و وی را فریب نمى دهد و محروم نمى كند. ‌وسائل الشيعه 8: 597 ‌

موقعیت شما : صفحه اصلی » تفسیر آیه 21 متقیـن
  • شناسه : 2623
  • ۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۶:۴۶
  • 226 بازدید
  • ارسال توسط :
  • نویسنده : تفسیر رضوان
  • منبع : حوزه علمیه اصفهان
آیه ۲۱ بقره (خطبه متقین) جلسه ۳۲
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه 21 | عبادت ، خلقت ، تقوا | جلسه 32

آیه ۲۱ بقره (خطبه متقین) جلسه ۳۲

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۱ – جلسه ۳۲ حجت الاسلام و المسلمین رضوانی شرح خطبه مُتَّقین (همّام) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏ یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (۲۱) به نام خداوند بخشنده بخشایشگر اى مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانى را […]

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۱ – جلسه ۳۲

حجت الاسلام و المسلمین رضوانی

شرح خطبه مُتَّقین (همّام)

http://bayanbox.ir/view/7348000871258179768/hadith-line.png

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (۲۱)

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

اى مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانى را که پیش از شما بودند آفرید، تا پرهیزکار شوید. (۲۱)

http://bayanbox.ir/view/5122040553263843431/poster4.jpg

—————————————–

«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ اللَّعْنَهُ الدّائِمَهُ عَلیَ اَعْدائِهِمْ مِنَ اْلآنِ اِلی قیامِ یَوْمِ الدِّینِ».

«یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ‏».[۱]

http://bayanbox.ir/view/1308105324576933146/006.gif

صبر انسان متّقی در سختی‌ها

در ذیل آیه‌ی بیست و یکم سوره‌ی مبارکه‌ی بقره به دنبال توصیف متّقین از کلمات امیر المؤمنین به این قسمت رسیدیم که فرمودند: «وَ فِی الْمَکَارِهِ صَبُورٌ»[۱] آدم‌های متّقی در سختی‌ها و رنج‌ها بسیار صابر هستند، بسیار صبر می‌کنند که این کلمات دقّت زیادی را می‌خواهد.

شُکر انسان متّقی در فراوانی رزق

«وَ فِی الرَّخَاءِ شَکُورٌ» رخوه یعنی در آسانی‌ها، در دولت‌ها، در آن‌جایی که همه چیز فراهم است. در رخاء و در پولداری‌ها، در جایی که رزق و روزی انسان توسعه دارد، پولدار است، (انسان متّقی) شکور است، یعنی همیشه شکر می‌کند. همه‌ی این‌ها هم صیغه‌ی مبالغه است. یعنی بسیار بسیار سپاسگذار است.

شکر لسانی اقلّ مراتب شکر

اقلّ مراتب شکور که این‌جا فرموده است، لسانی است. یعنی هر آنچه که خدا به او نعمت بخشیده است، در همان جایی که خود خداوند امر فرموده است استفاده می‌کند.

معنای شُکر واقعی نِعَم الهی

شکر نعم الهی یعنی هر نعمتی را همان‌طور که خدا فرموده است، همان‌طور استفاده بکنید. یعنی در راه حلال استفاده بکنید، در راه حرام استفاده نکنید. معنای شکر این است. معنای شکور یعنی خیلی دقّت دارد در این‌که نعمت‌های الهی را درست استفاده بکند به جا استفاده بکند.

بازخواست به دلیل عدم استفاده

از نعمت الهی در قیامت

یکی از چیزهایی که در بحث شکر وجود دارد، این است که بعضی‌ها نعمت الهی را نادیده می‌گیرند. یعنی از نعمت‌های الهی استفاده نمی‌کنند، در روز قیامت از این شخص سؤال و بازخواست می‌شود که چرا نعمت‌های الهی را نادیده گرفتید و از آن استفاده نکردید. اگر نعمت‌هایی را که ما داریم، درست و به جا از آن استفاده بکنیم، هم برای دنیا و هم برای آخرت ما بسیار مؤثّر و سعادت‌بخش خواهد بود.

عدم ستم انسان متّقی به دشمن

لذا «وَ فِی الرَّخَاءِ شَکُورٌ لَا یَحِیفُ عَلَى مَنْ یُبْغِضُ» می‌فرماید: بر کسی که دشمن است، ستم نمی‌کند. این مطلب مهم است. بعضی وقت‌ها آدم توان دارد، قدرت دارد، دشمن بر او واقع شده است (دشمن را گرفتار کرده است)، می‌تواند به او ستم بکند. هیچ وقت آدم متّقی این کار را نمی‌کند.

ما در جنگ این موارد را داشتیم. بعضی وقت‌ها بعضی از عراقی‌ها اسیر می‌شدند، ذلیل می‌شدند، بعد به اسارت رزمندگان درمی‌آمدند. بعضی وقت‌ها اتّفاق می‌افتاد که آگاهی‌های بعضی از دوستان یک مقدار کم بود، اسرا را می‌کشتند، اسرا را اذیّت می‌کردند.

یک خاطره‌ای دارم. در فاو سه تا دانشجوی عراقی اسیر شده بودند، یکی از دوستان ما – خدا او را رحمت بکند شهید شد – این هم یک دوست خیلی دلبند داشت، او هم شب شهید شده بود، خیلی عصبانی بود. وقتی که آمد دید این سه نفر اسیر کنار سنگر فرمانده گردان هستند -آن‌ها را آن‌جا گذاشته بودیم که بعد بچّه‌های تعاون و این‌ها بیایند اسرا را ببرند- تا دید این‌ها عراقی هستند، کلاش را کشید و هر سه نفر آن‌ها را کشت. این ظلم است. اوّلاً اسیر بود، بعد هم وقتی دشمن در محیط و در موقعیتی قرار می‌گیرد که قدرت و زور ما بر او مسلّط است، نباید به او ظلم و ستم بکنیم ولو دشمن ما باشد. ستم کردن به دشمن از حیطه‌ی اخلاقی متّقین خارج است. یعنی هیچ وقت بر کسی که دشمن است، دشمنی و ستم نمی‌کنند.

عدم ورود به گناه به دلیل علاقه به محبوب

«وَ لَا یَأْثَمُ فِیمَنْ یُحِبُّ»[۲] به خاطر کسی هم که خیلی او را دوست دارند و او را محبوب می‌دارند، گناه نمی‌کنند. یک کسی را خیلی دوست دارید، به خاطر او گناه بکنید، این درست نیست، این شخص هر که می‌خواهد باشد. زن و فرزند خود را خیلی دوست دارید، معشوقه‌ی شما است، معشوق شما است، برای این‌که بتوانید به معشوق خود، رضایت‌ بخشی ایجاد بکنید، بخواهید یک گناهی را مرتکب بشوید، این کار درست نیست، باید مواظب باشید که نباید گناه بکنید برای این‌که خاطر آن دوست و محبوب خود را برای خود ایجاد بکنید. پس می‌فرماید: «وَ لَا یَأْثَمُ فِیمَنْ یُحِبُّ».

شفافیّت و صداقت متّقین

«یَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ أَنْ یُشْهَدَ عَلَیْهِ» این نکته‌ است کار را آسان می‌کند یک بنده‌ی خدایی گفت: داشتم می‌رفتم، دیدم عموی من یک پیرمردی است دارند او را می‌زنند. رفتم از او دفاع کردم و آن‌ها را زدم. گفت: بعد طرف رفت شکایت کرد و به دادگاه رفتیم. قاضی گفت: شما این را زدید؟ گفتم: بله. گفت: برای چه زدید؟ گفتم: عموی من پیر بود، داشت او را می‌زد، من هم رفتم دفاع کردم، او را زدم. به قاضی گفتم: من دارم راست می‌گویم، باید دروغ بگویم. من را جریمه کردند، گفتند: شما باید این مقدار پول بدهید. دیدم پول زیادی است. به قاضی گفتم: که این پولی که جریمه کردی من بدهم من نصف این کتک را زدم، نصف دیگر آن را هم باید بزنم.

اثر صداقت در زندگی

بعضی‌ها هستند خیلی شفاف هستند، صادق هستند. صداقت خیلی خوب است. طلبه‌ها فقط صداقت را در زندگی خود پیاده بکنید. اگر صداقت را در زندگی داشته باشید، هیچ وقت به بن‌بست نمی‌خورید. بدبختی همه‌ی ما این است که صداقت نداریم، همیشه گرفتار می‌شویم. اگر می‌خواهید نجات پیدا بکنید، در صداقت است. «النِّجاهُ فِی الصِّدق»[۳]. قبل از این‌که برای شما مشکل درست بکنند و چهار نفر را بیاورند و علیه شما شهادت بدهند، خود شما حرف راست را بگویید.

شرط تقوا، شهادت بر علیه نفس

در روایت دیگر از امیر المؤمنین داریم فرمود: «إِنَّ النَّاسَ کُلَّهُمْ أَحْرَارٌ (من اتق النّاس) إِلَّا مَنْ أَقَرَّ عَلَى نَفْسِهِ‏»[۴] باتقواترین مردم کسانی هستند که علیه خود اقرار می‌کنند. «اتق النّاس» افعل تفضیل است یعنی با تقواترین مردم. «مَنْ أَقَرَّ عَلَى نَفْسِهِ» کسی است که علیه خود اقرار بکند. دروغ و زیر و رو کشی و این‌ها هیچ راهی را به سعادت دنیا و آخرت انسان طی نمی‌شود، فقط صداقت و شفافیّت و آنچه که خدا فرموده است، عمل کردن است، این مهم است.

اهمّیّت محاسبه‌ی نفس به وسیله‌ی خود انسان

لذا هر چیزی را خود شما بگویید، وقتی خود شما بگویید، راحت است. روایات متعدّدی را شنیدید «حَاسِبُوهَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تُحَاسَبُوا»[۵] این مصداق همین جمله هم می‌شود. خود شما حساب و کتاب خود را بکن، -چه در دنیا چه در آخرت- قبل از این‌که از شما حساب گرفته بشود. اگر در همین دنیا من نشستم حساب و کتاب خود را با خدای خود درست کردم و حق را از باطل تشخیص دادم و طیّ طریق کردم، روز قیامت هم حساب و کتابی ندارم. امّا اگر حساب و کتاب من ماند، بعد حساب و کتاب من را چه در این دنیا و چه در آن دنیا می‌کنند.

اعتراف انسان متّقی به حق

لذا «یَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ» آدم متّقی همیشه به حقّ و حقیقت حرف می‌زند. یک بنده‌ی خدایی بود از اقوام ما بود، از محله‌ی ما به اصفهان می‌آمد و می‌رفت، ماشین داشت. امّا بی‌سواد بود، نمی‌توانست گواهی نامه بگیرد، هر چه می‌رفت امتحان می‌داد مردود می‌شد. امّا ماشین داشت و خیلی هم نسبت به سایر مردم آدم خوبی بود، این‌ها را می‌آورد. هر روز که این دیگران را می‌آورد -کرایه از آن‌ها می‌گرفت ولی خوب منصف بود- نزدیک پلیس راه که می‌شد، به کسی که گواهی نامه داشت می‌گفت: تو پشت ماشین بنشین. یک بارنزدیک به پلیس راه شده بود، به یکی گفته بود: بنشین. او نشسته بود. پلیس از راه دور دیده بود که این‌ها جا به جا شدند، جلوی آن‌ها را گرفته بود، گفته بود: تو از کجا پشت ماشین نشستی؟ تا صاحب ماشین آمده بود حرف بزند، خود او گفته بود: همین صد متر جلوتر، گفته بود: برای چه نشستی؟ گفته بود: این گواهی نامه ندارد، به من گفت: بنشین. خیلی راحت گفته بود، پلیس از او گذشته بود گفته بود: خوب برو، حالا که راست گفتی و صداقت داشتی برو.

یا سال گذشته ما از یاسوج برمیگشتیم. با چند تا نفر از دوستان بودیم، یکی پشت ماشین نشسته بود، خیلی تند می‌آمد، هر چه هم به او گفتیم: تند نرو، یک مقدار ملاحظه بکن، قبول نمی‌کرد. در این گردنه‌ها یک جا پلیس مخفی شده بود، ما را می‌دید. این بنده‌ی خدا سبقت بی‌جا گرفت، جلوی ما را گرفت. به او گفت: برای چه این‌قدر تند می‌آیی؟ این تا آمد جواب بدهد، بنده یک برادر دارم خیلی شفاف است، گفت: جناب سرهنگ این که نمی‌دانست تو این‌جا ایستادی، اگر می‌دانست تو این‌جا ایستادی تند نمی‌آمد یا سبقت نمی‌گرفت.

بعضی وقت‌ها صداقت و شفافیّت خیلی خوب است، همیشه به آنچه حق است، اعتراف بکنید. «وأقْولُهُم بالحَقِّ ولو کانَ مُرَّاً»[۶] حق را بگویید، ولو تلخ است.

عدم رعایت حق در خانواده

متأُسّفانه بعضی وقت‌ها ما در خود خانواده حق نمی‌گوییم. یعنی می‌خواهیم خود را حاکم بکنیم. اگر هم من با خانم خود مشکل دارم ولو من حاکم بشوم، ناموس خود من محکوم شده است. چه چیزی به من می‌دهند؟ این‌ها نکته‌ی مهمّی است.

«یَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ» همیشه فعل مضارع به کار می‌برد. یعنی دائمی است. ملکه‌ی آدم‌های متّقی این است که آن‌ها به حق اعتراف می‌کنند، قبل از این‌که شاهد علیه آن‌ها اقامه‌ی شهادت بکند.

محافظت کامل متّقی از امانت

«لَا یُضِیعُ مَا اسْتُحْفِظَ» اگر یک چیزی را به او دادند که از آن محافظت بکند، آن را از بین نمی‌برد، ضایع نمی‌کند.

عدم فراموشی یاد خدا در انسان متّقی

«وَ لَا یَنْسَى مَا ذُکِّرَ» می‌فرماید: آن چیزی را که در یاد او است، فراموش نمی‌کند. بهترین آن یاد خدا است.

عدم صدا زدن افراد به القاب بد

توسّط فرد متّقی

«وَ لَا یُنَابِزُ بِالْأَلْقَابِ» یک نکته‌ی بسیار مهمی است که خصوصاً ما باید رعایت بکنیم، دیگران را ولو دشمن آدم باشد، به القاب بد و کلمات رکیک و زننده صدا نزنیم و نام نبریم.این‌ها خیلی مهم است.خصوصاً ما باید این را دقّت داشته باشیم که همه‌ی مردم دقّت دارند که ما چگونه حرف می‌زنیم، چگونه مردم را صدا می‌زنیم.

سفارش اسلام به زیبا صدا زدن خانواده

من به خانه‌ی یکی از آیات رفته بودم، خواست خانم خود را صدا بزند می‌گفت: هوی! گفتم: هوی یعنی چه؟! آیت الله است، مجتهد است. خانم خود را می‌خواهد صدا بزند، هوی می‌گوید یا مثلاً فرزند خود را می‌خواهد صدا بزند، به شکل بدی صدا می‌زند. می‌گویند: زیبا صحبت بکنید. می‌خواهید همسر خود را صدا بزنید، از پیغمبر یاد بگیرید، از حضرت زهرا یاد بگیرید، از حضرت امیر المؤمنین یاد بگیرید. می‌فرمود: َ«حَبِیبَتِی» «بِنَفْسِی أَنْتَ» یعنی قربان تو بروم، عزیزم. می‌خواهید همسر خود را صدا بزنید، این‌طور صدا بزنید.

بلد نبودن صحبت کردن با خانواده

یکی از اشکالات خیلی از ما طلبه‌ها این است که بلد نیستم در خانواده‌های خود حرف بزنیم. حالا اکثر مردم این‌طور هستند ولی ما طلبه‌ها هم همین‌طور هستیم. حالا چون معمّم هستیم، فکر می‌کنیم بقیه هیچ هستند، نه بقیه هم ارزش دارند.

-‌ حضرت امیر در جلوی مهمان «حَبِیبَتِی» می‌گفتند یا در پنهان می‌گفتند؟

– در همه جا می‌گفتند. در پنهان که فرزندان او در خانه بودند.

-‌ جلوی مهمان هم می‌گفتند؟

– بله می‌گفتند. چه اشکال دارد؟ شما در مقابل مهمان بگویید: عزیزم، قربان تو بشوم، فدای تو بشوم چه اشکال دارد؟ او هم یاد می‌گیرد. من می‌خواهم الآن با شما حرف بزنم، می‌خواهم شما را صدا بزنم، مثلاً نام شما علی است، می‌گویم: علی جان تا فقط علی را بگویم برای شما فرق نمی‌کند؟ علی جان بهتر است. آنچه که در درون انسان است که واقعیت در دوستی و مراوده‌ی با هم نوع است…

ما در میان دوستان خود داریم که با آن‌ها مسافرت می‌رویم، مباحثه می‌کنیم. می‌گوییم: حسین جان شما امروز بحث را بگویید. همدیگر را با زیبایی صدا بزنید بهتر است. ما باید این‌ها را به مردم هم یاد بدهیم که حتّی خانواده‌ها این‌طور با هم برخورد بکنند.

آثار اظهار محبّت در میان خانواده

حضرت رسول اکرم در روایتی می‌فرماید: اگر همسر خود را دوست ندارید، امّا باید با او زندگی بکنید. شما به ظاهر بگو: تو را دوست دارم، آن وقت ما آن را درست می‌کنیم. این مضمون روایت است. شما بگویید: تو را دوست دارم، خدا کار را درست می‌کند. امّا (بعضی‌ها هستند) بحث می‌کنند یک مشکلی دارند، در یک امری یک سلیقه‌ی مختلی دارند، با هم تا سر حد ناسزا جلو می‌روند این‌ کار درست نیست.

اهمّیّت  برخورد مناسب با اقوام

یکی از نکاتی که در رعایت با هم نوع و برخورد وجود دارد، همین است. شما به خانه‌ی اقوام خود می‌روید، چطور برخورد می‌کنید؟ شما که طلبه هستید چطور برخورد می‌کنید؟ یعنی وقتی مادر خود را دیدید، خم می‌شوید دست او را ببوسید؟ یا این‌که می‌گویید: من معمّم هستم و یک مقدار هم سر خود را بالاتر می‌گیرید. اقوام نزدیک خود را چطور احترام می‌کنید، این‌ها خیلی مهم است.

ایجاد صفا در زندگی

با عمل به سیره‌ی اهل بیت

اگر ما در سیره‌ی اهل بیت -خصوصاً سیره‌ی عملی آن‌ها- وارد بشویم و آن‌ها را یک به یک عمل بکنیم، تمام زندگی ما صفا می‌شود. تمام زندگی دنیا و آخرت ما با صفا می‌شود. امّا چون نمی‌خواهیم از آن‌ها الگو بگیریم، می‌خواهیم طبق سلیقه‌ی خود ما عمل بکنیم، آیت الله هم هستیم، روایات و آیات و قال الصّادق و قال الباقر و قال الله الحکیم و همه‌ی این‌ها را هم داریم امّا فرزند خود را به احترام صدا نمی‌زنیم. این‌ درست نیست، باید به زیبایی آن‌ها را صدا بزنیم، بعد می‌بینید که برخورد فرزند شما هم چطور می‌شود. می‌خواهید به فرزند خود بگویید که برای نماز بلند شو، صبح است. محمّد جان بلند شو نماز بخوا نحوه‌ی برخورد فرق می‌کند. آنچه که آدم متّقی دارد این است که القاب بد را بر کسی نمی‌آورد، کسی را با القاب بد صدا نمی‌زند.

ضرر نرساندن انسان متّقی به همسایه

«وَ لَا یُضَارُّ بِالْجَارِ»[۷] به همسایه‌ی خود هم ضرر نمی‌زند. کاری نمی‌کند که همسایه ضرر و زیان ببیند. مثلاً آشغال‌ها را جلوی در خانه‌ی او می‌گذارد و آن‌جا را کثیف می‌کند، این کار را نکنید. اوّلاً به وقت بگذارید و ثانیاً رعایت بکنید جلوی خانه‌ی خود بگدارید. چیزی را که برای خود نمی‌پسندید، برای دیگران هم نپسندید.

الآن اکثراً ماشین دارند. ماشین روشن می‌کند، همین‌طور دود بنزین مردم را اذیّت می‌کند. برای چه روشن می‌کنید؟ وقتی می‌خواهید بروید ماشین را روشن کنید و بروید. کامیون نیست که بخواهید مسائل باد و ترمز و این مسائل درست بشود. ماشین بنزینی است، یک استارت بزنید روشن می‌شود.

ما یک همسایه داشتیم تاکسی داشت، در یک خانه با هم بودیم. این صبح بلند شد، تاکسی خود را روشن می‌کرد یک ربع، نیم ساعت این ماشین روشن بود و ما را اذیّت می‌کرد. گفتم: چرا این‌ کار را می‌کنید؟ گفت: باید گرم بشود. گفتم: چه کسی گفته است باید گرم بشود؟ ماشین بنزینی است استارت بزن و برو. ما را اذیّت می‌کنید. در خانه این را روشن کردید.

بعضی وقت‌ها آدم باید نسبت به این‌ها دقّت داشته باشد. خصوصاً ما طلبه‌ها باید در این جهات خیلی مراعات بکنیم. مراعات همسایه را داشته بابشیم. کباب را در خانه پختید، اوّلین سیخ را در خانه‌ی همسایه بدهید. این‌ها رعایت همسایگی است. کسی که متّقی است نباید از نظر روحی، جسمی، مالی، از هیچ نظری به همسایه خود ضرر و زیانی بزند. «ولَا یُضَارُّ» یعنی (انسان متّقی) هیچ موقع ضرر نمی‌زند، «بِالْجَارِ» به کسی که همسایه است. در اتوبوس نشستید، یک همسایه‌ دارید، کنار شما یک کسی نشسته است. کفش‌های خود را درمی‌آورید، بوی این کفش این کسی که کنار دست شما نشسته است و همسایه‌ی شما شده است را اذیّت می‌کند.

همه‌ی این‌ها باید نسبت به همسر، نسبت به خانواده، نسبت به همسایه، نسبت به همسفری رعایت بشود. نباید کاری بکنیم که آن‌ها را ضرر و زیان بزنیم یا مثلاً در مسافرت‌هایی -این حرف‌ها را برای مردم بگویید، این‌ها خیلی خوب است- که دسته‌جمعی می‌روند، جای خوابیدن ندارند که هر خانواده‌ای برای خود جای محفوظ داشته باشد، باید ده نفر در یک سالن با همدیگر بخوابند، باید یک مقدار رعایت بکنند کم بخورند، رعایت بکنند که بتوانند راحت بخوابند. نه این‌که همدیگر را اذیّت بکنند.

یا سر سفره نشستیم، مهمان هستیم، مثلاً ائمّه‌ی جماعات ما را دعوت کردند. الآن می‌رویم یک سفره انداختند، می‌گویند: بفرمایند غذا بخورید، رعایت شخص کناری خود را بکن. نه این‌که تو هر چه است را جلوی خود بگذارید و شروع به خوردن بکنید. این کسی که کنار شما نشسته است دارد نگاه می‌کند، خجالت می‌کشد که به کسی بگوید: برای من هم بیاورید، طرف هم حالا میزبان است دقّت ندارد، شما باید رعایت بکنید. همیشه اوّل نسبت به دیگری و بعد نسبت به خود دقّت داشته باشید. تقوا این‌ها است.

رابطه‌ی نحوه‌ی بندگی

و به دست آوردن تقوا

اگر این سری مسائل را ما در تقواگری رعایت بکنیم آن وقت مصداق «اعْبُدُوا»[۸] را إن‌شاءالله عمل کردیم. بندگی خدا کردن این است که این‌گونه تقوا داشته باشیم و الّا اگر غیر این باشد «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ‏» حاصل نمی‌شود. اگر خواستید تقوا حاصل بشود، باید بندگی را این‌گونه عمل کرد.

عدم شماتت دیگران

در هنگام به وجود آمدن مشکلات

«وَ لَا یَشْمَتُ بِالْمَصَائِبِ»[۹] اگر به یک مصائب و مشکلاتی دچار شدید، (شخص خاصّی را) شماتت نکنید. شماتت کردن یعنی کسی را به عمل او طور بگویید که او را مقصّر همه چیز بشمارید. حالا مثلاً یک مشکلی پیش آمده است، یک مصیبتی پیش آمده است، فرزند شما صدمه‌ای خورده است، همسر خود را شماتت بکنید که اگر تو این کار را نکرده بودید، این کار نمی‌شود. شماتت بد است، شماتت بدتر از دشمنی است، مواظب باشید.

http://bayanbox.ir/view/1308105324576933146/006.gif


[۱]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۰۶٫

[۲]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۰۶٫

[۳]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۷۰، ص ۱۴٫

[۴]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۶، ص ۱۹۵٫

[۵]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۱۲۳٫

[۶]– مکاتیب الأئمه علیهم السلام، ج ‏۱، ص ۱۸۲٫

[۷]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۰۶٫

[۸]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۱٫

[۹]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۰۶٫

بازدیدها: 4

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

New Page 1